تعصبات به موسیقی ما ضربه می زند
علیرضا احمدی خطیر: یک سری تعصبات داریم که به موسیقی ما ضربه می زند. ما در موسیقی سنتی هم این تعصبات را داریم. مثلاً اصرار می کنند برای کنسرت باید حتماً تار و کمانچه و سنتور و نی و تمبک باشد/ رسانه ملی در عقب نگه داشتن موسیقی سنتی بی تقصیر نیست. خود صداوسیما شروع به ترویج موسیقی پاپ کرد. بر فرض امثال آقایان حامد همایون و بهنام بانی را به تلویزیون می آورند و بزرگ می کنند/ به دلیل مسائلی که داخل کشور و استان خودمان داریم، ترجیح می دهم در خارج از کشور اجرا داشته باشم.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، سردبیر:علیرضا احمدی خطیر، متولد 1363 سوادکوه است. شاید برای کودکان زیر 10 سال آموختن تار و سه تار زودهنگام باشد، اما علیرضا از 7 سالگی نزد استاد جلال حیدری آموختن موسیقی را شروع کرد. در سال 1375 زمانی که 12 سال داشت، همراه با اقای حیدری و تعدادی از هنرجویانش در سینمای قائم شهر کنسرت داد.
در ادامه برای آموختن تار و سه تار و تجربه ی اتفاقات تازه، زمستان سال 1387 در تهران نزد استاد کیوان ساکت رفت. احمدی از استاد ساکت با واژگان خاصی تمجید و از منش و خصوصیات منحصر به فرد اخلاقی او بارها در این گفتگو تعریف کرد.
او ردیف های دوره عالی را نزد استاد ساکت آموخت و لیسانس آهنگسازی ایرانی را هم از دانشگاه دریافت کرد. این آهنگساز جوان به نوازندگی بیشتر از تدریس علاقه دارد هرچند اکنون در تهران، ساری و قائم شهر تدریس می کند.
در حضور مهران صدیق –خواننده موسیقی سنتی- پرسش های خود را از یکی از آثار مکتوب استاد کیوان ساکت آغاز کردیم که علیرضا احمدی خطیر –نوازنده تارو سه تار، آهنگ ساز و تنظیم کننده- در تهیه آن نقش داشت:
*سال 1395 کتاب «گزیده ردیفهای کاربردی موسیقی ملی ایران» اثر استاد کیوان ساکت با حضور جمعی از اهالی موسیقی در فرهنگسرای ارسباران تهران رونمایی شد. از قرار شما در خلق این اثر نقش داشتید.
بله، بخشی از نت نویسی این کتاب کار من بوده. هرچه را استاد ساکت می نواخته، من در خانه نت نویسی می کردم. اسم من در ابتدای همین کتاب هست.
*راجع به ردیف استاد ساکت هم مختصری توضیح بدهید.
ردیف ایشان اجرایی و کاربردی است. یعنی قابلیت اجرا دارد. به عنوان مثال دستگاه هایی مثل چهارگاه یا ماهور که بسیاری از گوشه های آن امروزه اجرا نمی شود. استاد ساکت گوشه های کاربردی مثل درآمد چهارگاه یا حصار و مخالف را بهگزینی کرد.
*در تهیه کتاب های دیگر استاد ساکت هم شما نقش داشتید؟
نت نویسی دو کتاب چهارمضراب ایشان را انجام دادم که به زودی چاپ می شود. این دو کتاب را استاد ساکت اجرا کرده و هنوز درس نداده اند.
*پس ارتباط تان را با ایشان حفظ کرده اید؟
بله، تقریباً هر دو هفته یک بار ایشان را در تهران ملاقات می کنم. البته از طریق تلفن و فضای مجازی مرتب با هم ارتباط داریم. استاد بی نظیری هستند، به ویژه از بعد اخلاقی و روحیات والای انسانی.
