تعداد بازدید: 8559

توصیه به دیگران 3

سه شنبه 15 مرداد 1398-20:23

تبارسازی جعلی لرها برای نیما یوشیج

چندی پیش در صفحات اینستاگرامی که به برادران لُرستانی تعلق داشت، مطلبی دیدم با ادعا بر اینکه نیما یوشیج که همان علی اسفندیاری است، از خاندان اسفندیاری بختیاری بوده و تبار او به قومیت لر تعلق داشته است. پرواضح است که نسب خاندان اسفندیاری نور مازندران به عنوان بومیان منطقه نور و رویان با نسب خاندان اسفندیاری بختیاری کاملا متفاوت بوده و فردی از خاندان اسفندیاری نور در هیچ منبع موثقی ادعای هم‌ریشه بودن با خاندان اسفندیاری بختیاری را نداشته است.


 مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری: با پیشرفت روز افزون فضای مجازی و نفوذ اینترنت در جامعه ایران، رسانه های رسمی و غیر رسمی نیز از این رشد و نفوذ جا نمانده و در پی جذب مخاطب هستند.

 تولید محتوا و مطلب و جذب مخاطب با وجود فزونی منابع، کار چندان راحتی نیست و کم نیستند رسانه ها و نویسندگانی که برای رسیدن به هدف از هیچ ترفندی فروگذار نمی کنند.

 شوربختانه چند دهه است که بازار داغ انتشار جعلیات و تبارنامه سازی های آن‌چنانی و بی منبع در جامعه ادبی و قشر نویسنده و ناشران ایرانی باب شده و قبح این عمل از میان رفته است.
 پیشبرد این هدف برای شماری از نویسندگان و ناشران نوعی بُرد و پیروزی تلقی می‌شود و در این میان با کمال تاسف ممیزان نیز چندان حساسیتی به خرج نمی‌دهند.

فرشواذگر یا طبرستان که از دوران مغولان به مازندران نامور شده (منابع ١ و ٢) نیز از این قاعده مستثنی نیست.

 در بازار داغ جعل هویت قومی و تباری کم نیستند مشاهیر مازندران که به نام و کام دیگر اقوام سند خورده باشند.

یکی از نمونه ها کتابیست که در سال ٨٣ توسط یک نویسنده مازندرانی چاپ شد و نویسنده با خیالبافی هرچه تمام تر و بدون منبع موثق و صرفا با داستان پردازی اساطیری، برای یکی از شخصیت های تاریخی مازندران، تبارسازی کرد. هرچند که کسی آن داستان تخیلی را باور نکرد!

بحث درباره نیمای مازندرانی است. چندی پیش در صفحات اینستاگرامی که به برادران لُرستانی تعلق داشت، مطلبی دیدم با ادعا بر اینکه نیما یوشیج که همان علی اسفندیاری است، از خاندان اسفندیاری بختیاری بوده و تبار او به قومیت لر تعلق داشته است.

 برداشتی که در وهله اول داشتم حمل بر نبود شناخت نویسنده مقاله از نیما یوشیج و خاندان نیما، یعنی خاندان اسفندیاری نور داشت. (به عنوان یکی از خاندان های مطرح دوران قاجار که پسونده نوری داشته و شمار بسیاری از ایشان صاحب منصبان دوره قاجار و دوره پهلوی اول بوده اند.)

نداشتن شناخت نویسنده نسبت به آثار نیما یوشیج به ویژه دیوان روجای نیما که به زبان مازندرانی است. آنگاه که با کنجکاوی در فضای مجازی بررسی کردم، با چند وبلاگ و یک سایت پر بازدید متعلق به کنشگران فرهنگی لُر برخورد کردم به ویژه وبسایت نگین زاگرس که از وبسایت های مطرح و پر رفت و آمد عزیزان لُر است و مطلبی با عنوان «نیما یوشیج پدر شعر فارسی یک لُر بود!»

لینک مقاله را اینجا می‌توانید بنگرید:

نخستین چیزی که در این بین توجه مرا به خود جلب کرد، بی‌دقتی و نشناختن نویسنده محترم مقاله –آقای محسن حیدری- در انتخاب یک عنوان درست برای مقاله اش بود؛ چرا که نیما یوشیج پدر شعر فارسی نبود، بلکه پدر شعر نوی فارسی بود و پدر شعر فارسی را رودکی دانسته اند.

نکته دوم این است که نویسنده محترم که بدون شک به تفاوت نسب خاندان اسفندیاری نور و خاندان اسفندیاری بختیاری آگاه نیست، سه منبع را در مقاله خود قید کرده؛ منبع اول نقل قول از خانم منتخب اسفندیاری کوه نور، ملقب به منتخب الملوک صباست که بنابر ادعای مطروحه در مقاله، نوه عموی نیما یوشیج و همسر استاد ابوالحسن صبا بود.

در مقاله قید شده که خانم منتخب الملوک بنابر مطلب مقیده در مجله مقام شماره ٢ صفحه ٤١ گفته اند که پدرشان احمد خان از سران ایل بختیاری و عموی نیما یوشیج بوده اند.

خدمت نویسنده مقاله باید عرض شود که صرفا با قید مطلبی این‌چنینی و قید شماره و صفحه مجله مورد نظر، نمی توان منبع قابل استناد برای چنین ادعایی یافت. اصولاً یک منبع برای اینکه قابل استناد باشد، به جز اعتبار ناشر و نویسنده، باید  قابل بررسی نیز باشد وگرنه منبعی که قابل بررسی نباشد، محلی از اعتبار ندارد.  بماند که این مطلب با منابع به جا مانده و شجره نامه خودنویس نیما یوشیج در تضاد است که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.

منبع دوم که در مقاله آقای محسن حیدری مورد استناد واقع شد، کتابی با عنوان «دلیران زاگرس و البرز» (پژوهشی درباره بختیاری‌های مازندران و سمنان)، محسن حیدری و ابراهیم درویشی، در دست انتشار است.

شگفت اینکه آقای محسن حیدری خود نویسنده مقاله موصوفه در سایت نگین زاگرس است و از نقل قول بی‌منبع دیگران در مجله ای که معلوم نیست چنین مطلبی را چاپ کرده یا نه، به عنوان منبع بهره برداری کرده! از سویی دیگر منبع دومش کتابی است که خودش قصد چاپ آن را دارد؛ یعنی کتاب نویسنده که هنوز چاپ نشده، منبع مقاله شده است! بماند که هر کتابی که بخواهد مطلبی نو بیاورد ، لاجرم باید برای مطلب خود منبعی موثق ارائه کند وگرنه صرف درج مطلب در هر کتابی دال بر وثوق و صحت و اصالت مطلب نیست.

منبع سومی که در مقاله آقای حیدری مورد استناد بوده، مقاله «آیا نیما یوشیج از تبار بختیاری بود»، از دکتر عباس قنبری عدیوی در خبرگزاری ایبناست.

*نیما یوشیج که بود؟

در این بخش از مقاله، بخشی کوتاه از صفحات ١٤٨ و ١٤٩ کتاب «تاریخ خانواده اسفندیاری» تالیف مرحوم اسدالله نوری اسفندیاری چاپ اقبال، به سال ١٣٢٩ را به خوانندگان بزرگوار مازندنومه ارائه می‌کنم.

 با ذکر این توضیح که مرحوم اسدالله نوری اسفندیاری، از خاندان اسفندیاری نور بود و در همان متن آغازین کتاب مورد بحث شرح مفصلی از تبارنامه خاندان اسفندیاری نور را ارائه کرد که نسب ایشان به دودمان پادوسبانیان طبرستان می رسید.

