تعداد بازدید: 2655

توصیه به دیگران 1

جمعه 15 آذر 1398-20:4

به مناسبت انتشار کتاب «طایری از خاکدان غم»

تفاهم ورای تفاوت

هنر این است و روح حقیفت خواهی و آزاد اندیشی به ما می آموزد که با تفاوت ها به تفاهم برسیم و راه مرارت خیز و ملامت آمیز تقابل را بربندیم.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، صمد علیپور: بر چکاد قله سرور و شعف و شادمانی مسکن می گزینم، وقتی که به تماشای قامت منیع و دلربا و سترگ کتابی بر ویترین ها و قفسه ها می نشینم که نویسنده ی آن خوشفکر و روشنفکر است.

کتاب «طایری ازخاکدان غم» (بحثی اجمالی درباره آزادی در اسلام و ایران) به قلم دوست اندیشمندم جناب منصورجعفری توسط انتشارات هاوژین در ساری انتشار یافت.

کتاب نمایانگر و بیانگر نسلی است که نگاهی متفاوت و روشنگرانه نسبت به انقلاب و دین و حکومت دینی دارد و می خواهد وفاداری خود را نسبت به ارزش های متعالی دینی و فرا دینی چون آزادی، برابری، حق طلبی، حقیقت جویی، عدالت ورزی، اخلاق مداری، مدارا خواهی و درک دیگری به اثبات برساند.

نویسندگان دردمند و مومنی که می خواهند ما را به درک و فهم این نکته ی مهم هدایت نمایند که در نبود آزادی، به استبداد و دیکتاتوری خواهیم رسید. چنانچه جناب جعفری عزیزدر پیشگفتار کتابش نوشته است: « آزادی و دیکتاتوری نقطه مقابل و تضاد هم هستند؛ جور، خودسری، خود رأیی و بی قانونی، محدودیت چاپ و نشر و رسانه، روزنامه و مجله، میوه دیکتاتوری و استبداد است و امنیت، تفاهم و قانونمندی، فضای آزاد و باز اندیشه و رسانه، ثمره این  آزادی هستند، آزادی خواهی، خودی و با روحیه بشر سازگاراست اما استبداد، بیگانه و برخلاف سرشت و سرنوشت انسان است، لذا شایسته است با روی گشاده، در را به روی آزادی بازگذاریم  و بر روزن استبداد، قفلی محکم‌ بزنیم.»

با جناب جعفری همگام و هم نواییم که هنرمندان و نویسندگان و روشنفکران و قلم به دستان، آئینه هایی هستند که ما می توانیم خطاهای فرهنگی و حکومتی را از منظر افکار زنده و پویای آنان اصلاح کنیم. چرا با بی تدبیری و با بد فهمی و کج فهمی و با برداشت متجرانه از دین حنیف و رحمانی، به شکستن آئینه ها و قندیل ها همت می گماریم؛ چنانچه مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی فرمود:

ما که کورانه عصاها می زنیم / لاجرم قندیل ها را بشکنیم

چرا پیشه و اندیشه ما این شده است که چراغ ها و قندیل ها را بشکنیم؟ آن انسان اهل دردی که با قلم هم آغوشی عاشقانه دارد و از تماشای قامت سترگ واژه ها و کلمات سرمست می شود و با نوشتن و نوشتن و نوشتن همنشین و همدم و قرین است و هیچ گاه از پرواز در آسمان خواندن نمی گریزد و خستگی نمی شناسد باید برایمان عزیزترین و شریف ترین انسان ها باشند .

یکی از مظاهر ایمان و انسانیت این است که دریابیم هر سطری که بر صفحات کتابی نقش می بندد و هر اثر مکتوبی که قامت بلندش را به تماشا می نشینیم و هر گفتگویی که آغاز و هر اجتماعی که بر گزار می شود و دیدن لذت بخش و معنا آفرین هر اثر هنری و خلق آزادانه ی هر آفرینش ادبی و فرهنگی در ارتقای فرهنگ و زیست مدنی ما موثر خواهد بود

هنر این است و روح حقیفت خواهی و آزاد اندیشی به ما می آموزد که با تفاوت ها به تفاهم برسیم و راه مرارت خیز و ملامت آمیز تقابل را بر بندیم و اگر خواهان سروری دین و بر صدر نشاندن ارزش های متعالی و زلال انسانی هستیم گشودگی و اخلاق مداری و مدارای با هم نوعان و مخالفان را همچون آن پیامبر رحمت و مهربانی پیشه خود سازیl.

 برای برادر اندیشمندم جناب منصور جعفری در این مسیر سخت وجانکاهِ «خواندن و اندیشیدن و نوشتن» صمیمانه و از ژرفای جانم آرزوی بهروزی و نیک بختی و توفیق دارl.

 به راستی ازعالم شیرین نوشتن و اندیشیدن گزیر وگریزی نیست. نوشتن بروز و ظهور اندیشه است. نوشتن چون گفتگو، توضیح خود است. نویسنده دردآشنای سترگ معاصرمحمود دولت آبادی در جایی می نویسد: «کدام نویسنده‌ای را در جهان می‌شناسید که از خود نپرسیده باشد برای چه می‌نویسم؟ و کدام نویسنده‌ای را می‌شناسید که به دنبال این سؤال دست از نوشتن کشیده باشد؟»



    ©2013 APG.ir