*چرا کنسرت های داخلی شما کم تر از اجراهای خارج از کشور است؟
به دلیل مسائلی که داخل کشور و استان خودمان داریم، من ترجیح می دهم در خارج از کشور اجرا داشته باشم. خلاصه برخوردها و حاشیه هایی ایجاد می شود که بهتر دیدم اینجا کنسرت نداشته باشم. آخرین کنسرتی که در قائم شهر داشتم سال 1391 بود. سرپرست گروه و آهنگساز خودم بودم. این قدر مراکز مختلف به ما فشار آوردند و حاشیه سازی کردند که چون بلیت فروخته بودیم، ناگزیر به اجرای آن برنامه شدیم، وگرنه کنسرت را برگزار نمی کردیم.
*تازه این کنسرت موسیقی سنتی است. واقعاً ظرفیت تار و سه تار هم این جا وجود ندارد.
من خودم روحیه ای احساساتی دارم. گاهی با شنیدن موسیقی گریه ام می گیرد. خب با این روحیه برایم دشوار است که برای اجرای کنسرت موسیقی سنتی، پاسخگوی فردی باشم که حتی من را به اتاقش راه نداد. تازه وقتی داخل اتاقش رفتم، مخصوصاً نگاه هم به من نکرد! گفتم: «می خواهیم در شهر کنسرت اجرا کنیم.» گفت: «کنسرت چیه؟» جواب دادم: «کنسرت موسیقی سنتی». آن مسئول گفت: «اشکال ندارد، اما 4 میلیون تومان به حساب ما واریز کن.» گفتم: «قبول، اما قرارداد روی سربرگ اداره شما باشد.» خلاصه آن سال کلی پاسکاری کردند. رفتیم ساری. فردی که نزدش مراجعه کردیم، گفت یک میلیون و 600 واریز کنید کفایت می کند! خلاصه با این شرایط ما آن سال کنسرت برگزار کردیم. می خواهم بگویم برای اجرای یک کنسرت باید افرادی نظر مثبت بدهند، مراکزی اعلام نظر کنند، مبالغی درخواست می شود و سخت گیری هایی این چنینی که ترجیح دادم این جا کم تر روی سن بروم. از سال 1388 هم اجراهای برون مرزی خودم را آغاز کردم که دردسر ندارد..
*آخرین کنسرت تان در کدام کشور بود؟
اواخر تابستان در بلاروس با دوست عزیزم استاد رضا حسین زاده نوازنده توانای تمبک و دف اجرای دونفره ای داشتیم که استقبال خوبی هم شد.
*کنسرت های خارج از کشور که تخصصی نیست و کارهای ریتمیک و تصانیف را اجرا می کنید. درسته؟
بله، آن جا اجراهای تخصصی نمی خواهند. تصنیف با ریتم بیشتر و چهارمضراب و قطعاتی که ضرباهنگ بیشتری دارند، اجرا می شود.
*مخاطبان که فقط ایرانی ها نیستند؟
-خیر، گاهی فقط ایرانی ها هستند، گاهی فقط خارجی ها و گاهی هم هر دو باهم. مثلاً بهمن ماه سال گذشته در آنکارا کنسرت داشتیم که همه ایرانی بودند، اما در استانبول که اجرا داشتیم غیرفارسی زبان ها هم آمده بودند. این را اضافه کنم که در خارج از کشور برای هنرمند احترام ویژه ای قائل هستند. بهترین، هتل، بهترین پذیرایی، با ماشین های آخرین مدل دنبالت می آیند و به محل اجرا می برند و....
من سالی چند بار اجرای خارج از کشور دارم که از تهران اعزام می شوم. اما در استان خودم هنوز کسی سراغی از ما نگرفته. هنوز مدیرکل ارشاد استان خودم را از نزدیک ندیده ام و ما را نمی پذیرند. احساس می کنم تصمیم گیری ها بر مبنای باند و رفاقت باشد تا مقررات. من آن سال که خواستم کنسرت بگذارم در قائم شهر، چند هفته وقتم را گرفتند، بارها رفتم و آمدم، اما همان زمان شخصی با تلفن، 3 روزه توانست مجوز کنسرت پاپ بگیرد!
