یک استاندار خوب کیست؟
یک استاندار خوب، برنامه محور است و عملکرد زیردستان خود و ارتقا یا تنزل آنان را با محک و میزان قدرت برنامه ریزی، قدرت اجرای برنامه و توانمندی در اصلاح برنامه ها می سنجد و نه با سفارش این یکی و فشار و تهدید آن دیگر!
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، لطف الله آجدانی، مورخ و پژوهشگر: در گستره تاریخ، از دیرباز بسیاری از فلاسفه و دانشمندان و نظریه پردازان سیاسی و اجتماعی ؛ در جست و جو و توصیف خود در باره مدینه فاضله و آرمان شهر و اتوپیا ، ناگزیر و لاجرم ، از حکمران خوب و ویژگی های آن سخن گفته اند.
کوشندگان بسیاری در پی پاسخ این پرسش بوده اند که حکمران خوب کیست و چه ویژگی هایی دارد؟! در این میان، با توجه به تجربه ظهور و سقوط استانداران مختلفی که روزی با نشستن بر مسند مسوولیت استانداری مازندران و روزی دیگر با برخاستن یا برافتادن از آن و وانهادن حکمرانی خود به دیگری -که نشان از موقتی بودن آن صندلی و حکومت دارد- و نیز برای هرگونه ارزیابی و داوری عالمانه و منصفانه در باره عملکرد آنان، این پرسش بسیار مهم و ضروری است که: یک استاندار خوب کیست و چه ویژگی هایی دارد؟
از میان انبوهی از ویژگی ها و مولفه های مهم یک استاندار خوب، اگر بخواهیم ۷ ویژگی شاید مهم تر را به اختصاربرشماریم، می توان گفت:
۱_یک استاندار خوب در عین اقتدار، تشنه قدرت نمی شود و عزت خدمت را به لذت حفظ صندلی نمی فروشد و فهم این واقعیت را دارد که هیچ صندلی ای ابدی نیست و برای حفظ آن به هر زر و زور و تزویری آویزان نمی شود.
۲_یک استاندار خوب، فهم درستی از تعامل دارد و در مسند نماینده عالی دولت، با رعایت اصل تفکیک قوا؛ بلد و تواناست که به همان اندازه که نباید از اختیارات قانونی خود سو استفاده کند، از همان اختیارات برای انجام وظایف قانونی خود، درست دفاع و از آن استفاده کند. به نام تعامل روی اختیارات خود معامله نمی کند؛ زیرا سلب اختیارات و محافظه کاری های ناشی از فشار غیر قانونی و فراقانونی اشخاص و نهادها در هر جایگاهی هم که باشند، او را از توانمندی در اجرای وظایف قانونی اش باز می دارد. بی هیچ تردیدی چنین استانداری، امامزاده ای است که از آن هیچ اعجازی برنمی خیزد!
۳_ یک استاندار خوب کسی است که از درک هرچند نسبی اما درستی از مفهوم توسعه، چالشها و راهبردها و الزامات آن و نیز پایبندی به آن برخوردار است. فرصت ها و تهدید های توسعه ای در وضع موجود را می شناسد و درک صحیح از آینده نگری و آینده سازی دارد و اسیر تکرار های بی حاصل روزمره گی و روز مرگی نمی شود و می داند که با مدیران و فرمانداران ضعیف و توسعه نیافته ، قطار توسعه به مقصد نمی رسد.
۴_یک استاندار خوب، اعتدال گرا و عقلانیت محور و شایسته سالار است. در نگرش و بینش و تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها و عملیات اجرایی از هرگونه افراط و تفریط اجتناب کرده و با تکیه بر عقلانیت قدم می زند و با پای بندی به شایسته سالاری -که امکان استفاده درست و جامع تر از همه ظرفیت های مدیریتی را به شیوه ای متناسب و فراگیر در استان فراهم می کند- در عزل و نصب ها، کارهای بزرگ را به آدمهای کوچک و کارهای کوچک را به آدمهای بزرگ نمی سپارد!
۵_یک استاندار خوب، برنامه محور است و عملکرد زیردستان خود و ارتقا یا تنزل آنان را با محک و میزان قدرت برنامه ریزی، قدرت اجرای برنامه و توانمندی در اصلاح برنامه ها می سنجد و نه با سفارش این یکی و فشار و تهدید آن دیگر!
۶_ یک استاندار خوب، عملگرا است. در بند و تنگنای حرف و وعده های دروغین و نسنجیده و شتابزده و بی مطالعه و شعارهای عوامفریبانه وپوپولیستی اسیر نمی شود و بر اجرای صحیح و قاطع آن چه که در چارچوب اختیارات ووظایف قانونی خود دستور داده است نظارت و پیگیری می کند تا هم وحدت و اجماع در نظر و عمل را محقق سازد و هم چنین نباشد که دستورهایش بی اثر و فرمان هایش بی ثمر و از آن هیچ گره ای از خلق باز نشود و هیچ اموری به سامان نرسد.
