تعداد بازدید: 3038

توصیه به دیگران 0

يکشنبه 26 اسفند 1397-9:16

ارزیابی عملکرد مدیریت شهری در کلاردشت

یکی از اجتماعات شهری که همواره از این پاره‌فرهنگ‌های محلی آسیب دیده، کلاردشت است. مطالعات بنیاد توسعه پایدار ایران بر روی کیس کلاردشت را بخوانید.


 مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گردشگری، زهرا محمدپور: مدیران شهری اعم از اعضای شوراهای شهر و روستا و شهرداران و دهیاران، رخ تمام‌نمایی از ظرفیت‌های علمی و توانمندی‌های اجرایی شهروندان‌شان هستند.

یعنی هرچه ظرفیت‌های منتخبان مردم شهرها و روستاهای کشورمان در جذب دانش نخبگان‌شان از کیفیت بالاتری برخوردار باشد، نشاندهنده‌ی آن است‌که مردمی که در منصب قرارگرفتن آنها نقش داشته‌اند از سطح آگاهی عمومی بالاتری نسبت به شهروندان اجتماعات شهری مشابه برخوردار بوده‌اند(و برعکس).

در بسیاری از شهرهای کشورمان، اعضای شوراها پس از آنکه با رای مردم انتخاب میشوند، معمولا با ایجاد فضایی دو قطبی و غالبا سیاسی که با یارگیری‌های دو به سه، یا سه به چهار، یا ... همراه است، جوّ شورا و فضای عمومی شهر را آنچنان از حاشیه‌ها مسموم می کنند که گویی تنها چیزی که برای‌شان اهمیت ندارد، خدمت‌رسانی به مردم است!

یکی از اجتماعات شهری که همواره از این پاره‌فرهنگ‌های محلی آسیب دیده، کلاردشت است. مطالعات بنیاد توسعه پایدار ایران بر روی کیس کلاردشت، موارد زیر را مهمترین عوامل بازدارنده برای توسعه‌ی شهرستان کلاردشت پایش می کند. این عوامل عبارتند از:

۱) پایین بودن سطح دانش تخصصی مدیریت در بین مدیران سیاسی و شهری
۲) آموزش‌گریزی، مشورت‌ناپذیری و سَمَن‌ستیزی اغلب آنها
۳) قطع حلقه‌ی ارتباطی میان نخبگان و مدیران
۴) دعواهای سیاسی رایج میان منتخبان مردم
۵) ارزشهای غالبا منفی و ضعیفِ موجود در پاره‌فرهنگ‌های مسلط بر فرهنگ سازمانی شوراها و شهرداری و دهیاری‌های کلاردشت در دوره‌های مختلف
۶) انتصاب برخی از افراد مساله‌دار در مناصب فرماندار و بخشدار در دولت‌های مختلف بنا به مناسبت‌های باندی و سیاسی و چشم‌پوشی از خلاف‌های آنها توسط سیستم‌های قضایی
۷) دیگر عوامل

اما با توجه به اینکه، مناسبت‌های قومی، قبیله‌ای و طایفه‌ای در انتخابات شوراها در مناطق کوچکی چون کلاردشت نقشی محوری بازی می کند، پس از انتخاب منتخبان، همین بازیگران طایفه‌ایِ انتخابات که از آنها تحت عنوان لیدرهای انتخاباتی نیز یاد می کنند، با به‌راه انداختن جوی جهت‌دار و غیرکارشناسی و با ادبیات خاص خودشان معمولا اعلام می کنند: "... خدا، پیغُمبر، فلان مسئول دارد کار می کند، زحمت می کشد، چرا می گویید کار نمی کند؟! ... چرا می گویید عملکرد ندارد؟! ... چرا قدر امیرکبیر زمان را نمی  دانید؟! ... چرا این قدر بر سردار سازندگی می‌تازید؟! ..."!

و یا بازیگران جناح مقابل نیز با به‌راه انداختن جوی مسموم و با جهت‌گیری‌های تخریبی اعلام می کنند: "... من حاضرم قسم بخورم فلان مسئول عملکرد ندارد! اگر داشت، من اسمم را عوض می کنم! ...."!

مرور گویه‌های بالا و بسیاری از گویه‌های مشابه حاکی از آن استکه؛ یک مدل ارزیابی عملکرد جهان‌شمولی که بتواند به صورت علمی و در طول یک بازه‌ی زمانی دست‌کم چهارساله، عملکرد مدیران شهری و سیاسی مناطقی چون کلاردشت را پایش، اندازه‌گیری و منتشر کند، وجود ندارد!

