اصلاح طلبان مازندران و بحران شناخت روزنه های ورود به قدرت
اصلاح طلبی با عقلانیت، خردورزی، فرزانگی، پاسخگویی و شفافیت باید همراه باشد. بر این اساس به نظر می رسد که اصلاح طلبان نیاز به بازبینی سنجیده در کنش نظری و عملی دارند.
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، حسین برزگر ولیک چالی، مدرس دانشگاه و روزنامه نگار: در حالی که این روزها در محافل سیاسی و رسانه ای موضوع تغییر استاندار به دفعات مطرح شده، در این میان آشفتگی شناخت نفوذ در قدرت بسیار نمایان است.
اولا" نوع لابیگری جریان اصلاحات از آشفتگی و نبود شناخت بازی قدرت نشان دارد. به عنوان مثال سطوح لابیگری این جریان در سطح استان و کشور با جریان رقیب، کاملا ابتدایی و ناشیانه و عمدتا با کسانی است که شبح قدرت دارند و به خود قدرت دسترسی ندارند.
ثانیا" آشفتگی و ضعف انسجام و وحدت رویه باعث شده که نمونه مشهود آن را در جریان رای گیری کاندیداهای احتمالی تصدی گری استانداری مازندران در نشست هتل اسرم ساری مشاهده کرد. همین موضوع با نقد و نظر و حتی اعتراض شدید طیف های مختلف اصلاح طلبان و حامیان دولت همراه شد.
ثالثا" صلاح طلبان به نسلها و نظرهای اصلاح طلبانه نوین و جدید که بازسازی و سرمایه تولید شده استانی است بهایی نداده اند و دچار پیرسالاری و جمود کنشی و محافظه کاری شاید ناخواسته شده اند؛ به نحوی که بسیاری از اندیشمندان اصلاح گرایی که خارج از دایره قدرت هستند نادیده گرفته می شوند و حتی مورد مشورت قرار نمی گیرند.
رابعا" در شرایط و زمانی که قواعد بازی مشخص نباشد -که برای اصلاح طلبان مازندران این گونه شده است- آنگاه هر فردی بازی خود را می کند و خود را کاندیدای زمامداری می کند.
خامسا" نبود سرمایه اجتماعی درون استانی و گسستگی نیروهای اصلاح طلب شرق، مرکزو غرب استان سبب شده است که در روزهای اخیر و حتی در آستانه تصمیم سازی حساس و تعیین کننده استانی و منطقه ای، تفرق و تشتت را شاهد باشیم. طبیعی است که در فضای این چنینی به سبب نبود سرمایه اجتماعی، نهایتا ناکامی و ناکارآمدی و بی قدرتی حاصل می شود و یادمان نرود که قدرت، قدرت می آورد.
برای برون رفت از وضع موجود چه باید کرد؟
1-شناخت دقیق کانون ها و صاحبان قدرت(آشکار و پنهان) که معادلات را به یکباره به هم می زنند. بارها شده است که اصلاح طلبان تصمیم گرفته اند اما تصمیم جای دیگر گرفته شده بود
2-سامان بخشی تشکل گرایانه به طیف اصلاح طلبان و آنهایی که اصلاح طلب سیاسی، فکری، اندیشه ای، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی به شمار می روند و نمادهایی که خود از بنیاد فکری و معرفتی عمیق برخوردار باشند.
3-اهتمام به نسلهای جدید اصلاح طلبان و بازسازی مدوام اندیشه و ساختاراصلاح گرایانه تا مبادا که گرایش اصلاح طلبی خود به جمود و انحصار گرفتار آید.
4-اصلاح طلبان نیاز به ارائه قواعد مشخص و متقن بازی دارند که دارای مشروعیت بین اعضای آن باشد و این هیچگاه موجب سردرگمی بازیگران نخواهد شد و بازی های فردگرایانه را مانع می شود.
5-تکیه به عوامل انسجام بخش استانی که یکی از آنها شایسته گزینی به معنای واقعی کلمه و دوری از اندیشه های قوم گرایانه، گروه گرایانه و خود مدارگرایانه راهی است که تولید اعتماد اجتماعی می کند و آنگاه می توان انتظار داشت که سرمایه اجتماعی استانی در حال رویش است. درغیر این صورت اصلاح طلبی مثل بقیه جریان های سیاسی به هیجان های سیاسی کاذب زودگذر و ناپایدار درگیر شده و هیچ گاه صاحب قدرت نخواهند شد.
اصلاح طلبی با عقلانیت، خردورزی، فرزانگی، پاسخگویی و شفافیت باید همراه باشد. بر این اساس به نظر می رسد که اصلاح طلبان نیاز به بازبینی سنجیده در کنش نظری و عملی دارند.