فرزند مكرمه قنبري معتقد است به دليل علاقه بيشتر افراد روستاي محل زندگي مادرش به كشيدن نقاشي، اين مكان قابليت تبديل به دهكده نقاشي را دارد.
اميرعلي بلبلي، مدرس موسيقي و فززند مكرمه قنبري يكي از اهداف خود را تحقق بخشيدن به ايجاد فضايي براي تبديل روستاي دريكنده به يك دهكده نقاشي عنوان كرد:«اين روستا آمادگي زيادي براي تبديل به دهكده نقاشي دارد.
بيشتر افراد محلي دست به قلم بردهاند و علاقه فراواني براي كشيدن نقاشي دارند. گاهي هنگام عبور از روستا متوجه قوطيهاي رنگ در منازل افراد ميشوم و متوجه شدهام كه برخي از آنها از جمله خانمها نقاشي ميكنند. براي آنها بسيار مهم است كه من كارشان را تماشا كنم و به همين دليل گاهي از اوقات براي آنها رنگ و كاغذ ميخرم تا به ادمه نقاشي تشويق شوند.»
اين مدرس موسيقي در مورد نحوه اجراي اين هدف به ميراثخبر گفت:«قصد داريم نقاشي همگاني متداوم به صورت يك يا دو بار در ماه، برپا كنيم تا به اين ترتيب شرايط ايجاد دهكده نقاشي را فراهم كنيم.»
بلبلي در ادامه از تلاش براي ايجاد شرايط مناسب در حفاظت از نقاشيهاي منزل مكرمه قندي خبر داد:«نقاشيهاي روي ديوار منزل مادر كه به موزه تبديل شده است، به دليل رطوبت هواي منطقه شمال، ناامن است و به توجه زيادي نياز دارد. ما براي انجام اين كار به حمايت مالي نياز داريم تا بتوانيم آنها را از خطر نجات دهيم.»
او همچنين به برگزاري نمايشگاههاي نقاشي مكرمه قنبري در فرانسه و آمريكا در ماههاي آينده اشاره كرد.
مکرمه قنبري سال 1307 در روستاي دريکنده استان مازندران به دنيا آمد. جوشش دروني او براي خلق تصاوير از همان زمان کودکي، به صورت بازي با گل و خاک خود را آشکار ميساخت اما او تا سن 67 سالگي براي بيان احساسات خود از طريق نقاشي فعاليتي نکرد. ميل هنري او از طريق ديگر کارهاي هنري به ويژه آرايش عروسهاي دهکده بروز مييافت.
رو آوردن مکرمه به نقاشي از بيماري گاو مورد علاقهاش آغاز شد. او گاو محبوبي داشت که براي چراندن آن مجبور بود روزانه مسافت طولانياي را بپيمايد. پس از چندي مکرمه بيمار شد و فرزندانش که نگران سلامتي مادر بودند بدون اطلاع قبلي او حيوان را فروختند. پس از آن زمان مکرمه بسيار غمگين شد و براي غلبه بر احساساتش به نقاشي پناه برد. او که حتي قادر به خواندن و نوشتن نبود، بدون هيچ گونه آموزش رسمي دست به نقاشي زد.
اولين کارش را که پرترهاي از يک گاو بود، با گل و خاک روي سنگ نقاشي کرد. سپس تمام ديوارهاي خانه، درها، کدوهاي حلوايي و هر آنچه را ميتوانست به عنوان بوم نقاشي عمل کند، انباشته از طرح و رنگ کرد تا اينکه يکي از پسرانش در يکي از سفرهاي ماهانه براي ملاقات مادر، از تهران برايش رنگ و کاغذ خريد.
اکنون تمام خانهاش مملو از نقاشيهايي است که هر کدام راوي داستان تلخ و شيرين زندگي او به ويژه ماجراي ازدواجش به شمار مي آيند. مکرمه هميشه به اينکه که چرا او را مجبور کردند در سن پايين همسر چهارم مردي ميانسال شود، اعتراض ميکرد.
مکرمه در مصاحبه اي که با هالي، فيلمساز امريکايي انجام داد، درباره زندگياش چنين گفت:«به مدت چهار سال تنها شبها نقاشي مي کردم و هرگاه ميهمان ناخواندهاي سر ميرسيد به سرعت همه وسايلم را پنهان مي کردم زيرا ذهنيت آنها چنين بود که کاغذ و رنگ و قلم به چه درد يک کشاورز ميخورد؟ من هميشه کاري براي انجام دادن دارم. در خانه هم کار ميکنم، هم نقاشي. هيچ گاه بيکار و بيهوده زندگي نکردم. حتي مانند ساير خانمها، عادتي به خواب ظهر ندارم.»
نخستين نمايشگاه مکرمه در سال 1374 در گالري سيحون بر پا شد و پس از آن هر ساله نمايشگاههايي را در همان گالري برگزار ميکرد. هم چنين در سال 1384 نمايشگاهي از آثارش در لس انجلس بر پا شد. قنبري در سال 2001 ميلادي براي برپايي نمايشگاهي از آثارش به سوئد رفت و همان سال به عنوان زن سال سوئد برگزيده شد.
کارشناسان هنر اروپا آثار قنبري را با نقاشيهاي شاگال مقايسه ميکنند.مکرمه قنبري دوم آبان 1384 از دنيا رفت. (chn)