بر این اساس، این سلسله یادداشت‌های پنج قسمتی میکوشد تا با نگاهی عالمانه و بیطرفانه و با تکیه بر مدلی سرآمد(Buisness Excellence Model)، به ارزیابی عملکرد شورای شهر پنجم و شهردار کلاردشت و دیگر مدیران سیاسی، شهری و روستایی آن شهرستان بپردازد.

*تاثیر پویایی‌های ناشی از توسعه‌نیافتگی ایران بر جامعه محلی کلاردشت

بنیاد توسعه پایدار ایران، بین سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۲، جهت یافتن ریشه‌های عقب‌ماندگی و علت‌های توسعه‌نیافتگی ایران(با تاکید بر مورد کلاردشت و غرب مازندران)، پژوهش‌های گسترده‌ای را در میدان عمل و به صورت اقدام‌پژوهی یا Action Research به انجام رسانده است.

بر این اساس، یافته‌های این مجموعه پژوهش‌ها نتایج کلی زیر را پایش می کند:

الف) حدود ۷۰٪ از مسایل حل نشده‌ی ایران، ریشه‌های «فرهنگی» دارند
ب) کمابیش ۲۵٪ از مسایل حل نشده‌ی ایران، ریشه در «ساختارها»ی معیوب سیاسی - حقوقی(در سطح کلان) دارد که به نوعی با فرهنگ ملی یا عمومی ایرانیان در آمیخته است
پ) حدود ۵٪ از مسایل حل نشده‌ی ایران، ریشه در دیگر عوامل(مثلا عدم قطعیت‌هایی از جنس دخالت بیگانگان که غالبا دشمن خوانده می‌شوند) دارند
یافته‌های تکمیلی این مجموعه پژوهش‌ها نشان میدهند: "اگرچه حجم قابل توجهی از مسایل اساسی و حل نشده‌ی ایران با علت‌های فرهنگی در ارتباطند، ولی «نقطه‌شروع» حل مساله در ایران از بخش «ساختارها»ست و نه از بخش فرهنگ!

به‌سخنی دیگر؛ اگرچه «شتابدهنده‌های تاثیر» در بخش فرهنگ قرار دارند ولی «شتابدهنده‌های تغییر» در بخش ساختارها واقع‌اند! یعنی با ایجاد تغییری کوچک در ساختارهای معیوب سیاسی - حقوقیِ متکی بر ایدئولوژی تک‌هویتی که شالوده‌ی نظام کشورداری ایران را شکل میدهد، تغییراتی شگرف در بخش‌های فرهنگ، اقتصاد و محیط‌زیست ایجاد خواهد شد.

نکته‌ی مهم دیگر آن استکه؛ با توجه به اینکه «فرهنگ - دیررس‌ترین میوه‌ی درخت آفرینش است»، نباید انتظار داشت بذری از جنس فرهنگ که هم‌اکنون در کشتزار توسعه‌ی ایران کاشته می شود میوه‌اش، ۵ یا ۱۵ یا ۳۰ یا ۵۰سال دیگر قابل برداشت باشد. درخت فرهنگِ ایرانِ نوین که در زمان اکنون، زیرساخت‌های فرهنگی‌اش به ویرانه‌ای تبدیل شده، در بهترین حالت بین ۷۰ تا ۱۰۰سال دیگر میوه خواهد داد!

در بخش‌های سپسین از این مجموعه نوشتارها، دو مقوله‌ی فرهنگ و ساختارهای معیوب سیاسی - حقوقی در جامعه‌ی محلی کلاردشت با تکیه بر رویکرد هرمنوتیک انتقادی، مورد بررسی و تفسیر انتقادی قرار خواهند گرفت. این بررسی‌ها بر روی عملکرد نظام مدیریت شهری در شهرستان کلاردشت متمرکز خواهد بود.

بنیاد توسعه پایدار ایران در ۶ماهه‌ی دوم ۱۳۹۱، از ۴۵نفر از شهروندان غرب مازندران(از محمودآباد تا رامسر) که افرادی تحصیلکرده، با وجهه و مورد وثوق همشهریان‌شان نیز بوده‌اند دعوت بعمل آورد و آنها را مورد تشویق قرار داد تا در چهارمین دوره‌ی انتخابات شورای شهرشان نامزد شوند. هدف از این اقدام آن بود که؛ افراد یادشده بتوانند درصورت پیروزی در انتخابات اشاره‌شده، بر فرهنگ و فرایندهای مدیریت شهری حوزه انتخابیه‌شان تاثیرگذار باشند.

