تعداد بازدید: 4461

توصیه به دیگران 1

دوشنبه 15 مرداد 1386-0:0

سي ليتر بنزين، 20 هزار تومان

زهرا اسلامي


امروز قرار شد به سفارش سردبير روزنامه گزارشي درباره معضل گراني و حواشي پيرامون آن تهيه كنم؛ آنهم نه فقط از ديد يك روزنامه نگار به عنوان گزارشگري كه بناست بصورت مستند تريبون آزاد را به ميان مردم ببرد و از دل جمعيت حرف هايشان را منعكس كند. راستش كار آساني نيست؛ چرايش را مي گويم.

اغلب مردم اين روزها آن قدر گرفتار بنزين و تورم پشت بند آن و قبل از آن هستند كه آدم احتياط مي كند راجع به مسايل اقتصادي چيزي از آنها بپرسد!


هنوز عقربه هاي ساعت به 8 صبح نرسيده، ولي دماي هوا بالاست و روز آفتابي داغي را پيش رو داريم؛ سوار يكي از دهها ماشين شخصي مسافركش شهر هزار معضل ساري مي شوم، نمي خواهم همين اول كار برايتان از جملات تكراري راننده هاي تاكسي بگويم ولي قطعا خودتان مي دانيد و تاكنون بارها توي تاكسي هاي مختلف شنيده ايد كه راننده ها چطور گله مي كنند و بعضي وقت ها سر آدم را هم مي برند.


سي ليتر بنزين، 20 هزار تومان
راننده مي گفت: نيم ساعت پيش در يكي از پمپ بنزين ها 30 ليتر بنزين از يك راننده تاكسي خريدم 20 هزار تومان و حالا مي خواهم با آن مسافركشي كنم. 5 دقيقه هم نشده بود به بانك دور ميدان شهدا مراجعه كردم كه مأمور راهنمايي رانندگي 4 هزار تومان جريمه ام كرد.
از خودم مي پرسم مگر چقدر مي خواهد از سوار و پياده شدن مسافرها در بياورد كه حاضر شده 20 هزار تومان بنزين آزاد بخرد، لابد مي تواند!


خانم حدود 40 ساله اي كنار دستم نشسته كه با حرفهاي راننده شروع مي كند به صحبت، حالا  نگو كي بگو.
آقا امشب مراسم دارم آمدم خريد قند، كره و شكر و زعفران و... ده تا بيست تا سوپر و مغازه عمده فروشي مراجعه كردم تا توانستم دو قالب كره به چهار پنج برابر قيمت دو هفته گذشته بخرم. اكثر سوپري ها كه كره ندارند آنهايي هم كه دارند چند برابر مي فروشند كره 100 گرمي 600 تومان يك جايي 500 تومان.


لبنيات هم گران شده!
تازه مثل اينكه مي خواهند شير و ماست و پنير را هم چند برابر كنند همين الان هم لبنيات گران شده اگر بنا باشد گران تر شود معلوم نيست چه اتفاقي مي افتد.


حالا با اين اوضاع و احوال به بچه هاي مردم مي گويند شير و ماست و پنير بخوريد استخوان هايتان محكم شود و خوب رشد كند. انگار مردم، پدر و مادرها خودشان نمي دانند چه چيزي براي سلامتي بچه هايشان مفيد است، توانايي خريد داشته باشند نياز به گفتن اينها ندارند، براي بچه هايشان تهيه مي كنند. راست مي گويند، سلامتي بچه هاي مردم براي مسوولان مهم است لبنيات را ارزان كنند تا همه قدرت خريد داشته باشند، كدام خانواده با ماهي 200 هزار تومان درآمد و اجاره خانه و هزار هزينه جاري زندگي مي تواند غذاي مفيد و مغزي استفاده كند!؟


شمال زندگي مي كنيم ولي انگار نه انگار
خانم! مواد غذايي خيلي گران است شمال زندگي مي كنيم ولي انگار نه انگار. سبزي سه دسته باريك 200 تومان، البته روستاييان هم حق دارند گران بفروشند خوب آنها مي گويند همه چيز گران شده چرا محصول ما گران نشود. تمشك كيلويي 1200 تومان، ميوه كه نگويم بهتر است.