چند سال پیش قرار شد برای اجرای کنسرت به کشور پرتغال بروم. اعلام گفتند هزینه بلیت را ارشاد استان تان تامین کند، بقیه هزینه ها با تهران. موضوع را با مدیرکل وقت ارشاد استان مازندران مطرح کردم. گفتند پول بلیت زیاد می شود، ما بودجه نداریم. خب نشد، بعد قرار شد ما به گرجستان برویم. دوباره مراجعه کردیم، وعده دادند هزینه بلیت را پرداخت می کنند، اما آن را هم ندادند و حدود 200 هزار تومان پرداخت کردند! می خواهم بگویم در خارج از استان بیشتر مورد توجه هستیم. همین مسائل باعث شد علاقه ای به اجرای کنسرت در داخل استان و کشور و حضور در برنامه های صداوسیما نداشته باشم.
*صداوسیما چرا؟ آن جا هم مانع تراشی کردند؟
اجازه دهید خاطره ای تعریف کنم. سال گذشته بنده را به همراه دوست عزیزو هنرمندم اقای محمد مهدی ناطق برای یک برنامه ساز و آواز در تلویزیون مازندران دعوت کردند. چند شب اجرا کردیم و یکی از شب ها گلدان بزرگی را جلوی من قرار دادند تا ساز نشان داده نشود. خیلی ناراحت شدم و اعتراض کردم. البته شب های قبل هم ساز را نشان ندادند، اما آوردن گلدان برگ جلوی نوازنده را نوعی توهین به شخصیت می دانستم. عصبانیتم را که دیدند گلدان را کمی جابجا کردند. زبان و حنجره ی یک نوازنده ساز اوست، چرا باید ساز نشان داده نشود؟
*هم ساز نشان نمی دهند، هم بیشتر در حال ترویج موسیقی پاپ هستند.
رسانه ملی در عقب نگه داشتن موسیقی سنتی بی تقصیر نیست. خود صداوسیما شروع به ترویج موسیقی پاپ کرد. بر فرض امثال آقای حامد همایون و بهنام بانی را به تلویزیون می آورند و بزرگ می کنند. همین حامد همایون نمی تواند فارسی را به درستی ادا کند. این ها سواد موسیقیایی ندارند و شعر و آهنگ های این ها را اصلاً نمی شود تعریف کرد. تازه در کنسرت ها پلی بک می کنند. این ها الان بزرگان موسیقی ما شده اند.
وسط بازی پرسپولیس و کاشیما خواننده ای را می آورند که ترانه بخواند، ترانه ای ضعیف که ربطی به هم به موضوع ندارد. الان خواننده فینال جام آسیا در تهران، نماینده فرهنگ و تمدن و موسیقی ما بود؟ شعری که خواند چه ربطی به بازی فینال دارد؟ فلان خواننده یک سال نیست که آمده، تور آمریکا گذاشته است! کی به این مرحله رسیده؟ یعنی آمریکا خواننده پاپ ندارد که از ایران باید برود؟ این اشاعه موسیقی و فرهنگ تاریخی ماست؟ در واقع این ها حمایت می شوند. البته من مخالف پاپ نیستم. شما کارهای سلن دیون را گوش دهید. کارهای استاد بابک بیات و واروژان و... کارهای اقای مانی رهنما بسیار قوی است. چرا بعد از نیم قرن ما از کارهای بابک بیات و همایون خرم لذت می بریم؟ طرف چند تراک پر می کند و بعد مشهور می شود. تازه تم موسیقی ها را از ترکیه و جاهای دیگر می گیرند. یعنی ملودی ترکی استانبولی را با شعر فارسی، تحویل مردم می دهند و آهنگسازی کار را به نام خودشان می زنند.