۷_ یک استاندار خوب، مشورت گرا و نقد پذیر است. خود را علامه دهر و رستم دستان و بی نیاز از نقد و نظر صاحب نظران و استفاده از پیشنهادها و انتقادهای آنان نمی داند. آن قدر هوشمند است که بداند نقد سالم و صائب هرچند گاهی تلخ و گزنده ، از تمجید و تحسین های ریاکارانه وچاپلوسانه شیرین تر است و برای پیشرفت ایالت و ولایت و اصلاح امور و دوام و قوام والی اثربخش تر.
- يکشنبه 18 آذر 1397-19:57
با عرض سلام و ادب ، البته این دیدگاه جنابعالی از یک استاندار خوب است ولی آدم در حیرت می ماند که مردم در این استان چقدر حرف می زنند ! و از عمل خبری نیست . به همین خاطر این استان را آقایان استان سیاسی می نامند که البته استفاده از کلمه سیاست زده آنهم به مفهوم حرفهای تهی بی نتیجه مناسب تر است .
امیدواریم جناب حسین زادگان بستر فعالیت اشخاصی را که قصد ایجاد رونق اقتصادی ، فرهنگی ، تولیدی ، اجتماعی در استان را دارند فراهم آورند و کمتر به مسائل به قول معروف سیاسی که شکم هیچکس را سیر نمی کند بپردازند . - شنبه 17 آذر 1397-13:12
بسيار دقيق و عالي. حتي استانداران اگر يك بند از اين 7 بند را عمل كنند گام اميدواركننده اي است.
- شنبه 17 آذر 1397-9:58
سیاست نامکی که جناب آجودانی نوشته اند برای همه استانداران ایران است . نه تنها استاندار ان امروز بلکه برای استانداران دیروز و همه دوران تاریخی ایران . .یاد خواجه نظامالملک طوسی ما به خیر باشد . خواجه بزرگ حرفی مناسب دوران خود می گفت و آقای آجودانی حرفی می گوید مناسب همه دوران ، آن را غنیمت بدانیم !!
- شنبه 17 آذر 1397-8:50
مثل همیشه نظرات استاد خوب جناب آقای آجدانی بسیار زیبا و مدون ارائه شده است. چند مورد هم بنده به آن می افزایم تا به تکمیل نظرات کمک نماید.
1. استاندار خوب ابتدا باید توان مدیریت در سطح عالی و اقتدار لازم را داشته باشد. بدون اقتدار مدیریتی هم کارها بر فرد سوار می شود و هم افراد راههای انحرافی را در پیش پای استاندار قرار می دهند و امور به کام زیر مجموعه و به نام استاندار منحرف می شوند.
2. استاندار خوب باید شناخت عمیق از مسائل و گرفتاری های استان داشته باشد و از قدرت تشخیص و تجزیه و تحلیل آنها در حد مناسب برخوردار باشد.
3. استاندار خوب باید بر روی اجرایی کردن تصمیمات مجموعه خود از قاطعیت و جسارت و ریسک پذیری بالایی برخوردار باشد. باری به هر جهت گذراندن موجب هدر دادن وقت و فرصت خواهد شد و اجرای پروژه ها را با هزینه های اضافی همراه خواهد کرد.
4. استاندار خوب باید امید آفرین باشد. برای امید آفرینی باید تیم امیدآفرین هم انتخاب نماید. از افراد سرخورده و مایوس و بزدل و ترسو نمی توان انتظار داشت در مدیریت کلان استان نقش قوی ایفا کنند.
5. استاندار خوب باید با فرادستان در مرکزیت کشور ارتباط و تعامل بالایی داشته باشد و از کاریزمای لازم برای برداشتن گره های کور مشکلات توسط تصمیم سازان فرادست برخوردار باشد. در این میان علاوه بر شخص رئیس جمهور، معاون اول و وزراء باید با زیرمجموعه وزارت خانه ها هم ارتباط کاری و مدیریتی و حتی رفاقتی بر قرار کند تا حرف استان در بالادست به خوبی شنیده شود.
6. استاندارخوب باید همه استان را یکسان ببیند و کل استان باید یک کلان شهر و نیروهای انسانی کل استان باید ار ارزش و اعتبار یکسانی برایش برخوردار باشد.
7. استاندار خوب باید اصلاح طلب اصولگرا و یا به تعبیر بهتر اصولگرای اصلاح طلب باشد. این تقدم و تاخر به معنی دیدگاهی و وابستگی گروهی و سیاسی نیست. بلکه اصولگرایی فی نفسه باید در ذات هر فردی باشد و بدون اصول امکان تشخیص منافع و مضار حقیقی و راهبردی فرد و جامعه وجود ندارد و در شرایطی که روش ها و کارکردها و نتایج حاصل از دوره های مختلف رو به سردی و مردگی و روز مرگی می گذارد و چون برگه این راکد و ساکن رو به گندیدگی می گذار باید با فضای تازه گی آفرین اصلاح طلبی و تغییر پذیری نشاط جدید و هوای تازه به این کالبد نیمه متعفن وارد سازد تا امور بر اساس تدبیر و امید به پیش برود. در حوزه تئوری و نظر بیان این مسئله ساده به نظر می رسد ولی در صحنه عمل قطعاً از پیچیدگی های راهبردی و شدیدی برخوردار است که کار هر کسی جز یک استاندار خوب نخواهد بود.
با تشکر