 تازه، چند وقتي داشت قيمت تره بار متناسب مي شد و داشتيم از آن زمان كه گوجه فرنگي كيلويي 1500 تومان بود دور مي شديم كه دوباره قيمت ميوه و تره بار را كشيدند بالا، الان هم كه خدا پدرشان را بيامرزد گراني بنزين را بهانه مي كنند، مي گويند حمل و نقل گران شده نمي صرفد.


خانم از گوشت كيلويي هفت هشت هزار تومان و مرغ كيلويي 2500 _ 3000 تومان كه نگويم بهتر است، تازه مگر مواد غذايي به اين ها بسنده مي شود دكترها و متخصصين تغذيه هم كه مرتب توي شبكه هاي مختلف تلويزيون راه به راه از نحوه تغذيه مناسب و رسيدن انواع و اقسام ويتامين ها و مواد مفيد به بدن انسان بويژه كودكان و كهنسالان حرف مي زنند كاش اين متخصصين كه حقوق هاي ميليون توماني دارند يكسري به بازار آنهم توي شمال كه همه چيز فراوان است بزنند آنوقت مي فهمند دليل سوء تغذيه اغلب خانواده هاي ايراني و بد تغذيه كردن از كجا نشأت مي گيرد، گراني خانم گراني!


با ماهي 450 هزار تومان مي مانيم!
يك شام ساده ماكاروني كه بخواهيم بپزيم حداقل 8 هزار تومان هزينه مي شود نهار و صبحانه ميان وعده را ديگر نمي گويم، تصور كنيد ماهي 250 هزار تومان حقوق شوهرم و 200 هزار تومان خودم مي شود 450 هزار تومان ولي باز مي مانيم خدا مي داند خانواده هايي كه يك نفر شاغل است و بقيه مصرف كننده چه روزگاري دارند.


سهميه بندي بنزين هم كه شده قوز بالا قوز، از خانه تا محل كارم و به عكس 600 تومان كرايه تاكسي مي دهم اگر از شهر ديگري به ساري مي آمدم چه مي شد تازه مگر فقط همين قدر است، نه!
روزي نيست كه براي كارهاي مختلف مجبور نباشم به اين طرف و آن طرف شهر بروم كرايه ها سر سام آور است با اين وضعيت بنزين هم آدم نمي تواند دهان باز كند از بس كه مردم عصبي و كلافه شده اند.


از تاكسي پياده مي شوم، به اين بانوي شاغل حق مي دهم ولي واقعا حرف زده بود در واقع واقعيت هاي جامعه را يك به يك داشت توضيح مي داد. ايام مصادف با روز پدر را در پيش داشتيم و بازار خريد هديه براي پدران و پدران همسر داغ بود؛ اتفاقا به هر فروشگاهي كه بنا به ضرورت مراجعه مي كردم از ازدحام جمعيت و پرس و جو پيرامون انواع و اقسام لباس و كفش و عطر و لوازم بهداشتي و آرايشي و... آدم را كنجكاو خريد مردم مي نمود.


توي يك فروشگاه آرايشي _ بهداشتي در ابتداي خيابان قارن ساري خانمي از قيمت لوازم اصلاح مردانه پرسيد كه فروشنده شروع كرد به ارائه توضيح و اعلام قيمت ها و از تيغ مخصوص اصلاح 30 هزار توماني تا سرويس كامل اصلاح 180 هزار توماني كه يك تيغ 30 هزار توماني هم اشانتين داشت گفته بود و حالا نوبت مينا مدرسي ديگر مشتري مغازه بود كه توي ذهنش سبك و سنگين كند و ببينند آيا توان خريد چنين هديه اي را دارد يا خير؟


دست آخر هم پس از نيم ساعت چك و چانه زدن از خريد منصرف شد و آنرا به فرصت ديگري موكول كرد و هنگام خارج شدن از فروشگاه به فروشنده گفت: 180 هزار تومان معادل دو سوم حقوق ام در محصول يك ماه است، بايد بيشتر فكر كنم.


از خودم مي پرسم اين كه دو سوم حقوقش مي شود 180 هزار تومان نمي تواند چنين هديه تهيه كند ديگران چكار مي كنند، اصلا چنين اجناسي مربوط به كدام طبقه اجتماعي است!
البته بود خانمي كه فقط 250 هزار تومان لوازم آرايشي، رنگ موي خارجي، عطر و... خريده بود يك چك 100 هزار توماني، يك چك پول 100 هزار توماني و بقيه اش را پول خرد تقديم فروشنده كرده بود خانمي كه به گفته خودش خانه دار بود.