 پادوسبانیان شاخه ای از شاهزادگان ساسانی بودند که نسب ایشان به  جاماسپ ، بیست و یکمین پادشاه ساسانی که فرزند پیروز یکم ساسانی و برادر قباد یکم بود، می‌رسید که از سال ٢٢ هجری قمری تا سال ١٠٠٦ هجری قمری بر بخش های غربی طبرستان (مازندران) تحت عنوان حاکمیت رستمدار و رویان حکمرانی کرده، پیشینه هزار و اندی ساله در منطقه مازندران داشتند (منابع ٣ و ٤).

کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری با شرح مفصل و بهره جستن از منابعی چون تاریخ طبرستان تالیف ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران تالیف ظهیر الدین مرعشی، تاریخ رویان تالیف مولانا اولیا الله آملی و دیگر منابع تاریخ و تصاویری از وابستگان برجسته خاندان اسفندیاری نور از دوره قاجار تا دوره پهلوی اول، کتابی بس جامع و پر منبع درباره تبارشناسی خاندان اسفندیاری نور به عنوان یکی از خاندان های قدیمی مازندران است. (فایل پی دی اف این کتاب نیز در اینترنت قابل دانلود است.

عین مطلب از صفحات ١٤٨ و ١۵٢ کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری:

«نیما یوشیج (علی اسفندیاری) فرزند شادروان میرزا ابراهیم خان (اعظام السطنه) به سال ١٣١۵ هجری در قریه یوش متولد گردید. اینک عین خطابه ای را که در خرداد سال ١٣١۵ شمسی در نخستین کنگره نویسندگان ایران در انجمن روابط ایران و شوروی ایراد کرده است ذیلا نقل می‌نمایم تا شرح زندگی این شاعر و نویسنده معاصر با بیان خود او روشن گردد.
در سال ١٣١۵ هجری ابراهیم نوری مردی شجاع و عصبانی از افراد یکی از دودمان های قدیمی شمال ایران محسوب می شد. من پسر بزرگ او هستم. پدرم در این ناحیه به زندگانی کشاورزی و گله داری مشغول بود. در پائیز همان‌سال زمانی که او در مسقط الراس ییلاقی خوب یوش منزل داشت، من بدنیا آمدم. پیوستگی من از طرف جده به گرجی های متواری از دیرزمان در این سرزمین می رسد (صفحه ١٤٨) ..... اما انواع شعرهای من زیادند چنانچه من به زبان مادری خود  به اسم (روجا) دارم می‌توانم بگویم من به رودخانه شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد بدون سر و صدا آب برداشت. (صفحه ١۵٢ ).»

توجه خواننده محترم را باز هم به این نکته جلب باید کرد که بنابر این منبع قدیمی و معتبر، نیما یوشیج پدرش را با عنوان «ابراهیم نوری» قید کرده و پدر نیما یوشیج از اعضای یکی از خاندان های قدیمی شمال ایران بوده و نه یکی از اعضای خاندان اسفندیاری بختیاری مهاجر به مازندران؛ در ضمن مادر نیما از خانواده ای مهاجر گرجی بود که چند قرنی است در مازندرانیان آمیخته شده اند و فرهنگ و زبان طبری دارند. نیز نیما یوشیج به دیوان اشعارش به نام روجا اشاره دارد که به زبان مادری اش یعنی زبان طبری است.

*نیما یوشیج بر اساس شجره‌نامه خودنگار

شاید بسیاری از خوانندگان گرامی ندانند، ولی نیما یوشیج یک شجره نامه خودنویس  نیز دارد یا شجره نامه ای که در نگارش آن نقش مستقیم داشته است.

 پس از مرگ حسن اسفندیاری فرزند میرزا محمد خان صدیق الملک نوری یوشی یا همان محتشم السلطنه ( سال ١٣٢٣ خورشیدی)، که او هم از اعضای برجسته خاندان اسفندیاری نور مازندران و از صاحب منصبان به نام اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول و وزیر چند وزارتخانه و در برهه هایی نماینده مردم مازندران و نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی نیز بود (بنگرید به صفحات ٧٨ و ١٠٩ و ١١٠ و ١١١ و ١١٢ از کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری تالیف اسدالله نوری اسفندیاری)، کتابچه ای بنام « زندگانی حسن اسفندیاری» (محتشم السلطنه) به عنوان هدیه خانواده اسفندیاری به دوستان و اقوام توسط کتابخانه مرکزی به چاپ رسید.

 این کتابچه به کوشش نیما یوشیج و با همکاری تنی چند از شاعران و ادیبان و دوستان محتشم السلطنه به چاپ رسید و متن آن حاوی اشعاری از نیما یوشیج و حسین سمیعی (ادیب السلطنه) و عبدالحسین اورنگ (شیخ الملک) و خطابه ها و نامه های تنی چند از مقامات ادبی و سیاسی آن زمان است.

 نیما یوشیج در مقدمه این کتابچه با عنوان «نسب و تبار و چگونگی آن»، شرحی با ذکر منابع تاریخی ارائه کرده و نسب خاندانی خود یعنی نسب خاندان اسفندیاری نور مازندران را که به اسپهبدان پادوسبان طبرستان می‌رسیده ، قید کرده و در پایان آن بخش نام خود را آورده است. شرحی مانند آنچه که در کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری تالیف اسدالله اسفندیاری آمده است.
 در پایان کتابچه یک شجره نامه درختی از خاندان اسفندیاری نور مازندران ترسیم شده که نسب ایشان به ملک جهانگیر واپسین شاه پادوسبانیان  (معاصر شاه عباس کبیر به سال ١٠٠٦ هجری) می‌رسد که جد پدری نیما و خاندان اسفندیاری نور بوده است.

بنابر این منبع که در زمان حیات نیما یوشیج و به کوشش شخص نیما به چاپ رسید، تبار و نسب نیما یوشیج به یکی از دودمان های قدیمی طبرستان می‌رسیده که قدمتی هزار اندی ساله در مازندران داشته اند.

*هویت نیما یوشیج در اشعارش

کسانی که از لحاظ ادبی با نیما یوشیج آشنایی مختصر دارند، نیک می‌دانند که نیما پدر شعر نوی فارسی بوده است. لیکن نیما همانطور که در خطابه معروف خود در نخستین کنگره نویسندگان ایران در انجمن روابط ایران و شوروی قید کرد، مجموعه اشعار مفصلی به زبان مادری خود، یعنی زبان طبری دارد که به دیوان اشعار روجا مشهور است.

 ستاره روجا راهنمای کاروان‌هایی است که در شب می گذرند و پیدایش آن در آسمان نشانه صبح است و در فرهنگ مردم مازندران روجا به صورت عوام فهم، جا افتاده است.  نام روجا بانگ خروس و صدای اذان و زنگ کاروان را در ذهن زنده می کند. (منبع ٦ را بنگرید)

 نیما در مقدمه روجا (می اتا گپ) می‌گوید : «من هم یاد ندارم که قدیمی ترین شعر من کدام بود . ولی در مرگ روجا، گاو خودمان، شعری را در حضور پدرم خواندم.» (همان منبع ٦ صفحه ٦١٣).

 مجموعه این اشعار تحت عنوان «مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج» فارسی و طبری گرد آوری و نسخه برداری و تدوین سیروس طاهباز با نظارت شراگیم یوشیج (پسر نیما) توسط موسسه انتشارات نگاه چاپ نوبهار با تیراژ ٣٣٠٠ نسخه چاپ سوم در سال ١٣٧٣ به چاپ رسید.