اما پاسخ‌هایی که جملگی آنها به پیشنهاد بنیاد توسعه پایدار ایران ارایه دادند، در نوع خود جالب توجه بود! گزاره‌ای که تقریبا در پاسخ‌های جملگی آنها که بطور میانگین با هرکدام‌شان ۳ساعت مفید مصاحبه صورت گرفت، مشترک بوده بسیار قابل تامل بود. پاسخی با این مضمون که: "... ما آبرو داریم. ما نمی‌خواهیم از طریق ورود به عرصه انتخابات شوراها با آبروی‌مان بازی شود! ..."!

حجم نمونه‌ی آماری یادشده نیز بدان دلیل بالای ۳۰نفر(یعنی ۴۵نفر) انتخاب شده تا بتوان داده‌های دریافتی از پاسخ‌های آنها را به دیاگرام نرمال تخمین زد.

نکات اشاره شده در این بخش، بیشتر بر کلیاتی از جنس فرهنگ و ساختارهای سیاسی - حقوقی(و اجتماعی) که انتخابات شوراها را شکل می دهند متمرکز بود.

*رفتار انتخاباتی مردم ایران با تاکید بر حوزه‌ی انتخابیه‌ی کلاردشت، چالوس و نوشهر

یکی از موضوعاتی که در بنیاد توسعه پایدار ایران به عنوان موضوعی فرعی مورد پژوهش قرار گرفته، رفتار انتخاباتی مردم ایران با تاکید بر حوزه‌ی انتخابیه‌ی کلاردشت، چالوس و نوشهر بوده است.

بررسی‌های این پژوهشها نیز بر رفتار انتخاباتیِ انتخاب‌کنندگان(مردم)، انتخاب‌شوندگان(نامزدها) و برگزارکنندگان انتخابات(دولت و شورای نگهبان) در حوزه‌ی انتخابیه‌ی یادشده با تاکید بر سه انتخابات شوراها، مجلس و ریاست‌جمهوری متمرکز بوده است.

مطالعات بنیاد مورد اشاره بر روی رفتار انتخاباتی مردم کلاردشت در انتخابات شورای شهرشان از دوره‌ی نخست تا دوره پنجم، نتایج زیر را پایش می کند:

1⃣معیار غالب در انتخاب نامزدها در نخستین دوره انتخابات شورای شهر برای مردم شهر کلاردشت، معیارهای قومی - قبیله‌ای و محلی‌گرایی بوده و نتیجه این مجموعه کنش‌های انتخاباتی نیز، انتخاب ۵نفر با میانگین تحصیلات فوق‌دیپلم بوده‌ است. اما برغم غالب بودن نگاه طایفه‌ای درفرایند انتخابات، نکته‌ی قابل توجه آن بوده که؛ از دیدگاه مردم شهر کلاردشت، ۵ نامزد انتخاب شده نسبت به دیگر نامزدها، از مطلوبیت بالاتری برخوردار بوده‌اند.

2⃣عملکرد منتخبان مردم شهر کلاردشت در دور نخست بگونه‌ای رقم خورد که رضایت نسبی موکلان‌شان را درپی نداشت. بهمین دلیل آنها(یعنی مردم) برداشت مشترک‌شان از عملکرد منتخبان‌شان این بوده که؛ اگر در دور بعد به افرادی با سطح تحصیلات بالاتری رای دهند، نتیجه‌ی مطلوب‌تری را خواهند گرفت. بنابراین، در دور دوم به دو نامزد با تحصیلات کارشناسی ارشد و سه نامزد با تحصیلات کارشناسی رای دادند. به‌زعم مردم، باز هم این ۵نفر برغم غالب بودن دیدگاه‌های طایفه‌ای، مطلوب‌ترین انتخاب بودند.

اما منتخبان دور دوم به رغم بالا بودن میانگین تحصیلات‌شان نسبت به دور نخست، فضای شورا را به «دو قطبی دو به سه» تبدیل کردند. به گونه‌ای که کمتر بر حل مسایل مردم متمرکز بودند و بیشتر به دامن زدن به اختلافات درونی شورا و کشاندن آن به سطح شهر می‌پرداختند و این نیز مطلوب مردم نبود. پیامد این اختلاف‌گسترانی‌ها آن شد که مردم به این نتیجه برسند که؛ تحصیلات عالیه نمی‌تواند معیار عملکرد عالی باشد!

