آیا جنگلهایمان نفس میکشند؟
سوال این است که اگر نه لولهکشی گاز در سطوح جنگلی، حداقل تامین سوخت مورد نیاز جنگلنشینان از طریق ساخت انبارهای سوخت مورد نیاز مثل گاز، گازوییل و نفت، تامین میشد آیا نتیجهبخشتر از اجرای طرح تنفس نبود و جنگلنشینان و حاشیهنشینان جنگل را با دسترسی به سوخت راحتتر، از برداشت جنگل باز نمیداشت؟
مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گردشگری، رضا بازیبرون: مدتی است طرح تنفس جنگل به منظور حفظ قدرت بازآفرینی آن بر سر زبانهاست و این در حالی است که حق برداشت چوب از جنگلهای شمال توسط مجریان رسمی طرحهای حفاظت و بهرهبرداری، 500 میلیون مترمکعب در سال بود و شاغلان این بخش در سطوح مختلف از حفاظت و جنگلکاری تا فرآوری مبل و صندلی و در پنجره و نئوپان و همچنین پیمانکاران بخش احیای جنگل و راهسازی، دهها هزار نفر بودند.
اینکه عملکرد مجریان طرح تا چه حد درست و براساس موازین بوده قابل بررسی است. اما حداقل بخشهایی از جنگل براساس اصول علمی حفاظت و کاشته میشد در حالی که اینک برخی از دوستداران جنگل اعم از متخصص و حامی نگران این مساله هستند که اگر حصار این طرحها برچیده شود که شده، چه بسا اصطلاحا یقه سفیدهای آهار دار و مردم عادی دست شان باز شود به تاراج جنگل و تبدیل آن به ویلا و باغ و... بیشتر بپردازند.
در همین حال براساس آمار، شش برابر میزان رسمی برداشت قانونی که500 هزار مترمکعب بود یعنی سه میلیون مترمکعب چوب توسط جنگلنشینان و حاشیهنشینان جنگل برای مصارف سوخت، حصارکشی و چیرزنی و خانهسازی بهرهبرداری میشد.
سوال این است که اگر نه لولهکشی گاز در سطوح جنگلی حداقل تامین سوخت مورد نیاز جنگلنشینان از طریق ساخت انبارهای سوخت مورد نیاز مثل گاز، گازوییل و نفت، تامین میشد آیا نتیجهبخشتر از اجرای طرح تنفس نبود و جنگلنشینان و حاشیهنشینان جنگل را با دسترسی به سوخت راحتتر، از برداشت جنگل باز نمیداشت؟
نتیجه اجرای طرح که امید است به خیر بگذرد و در نهایت نتیجهبخش باشد تاکنون این بوده که به علت کاهش ارزش پول ملی و نبود صرفه واردات برای تامین حداقلی صنعت چوب کشور نه تنها کارخانههای بزرگ و به نام که حتی کارگاههای فراوان دستاندرکار چوب را چنان محتاج به خرید کرده که قاچاق امری پذیرفته و غیرقابل اجتناب شده است مخصوصا که قرار بود افراد بیکار شده طرحهای بهرهبرداری و جنگل کاری به کار حفاظت از جنگل گماشته شوند که نه تنها این کار عملی نشده بلکه حقوقی که قرار بوده سه ماه، دولت و سه ماه، کارخانههای که بعدا توسط دولت جبران شود پرداخت کنند، به علت تنگناهای مالی اجرای کامل آن با مشکل مواجهه است.
از سوی دیگر درختان باغی و خانهای چنان قیمت پیدا کرده که فقط در منطقه اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری ساری تا آبانماه جاری 550 تقاضا برای قطع درخت صادر شده است.
در این رابطه مهندس موسوی مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری مازندران، منطقه ساری با شرکت در برنامه ارتباط مستقیم مردم و مسوولان رادیو ساری گفت: «ملک شخصی حق مردم است.
اما نیاز دریافت مجوز قطع درخت از منابع طبیعی به خاطر اجازه حمل است و دیگر اینکه گاهی با قطع برخی درختان در زمینهای شیبدار امکان رانش و دیگر مشکلات وجود دارد که نیاز است حتما قطع یا نظارت و مجوز این اداره کل باشد.»
موضوع دیگر مراتع است که تنها به اشارهای اکتفا میشود با دامدار برای تامین درآمد نیاز به افزایش دام دارد در حالی که مراتع توان تعلیف بیش از تعداد دام موجود را ندارد و گاهی نیز با وجود مراقبتها به علت تغییر آب و هوا، پیش از گلدهی و تخمریزی گیاهان مرتعی دامداران اصرار به کوچ و ییلاق و قشلاق دامها دارند.
مهندس موسوی معتقد است که بهرهبرداری از گیاهان دارویی مراتع بسیار ارزشمند است تا جایی میتواند بخشی از نیاز مالی دامداران را جبران کند.و از دیگر سو متاسفانه درختان بلوط (بلندمازو) در جنگلهای غرب دریای مازندران و شمشاد در بخش مرکزی استان دچار آفت شده که به گفته مهندس موسوی، یکی از نگرانیهای بزرگ منابع طبیعی و آبخیزداری کشور است که بخش زیادی از توان ادارات کل منطقه ساری و غرب مازندران، صرف کنترل آن میشود. (توضیح اینکه استان مازندران دارای دو اداره کل منابع طبیعی منطقه ساری و غرب استان است.)
براساس گفتهها این آفات سالهای پیش در اثر بی توجهی به توصیههای کارشناسان و ورود چوب آفت زده به جان جنگلهای شمال افتاده است. لازم به یادآوری است که در سال 1392 طرحی شامل 10 مورد از جمله خروج دام از جنگل، توسعه گردشگری، پیشگیری از قاچاق چوب، تعیین محدوده جنگل و اجرای طرح نقشهبرداری هوایی (کارداستر) و کاهش برداشت چوب در حد توان اکولوژیک جنگل و... توسط دولت به مجلس ارائه شد که در این میان فقط طرح تنفس که در اختیار منابع طبیعی و آبخیزداری بود و بیشتر به چشم مردم میآمد، جدی گرفته شد.
از سویی، وقتی سوال میشود چرا حیوانات جنگل در حال انقراض و نابودی هستند، عنوان میشود که علت صدای اره موتوری، جادهسازی، تراکم جمعیت جنگلنشین ویلاسازی و... است، درحالی که در آلمان به عنوان مثال از همین اره موتوریها و با همین صدا استفاده میشود و برداشت آنها، 40 برابر ایران است، تراکم جمیعت جنگلنشین هم درآنجا به مراتب بیشتر و طرح گردشگری جنگلی هم، بسیار موفقتر از است، اما تعداد حیوانات جنگل در این کشور به حدی است که حتی برای ایجاد تعادل، در مناطقی اجازه شکار داده میشود.در حالی که در جنگلهای شمال ایران اکثر آبشخورهای حیوانات برای مصارف مختلف، مسدود و لولهکشی شده که دولت هم قادر به پسگیری آنها نیست مطرح میشود؛ این سوال آیا با این اوصاف، جنگلهای مان نفس میکشند!
*این یادداشت امروز در صفحه نخست روزنامه جهان صنعت منتشر شد و برای بازنشر در اختیار ما قرار گرفت.