عينك آفتابي دو و نيم ميليون توماني
براي تعمير عينك به يكي از فروشگاههاي عينك در خيابان قارن رفتم؛ آنجا هم ماجراها و سوژه هاي جالب خودش را داشت، حضور دختران جوان كه براي خريد عينك آفتابي به عينك فروشي آمده بودند و امتحان عينكهاي متعدد و متنوع با رنگ ها و فرمهاي مختلف ديدني بود.


شكوه كاظمي از عينك 100 هزار توماني تا دو ميليون توماني را به چشمانش زد و بعد از فروشنده پرسيد اصلا مشتري براي عينك آفتابي دو ميليون توماني داريد؟ كه فروشنده گفت: اين عينك سفارش صاحب يكي از افراد معروف شهر براي خانمش است!


حالا خودتان مي توانيد توانايي و عدم توانايي مردم در خريد انواع لوازم ضروري و غير ضروري زندگي را حدس بزنيد. به خاطر آوردم كه در سازمان بيمه تأمين اجتماعي پدر مسني در به در استفاده از حق بيمه براي خريد عينك طبي بود و آخر سر هم هيچ بيمه اي به او تعلق نگرفت و با آن وضعيت اقتصادي زير خط فقر مجبور به خريد عينك طبي 40 هزار تومان شده بود و اين طرف هم عينك آفتابي بالاي دو ميليون تومان!


گسترش شكاف طبقاتي
با اين اوصاف كارشناسان اقتصادي حق دارند از گسترش شكاف طبقاتي بگويند و راجع به آن هشدار بدهند. خودمان هم كه به عينه شاهديم اصلا به نظرم مردم خودشان ديگر كارشناس مسايل اقتصادي شده اند و نظراتشان و راه كارهايشان از كارشناسان و مسوولان هم شنيدني تر است!


به گمانم اين روزها تهيه پوشاك راحت تر از مواد غذايي و خوراكي باشد، حداقل شايد ارزان تر بنظر مي آمد.
هانيه كريمي در فروشگاه عالي جناب ساري تنها سه دست لباس را با جنس معمولي نخي و تريكو براي دختر 8 ساله اش خريداري كرد 30 هزار تومان.


كريمي علي رغم اينكه دخترش به لباس جديد احتياج داشت و لباس هاي سال گذشته اش كاملا برايش تنگ و كوتاه بود از خريد لباس جديد با توجه به قيمت بالاي آن دلهره داشت و معتقد بود بايد قيمت را از شوهر پنهان كنم و پول آنرا بصورت قسطي از پس انداز مخارج زندگي بپردازم چرا، چون ماهي 180 هزار تومان اجاره خانه مي پردازيم، چند تا قسط داريم و شوهرم ماهي 300 هزار تومان حقوق مي گيرد و بخشي از هزينه هاي زندگي خانواده سه نفره ما را پدر همسرم تقبل كرده است. تازه هزينه دانشگاه آزادم را پدر خودم مي پردازد.


و با اين اوصاف اگر شوهر يكباره متوجه شود براي دخترم لباس خريدم قطعا عصباني مي شود! ضمن اينكه بخشي از خريدهاي دخترم را خواهرانم انجام مي دهند تا فشار اقتصادي كمتري به زندگي ما وارد شود حالا ديگر خودتان حساب كنيد اوضاع چگونه است!


مانتوهاي يك بار مصرف
خريد لباس هم دنياي خودش را دارد، مانتوها با نازل ترين كيفيت كمتر از 25 هزار تومان پيدا نمي شود مانتونهاي 15 _ 10 هزار توماني هم كه به پيراهن يك بار مصرف بيشتر شبيه است تا مانتو، چون كافي است تا يك بار شسته شود پريدن رنگ كمترين اتفاقي است كه براي اين دست لباس ها رخ ميدهد!
كفش و كيف با كيفيتي كه 6 ماه تا يكسال دوام بياورد بين 20 تا 30 هزار تومان.
در اين وضعيت سر زدن به فروشگاههاي لوازم خانگي خاطره انگيز مي شود.


