تعداد بازدید: 2983

توصیه به دیگران 0

شنبه 24 آذر 1397-0:14

گفتگو با «قدرت الله حسن زاده» پیشکسوت رسانه ای

رسانه تریبون مردم است، نه صاحبان قدرت!

رکن چهارم دموکراسی بودن یعنی تریبون مردمی باشی که صاحب قدرت نیستند. یعنی چشم و گوش مردم باشند، نه مجیزگوی بالادستی ها/ روزنامه نگار خوب باید ژن و دانش روزنامه نگاری را داشته باشد. در مازندران بسیاری از روزنامه نگاران با حداقل اصول و ارزش های خبری، آشنایی ندارند. حتی عناصر خبر را نمی شناسند و مهم تر این که سواد فارسی هم ندارند/ اگر رسانه ای بخواهد تخلف یک مدیر را هم مطرح کند، هزینه روشنگری و نقد را بالا می برند و آن مدیر متخلف را تقدس می بخشند و در نهایت با روزنامه و روزنامه نگار برخورد می شود/کسی که خبرنگار واقعی نیست، رعایت اصول اخلاقی را هم از او نباید انتظار داشت. کسی که بدون ماخذ و منبع خبر می زند و سرقت ادبی انجام می دهد، نام خبرنگار را نمی تواند داشته باشد. مقام دزد بالاتر از کسی است که سارق ادبی است. 


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، سردبیر: قدرت الله حسن زاده زاده سال 1336 در آمل دیده به دنیا آمد. او از روزنامه نگاران و پیشکسوت مازندران است که از 13 سالگی در مدرسه کار خبرنگاری را آغاز کرد و  سال ها در نشریات معتبری چون دنیای سخن، بشیر (تهران)، دانش و فن، ابرار، نامه ایران  و دانستنی ها و... قلم زد. در هتل قدیمی شهر آمل در مورد پیشینه فعالیت های مطبوعاتی حسن زاده، وضعیت رسان های امروز مازندران، نشریه تی تی که به تازگی با سردبیری پسرش –آرمین- انتشار یافته و موضوعاتی از این دست گفتگو کردیم.

چگونه وارد حرفه مطبوعاتی شدید؟

علاقه ام به قصه را  از پدربزرگم به ارث بردم که برای ما قصه تعریف می کرد. این نخستین انگیزه ام برای ورود به دنیای روزنامه نگاری و نویسندگی بود. در سن 10 سالگی زمانی که در مدرسه فرهنگ شهر آمل درس می خواندم، زنگ انشا من دفتر انشا  را با خودم به مدرسه نبرده بودم. مجبور شدم از روی دفتر سفید 4 صفحه به صورت ذهنی انشایی را با موضوع فواید گاو بخوانم. یکی از دانش آموزان به معلم گفت که قدرت از روی دفتر سفید و به صورت ذهنی خوانده، بنابراین مدیریت مدرسه تصمیم گرفت تنبیهم کند.

زمانی که قرار بود تنبیه بدنی شوم، رئیس فرهنگ شهر وارد مدرسه ما شد و وقتی متوجه موضوع شد به مدیر دبستان گفت که این بچه باید تشویق شود. همین ماجرا باعث معروفیت من در مدارس مختلف شده بود. مثلاً وقتی پدرم به شهرستان نور منتقل شد، در مدرسه نور، معلم ام به من گفته بود که تو همان دانش آموزی هستی که انشا را از حفظ می خوانی؟ اگر برای من یک انشای ذهنی و بدون نوشته بخوانی، نمره پایان ثلث 20 می گیری.من دوباره انشایم را حفظی خواندم که موجب افزایش اعتماد به نفس و غرور شد و به دنیای نویسندگی علاقه مند شدم.

*یادتان می آید از چه سنی کار خبرنگاری را شروع کردید؟

وقتی 13 ساله بودم به عنوان خبرنگار مدرسه مشغول به فعالیت شدم و اخبار مدرسه را جمع آوری و در روزنامه دیواری منتشر می کردیم. 15 ساله بودم که خبری را منتشر کردم با موضوع دزدیده شدن تغذیه مدرسه. آن خبر را در اختیار محمد رضا سعادت قرار دادم و در روزنامه کیهان به چاپ رسید. خبر به گوش مسئولان آموزش و پرورش رسید و مرا از کار خبرنگاری در مدرسه کنار گذاشتند.

*برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتید. این مقطع مربوط به چه سال هایی می شود؟

سال 55 به  به لیون فرانسه رفتم و در رشته سیاست مشغول تحصیل شدم.  همزمان با انقلاب درس را نیمه تمام رها کرده، به ایران برگشتم. دوباره در سال 58  وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته  زبان و ادبیات فرانسه  ادامه دادم که همزمان شد با انقلاب فرهنگی  که تا سال 68 طول کشید و بعد فارغ التحصیل شدم.

*پس فعالیت حرفه ای مطبوعاتی تان باید به سال های بعد از تحصیل تان برگردد؟

بله، در سال 68 فعالیت حرفه ای ام را در نشریات آغاز کردم که همزمان برای 15 نشریه قلم می زدم.  برای مثال در سرویس گزارش دنیای سخن، سرویس ادبی بشیر تهران و دانش  و فن، سرویس گزارش روزنامه ابرار و مانند این ها در کنار روزنامه نگارانی چون  محمد بلوری، محمد دهقان، محمد حیدری و مانند این ها تجربیات ارزشمندی را آموختم.

*برخی گزارش های آن زمان شما را خواندم. یکی از ویژگی های کار شما حضور در صحنه و تحقیق میدانی بود. الان بسیاری از گزارش نویسان، گزارش سرچی تهیه می کنند و زحمت مشاهده به خودشان را نمی دهند. چند گزارش معروف خودتان را معرفی کنید.

گزارش های شهر سوخته که اوایل دهه 70 نوشتم، غریب ترین غریب ایران و غم این خفته چند که درباره نیما بود،  از نمونه کارهایی است که خودم دوست دارم.

گزارش غریب ترین غریب ایران در مورد مزار نیما بود که کسی نمی دانست محل دفن نیما کجاست و حتی پیرزنی که کنار آرامگاه نیما خانه داشت از این که مزار نیما کجاست، بی اطلاع بود. من با راهنمایی سیروس طاهباز، مزار نیما را در ابن بابویه پیدا کردم و گزارش نوشتم.

برای تهیه گزارش شهر سوخته به زاهدان رفتم. مرا به شهر سوخته راه ندادند.به هرشکلی بود در زاهدان ماندم و از طریق برخی افراد، اسناد و عکس های لازم را تهیه کردم و گزارش را نوشتم که در زمان خود یک گزارش کامل و جامع در مورد شهر سوخته بود. گزارش دیگری را در مورد نیما نوشتم که در فصل زمستان به بلده رفتم و ضمن گفتگو با یوشی ها تهیه کردم.

*به نظر شما خبرنگاری را باید در آکادمی ها و دانشگاه های خبر آموخت یا خیر، به تجربه آموختن بهتر است؟ آیا گرفتن مدرک مثلا لیسانس یا فوق لیسانس ارتباطات باعث می شود فرد یک خبرنگار شش دانگ شود؟

یک خبرنگار خوب باید ژن این کار را داشته باشد. روح کنجکاو و جستجو گر، چشمان بینا و گوش های تیز داشته باشد. هر روز باید بیاموزد. دنیای مطبوعات چنان گسترده است که بزرگان مطبوعات هم گاهی به چشم نمی آیند.

 عشق هم در روزنامه نگاری اهمیت دارد. هر قدر درس خوانده و دانشگاه رفته باشی، اگر ژن روزنامه نگاری را نداشته باشی موفق نخواهی شد. من بیشتر از نسل قبل از خودم کسب تجربه می کردم. از آقایان علیرضا فرهمند دبیر سرویس سیاسی کیهان، محمد حیدری سردبیر اطلاعات، محمد بلوری در حوادث نویسی، استاد غلامحسین صالحیار سردبیر آیندگان بسیار آموختم و فهمیدم دنیای مطبوعات بسیار گسترده است.

*همین جا خصوصیات یک روزنامه نگار خوب را توضیح دهید. به چه کسی می گویند یک روزنامه نگار خوب  وشش دانگ؟

روزنامه نگار خوب کسی است که در درجه اول شرافت کاری داشته باشد. ما دو نوع خبرنگار داریم: یکی شرافت کاری را در نظر می گیرد و دومی خنثی و بدون اثربخشی است. می دانیم که روزنامه نگاری در جهان سوم جز مصیبت و درد چیز دیگری ندارد. در جهان سوم کسی تحمل انتقاد ندارد. روزنامه نگار با شرف مورد تنفر است و روزنامه نگار خنثی بر صدر می نشیند!