 نسخه هایی از این کتاب در بازار کتب قدیمی و کتابخانه ها در دسترس و فایل پی دی اف این کتاب نیز در اینترنت موجود است.

 در آغاز کتاب یادداشتی از زنده یاد دکتر محمد معین هست به این مضمون: «هفتاد سال پیش کودکی در یوش – مازندران– دیده به جهان گشود که مقدر بود بعد ها نیمای نیماور (=نام آور) گردد.»

 در زیر چند بیت از اشعار نیما به زبان طبری از دیوان روجا ، که به ریشه نام نیما و تبار نیما و تعلق خاطر نیما به زبان طبری و مازندران  اشاره دارد را می آورم :

شماره ۵٢ صفحه ٦٣٢ :

شو بو نشو غم ، بو دواش من ور
پیت کله جان بروم ور بایر پر
نی زن بخون طبری نیمای وِسّر
بوریت یار درنی م جگر

برگردان فارسی آمده در کتاب :


در شب به غم بگو مرو در کنارم باش
جغد جان بیا در کنارم پر بزن
نی زن برای نیما طبری بخوان
که یار گریخته جگرم را دریده است

شماره ١٤۵ صفحه ٦۵٠ :

نیمام من، م نوم نوم نماور
گرد گردون تهمتن و دلاور
شیر شیرون رستم دار سرور
ون ریکا اتی کومن نوم آور

برگردان فارسی آمده در کتاب :

نیما هستم من، نام من، نام نماور (کماندار)
گرد گردان تهمتن و دلاور
شیر شیران ، رستمدار (را) سرور

توضیح: این  دوبیتی شماره ١٤۵ است که در صفحه ٦۵٠ کتاب قید شده و در پاورقی نیما یوشیج توضیحی را درباره نام نماور داده به این مضمون: «یکی از پادشاهان رستمدار که جد من است (نیما).»

شماره ٣١٩ صفحه ٦٨٤:

نیمام من یگانهُ رستمدار
نیماور و شهرآگیم تبار
هنر منی ون م نوم دار
کلین نیم تش کل سر کل مار

نیما هستم من ، یگانه رستمدار
نیماور (کمان دار) و از تبار شهرآگیم هستم
هنر من (باعث) نامداری من می شود
خاکستر نیستم مادر بزرگ (آتش اصلی) آتش اجاق هستم

شماره ٣٨٩ صفحه ٦٩٦:

کو چو من خاخور منی نیکتاء
برار منی لادبن که وی یکتاء
طبری منی مه گپ مه گواء
کجه ی گپ دیر بوتمه سواء

خواهر کوچکم نیکتای من است
برادرم لادبن است که یکتاست
سروده های طبری من ، حرفم ، گواه من است
کجای صحبت گفته ام غیر از این؟!

توضیح درباره رویان و وجه تسمیه رستمدار: «ناحیه ایست شامل کوه و دشت در مغرب خاک طبرستان میان رودخانه چالوس و کرج از یک‌طرف  و رودخانه هراز از طرف دیگر و کوه های توچال در شمال ری، شامل شهرهای ناتل، چالوس، کلار، سعید آباد، کجه یا کجور، حاکم نشین رویان، از شمال به دریا از جنوب به کوه های ری از غرب به چالوس و کلار و از شرق به دهکده ناتل رستاق محدود بوده است. کوهستان رویان را به اعتبار لقب فرمانروایان پادوسبانی آن که در آغاز اسپهبد و بعد استندار نامیده می شدند، ناحیه استندار می گفتند. از قرن هفتم به بعد در کتاب های جغرافیا و تاریخ از رویان بنام «رستمدار» یاد شده که شکل منحرف شده استندار است و حدود خاک آن را در دشت و زمین‌های هموار تا نمکاوه رود پیش برده اند.» (منبع ٧)

توضیح درباره نام «نماور» از کتاب گاوبارگان پادوسبانی: «نام چند تن از شاهان پادوسبانی نماور بوده است. چون فخرالدوله نماور (نامور) یکم پور نصیر الدوله شهریار پور با حرب (٤٣٤ – ٤٦٨ هجری) و استندار فخر الدوله ناماور دوم پور بیستون (٦١۵ – ٦٤٠ هجری) و استندار حسام الدوله اردشیر دوم پور ناماور دوم (٦٤٠ -–  ٦٤٣ هجری)  و استندار شهرآگیم پور ناماور دوم (٦٤٣- ٦٧١ هجری) و ناماور سوم پور شهرآگیم (٦٧١ – ٧٠١ هجری). (بنگرید به همان منبع ٧ صفحه ٣۵ تا ٦۵)  

نام شراگیم پسر نیما یوشیج برگرفته از نام استندار شهرآگیم پور ناماور دوم (٦٤٣- ٦٧١ هجری) است.
 
چراغعلی اعظمی سنگسری در صفحه ١٩٩ از کتاب گاوبارگان پادوسبانی، بازماندگان ساسانیان در رویان از ٢٢ تا ١٠٠٦ هجری، پس از شرح و بسط مفصل درباره تبار ساسانی پادوسبانیان طبرستان و چگونگی قدرت گیری و حکومت هزار و اندی ساله ایشان بر غرب مازندران می‌نگارد: «بدین‌گونه داستانی که به روزگار پیروزشاه ساسانی (٤۵٩-٤٨٣ میلادی) بنیاد یافته و به سال یازدهم شهریاری یزدگرد سوم (٦٣٢ – ٦۵١ میلادی ) آغاز گردیده بود، به سال ١٠٠٦ هجری که برابر با سال یازدهم جلوس شاه عباس صفوی بود، به انتها رسید و فرمانروایی گاوبارگان پادوسبانی که بازماندگان شاهنشاهان ساسانی بودند، پس از قریب هزار سال نشیب و فراز فراوان پایان گرفت. هنوز هم بسیاری از خاندان های اصیل رویان بویژه نور و کجور که نسب نامه خود را محفوظ نگاه داشته اند نژاد خود را به آخرین فرمانروایان پادوسبانی رویان می رسانند.»

*فرجام سخن

از لحاظ منابع به جا مانده واضح است که اصل و نسب خاندان اسفندیاری نور مازندران، با خاندان اسفندیاری بختیاری، متفاوت بوده و هم‌ریشه نیستند. قطع نظر از صحت یا نبودصحت انتساب شجره نامه خاندان اسفندیاری نور مازندران به پادوسبانیان، پرواضح است که نسب خاندان اسفندیاری نور مازندران به عنوان بومیان منطقه نور و رویان با نسب خاندان اسفندیاری بختیاری کاملا متفاوت بوده و فردی از خاندان اسفندیاری نور در هیچ منبع موثقی مدعی هم‌ریشه بودن با خاندان اسفندیاری بختیاری را نداشته است.

و اما سخن آخر با نویسنده هایی چون آقای محسن حیدری است که مقاله ای درباب لر بودن تبار نیما یوشیج انتشار داد و قصد نشر کتاب و تحریف  هویت قومی نیما را دارد؛ اینکه منابع از نیما و دیگران به کنار، اشعار نیما خود گواه تعلق نیما به خاک مازندران و هویت قومی مازندران است.

مسئولان وزارت  فرهنگ و ارشاد و متولیان استان مازندران در امور فرهنگی هم اینکه حساسیت به خرج داده، اجازه نشر هر کتاب با هر مضمون و با محتوای جعلی را ندهند.

