پله پله تا بیتفاوتی!
سال ها پیش شهرداری پل سفید، جاهایی را که بیشتر از 20 پله داشته، شمارش کرده و در 80 کوچه، 8800 پله وجود دارد. پله ها 30 تا 500 تایی هستند. جالب این که تعداد پلکان پل سفید با جمعیت این شهر برابری می کند. هر شهروند، یک پله! اما متولیان نخواسته اند یا نتوانسته اند از این پله ها برای رشد و ظهور و ارتقای شهر بهره ببرند. ساده ترین جمله هم این است: «پول نداریم، اولویت نیست.»
مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گردشگری، حلیمه خادمی: نام شهر پلکانی که می آید، شما هم مانند من یاد پاوه و ماسوله می افتید. خیلی دست به سرچ تان قوی یا احیاناً اوضاع جیب تان عالی باشد، شاید رفته باشید پله های اسپانیایی را در شهر رم دیده باشید که طولانی ترین و پهن ترین پله ها در کل اروپا به شمار می رود. یا چاه پلکانی چاندبائوری هند و دروازه آسمان چین.
مردم برای تفریح و پله پله تا هیجان، به این جاها سفر می کنند. اما شاید عده ی زیادی ندانند که در مازندران خودمان هم شهرپلکانی داریم. شهری که پله پله است و بیشترین تعداد پله ها ی عمومی را به خود اختصاص داده است.
*پل سفید
این جا پل سفید است. شهری که ساکنانش نه برای تفریح و هیجان، بلکه برای عبور و مرور، هر روز ناگزیرند 8800 پله را بروند و برگردند!
پل سفید در منطقه کوهستانی در کنار رود تالار به وجود آمده و در میان کوه های سامان سی، یستک، والوات، لالتا، غل غلوک وکوه گتو قراردارد. همین موقعیت جغرافیایی، سبب شیبدار شدن شهر شده و 8800 پله دارد، به اندازه جمعیت این شهر.
*خاله سکینه
از سمت چپ جاده ای که می رود به پایتخت، وارد کوچه های فرعی پل سفید می شوم. هرجا بخواهی بروی باید پله نوردی کنی. فعلاً حدود 20 پله است.
برگ های زرد پاییزی پله ها را پوشانده است. جلوتر که می روم باز پله... این بار بیشتر از 100 پله با شیب زیاد را باید بالا بروم.
نفسم بند آمده و پاهایم ناتوان شده. دمی می ایستم و نفسی چاق می کنم و ادامه می دهم.
خانه هایی در دو طرف مسیر پلکانی ساخته شده اند. باید ساخت این خانه ها و حمل مصالح به این نقاط دشوار باشد. به این می اندیشم که چطور مردم اینجا روزی چند بار این پله ها را می روند و می آیند؟
چیز دیگری برای گفتن نیست، جز تکرار پله و باز هم پله. جلوتر واگن نقاله ای توجه ام را جلب می کند. از کناره پله ها تا انتهای مسیر، این خط نقاله همچون خط راه آهن کشیده شده و در انتها با دینام برقی و اهرمی کار می کند؛ چه ایده خلاقانه ای!!
چند پله در میان مجبورم بایستم و نفس بگیرم. شهر زیباتر به نظر می رسد و هوا مطبوع تر. پیرزنی نفس زنان بالا می آید. چند پله پایین تر می روم به استقبالش. نامش «سکینه» است و 60 سال است که بر فراز این پله ها سکونت دارد. از تولد تا الان همین جا بوده. عمری پله نوردی!
«سکینه خاله» تا یادش هست، پله های کوچه شان این شکلی بوده.
می پرسم: «چرا از این جا نرفتید؟ سخت نیست هر روز این همه پله را بروی و برگردی؟»
• «پول نداشتیم. وگرنه به جای این منطقه، می رفتیم پایین دست زمین می خریدیم و خانه می ساختیم.»
این مادر پا به سن گذاشته، سپس از سال هایی می گوید که آب لوله کشی نداشتند: «6 بچه داشتم. آب لوله کشی نداشتیم. روزی چند بار می رفتیم از رود تلار، دبه دبه آب می گرفتیم و این پله ها را با گالن های آب بالا می آمدیم. تازه کپسول گاز هم بود که از پایین پله ها، روی دوش اهالی می رسید بالا.»
از دلتنگی هایش می گوید و همگام با او به سمت بالا می روم. اگر هرجای دنیا پله ها مقصد تفریح گردشگران است، این جا در پل سفید، پله ها مردم را به زورآزمایی هر روزه فرا می خوانند.