روزنامه نگار خوب باید ژن و دانش روزنامه نگاری را داشته باشد. الان در مازندران بسیاری از روزنامه نگاران با حداقل اصول و ارزش های خبری، آشنایی ندارند. حتی عناصر خبر را نمی شناسند  و مهم تر این که سواد فارسی هم ندارند.

روزنامه نگار به وسعت یک اقیانوس و عمق یک وجب است. او باید دانش عمومی داشته باشد، به زبان مادری تسلط داشته باشد و حاضر جواب وتیزهوش باشد. تجربه هم بهترین معلم است که باید آن را  کنار کسانی به دست آورد که در این راه استخوان خرد کردند، افراد با تجربه هم اصولاً به دیگران کار یاد نمی دهند. بنابراین خبرنگار خوب کار را از باتجربه ها می قاپد و می آموزد.

خبرنگار خوب در زمان و لحظه زندگی می کند. به روز است.  زمان زلزله بم و رودبار من به این شهرها رفتم و گزارش تهیه کردم. بنابراین کار میدانی باید انجام شود.

  قبلاً  کسی که قرار بود خبرنگار شود، اول کار 6 ماه فقط نوار پیاده می کرد! سپس مدتی همراه یک روزنامه نگار با تجربه می رفت تا تجربه کسب کند، بعد وارد کار می شد. پس از گذراندن این مراحل و داشتن این ویژگی ها مشخص می شود که ما با یک روزنامه نگار مداح و خنثی طرف هستیم یا کسی که شرافت کاری دارد.

رکن چهارم دموکراسی بودن یعنی تریبون مردمی باشی که صاحب قدرت نیستند. یعنی چشم و گوش مردم باشند، نه مجیزگوی بالادستی ها.

*در کشور ما دیوار رسانه ها و روزنامه نگاران همیشه کوتاه بوده و روزنامه نگاران و رسانه های تاثیرگذار و تولیدگر و به نسبت مستقل و منتقد، مرتب در حال برخورد و تنبیه و در معرض انواع شکایت هستند. به نظر می رسد خیلی نمی توان آرمانی فکر کرد و ما روزنامه نگاری بومی و لوکال و ایرانی شده را تجربه می کنیم، نه روزنامه نگاری اینترنشنال و بر اساس معیارهای جهانی.

مدیران مطبوعات و صاحب امتیازان هر اندازه قدرت سیاسی شان بالاتر باشد، به همان اندازه رسانه شان آزادی بیان و دایره عمل بیشتری دارد. وقتی مدیرمسئول رسانه ای به کانون های قدرت وصل باشد، 80 درصد می نویسد اما 20 درصد هم تهدید و تحدید نمی شود، برعکس اگر مدیر مسئولی رابطه با نهاد قدرت نداشته نباشد و خودی محسوب نشود، 20 درصدمی نویسد اما 80 درصد برخورد و تهدید می بیند.

 در اروپا و امریکا رسانه ها قدرت دارند و به راحتی می توانند مسئولان را استیضاح و بازخواست کنند. در کشورهای جهان اول موضوعاتی که در رسانه ها مورد بررسی قرار می گیرد، دیده می شود و اهمیت دارد.  

ما در کشور یک حریم امنیت ملی  و منافع ملی داریم که باید حفظ شود. اما بسیاری مواقع و در جایی که به هیچ وجه مربوط به امنیت و منافع ملی ما نیست و ممکن است تخلف یک مدیر باشد هم خط قرمزهایی وجود دارد. اگر رسانه ای بخواهد تخلف یک مدیر را هم مطرح کند، هزینه روشنگری و نقد را بالا می برند و آن مدیر متخلف را تقدس می بخشند و در نهایت با روزنامه و روزنامه نگار برخورد می شود.
 
در کشور ما آزادی نوشتن وجود دارد، اما آزادی بعد از نوشتن وجود ندارد. در حالی که شعار آزادی جزو 3 شعار اصلی انقلاب ما بوده است. با کدام آقازاده با روشنگری رسانه برخورد شده است؟  چطور یک کارگر زاده صاحب بانک شد؟ به نظرم باید به راحتی و بدون لکنت این تخلفات را در رسانه ها مطرح و نقد کرد .