*نمایه ها و ماخذ

١ - کتاب شاهنامه و مازندران اثر صادق کیا از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر سال چاپ اسفندماه ١٣۵٣ خورشیدی شماره ثبت کتابخانه ملی ١٧٨٤
٢ -  کتاب احیا الملوک شامل تاریخ سیستان از ادوار باستانی تا ١٠٢٨ هجری قمری تالیف ملک شاه حسین بن ملک غیاث الدین محمد بن شاه محمود سیستانی به اهتمام دکتر منوچهر ستوده ، زیر نظر احسان یارشاطر ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ١٣٤٤ تهران ، صفحه  ٢٧
٣ – کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری ، تالیف اسدالله نوری اسفندیاری، تهران ١٣٢٩ چاپ اقبال
٤ -  کتاب تاریخ رویان ، تالیف مولانا اولیا الله آملی، به تصحیح و تحشیه دکتر منوچهر ستوده ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، تهران ، چاپخانه داور پناه، ١٣٤٨ ، صفحات ١٢٠ و ١٢١
۵ – کتاب گاوبارگان پادوسبانی بازماندگان ساسانیان در رویان از ٢٢ تا ١٠٠٦ هجری ، اثر چراغعلی اعظمی سنگسری، چاپ و صحافی شرکت افست، تهران سال چاپ ٤ آبان ١٣۵٤
٦ – کتاب مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج فارسی و طبری، گرد آوری و نسخه برداری و تدوین سیروس طاهباز با نظارت شراگیم یوشیج (پسر نیما) توسط موسسه انتشارات نگاه، چاپ نوبهار با تیراژ ٣٣٠٠ نسخه چاپ سوم در سال ١٣٧٣ صفحه ٦١٦
٧ – کتاب گاوبارگان پادوسبانی بازماندگان ساسانیان در رویان از ٢٢ تا ١٠٠٦ هجری ، اثر چراغعلی اعظمی سنگسری، چاپ و صحافی شرکت افست، تهران ٤ آبان ١٣۵٤ خورشیدی صفحه ٦


تصویر روی جلد کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری تالیف اسدالله نوری اسفندیاری حاوی شجره نامه خاندان نیما



تصویری از صفحه ۱۴۸ کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری که مختصری از زندگینامه نیما هست



تصویری از صفحه ۱۴۹ کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری و نگاره ای از نیما



تصویری از کتابچه زندگانی حسن اسفندیاری یا محتشم السلطنه که به کوشش نیما یوشیج و در سال ۱۳۲۳ پس از مرگ محتشم السلطنه چاپ شد



تصویری از صفحه ۳ کتاب زندگانی حسن اسفندیاری و شرح شجره نامه خاندان اسفندیاری نور مازندران به قلم نیما که در پایان بخش نام نیما قید شده



تصویری از صفحه ۴ کتاب زندگانی حسن اسفندیاری و شرح شجره نامه خاندان اسفندیاری نور مازندران به قلم نیما که در پایان بخش نام نیما قید شده



تصویری از صفحه ۷ کتاب زندگانی حسن اسفندیاری و شرح شجره نامه خاندان اسفندیاری نور مازندران به قلم نیما که در پایان بخش نام نیما قید شده



تصویری از پشت جلد کتاب مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج فارسی و طبری



تصویری از صفحه ۶۵۰ کتاب مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج فارسی و طبری ، دو بیتی شماره ۱۴۵ که نیما در وصف نماور جد خودش گفته و در پاورقی کتاب توضیح نیما هست که نماور جدش بوده و از شاهان رستمدار

 


  • جمعه 3 شهريور 1402-15:31

    یه عده سعی در تفرقه انداختن الکی دارند که هیچوقت موفق نمیشن همه با هم برادریم

    • چهارشنبه 21 تير 1402-0:46

      ما لرها با مازنی ها برادریم و با اینجور مسائل برادری ما با مازنی ها خراب نخواهد شد.
      نیما یوشیج یک شاعر مازنی بود و درست نیست به این مسائل بپردازیم. فراموش نکنیم لرهای بختیاری (سردار اسعد) و مازنی های غرب مازندران (سالار فاتح و سپهسالار) با کمک همدیگر تهران را در دوران مشروطه فتح کردند.
      از طرفی ما لرها که وارثان ایلامی ها هستیم یعنی مردمانی که بعدها ایلیری و ایلیمایی نام گرفتند که بخشی از این ایلیمایی ها به شمال ایران آمدند و دیلم نام گرفتند و لرها اجداد دیلمیان بودند که متحد مازنی ها (تبری ها) بودند. مازنی ها هم وارثان قوم تپور هستند که قبل از آریایی ها ساکن ایران بودند و قومی کهن هستند. اتحاد دو قوم لر و مازنی مشتی محکم بر دهان یاوه گویان و دشمنان مشترک این دو قوم هست.

      • يکشنبه 30 آذر 1399-2:47

        همه ما بنده خداوند عزوجل هستیم به خدا این کار و نکنید ،با هم دوست باشیم ،من کوچیک همه شما هستم ،یه روزی میرسه که هموم توی خاک می خوابیم و دیگه به جز اعمالمون چیزی رو به حساب نمیارن و خداوند هیچ قومی رو به قوم دیگر برتری نداده است ،من به مازندرانی های عزیزم و لرهای عزیزم میگم که برادریشون رو با این کارها خراب نکنن

        • امیر محمد آسترکی بختیاریپاسخ به این دیدگاه 7 11
          يکشنبه 30 آذر 1399-2:37

          الحمد الله که نیما لر نیست حالا انگار پسر خداست ،همه ما بنده خداییم ،اول و آخر هممون به آدم و هوا میرسه ،یه اشتباهی شده یا نشده یا برای لر های عزیزم پاپوش درست شده ،وگرنه ما خودمون اینقدر شیر زرد داریم که به نیما جون نیازی نیست ،این نویسنده اشتباه کرده

          • دیوسالار کجوری نوشهرپاسخ به این دیدگاه 13 6
            سه شنبه 20 آبان 1399-2:49

            اولا قوم تپور تاریخش مشخص هست کتزیاس از همزمانی تپور ها در عهد نینوس حاکم آشور نام می برد و آریان می گوید تپورها در لشکر هخامنشی بودند و زمان فرادات منطقه آمارد به تپورستان الحاق شد.

            ما تپورها ها قرن ها حکومت خود را داشتیم و دست به تاریخ سازی نمی زنیم.

            ولی آقایان هر کی اخر فامیلیش وند داشته باشه میگن طرف لر هست ما کلی طایفه طبری و دیلمی داشتیم که اخر فامیلیشون وند داشت و ان زمان اصلا قومی به نام لر وجود نداشت و لرها را بخاطر کوچ نشینی کرد می نامیدند که آن زمان کرد هم قوم نبود ولی گیل و دیلم و تپور قوم بودند.

            یادمه لر ها میگفتند ما لور هستیم و لور در شاهنامه به یک قوم هندی گفته میشد که زمان ساسانیان از هند به بلوچستان رفتند و همه قرابت بین لر و لور را رد کردند .
            بقول معروف هر گردی گردو نیست.

            یادمه حسن ریوندی گفت بهم میگن لری ولی من فارس خراسانی ام .

            ضمنا خاندان اسفندیاری از خاندان قدیمی طبرستان هستند و شاخه ای از خاندان یوشی نوری هستند که در ولایت نور حاکم بودند .