• «زمستان که یخ بندان می شود، روزها خانه نشین هستم. حتی برای تهیه نان هم از خانه خارج نمی شوم. پله ها لیز می شود.»- خاله سکینه گفت.
*آقای علوی
خاله سکینه گفت که نقاله ابداع یکی از اهالی است تا بار اهالی را جابجا کند.
نشانی می گیرم و مدتی بعد به در خانه آقای علوی –سازنده دستگاه نقاله- می رسم.
خاله سکینه در پیچ پله ها گم می شود و حالا کنارم آقای علوی است که در اصل سبزواری است و در شرکتی کار می کند.
می گوید دید زیبا و ویوی مناسب، باعث آمدن اش به این منطقه از شهر شده. نقاله را هم به راه انداخته تا مصالح ساختمانی را راحت ترحمل کند.
*ابراهیم
نگاه ها متفاوت است. آن اندازه که خاله سکینه از تعداد زیاد پله ها شاکی بود، آقای علوی گله مند نبود. شاید چون مرد و سن اش کم تر است.
از پله ها سرازیر می شوم. به پایین که رسیدم احساس تشنگی و ضعف می کنم. از سوپری آب خنکی می خرم تا حالم سرجایش بیاید. جمعاً 300 پله را رفتم و برگشتم.
چند روز بعد سمت دیگر شهر را انتخاب می کنم و راهی می شوم. پله های زیبایی دارد اینجا که دو طرفش درختان و بوته های تمشک ها قرار دارند و رویایی و تخیل آمیز هستند.
از رهگذری که هر روزه این مسیر را طی می کند، می پرسم چه می کنی با پله ها؟
لبخند می زند و پاسخ می دهد: «پله ها را دوست دارم و هر روز با وجود اینکه مسیر دیگری هم برای گذر دارم که بدون پله است، عبور از پله ها را ترجیح می دهم.»
«ابراهیم» می گوید: «هیچ آسانسوری برای رسیدن به موفقیت وجود ندارد. اگر می خواهید به هدف تان برسید باید از پله های زیادی بالا بروید.»
راست می گوید این جوان پل سفیدی. باید در مسیر زندگی، مشکلات را به پله های ترقی تبدیل کرد و شکست ها پله های نردبان موفقیت اند.
پله های شهر من، نماد سخت کوشی مردم اینجاست. به این فکر می کنم که ماموران خدمات شهرداری، اداره های گاز، برق، آب، تلفن، اورژانس و مانند این ها هم هر روز و هفته این مسیر پلکانی را بالا و پایین می روند. از این ها گذشته، سالمندان چه می کنند؟ کسانی که پا درد دارند مثل من!
ابراهیم خاطره بیماری مادر بزرگش را تعریف می کند که به رحمت خدا رفته: «ماموران اورژانس نمی توانستند این پله ها را طی کنند و خودمان کمک کردیم تا مادربزرگ به پایین برسد.»
-«به این فکر نکردی یک روز بروی پایین و از داست این پله ها خلاص شوی؟»
• «اصلاً حاضر نیستم محل زندگی ام را در بلندای شهر ترک کنم. این جا به آسمان و خدا نزدیک تریم. آب و هوای فوق العاده ای دارد این قسمت از شهر و زیبایی هایی که در خانه های ما جاری است و در قسمت های پایین دست حس نمی شود.»-ابراهیم گفت.
*شهردار
شاید پله نوردی روزانه اهالی سخت و نفسگیر باشد، به نوعی عادت کرده اند و گویی هرکس دلبسته پله های کوچه ی خود شده است. انگار اگر این پله ها نباشد، در زندگی شان چیزی کم است. پذیرفته اند این وضعیت را.
شکل گیری راه آهن در سوادکوه موجب شد در اطراف راه آهن، جمعیت استقرار یابند.کم کم بر جمعیت شهر -که کوهستانی است و شیب های تندی دارد- افزوده شد.
با افزایش تدریجی جمعیت، امکان ایجاد کوچه های جدید توسط مدیریت شهری وجود نداشت. به همین خاطر پله هایی جهت عبور و مرور اهالی ساخته شد.
سال ها پیش شهرداری، جاهایی را که بیشتر از 20 پله داشته، شمارش کرده و در 80 کوچه، 8800 پله وجود دارد.
پله ها 30 تا 500 تایی هستند. جالب این که تعداد پلکان پل سفید با جمعیت این شهر برابری می کند. هر شهروند، یک پله!