*من خودم با همین آقای بهنام بانی از طریق برنامه تلویزیونی مهران مدیری آشنا شدم. فقط اسمش را شنیده بودم. بعد رفتم دیدم بله، خواننده روز کشور است و همه جا اسم اوست. تلوزیون هم به شهرتش افزوده.
همین ها اگر چند شب پشت سرهم کنسرت بگذارند جای خالی پیدا نمی کنید. اما استادان بزرگ موسیقی ما اگر کنسرت بگذارند، شاید به سختی شب دوم سالن پر شود.
*ریتم در موسیقی سنتی در کنار رسانه، مقصر این وضعیت نیست؟ ما چقدر تصنیف های شاد و مجلسی داریم؟ یا اگر داریم چرا اجرا نمی شود؟ موسیقی ما را به آواز و تحریر می شناسند. در این عصر شتاب و سرعت موسیقی پاپ جذاب تر است. الان در کنسرت ها هم آواز می خوانند. خب! کشش ندارد
خب غیر از رسانه، برخی استادان موسیقی هم اجازه ندادند کنار سازهای ایرانی، سازهای غیرایرانی مانند پیانو و ویولن بیاید. از طرفی کشور ما کشوری غمگین است و مردم هم خسته اند. در کشورهای دیگر مردم چون آرامش ذهنی دارند، ساعت ها موسیقی بی کلام و کلاسیک خود را گوش می دهند. البته موسیقی سنتی موسیقی غم و حزن نیست. موسیقی پاپی که این افراد اجرا می کنند موسیقی در لحظه و مصرفی است. می تواند در عروسی ها اجرا شود، اما نباید نماد موسیقی ما شود و در برج میلاد و فینال جام آسیایی اجرا شود.
*به تازگی یک قطعه کار محلی تولید کردید که آقای صدیق هم آن را اجرا کرده به اسم گلی جان. راجع به گلی جان کمی توضیح دهید.
کار من موسیقی سنتی است و در حوزه موسیقی مازندران همانند موسیقی ایرانی کار نکردم. این سال ها دوستانی آمدند و آلبوم هایی محلی انتشار دادند که قابل اعتناست. هنرمند در چارچوب نیست، بنابراین دوست داشتم من هم دو قطعه کار مازندرانی با تلفیق موسیقی مازندرانی و ایرانی بسازم. می دانیم که موسیقی مازندرانی بیشتر شعرمحور است. یعنی ملودی های کوتاهی دارند و شاید از یک موتیف استفاده و مرتب شعر عوض می شود، اما در موسیقی سنتی ملودی تغییر می کند. در گلی جان، یک اورتور به سبک موسیقی سنتی ساختم که حال و هوای محلی را دارد، اما نشان نمی دهد چه ترانه ای را می خواهید بشنوید. در یک قطعه دو ترانه را با هم ترکیب کردم. آقای صدیق هم خواند و به نظرم کار خوبی شده است.
مهران صدیق و علیرضا احمدی خطیر
*اتفاقاً آلبوم جدید آقای مجید رییسیان –دلخواه- در همین فرم است و اورتورهایی قبل از شنیدن ترانه اصلی ساخته است.