            ضمنا مازندرانی ها تبعید شدند مازندرانی ها از زمان اشکانی برخیشون به قفقاز و خوار کوچ کردن و اواخر ساسانی برخی به هند رفتند و زمان باوندیان و ال بویه برخی به اصفهان رفتند و زمان صفویه به اصفهان و تبریز و زمان زندیه به شیراز و زمان قاجار به تهران و زمان پهلوی به همین لرستان تبعید شدند.
            کلی طایفه نوری و کجوری در لرستان زنجان و شیراز و کرمان و کرمانشاه هستند.

            یکجوری رفتار می کنید انگار فقط شما تبعید میشدید اتفاقا ما طایفه الیکایی داریم که کوچ نشین هستند و اصالتا برای چالوس و نوشهر و نور هستند و الان در گرمسار و ارادان و ورامین و فیروزکوه و دماوند و لواسون و آمل و ساوجبلاغ و طالقان حضور گسترده دارند .

            شما لر ها از جعل تاریخ دست بردارید یک زمان میگید کوروش هخامنشی پارس در اصل لر هست بعد به همون کوروش فحش میدید میگید ما کوروش را کشتیم بعد میگید کوروش وجود نداشت یهودیا زمان رضاشاه اونو به جعل کردن.

            یک بار میگین یوتای پارس لر بود یا اریوبرزن لر بود نصف فارس های خوزستان را لر معرفی می کنید لک ها را لر معرفی میکنید جدیدا هورامی ها کرد رو هم لر معرفی می کنید.

            بنده پدرم از طایفه دیوسالار ایل کجور قوم طبری هست و مادرم لک خواجوند هست با کرد و لر و لک مشکلی ندارم.


            • جمعه 11 آذر 1401-21:45

              لر، ایلیری یا ایلیری تنها قوم آریایی در غرب ایران باستان هست شماها سلتند همه آریایی هستیم ولی صددرصد نیما خواستگاهش مازندران هست🌺

              • کتزیاس یا استرابون ؟پاسخ به این دیدگاه 3 5
                دوشنبه 26 آبان 1399-11:27

                جناب دیوسالار بهتر است به جای کتزیاس به نقل قول استرابون تکیه کنید که واقعی تر است .

              • دوشنبه 12 آبان 1399-7:57

                نظرات دوستان را خواندم،بنظر میاد،قوم گیل با مازندرانی از لحاظ زبانی برادر هستند،چه از لحاظ لغت و چه از نظر قواعد زبانی،حتی زبان رایج در گرگان فندرسکی،و همچنین گیلک ها با کردها و لر ها و بلوچ ها از یک رگ و ریشه هستند و فواصل و مکان های جغرافیایی باعث تغییرات جزیی در این اقوام شده است.

                و اینکه این شاعر از چه قومی هست اصلا اهمیت نداره،باید دید اینگونه اظهار نظر ها بدنبال چه اهدافی ایجاد میشه،یکیش جدایی برادر از برادر و شما خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل را...........

                • پنجشنبه 28 اسفند 1399-13:43

                  دارم به این نتیجه میرسم که واقعن تمدن شرق ایران که هند پاکستان و افغانستان رو هم شامل‌ می‌شده چقدر با شکوه بوده
                  و اونوقت بدبخت شدیم که دست به خودزنی زدیم
                  البته افغانستان امروزی پر از تورک و مغول هست که فردوسی هم اونطور نسبت بهشون پرخاشگری داشته

                • دوشنبه 21 مهر 1399-11:21

                  جوری که مشخص و مستند است بختیاری و لرها شاخه ای از کردها هستند و کردها نیز با گیلکیها یک تبار دارند که به نظر از روی زبان و قیافه و اسناد کاملا مشخص است قوم گیل یا گلا هم تبار کردها است اما مازندرانیها تپوری و طبری هستند و برادر کردهستند ولی از یک تبار نیستند

                  • چهارشنبه 9 مهر 1399-15:19

                    خدمت اون دوستی که میگه کم مونده لر ها بگن حضرت آدم لر بودن بگم، شما هم اگه چنین آثاری از حضور انسان تو منطقه زندگیتون پیدا کنید صد در صد ادعا نمیکنید که شما بومی اونجا نيستین و مردمی غیر از شما مالک اونجا هستن، وخب به احتمال پیدا شدن اثری از اجدادتون فکر می‌کنید
                    نکته بعدی اینه لرها هیچ وقت سعی نمیکنن مشاهیر قوم دیگه رو مال خود بکنن چون نیازی ندارند، همین شخص هم هیچ لری، به عنوان لر نمی‌شناسد، و اینکه به قول شما یه پیج یا وب سایت چنین ادعایی کرده هزار جور دلیل از جمله نداشتن اطلاعات کافی، سو تفاهم و... داشته باشه
                    پس بهتر بود از چنین تیتری استفاده نمیکردین و همه رو جمع نمی بستید وفقط اسم اون منبع رو ذکر میکردین
                    در آخر هم برام جالب بود چقدر دوستان ظاهرا دلشون از لرها پره😁که خب انشالله دلیل خاصی پشتش نباشه هرچی باشه هم وطن هستیم
                    من خودم از طرفداران زبان محلی شما هستم و خیلی ازش خوشم میاد
                    روز خوش🙏❤️

                    • دوشنبه 29 ارديبهشت 1399-12:9

                      عزیزان لر باید از تاریخ سازی دست بردارند ادعاهایی که میکنن فقط باعث تمسخر خودشان میشود.این که نیما یوشیج لر بوده آلان کشف شده اما در زمان حیاتش کسی(حتی خودش) خبر نداشته؟از این دست ادعاهای مضحک زیاد میگن.حکومتهای ایران باستان و حتی ساکنان غارهای 40هزار ساله را لر معرفی میکنند.ازکوروش تا صلاح الدین ایوبی را لر معرفی میکنند.کافیه همین سایت نگین زاگرس رو یک سر بزنید میبینید که دروغ نمیگم.احتمالا چند ساله دیگه ادعا میکنن حضرت آدم در لرستان هبوط کرده یا کشتی نوح آنجا به گل نشسته.بخدا ...

                      • پنجشنبه 18 مهر 1398-21:54

                        سایت نگین زاگرس کاملا تاریخی و قانونی و بی مشکل می باشد........چرا سایت نگین زاگرس از مشاهیر دیگر مازندران و دیگر مشاهیر دیگر از شهرها نمی گویید.....حتما یه ارتباطی دارد که‌گفته است...تشکر

                        • دوشنبه 22 مهر 1398-10:41

                          یعنی چون گفته حتما ارتباط ذاره ؟ این سایت رو من هم دیدم یک سایت قومگرا ... . سایتی بی محتوا که کلی جعلیات درش هست . ضمنا منابع این مقاله رو نگاه کن بعد نظر بده ا

                        • سه شنبه 9 مهر 1398-3:19

                          همه ایرانی ها برادر هم هستند وهم نژاد هم خون
                          مشاهیر وبزرگان متعلق به همه ایران است
                          همه اقوام باید به همه مشاهیر احترام بگذارند
                          لر وکرد ومازنی و بلوچ عرب و سیستانی و آذری ...باهم برادرند
                          ولی یک نکته را از یاد نبرید
                          دو قوم مازندارنی و بختیاری
                          به لحاظ فونوتیپ وقیافه ژنتیک طرز سخن گفتن لباس و اداب ورسوم خیلی شبیه هم هستند