تنها سرمایه یک روزنامه نگار، شرافت و  وجدان کاری اش است. او باید با آگاهی از خط قرمز ها بنویسد و مشکلات جامعه را منعکس کند و مطالبه گر باشد. نباید اجازه دهد شرافت انسانی و کاری اش لکه دار شود.

روزنامه نگار تا کجا مجاز به پیگیری است؟ مثلاً در مسائل عام المنفعه و خیریه آیا رسانه حق دارد بعد از نشر گزارش، کمک های مردم را وصول و نقش سازمان های خیریه را ایفا کند؟ یا خیر، فقط باید مشکلات را مطرح کند؟

روزنامه نگار باید سرمنشاء مشکلات را بیاید. مثلاً اگر شهرداری دچار تخلف شد، ریشه ها را فراموش نکند که شورای شهر است. باید از مسئولان جواب خواست.

*این طوری متوجه شدم که برفرض در مسائل بشردوستانه، رسانه باید مشکلات  ومسایل را ریشه یابی و منعکس کند و خود را جایگزین نهادهای امدادرسان و خیریه نکند. از این پرسش می گذرم. به نظر شما یک گزارش خوب چه مختصاتی دارد؟

روزنامه نگار باید خودش محور باشد و کارش مستند و با ذکر منبع باشد. او باید اعتماد عمومی را جلب کند. گزارش خوب باید همراه اسناد معتبر باشد تا مورد پذیرش مردم قرار گیرد.



*روزنامه نگاری دهه 60 و 70 با دهه 90 تفاوت زیادی کرده است. از سبک و فرم و گرافیک و مسائل فنی بگیرید تا تغییر ذائقه مردم که به سمت فضای مجازی رفته. در این شرایط نشریات مکتوب چگونه می توانند سرپا بمانند؟

امیر مومنان می فرمایند: فرزند زمانه خودت باش. کسی که نتواند خودش را با زمانه تطبیق دهد، از پیش مرده است. روزنامه نگاری نیز تابع همین قضیه است. رسانه های مکتوب امروزه کارایی خود را از دست داده اند. امروزه خبر نیست که به یک روزنامه اعتبار می دهد، بلکه باید اخبار ویژه و تولیدات اختصاصی داشته باشی. رسانه مکتوب می تواند مکمل رسانه مجازی باشد. البته باید آن رسانه های مجازی را پیگیری کرد که اعتبار داشته باشند. متاسفانه مردم پیگیر رسانه های مجازی بی اعتبار و دست چندم هستند. کانال های جدی مخاطب کمتر و کانال های غیر جدی  وفان ممبرهای بیشتری دارند. رسانه جدی باید حرف هایی به مخاطب بزند که او را وفادار خود کند. علاوه بر این نشریات باید دنبال جذب اگهی باشند. با تک فروشی نمی توان سرپا ایستاد. روزنامه های بزرگ با آگهی و تولید محوری ادامه می دهند.

*الان در استان مازندران 16 روزنامه مجوز انتشار دارند. در این شرایط که مشتری برای این روزنامه ها نمانده و بیشترشان با یارانه کاغذ و کمک های ادارات و  کپی پیست مطلب از فضای مجازی مشغول کارند، چه ضرورتی به این همه مجوز؟ آیا آمایش سرزمینی انجام شده که مثلاً مازندران چه تعداد روزنامه محلی یا هفته نامه نیاز دارد؟

مدیر کل ارشاد نباید در اداره بنشیند. باید بروند و بازرسی کنند که این روزنامه ها با چه تعداد تیراژ چاپ می شوند. متاسفانه رانت خواری در مطبوعات هم وجود دارد. ما پرورده نداریم، اما دست پرورده زیاد داریم. به هرکس که نباید مجوز روزنامه داد. بالاخره آزمونی، تجربه ای، نمونه کاری، چیزی باید ملاک باشد.

*نشریه های محلی چه چیزی باید منتشر کنند؟ وجه تمایزشان با نشریات سراسری چیست؟

نشریه محلی باید از وقایع روز منطقه خودشان بنویسند و برای ماندن باید قدرتمند عمل کنند. یک نشریه محلی قدرتمند باید زیر مجموعه قدرتمند و نیروهای آگاه و آموزش دیده داشته باشد.