3⃣در انتخابات دور سوم، معیارهایی چون: طایفه‌بازی، ناشناخته‌بودن کاندیدایی خوش‌چهره، مظلوم‌پنداری مردم از یکی از کاندیداها که توسط طیف احمدی‌نژاد مورد هجمه سیاسی قرارگرفته بود، و ایجاد رابطه‌ای مهرپیوند توسط کاندیدایی دیگر با طیف خاصی از شهروندان کلاردشت و شرکت در خیر و شرّ آنها توسط ایشان از مهمترین معیارهای انتخاب شهروندان در دور سوم شوراها بود. اما ظرفیت پایین منتخبان مردم در این دوره در جذب دانش نخبگان، ظرفیت پایین آنها در حل مسایل شهری، نبود همکاری روان و پایدار آنها با سمن‌ها و طولانی شدن دوران تصدی آنها بدلیل پیوند خوردن دوره چهارم انتخابات شوراها با انتخابات ریاست‌جمهوری، مجموعه علت‌هایی بود که رضایت و وفاداری مردم کلاردشت را از آنها سلب کرد.

4⃣در دور چهارم انتخابات شوراها علاوه بر طایفه‌بازی، معیارهای نوینی چون مشوقهای مالی و هدایای الکلی نیز بعنوان معیاری جذاب برای طیف رای‌دهندگان غالبا جوان(و تحصیلکرده) و فاقد شغلی با درآمد پایدار وارد میدان‌های نبرد انتخاباتی نامزدها شد. عملکرد منتخبان این دوره تفاوت چندانی با دورسوم نداشت، چه بسا دور سومی‌ها از سلامت قابل قبول‌تری برخورداربودند.

5⃣فقدان عملکرد منتخبان مردم در چهار دوره پیشین سبب شد تا اقبال مردم شهر کلاردشت در دور پنجم به‌سمت نامزدهایی سوق پیدا کند که در زمان‌های تصدی پیشین‌شان عملکردی از خود برجای گذاشته باشند. بنابراین ایجاد یک بازارچه در حاشیه‌ی شهر کلاردشت آنهم به شکلی کاملا سنتی، اوج عملکرد محسوب میشد. بنابراین به نامزدی رای بسیاربالایی دادند که تا واپسین لحظات انتخابات، تایید صلاحیت وی در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. از نگاه مردم، دو منتخب دیگر نیز یکی درجامعه مهندسان استان مازندران و دیگری در جامعه ورزش کلاردشت از پیشنه‌ی عملکردی قابل قبولی برخوردار بوده‌اند.

ولی باید دید منتخبان دور پنجم در زمان تصدی‌شان ازچه عملکردی برخوردار بوده‌اند؟

*صورت‌بندی اجتماعی و تاثیر آن بر روند انتخابات‌های مختلف در ایران

سنجش کیفیت مدیریت سرزمین در ایران و ارزیابی عملکرد مدیریت شهری در غرب مازندران، بدون توجه به رفتار انتخاباتی مردم و حاکمان ایران امکان پذیر نیست!
رفتار انتخاباتی مردم هر جامعه‌ای را می‌توان با تکیه بر نظریه‌های جامعه‌شناختی، روان شناسی اجتماعی و دیدگاه مبادله(در اقتصاد) مورد بررسی قرار داد. بر اساس نظریه‌های این سه دیدگاه، ساختار طبقاتی هرجامعه‌ای بر رفتار انتخاباتی مردم، نامزدها و برگزارکنندگان انتخابات تاثیرگذارند.

بر اساس یافته‌های بنیاد توسعه پایدار ایران، می‌توان ساختار طبقات اجتماعیِ «ایرانِ پس از انقلاب» را بر اساس تفکر راهنمای زیر، صورت‌بندی کرد. این تفکر راهنما می گوید:
"آن کس که فکر می کند، آنکس که پول دارد، آنکس که حکومت میکند و آنکس که تفسیر می کند"!

یعنی طیف‌های تاثیرگذار بر سه انتخابات شوراها، مجلس و ریاست‌جمهوری در ایران که برآمده از طبقات مختلف اجتماعی‌اند شامل صاحبان «اندیشه»، صاحبان «ثروت»، صاحبان «قدرت» و صاحبان «منزلتِ» رسانه‌ای‌اند که عامه‌ی مردم را به پای صندوق‌های راَی میکشانند!
اما این ۴طیف، متعلق به کدام طبقه از طبقات ۱۳گانه‌ی اجتماعی‌اند؟

بر اساس یافته‌های بنیاد مورد اشاره، طبقات اجتماعی ایران را می‌توان به دو طبقه‌ی «مسلط» و «تحت تسلط(یا تحت سلطه)» دسته‌بندی کرد.