                          • دوشنبه 1 مهر 1398-8:59

                            با سلام و دورود محضر دوستداران ادب و فرهنگ ایران زمین
                            مطالب همگی شما عزیزان را مطالعه کردم
                            قطعا هدف آقای حیدری از بیان مطلب مصادر نیما بنام یک قوم دیگر نبوده بلکه بواسطه تبعید های بی رویه لرها و یا حکومت گری خوانین آنها در جای جای ایران بوده
                            مثلا تبعید لرها به اطراف قم ، ورامین ، لوشان و قزوین ، خراسان ...
                            مهاجرت لرها به همدان و ابهر زنجان بعد مشارکت در جنگهای ایران و روس
                            حکومت لرها بر قندهار و کرمان
                            اما واقعیت هیمن است که شما عزیزان میفرمایید تازمانی که یک ملت داشته های خود را معرفی نکنند داشته های /انها مصادره میشوند
                            مانند
                            آریو برزن و خواهرش یوتاب در عهد هخامنش
                            آشوشیناک پادشاه شوش سازنده معبد چغازنبیل و حاکم ایذه
                            عبدالحسین زرین کوب
                            مهرداد اوستا
                            ایت اله بروجردی
                            عمان سامانی
                            شهریار لر(میوند)
                            بابا طاهر عریان
                            رییس علی دلواری
                            کریم خان و لطف علی خان زند( وکیل الریا کسی که تا25 سال از مردم ایران مالیات نگرفت و ایران آن روز را بدون مالیات اداره کرد)
                            شیر علی مردان
                            سردار بی بی مریم
                            شهنشاه خورشید حاکم لرستان
                            وهزاران لر دیگری که خادمان وطن بوند
                            و کماکان همان لر زاده ها خادمان وطن خواهند ماند و به ایرانی بودن خود مانند شما عزیزان مازنی ، طبری ، گیلکی و تاشی افتخار خواهند کرد
                            نیما الماسی بی بدیل است بر تارک شعر نوی پارسی ما به ایرانی بودنش و خدمتی که همانند اسلاف خود ( فردسی بزرگ) به ایرانبزرگ خارج از مرزهای سیاسی کرد افتخار میکنیم

                            • پنجشنبه 28 اسفند 1399-13:47

                              بله ما کولی‌ هندی هستیم با کلی مغز و مشاهیر البته با تبار آریایی! شما فکر می‌کنید افغانستان امروزی و هند آریایی ندارند اصلن از پیشینش ن چی میدونید آیا مهاجم و غارتگر ند؟! زورمون به ترکیه نمیرسه افتادیم به جوون هم! ابن سینا پدرش بلخیه زرتشت از بلخه مولانا هم! الان کجان؟!!

                            • هورمانی ام از کامیاران پاسخ به این دیدگاه 29 23
                              سه شنبه 12 شهريور 1398-9:48

                              سوال ....طایفه ی اسفندیاری از ایل بزرگ بختیاری.که به سمت سمنان و مازندران رفتند پس چی شدند؟؟؟؟؟آیا نیما یوشیج از نوادگان و نتیجه ی آنان نیست؟؟؟؟ولی بنده بعید میدونم که مازندرانی ها در گذشته طایفه ای بنام اسفندیاری داشته باشند.....چون اسفندیاری ها مطلق به بختیاری ها می باشند...حتی کرمان هم اسفندیاری هاشون بختیاری هستند

                              • جمعه 15 شهريور 1398-19:28

                                آقای لر در پوشش کُرد کامیاران ، هر گردی گردو نیست . خاندان اسفندیاری نور سابقه حضور شون در مازندران به دوران حمله اعراب و نسب شون به حکام پادوسبانی میرسیده و خود نیما یوشیج و باقی اعضای خاندان اسفندیاری نور مثل اسدالله نوری اسفندیاری (همون نویسنده کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری ) هم به این موضوع تاکید داشتند و شجره نامه خاندانی شون که به ملک بهمن پادوسبانی میرسیده رو نشر دادند و همون خکام اسفندیاری کرمان هم از همین خاندان بودند . کلا شما عزیزان لر و صد البته کُرد ، اگر خدا هم بیاد بگه اینها لر یا کُرد نیستند ، باز هم حرف حرف خودتون هست

                              • دوستدار تالش و گیلکپاسخ به این دیدگاه 18 3
                                پنجشنبه 7 شهريور 1398-0:55

                                پایه گذار چنین تفکرات غلطی در کشورمان پان ترکها و پیش از جاسوسانی همچون فریدون ابراهیمی فرقه دموکرات پیشه وری هستند که متاسفانه به باقی اقوام تسری دادند وگرنه این کسانی که به نام قوم شریف لر می گویند نیما یوشیج لر است خودشان بهتر می دانند که دروغ می گویند . هم قوم لر هم مازندرانی ، گیلک ، تالش ، کرد ، عرب ، بلوچ ،آذربایجانی ، شیرازی،سیستانی و ..... پر از مفاخر هستند . هدف فقط یک چیز دشمنی و نفاق بین اقوام ایرانی. یک روز یکی مثل جناب د... در همین مازندران به انوشیروان بند می کند که آی انوشیروان دادگر که حدیث دادگری اش نه زمان معاصر که در سیاست نامه خواجه نظام الملک طوسی و .... هم آمده مورد احترام این مرز و بوم است و کلی در همین مازندران اسامی افراد به نامش هست ، قتل و فلان نموده !!!! و روز دیگر آقا زاده ایشان در فلان محفل قوم گرا سر و کله اش پیدا می شود. تنها راهش این است که مهر ایرانی به ایرانی افزون گردد . درود بر هم تباران نیما و سلام بر هم تباران بی بی مریم و سردار اسعد بختیاری.

                                • پاسخ به دوستدار اشتباهکار پاسخ به این دیدگاه 2 2
                                  چهارشنبه 6 آذر 1398-6:26

                                  انوشیروان هیج زمان به قتل و قتال در مازندران از سوی هیج کس متهم نشد . برادرش کیوس مبادرت به کشتار نمود و کیوس هم سرانجام به دستور انوشیروان اعدام می شود .

                                • شنبه 2 شهريور 1398-3:42

                                  من رفتم اون وبسایت ... رو بررسی کردم . متاسفانه چند نکتاه درباره اینطور وبسایت ها و نویسندگانی که در این وبسایت ها فعال هستند موج میزنه .هیچوقت کامنت مخالف رو نشر نمیدن . نویسندگان مقالات اغلب نویسندگان بی اعتبار و قومگرای لر هستند که حتی در مقالات شون جعل رو به جایی رسوندند که ساسانیان و عیلامی هایی که پیش از هخامنشیان تمدن شون نابود شد و خیلی دیگر از اقوام باستانی رو لر معرفی میکنند بدون هیچ منبع یا مرجع شناخته شده ای . درباره نیما یوشیج هم این مطالب از مقاله شون قابل برداشت هست : مقاله نگین زاگرس درباره تبار نیما یوشیج کاملا بی منبع هست و مشخصا یک جعل ناشیانه . چون اولا نیما یوشیج دیوان شعر به زبان مازندرانی داره که اسمش روجا هست و اونجا درباره جد خودش نماور که از یک سلسله قدیمی طبرستان هست شعر گفته . دوم کتاب زندگانی حسن اسفندیاری یا محتشم السلطنه دیباچه کتاب نیما شجره خاندان اسفندیاری نور رو قید کرده و خاندان اسفندیاری نور با خاندان اسفندیاری بختیاری هیچ ارتباط فامیلی ندارند . سوم در کتاب تاریخ خانواده اسفندیاری تالیف اسدالله نوری اسفندیاری بتاریخ 1329 شجره خاندان اسفندیاری نور آمده و همون دربردارنده مطلب نیما در کتاب زندگانی حسن اسفندیاری هست . چهارم مقاله نگین زاگرس تنها به یک منبع اشاره داره یک مجله که اگه اصلش رو از نویسنده مقاله بخواهیم هیچوقت نمیتونه رو کنه و وبسایت آنلاینی هم از مجله مقام وجود نداره که بشه چنین ادعایی رو بررسی کرد که ایا در مجله چاپ شده بود یا نه . پنجم مضحک تر از همه اینکه نویسنده مقاله اقای حیدری حتی نمیدونه نیما یوشیج پدر شعر نوی فارسی بود ، بلکه پدر شعر فارسی رودکی بوده . ششم خنده دار تر نویسنده مقاله آقای حیدری به کتاب در دست چاپ خودش که صد در صد پر از جعلیات اینچنینی هست استناد کرده در حالیکه در این مقاله دستش از هر منبع دیگری کوتاه هست . خسته نباشند عزیزان لر با جعلیات شون . هر روز بی اعتبار تر از دیروز