*نشریه تی تی را راه اندازی کردید. معرفی کنید این دوهفته نامه را.

تی تی دو هفته نامه ای است که توسط پسرم آرمین که 16 ساله است، اداره می شود. او 3 سال است که کار روزنامه نگاری انجام می دهد. البته من و همسرم به عنوان مشاوران باتجربه کنارش هستیم و راهنمایی می کنیم. او در حال  کسب تجربه سردبیری است. تک نواز پیانو و فلوت و مدرس موسیقی است. تی تی در شماره نخست با تیراژ 5هزار نسخه به چاپ رسید.

آیا سن 16 سالگی مناسب برای سردبیر شدن است ؟ مگر سردبیری را نباید پله پله طی کرد؟ بحث ژن خوب که نیست؟

آرمین به شدت کتابخوان و اهل مطالعه است. او ژن سالم است و ژن خوب نیست. یعنی از رانت ما استفاده نکرده، بلکه کاردان و کاربلد است.

قرار است در تی تی چه کار کنید که بقیه نکرده اند؟

 تی تی  دوران نوزادی را طی می کند. دو هفته نامه ای مستقل و بدون وابستگی به جناح و قدرت است. در حال راه اندازی سایت تی تی هم هستیم. اعتقاد ما بر این است یک کار خوب رسانه ای بدون هیاهو انجام می شود و به دل می نشیند.

*هزینه ها را چگونه تامین می کنید؟

از طریق  آگهی ها. روی تک فروشی حساب باز نکرده ایم. تی تی در  دکه ها و شهر کتاب ها توزیع می شود و در اختیار ارگان ها قرار می گیرد. ما یک خانواده مطبوعاتی هستیم که معتقدیم باید یک کار خوب به دست مردم برسد.



*چرا نام نشریه تی تی انتخاب شده؟ قرار است چه محورهایی از مازندران در این نشریه منعکس شود؟ بوم گرایی در چه حدی است؟

تی تی یعنی شکوفه و یک نام اصیل ایرانی است. در این نام حس زندگی وجود دارد و نامی مثبت است. با چند خبرنگار در استان کار می کنیم. محور کار تهیه گزارش و گفتگو ست. اخلاق حرفه ای برای ما مهم است. هر خبرنگاری با ما کار کند، دستمزد دریافت خواهد کرد. فعالیت ما هم در گستره مازندران است.

*اگر گستره فعالیت شما مازندران است، چرا در شماره نخست تی تی، با آقای گلپایگانی -خواننده غیر مازندرانی- گفتگو کردید؟

مردم هر استانی باید هنرمندان ملی را بشناسند. ما یک جذابیت ملی را در نشریه محلی وارد کرده ایم.

*ولی می توانستید از یک چهره ملی مازندرانی برای شماره نخست گفتگو بگیرید. یا حداقل در مصاحبه از آن چهره ملی سئوال هایی درباره مازندران بپرسید که گستره کارتان است و توجیه پذیر باشد.

این گفتگو ادامه دارد. در شماره های بعدی گلپا از آمل و آملی زاده ای به نام فرهنگ شریف نام می برد. ما بر اساس احساس نیازی که دیدیم و نیاز سنجی که کردیم به این نتیجه رسیدیم که از هنرمند ملی استفاده کنیم.

*به نظر ما گفتگو و گزارش نباید سریالی باشد. آن هم دوهفته بعد! معلوم نیست مخاطب دو هفته بعد بتواند به نشریه دسترسی پیدا کند. تازه از ذهنش می رود که در شماره گذشته چه خوانده. من نقدم به گفتگوی گلپا در شماره اول تی تی است. این که در شماره بعد چه سئوال و جواب هایی مطرح می شود، مربوط به شماره بعدی است که نقدش در زمان مناسب آن انجام می شود. فعلاً من گفتگویی از یک خواننده غیرمازندرانی در یک نشریه محلی خواندم که توجیه پذیر نبود.

ما دنبال جذب مخاطب وفادار هستیم. یعنی مخاطبی که پیگیر شماره بعد است.

در شماره نخست باید یک برگ برنده رو می کردیم. نباید به سراغ چهره هایی می رفتیم که پیشتر استفاده شده بودند. وجود یک اسم بزرگ از نظر روحی تاثیر مناسبی بر روی خوانندگان خواهد داشت.