طبقه‌ی مسلط شامل سه طیف زیرند:

 روحانیون
 نظامیان
سیاست‌پیشگان رده‌بالا

طبقات تحت سلطه که تحت تاثیر طبقه‌ی مسلط جامعه بر روند انتخابات‌های گوناگون تاثیرگذارند نیز با تاکید بر سنجه‌ی درآمد سرانه به ترتیب زیر قابل دسته‌بندی‌اند:

بازرگانان و بازاریان
پزشکان
قضات و وکلا
مهندسان
نویسندگان، روشنفکران و روزنامه‌نگاران
کارمندان
کارگران
کشاورزان
تحصیلکرده‌های بیکار

لُمپَن‌ها(طیفی شامل: معتادان، روسپی‌ها و ارازل و اوباش که از طبقه اجتماعی خود بریده‌اند و به هیچیک از طبقات اجتماعی تعلقی نداشته و شغل معینی نیز ندارند، ولی از ایشان برای تاثیرگذاری بر روند و نتیجه‌ی انتخابات‌های مختلف، بهره‌کشی می کنند).

اما سه طبقه‌ی مسلط جامعه، دو ابزار سخت - یعنی قدرت و ثروت(بانک‌ها) و همچنین دو ابزار نرم، یعنی حقیقت(داده و اطلاعات) و اندیشه را در اختیار دارند. در واقع، ۳طبقه‌ی مسلط در ایران کنونی ازطریق ابزار زور، پول، دانشگران دست‌آموز و همچنین مفسران اجاره‌ایِ حقیقت در رسانه‌های غالبا خودساخته بگونه‌ای بر روند انتخابات‌های گوناگون تاثیر میگذارند که نتیجه‌ی مطلوب نظر خودشان رقم بخورد(و نه مطلوب مردم).

در آمارهای اعلام‌شده توسط اقتصاددانان در ۱۳۹۷، خط فقر در ایران حدود ۴میلیون تومان گزارش شده‌است.

مطالعات یکی از پژوهشگران، کمینه هزینه‌ی زندگی یک خانواده ۴نفره در شهریورماه ۱۳۹۷ را ماهانه ۶/۵میلیون تومان گزارش کرده. این درحالی است‌که کمترین دستمزد دریافتی برای سال ۹۷، یک میلیون و یکصدهزار تومان(کمتر از یک ششم هزینه‌ها) تعیین شده است.

مرکز آمار ایران میانگین درآمد سرانه خانوارهای شهری در ۱۳۹۶ را ۳۷میلیون تومان اعلام کرده که درآمد ماهیانه‌ای معادل ۳میلیون و ۸۰هزار تومان را دربر میگیرد.
بنابراین با توجه به خط فقر ۶/۵میلیون تومانی، بطور میانگین، ۱۰۰٪ خانوارهای ایرانی زیر خط فقر زندگی می کنند!

بطور مشخص‌تر، دستمزد کارگران خیلی پایین‌تر از خط فقر قراردارد. میانگین حقوق یک معلم ۲میلیون و ۳۰۰هزار تومان و میانگین حقوق یک معلم بازنشسته حدود یک‌میلیون و ۲۰۰هزارتومان است.

با توجه به گسترش خط فقر از دهکهای یکم تا نهم در ایران، سه طبقه‌ی مسلط جامعه می دانند که چگونه از داده‌ها و اطلاعات معیشتی طبقات تحت سلطه‌ی خود بهره گیرند تا ازطریق به‌پای صندوق کشاندن آنها، به مطامع باندی و مقاصد جناحی خود دست‌یابند.

بهره‌گیری از مشوق‌های مالی - شغلی، هدایای الکُلی و کارچاق‌کنی اداری؛ یکی از ترفندهای انتخاباتی آنهاست!

(دنباله دارد.)

*زهرا محمدپور دانشجوی دکترای مدیریت و عضو جمعیت دانشجویی بنیاد توسعه پایدار ایران است. این مقاله هم زیر نظر کوروش برارپور، مدیرعامل بنیاد توسعه پایدار ایران تالیف شد.

 


  • دانشگران دست آموز !!پاسخ به این دیدگاه
    جمعه 2 فروردين 1398-18:41

    کدام دسته از دانش آموختگان، دانشگران دست آموز تحویل جامعه می دهند ؟ آیا شما آن ها را می شناسید ؟
    نویسنده مطلب که به اصطلاح دانشگران دستآموز اشاره می کند امیدوارم پاسخی به این سوال داشته باشد .


    ©2013 APG.ir