                                  • جمعه 11 آذر 1401-22:1

                                    نیما یوشیج رو نمیدونم ولی ایلیری یا ایلوری و به تلفظ امروزی‌ تنها قوم آریایی در غرب ایران بوده که پایه ی فرهنگی و تمدن دنیاست! پیش از تشکیل هخامنشی به بالکان غربی مهاجرت داشتند نمونش البانیا با زبان ایلری هستند و به گفته هرودوت لباس هخامنشی همون لباس مادی شلوار پرچین با کلاه تیارا یا نمدی بوده! و جالبه که امتداد زبان پارسی رو در زبان بختیاریها می‌شنوم حتا واژگان پیش ایلامی! طبق تحقیقات برروی اسکلتهای بازمانده ایلام یا ایرانیها آریایی بودند

                                  • پنجشنبه 31 مرداد 1398-3:17

                                    علی خان (در شناسنامه: علی خان) اسفندیاری، معروف به «نیما یوشیج»، که بعدها لقب "پدر شعر نو ایران" را کسب کرد، در ٢١ آبان ١٢٧٦ ش در روستای «یوش»، از توابع شهرستان نور استان مازندران، به دنیا آمد و در ١٣ دی ١٣٣٨ در تهران درگذشت.

                                    خویشان او به نامهای خانوادگی "اسفندیاری" ، "اسفندیاری نوری"، "اسفندیاری کوه نور" بودند. (پسوند نور و نوری در نام خانوادگی اسفندیاری ربطی به نام شهر "نور" ندارد زیرا نام این شهر تا آغاز دوره پهلوی "سولده" بوده است.)

                                    علی خان اسفندیاری که به شدت تحت تاثیر زیبایی های بکر طبیعت مازندران بود، نام ادبی "نیما" را برای خود انتخاب کرد. "نیما" یکی از پهلوانان طبرستان (مازندران) بود. وی ابتدا امضای "نیما نوری" را انتخاب کرد که اشاره به پسوند خانوادگی "کوه نور" بود. بعد از مدتی پسوند "یوشیج" را جایگزین "نوری" کرد که درواقع اشاره به زادگاهش "یوش" داشت.



                                    خانم "منتخب اسفندیاری کوه نور" (نوه عموی نیما یوشیج، مشهور به منتخب الملوک صبا) که همسر استاد ابوالحسن خان صباست، در مطلبی می نویسد:

                                    «من اوّل بهمن ۱۲۹۶ خورشیدی متولد شدم. مادرم علاوه بر این که خیاط ماهری بود، خوب هم تار می زد. پدرش «احمد خان» که از سران ایل بختیاری و عموی نیما یوشیج بود، عود می نواخت و از صدای خوبی برخوردار بود. او حاکم مازندران بود... وقتی نه سال داشتم پدرم مُرد». (مجله ی مقام، ش ۲، ص ۴۱

                                    • پنجشنبه 29 آبان 1399-20:36

                                      وقتی ما به زبان و تاریخ و فرهنگ یک قوم حمله می کنیم. زبان و تاریخشان را تحریف می کنیم.
                                      سعی در نابودی زبان انان می کنیم.
                                      مردمانی را از ابتدایی ترین حقوقشان محروم می کنیم....خب بعدش باید انتظار داشته باشیم طرف مقابل ساکت بنشینه و هیچی نگه؟!!
                                      ما خودمون استارت کار رو می زنیم.
                                      از شما یه سوال می پرسم صادقانه جواب بدید.
                                      اگر کسی یا قومی شما رو به زور از تحصیل به زبان مادری محروم کنه چه واکنشی نسبت بهش دارید؟
                                      اگه کسی یا قومی خودش رو نسبت به شما برتر بدونه و بین شما و خودش از هر لحاظی تبعیض قائل بشه چه واکنشی دارید؟
                                      باید خفت فارس زبانها را گرفت و آنها را بزرگترین قاتلان فرهنگ اقوام ایرانی معرفی کرد.فارس زبانها اگر خیلی زرنگ بودند جلو هجمه فرهنگ عربی و بیگانه
                                      مقاومت به خرج می دادند ولی وقتی خود فارسها هم در زیر یوغ فرهنگهای.دیگر مثل (اعراب) قرار گرفته اند پس این نشان از این دارد که این موضوع آنقدرها هم
                                      که نشان می دهد مغرضانه صورت نگرفته بلکه سهم بیشترش از سر ناآگاهی.و سهم دیگرش به جهت نا موزون تعریف کردن فرهنگ اقوام ایرانی از جانب.خود این مردمان شکل گرفته است

                                      • محمد عظیمی پاسخ به این دیدگاه 7 2
                                        يکشنبه 3 شهريور 1398-1:7

                                        در شناسنامه نام «نیماخان» ذکر شده نه علی خان. مطالبی که از مجله مقام اورده اید، غلط است. منتخب اسفندیاری دخترعموی نیما هست و علاوه بر یادداشت های نیما در تایید این موضوع، مصاحبه ای هم با برادر منتخب خانم انجام داده ام که وابستگی خانواده ی خود را به یوش تایید می نماید.

                                        • شنبه 2 شهريور 1398-3:47

                                          فکر نمیکنید به زحمت افتادی پونه ؟ من در کامنت ها پاسخ دادم . ولی مسخره ترین بخش از ادعاهایی که شما از وبسایت نگین زاگرس کپی کردی این هست که میگی تا پیش از پهلوی اسم نور ، سولده بوده . پس بفرمائید میرزا آقا خان نوری که وزیر ناصرالدین شاه و اهل نور بود چرا پسوند نوری داشت ؟! ضمنا منابع این مقاله هم از خود نیما هست و هم از دیگران یک نگاهی بنداز ولی اون مجله مقام که شما بهش استناد کردی رو خودت دیدی یا میتونی پیداش کنی و ببینی که آیا چنین مطلبی درش قبید شده بود واقعا یا نه ؟ پس چطوری باور میکنی ؟

                                          • شنبه 2 شهريور 1398-3:24

                                            خسته نباشی تو هم که مطالب همون وبسایت ... نگین زاگرس رو Copy-paste کردی . پونه جان منابع و مطالب این مقاله رو ببین بعد بیا کامنت بگذار . دو تا از منابع از خود شخص نیما هست . این یعنی اینکه کل مطالب وبسایت نگین زاگرس بی منبع و جعلی هست

                                          • چهارشنبه 23 مرداد 1398-9:27

                                            1. در توافق با آقای عظیمی باید گفت نیما از وقتی خود را شناخت، نیما یوشیج بود نه علی اسفندیاری.
                                            2. اسم فامیل متداول در بین کوهنشینان مازندرانی اسامی اسطوره ای و اغلب شاهنامه ای است. مانند بابکی، جمشیدی، اسکندری، فریدونی و... . حال کسی ادعا می کند که مثلاً اسفندیاریهای منطقه فیرزوکوه با اسفندیاری های بختیاری نسبت فامیلی دارند؟ طبیعی است که نام بزرگ نیما و جایگاه بی مانند او در ادبیات معاصر است که سبب می شود چنین ادعای بی معنی مطرح شود.
                                            3. نیما در جای جای اشعارش و به خصوص در «روجا» تعلق خود به زیست بوم فرهنگی مازندران- از کوه تا دشت - را اثبات کرده است. نیما یکی از فرزندان«نماور» دیار یوش منطقه بلده ولایت مازندران است.