*اما می شد این اسم بزرگ مازندرانی باشد. مثل همین فرهنگ شریف یا دیگران.یک پرسش در مورد اخلاق مطبوعاتی بپرسم. چرا این قدر فضای مطبوعاتی از بی اخلاقی در رنج است؟ سرقت ادبی و کپی پیست های زیاد، سوسه آمدن همکاران از یکدیگر، حسادت و...

کسی که خبرنگار واقعی نیست، رعایت اصول اخلاقی را هم از او نباید انتظار داشت. کسی که بدون ماخذ و منبع خبر می زند و سرقت ادبی انجام می دهد، نام خبرنگار را نمی تواند داشته باشد. مقام دزد بالاتر از کسی است که سارق ادبی است.  دزد ادبی با چراغ خاموش حرکت می کند و آگاهانه دزدی می کند. باید ارشاد به این امر نظارت داشته باشد.



تا یادمان نرفته از تالیف های خودتان هم بگویید.

انتشارات سپنتا ناشر کتاب های من است. اولین کتابم «گنجینه تصاویر آمل» بود که در سال 90 منتشر شد. کتاب «تاریخ تحولات سیاسی تاریخی آمل»  8 جلد دارد که جلد نخست آن همین کتاب گنجینه تصاویر آمل بود که  با محوریت عکس منتشر شد و از دوره قاجار تا انتهای پهلوی را در بر می گیرد. جلد دوم آمل درعهد قاجار،  جلد سوم آمل در عصر رضاه شاه، جلد چارم تا هفتم هم  دوره پهلوی دوم و جلد هشتم نیز تاریخ سیاسی اجتماعی آمل است که مکتوب و مصور است. جلد دوم تا هشتم به دلایل مالی هنوز برای چاپ آماده نشده است.
کتاب آمل قلب مازندران هم اثر دیگر من است که در سال 92 منتشر شد.

کتاب «مازندران سرزمین پدری» را هم به تازگی به دو زبان انگلیسی و فارسی انتشار داده ام. این کتاب به صورت مستقل و مصور هر 58 شهر مازندران را بررسی می کند. چند عکاس مطرح هم در این کار همکاری داشتند.

کتاب از مجلس مشروطه تا مجلس اسلامی شرح حال نمایندگان آملی در مجلس است که امیدوارم تا پایان سال به چاپ برسد.

کتاب «سرگذشت 5 تصنیف وطنی» را آماده چاپ دارم.  

*کدام تصنیف ها؟

از خون جوانان لاله دمیده ، مرغ سحر،  ای ایران،  مرا ببوس و یار دبستانی که برای سال آ ینده همزمان با نمایشگاه کتاب منتشر می شود.

کتاب «تاریخ شب نامه نویسی» را هم در نظر دارم تالیف کنم که چند سال زمان می برد و کار سنگینی است.

هم چنین کتاب «بنیان مدارس از صدر اسلام تا کنون در آمل» را هم در حال نگارش هستم.

و بالاخره کتاب «نقش خرد در اندیشه احزاب سیاسی ایران» که در حوزه سیاست خواهد  بود و مصاحبه با هزار زندانی دوران رضاه شاه  و رهبران احزاب سیاسی  که به مرحله چاپ نرسیده است.

*سرانه مطالعه در کشور که مناسب نیست. با چه انگیزه ای دنبال چاپ کتاب می روید؟ آیا آثارتان به دست مخاطبان تان می رسد؟ و آیا روزنامه نگاری و نویسندگی کتاب با هم ترادفی دارند؟ در طول هم هستند یا هم عرض و مکمل هم اند؟

یک نویسنده و یا روزنامه نگار خوب کسی است که رسوبات سیاسی وارد کارش نشود. رسوبات ذهنی سیاسی، سهم مهلکی برای یک نویسنده و روزنامه نگار است.

  روزنامه نگاری این امکان فراهم می کند که فرد با نگاه دیگری به اطراف بنگرد و کمتر فریب بخورد. او دارای  تجربه بیشتری است. جامعیت، شفافیت و درستی از شاخصه های روزنامه نگاری است. بنابراین یک روزنامه نگار خوب می تواند نویسنده خوبی هم باشد و از شهرتش برای فروش کتاب هایش استفاده کند.