بله، آقای رییسیان دوست بسیار خوب بنده است و نوازنده بسیار خوب سنتور که آلبوم هایی دادند و به نظرم بسیار موفق بودند
*بعد از افتاب ته که سال 1368 توسط مرحوم استاد محسن پور تولید شد، حدود سه دهه است که ما یک تیپ سازبندی و رنگ آمیزی را در موسیقی محلی خودمان می شنویم. کمی آزاردهند شده است. یعنی گروه های مختلف با نام های متفاوت راه اندازی شدند، اما فقط صدای خواننده و بعضاً شعر تغییر می یابد. چند ساز ثابت مثل کمانچه، دوتار، لله وا، دسرکوتن هست و ملودی های بارها خوانده شده قدیمی که بازسازی می شوند. انگار به بن بست رسیده ایم. هرچند لابلا هنرمندانی هم با آوردن سازهای ایرانی، کمی به این وضعیت را بهبود بخشیده اند. ترانه سرایی و شعر محلی در این سال ها پیشرفت کرده، اما در موسیقی درجا زده ایم. من خودم گاهی مجبور می شوم برای رفع خستگی گوش هایم، قطعات بزمی و مجلسی محلی را گوش بدهم. در موسیقی سنتی وضع همین گونه است؟
یک سری تعصبات داریم که به موسیقی ما ضربه می زند. ما در موسیقی سنتی هم این تعصبات را داریم. مثلاً اصرار می کنند برای کنسرت باید حتماً تار و کمانچه و سنتور و نی و تمبک باشد. این زدگی به وجود می آورد. خیلی از مخاطبان می گویند موسیقی سنتی شبیه هم شده است. من علاقه زیادی به کارهای ارکسترال و تمایل دارم موسیقی سنتی را در آن چارچوب اجرا و پیگیری کنم. ما استادان بزرگی مانند همایون خرم، علی تجویدی و پرویز یاحقی را داشتیم که ارکسترال کار می کردند. شما اگر هر روز این قطعات را گوش دهید خسته نمی شوید. استادان بزرگ ما این کارها را انجام دادند و اصراری بر استفاده از چند ساز خاص نداشتند. موسیقی تلفیقی هم کمک کرده که موسیقی ما جوان پسندتر شود. چه اشکالی می کند مثلاً کنار دف و کمانچه و تار، پیانو یا چلویی باشد
*خب یک تراک کار محلی انتشار دادید. تمایل دارید در این حوزه باز کار کنید؟
این تراک که ضبط شد قرار است به صورت تصویری دربیاید. اگر فرصتی دست داد باز هم دوست دارم چنین قطعاتی تولید کنم. این را هم اضافه کنم آلبومی دارم که به زودی برای ضبط انها اقدام می کنم.
*کارهای باکلام یا بی کلام؟
دو البوم بی کلام ویک البوم با کلام. خودم را آهنگساز نمی دانم و در حال کسب تجربه هستم. کارهای ارکسترال را خودم تنظیم می کنم. خب زمان می برد که یک قطعه نت نویسی و ساخته و تنظیم شود، اما در نهایت به اسم خواننده تمام می شود. خودم علاقه مند به موسیقی بی کلام هستم. همچنین علاقه مند به برنامه تکنوازان و آوازهای برنامه های گل ها هستم که به نظرم طلایی ترین دوران موسیقی ایران بود.
*اسم گروه تان را هم بگویید.
گروه نجوا را سرپرستی می کنم. یکی از نوازنده ها آقای حسین زاده است که سازهای کوبه ای را اجرا می کند و اهل ساری است. نوازنده ها البته تغییر پیدا می کنند. به تازگی آقای مهران صدیق –از شاگردان استاد منتشری- که قائم شهری است، به ما پیوسته اند.
*دوست داریم آخر کار برای ما ساز بزنید. ساز شما رو کدام استاد ساخته؟
ساز من را استاد سیامک میرزاپور از شاگردان استاد قنبری مهر ساخته است.
*در ارکستر تهران هم ساز می زنید.
بله، من الان دریکی از ارکسترهای خوب تهران مشغول تمرین هستم.
*برای دیدن و شنیدن قطعه گلی جان و اجرای تار علیرضا احمدی خطیر به کانال تلگرامی مازندنومه مراجعه کنید.
- پنجشنبه 22 آذر 1397-8:15
درود بر استاد ساکت و اقای احمدی عزیز
- سه شنبه 20 آذر 1397-13:19
تشکر از مصاحبه و معرفی هنرمندان در سایت مازندنومه