                                            • شنبه 19 مرداد 1398-20:27

                                              حالا لر باشه بلوچ باشه ترک باشه فرقش چیه؟ همه ایرانی هستیم! ... مال هرکجای ایران باشه ایرانیه!!!

                                              • دوشنبه 21 مرداد 1398-20:43

                                                راست میگی با این استدلال مفاخر مازندران رو بگذاریم به حراج با این تفاوت که برای دیگران مهم هست که قومیتش چی هست . همه ایرانی هستیم ولی اگه هرچی جز مازندرانی باشه بهتر !

                                                • مازندرانی پاسخ به این دیدگاه 15 5
                                                  يکشنبه 11 آبان 1399-18:12

                                                  👏👏👏👏👏👏درود مشاهیر به کورد که برسن کوردن ؛ به تورک که برسن تورکن به لر برسن لرن به مازندران که میرسن مهم نیست کجاییه !!! مهم اینه که ایرانیه!!!

                                              • چهارشنبه 16 مرداد 1398-23:50

                                                شرم بر بی مایگان که فقدان نخبه در میان خود را با دست یازی بر دیگر اقوامم و ملل پر می‌کنند.

                                                • پنجشنبه 31 مرداد 1398-3:24

                                                  و شرم بر بیسواد های بی خبری که نمیدونن شاعری مثل قیصر بختیاری بوده و ده ها بازیگر و هنرمند و خواننده بزرگ هزارها شهید و سردار و و ورزشکار و و و بختیاری و لر هست و اینجور میاد حرفی میزنه که یه بچه هم از پس جواب دادن بهش بر میاد,هرگز به خودت اجازه نده بگی بختیاری بی استوره هست!!!!!جز مورد تمسخر قرار دادن خودت هیچ نمیکنی.بختیاری زنان شون هم استوره هستن برو بخون بی بی مریم کی بوده!تنها زن ایرانی که بعد از اسلام لقب سردار داشته وو نشان عالی دولت آلمان تنها به این شیرزن داده شده

                                                  • (یک مازندرانی/اتا مازرونی)پاسخ به این دیدگاه 14 4
                                                    دوشنبه 4 شهريور 1398-19:50

                                                    ما خیلی خوب میدونیم هر قومی برای خودش مفاخر داره ولی نباید یادمون بره برخی سایتها توسط عوامل تفرقه افکن پانترکیسم اداره میشه و چند وقتیه تو فضای مجازی جوون های لر و بختیاری رو به جون کرد ها و فارس ها و سایر اقوام مثل مازندرانی ها انداخته. البته هنوز جوون های عاقل و فرهیخته بین لر ها هستن که تعدادشون کم نیست و متوجه این دسیسه شدن و با پانترکیسم مقابله میکنن. بیخودی با توهین به همدیگه هیزم رو آتیش تفرقه نریزیم!!!!

                                                    • يکشنبه 3 شهريور 1398-13:9

                                                      پافا بهت بر نخورده ولی اگر اینشون گفته نخبه ندارید بی راه نگفته چون مردمی که نخبه دارند انقدر دنبال حعل هویت نخبگان دیگر اقوام نمیرند . متاسفانه برخی نویسندگان... قومگرا و جاعل هستند و با تاسف برخی فعالان فرهنگی لر در فضای محازی هم با بی حرمتی هرچه تمام تر با نظرات مخالف رفتار برخورد میکنند . یادم هست سر قضیه نیما یوشیج درگیری شده بود در اینستاگرام یک دختر بختیاری و چه فحاشی هایی کردند لر ها به مازندران و مازندرانی . ایکاش اینجا میشد اسکرین شات بگذاریم تا سطح فرهنگی ما و شما رو مردم مقایسه کنند .

                                                      • يکشنبه 30 آذر 1399-2:51

                                                        عزیزم همه یکی هستیم، این اشتباه یه نفر بوده چرا این حرفو میزنی ،چرا این قدر جبهه میگیری ،یه روزی همه میمیریم ،،خدا ازمون نمیپرسه لری یا مازندرانی یا ... ،ح به قول لحجه قنگ خودتون حساس نشو حساس نشو

                                                        • وندادهرمزپاسخ به این دیدگاه 3 0
                                                          يکشنبه 5 ارديبهشت 1400-10:44

                                                          اولا که چه ربطی به موضوع داشت. دوماً که حساس نشو لهجه‌‌ا‌ی جعلی‌ست که یکسری از خدا بی‌خبر برای ما درست کردند، حساس نشو لهجه‌ی ارسطویی عامل بود نه ما، اینقدر ما را از روی فیلنامه‌ی سریال پایتخت قضاوت نکنید!

                                                  • هموطنان عزیز لر پاسخ به این دیدگاه 9 25
                                                    چهارشنبه 16 مرداد 1398-18:36

                                                    یکی مطلبی گفت که رساننده عشق و علاقه اش به شاعری مازندرانی است . این برایمان ارزشمند است ولی بهتر است در اعتراض به نکته ای نادرست در اظهارات این هموطن لر ، ما مازندرانی ها به همه لر ها اعتراض نکنیم . خواهشمند است عنوان مقاله را اصلاح بفرمایید .

                                                  • محمد عظیمیپاسخ به این دیدگاه 25 10
                                                    چهارشنبه 16 مرداد 1398-15:16

                                                    با درود به مدیر گرانقدر سایت مازندنومه، بایذگفت ادعایی که از چند سال اخیر در وبلاگ های هموطنان لرستانی نوشته شد، آنقدر بی محتوا و فاقد سند است که لایق پاسخ گویی هم نیست. منتخب اسفندیاری کوه نور، همسر استاد ابوالحسن صبا هم دخترعموی نیما بوده و ارتباط مستقیمی با اسفندیاری های کرمان و لرستان نداشته است. نیما یوشیج هم علیرغم اینکه از خاندان اسفندیاری های یوش می باشد، هرگز خود را به نام علی اسفندیاری معرفی نکرده است. توضیح کامل در این مورد را در مطلبی با عنوان (نیما یوشیج و عنوانی مجعول بنام علی اسفندیاری) در سایت نیما یوشیج nimayooshij نوشته ام. متاسفانه نیمای مظلوم به دلایل مختلف توسط عده ای نادان مصادره به مطلوب می شود. اشعار جعلی به نامش در فضای مجازی تکثیر می شود و حتی مدعیان دوستداری نیما هم بی خواندن آثارش ، به این خطا دامن می زنند.


                                                    ©2013 APG.ir