پله های 20 تایی و کمتر از آن را شمارش نکرده اند. شهردار پل سفید می گوید: «اگر دانشجویان و جمعیت شناور شهر را در تعطیلات، در نظر بگیریم، با احتساب پله های زیر 20 تا، باز هم به تعداد افراد، پله خواهیم داشت که این رقم تنها به پل سفید اختصاص دارد.»
در زمان گاز رسانی تمام پله ها ی شهر تخریب و همان وقت به سبک سابق تمام پله ها مرمت و بهسازی شد.
از «رمضان پاریاو» پرسیدم: چرا شهرداری در مورد این پله ها برند سازی و به جذب گردشگر بیشتر کمک نمی کند؟
پاسخ داد: «حدود 8 سال پیش این ایده مطرح شد که قابلیت های شهر بررسی شود و برند سازی صورت گیرد. نام این شهر بر گرفته از پل شاه عباسی است. این پرسش مطرح است که آیا وجود این همه پله برای شهر مناسب است یا خیر؟ پله ها در بهبود سلامت تاثیرگذار است، ولی از سویی برای افراد مسن و بیمار مشکلاتی به همراه دارد.»
او اظهار کرد: « برای برند سازی به منابع مالی نیاز است تا طبق استانداردهای ساخت پله ها و با توجه به شرایط جغرافیایی و اقلیمی شهر، این برنامه اجرا شود. حتی نرده کشی پله ها باید مورد مطالعه قرار گیرد و توسط مشاوران طراح و به صورت کارشناسی اجرایی شود.»
شهردار به ما می گوید که هنوز طرحی برای برند سازی پله های پل سفید نوشته نشده است.
-«چرا برند سازی شهر پلکانی پل سفید در اولویت نیست؟»
• چون منابع مالی شهرداری محدود و طرح هایی چون هدایت آب های سطحی شهر، لغزش و رانش جزو اولویت های شهرداری است. ما باید بر اساس منابع مالی مان، در جهت رفاه حال شهروندان گام برداریم.»
پاریاو تاکید می کند که هیچ پولی از منابع دولت برای ایجاد زیر ساخت گردشگری که مورد انتظار مردم است در اختیار شهرداری قرار نمی گیرد و شهرداری با عوارض مردم اداره می شود.
او ادامه می دهد: «اجرای پروژها زمان بر است و در سوادکوه هم زیر ساخت های گردشگری فراهم نیست. در شهر پل سفید برای احداث پارک جنگلی آزادمهر، 9 سال زمان صرف شد تا طرح ها آماده و سرمایه گذار راغب به سرمایه گذاری در این بخش شود.»
شهردار در نهایت آب پاکی را می ریزد و خیلی شفاف می گوید: «باید نیاز سنجی کرد و بر اساس اولویت ها گام برداشت. تا زمانی که ما با لغزش و رانش روبه رو هستیم، رنگ کاری پله های شهر اولویت ما نیست! توان مالی شهرداری در بخش های آسیب دیده شهر هزینه می شود.»
*خودم!
«پلکان» نام نمایشنامه ای از استاد اکبر رادی است. این نمایش، داستان ظهور طبقه نوکیسه است. داستان مردی دستفروش و یک کاسب خرده پا به نام بلبل که پله های زندگی را یکی یکی درمی نوردد و در نهایت می شود مهندس تاج.
به دور از جنبه های دراماتیک نمایش رادی، «پلکان» برای رشد و ظهور و بالارفتن است، مثل بلبل که شد مهندس تاج. پله برای دیده شدن است. برای رسیدن به نوک و قله.
پلکان بخش جدا نشدنی شهر پل سفید است. توپوگرافی پل سفید به گونه ای است که این پله ها جزئی از شهر شده. اما متولیان نخواسته اند یا نتوانسته اند از این پله ها برای رشد و ظهور و ارتقای شهر بهره ببرند. ساده ترین جمله هم این است: «پول نداریم، اولویت نیست.» پله پله رفتیم تا رسیدیم به بی تفاوتی.
- جمعه 20 مهر 1397-6:31
الهی براشون بمیرم مردم این منطقه یکی از اروم ترین و با اصالت ترین و خونگرمترین مردمهای مازندران هستن چقدر تو کشورشون غریبن...چرا استاندار و مسئولان به داد این مردم نمیرسن...یه مشت ادم بی حال بی مسئولیت و بی ذوق برای مردم این منطقه تصمیم بگیرن دیگه جای گله نیست باید پله ها رنگ بخوره رنگهای رنگین کمانی اونوقت ببینین چطوری توریست و مسافر میاد مردم هم به مسافرها محصولات لبنی و صنایع دستی بفروشن نان محلی اش محلی کاش مردم این منطقه طعم خوشبختیو بچشن.