 


  • رصاشاکری نواپاسخ به این دیدگاه
    چهارشنبه 19 دی 1397-20:56

    ماکه می دانیم این نوشته ها برعلیه آقای حسن زاده کارچه کسی است.همان خودشیفته ای که کوس رسوایی اش درسهر آمل شهره خاش وعام است.....

    • ارسلان رضائیان پاسخ به این دیدگاه 0 1
      دوشنبه 26 آذر 1397-7:27

      سلام
      این دوست عزیز ما اولا میتونستند خودشون رو معرفی کنند
      دوم مطمئنا و حداقل چندین باری که فیلم بوعلی سینا رو صدا و سیما از تلویزیون پخش کرده دیدند اگه ندیده باشند که نه از هنر و نه از خبر نگاری بویی نبرده اند اما اگه یادشان باشه سفرای امیر سامانی وقتی جهت شرف یابی خدمت بوعلی سینا آمدند از کودکی که در بالای درخت بوده پرسیدند منزل شیخ اینجاست کودک گفت بله در ادامه گفتند شیخ کجاست کودک بالای درخت گفت اکنون در محضر شیخ ایستاده اید و یا بهتر بگوییم محمد حریر طبری اگر اشتباه نکنم در سن ۹ سالگی امام جماعت آمل بوده حال باید خدمت ایشون عرض کنم نه اینجا خبری از ژن خوب هست و نه از .... اینجا فقط یک پیشینه گرانبها از پدری زبا سابقه درخشان در زمینه می باشد اگه کینه های شخصی و یا هر علت دیگری دارید مرد و مردانه روبرو تشریف بیاورید و از ایشان بخواهید تا پاسخگو باشند
      ضمنا تی تی اونهم در این فصل سرما هنر هر بی بته ای نیست که به روید بلکه مرد میخواد تا بروید
      به امید روزیکه میوهای ثمربخش تی تی به بار بنشیند و ...

      • یک همولایتی مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 1 0
        شنبه 24 آذر 1397-23:33

        این آقای مخاطب مثل اینکه دل پری از آقای حسن زاده دارد که چنین خشمگینانه درموردایشان حرف می زند .یاباید رقیبش باشد یا .... ازشمابخاطراین مصاحبه تشکر می کنم.

        • يکشنبه 25 آذر 1397-12:38

          همولايتي مازندراني ، اتفاقا اين آقا يا خانم مخاطب درست گفتند. واقعا خجالت آوره كه يك بچه 16 ساله كه هيچ سابقه مطبوعاتي نداره بياد بشه سردبير. و انتقاد سردبير مازندنومه در مصاحبه به اين موضوع كاملا درسته. ... ضمنا اگه شما دو كتاب مجموعه عكس هاي اين آقاي پيشكسوت رو كه اسمشو گذاشته تاريخ آمل و مازندران رو نديديد حتما ببينيد. حاصل زحمات چند عكاس رو به اسم خودش بالاي اسم عكاسان چاپ كرده. ... مصاحبه هاي قبلي اين آقا رو بخونيد. هر سال گفته نا آخر سال فلان كتاب تحقيقي از ايشون منشر ميشه. در حالي كه خبري نيست....

        • شنبه 24 آذر 1397-9:35

          ممنون از مصاحبه. هرچند با سردبیر شدن بچه دبیرستانی مخالفم، اما نکات قابل توجهی در گفتگو وجود داشت. دست شما درد نکنه

          • شنبه 24 آذر 1397-8:55

            اين آقاي مسن با اين سنش خودش متوجه نيست چي ميگه. از يه طرف ادعا داره كه يه خبرنگار خوب بايد پله پله رشد كنه و از طرف ديگه ميگه پسر 16 سالش سردبيره. پسرش انيشتن هم بوده باشه جور در نمياد. ايشون ممكنه چند تا كارهاي منتشر شده آقازادشونو در مطبوعات و سوابقشون رو بزنن ببينيم كدوم پله ها رو طي كردند؟ خجالت داره والله. بماند كه اين تي تي هم كه ديديدم بيشتر شبيه گل پژمرده است تا تي تي. .. كتابهاي اين آقا رو اصلا ديدين آقاي مازندنومه؟ كتابن يا آلبوم عكس؟؟؟؟ ...


            ©2013 APG.ir