بيچاره خانواده اي كه با حقوق بازنشستگي و كارمندي بخواهند جهيزيه تهيه كنند. يخچال، تلويزيون، اجاق گاز كم كم مي شود دو ميليون تومان.


حكايت خريدن جهيزيه
مهدي غفاري يكي از فروشگاه هاي خيابان قارن از خريد جهيزيه براي دخترش مي گويد: با هزار مكافات از چند صندوق مختلف توانستم سه ميليون تومان وام بگيرم 5/1 ميليون هم پس انداز خانمم بود سر جمع 5/4 ميليون پول داريم و مانده ايم چطوري جهيزيه بخريم.


ظرف و ظروف و لوازم آشپزخانه شد يك ميليون تومان، امروز آمده ايم لوازم صوتي و برقي بخريم كه قيمت ها خيلي بالاست. داريم با خانمم تصميم مي گيرم بعضي از وسايل را تهيه كنيم و بقيه را بصورت قسطي بخريم. خرج و مخارج عروسي و خريدهاي ضروري ما بين عقد و عروسي هم حكايت خودش را دارد.
بهر حال دخترمان توقع دارد كه جهيزيه آبرومند به خانه بخت ببرد، تازه ما دو دختر مجرد ديگر هم داريم و با ماهي حدود 220 هزار تومان حقوق بازنشستگي ام و آب باريكه اي كه از شغل بعد از بازنشستگي ام در مي آورم حدود 100 هزار تومان در ماه.


دوباره مجبور مي شوم از تاكسي استفاده كنم؛ اين روزها صحبت هايي كه توي اين وسيله نقليه عمومي رد و بدل مي شود خودش حكايتي است و در واقع بازتاب رويدادهاي موجود در جامعه است؛ علي دارايي حدود 35 سال دارد و از هدر رفتن جواني جوانان با راننده موي سپيد حدود 70 ساله درد و دل مي كند و مي گويد: پدرجان شما خوشي هايتان را داشته ايد، ما چه بگوييم، حالا نه زودتر از سال 1350 دنيا آمديم نه ديرتر، امروزه كه انگار جوانان جامعه را توي منگنه گذاشته باشند از هر طرف فشار روحي، رواني، اقتصادي و اجتماعي به آن ها وارد مي شود.


يك خانه كلنگي هم نمي توانيم اجاره كنيم چه برسد به آپارتمان نوساز، 6 _ 7 ميليون تومان پول پيش و ماهي 200 هزار تومان اجاره، هزينه آب و برق و گاز و تلفن را هم كه نگويم بهتر است! بعد در جواب به اعتراض راننده كه با طنز مي گويد اوضاع خيلي هم بد نيست مي گويد: حالا شما سمند سوار هستيد و ما از پياده ها كه خبر نداريد، حق داريد!


و راننده در پاسخ مي گويد: 6 ماه تمام يازده ميليون تومان پولم توي حساب خوابيده بود، اصلا پولش را داده ام بعد از يك عمر زحمت كشيدن، سر پيري دارم كار مي كنم چه مي گويي جوان!


بحث داغ شده بود كه جوان ديگري گفت: اي آقا جان!  دور، دور مرفه هاست امروز روز، هر كسي لقمه حرام بخورد لپش بيشتر گل مي اندازد و توي خيابان فرهنگ ويراژ مي دهد. گذشته آن دوره زمانه كه اگر قانون تلافي نمي كرد،  خدا خودش آدم ها را سر جايش مي نشاند.


راننده زير لب استغفراللهي مي گويد و در جواب جوان ادامه مي دهد: خدا خودش ميداند با اين آدم ها چكار كند ما بنده نا چيز چه كاره ايم!


حسرت خوردن ماهي در شمال
بحث همينطور ادامه داشت كه من به مقصد رسيدم؛ براي اجابت سفارش يكي از دوستانم به بازار ماهي فروشان ساري رفتم؛ راستش اولين بار بود كه به اين بازار مراجعه مي كردم ماهي از كيلويي 2800 و 2500 تومان كمتر پيدا نمي شد يك ماهي متوسط هم كه مي شد 3500 تومان، از بس هيچ وقت خريد مواد غذايي نكرده و با قيمت ها آشنا نبودم متعجب شدم با خودم گفتم براي يك خانواده پنج نفره توي يك وعده حداقل دو تا ماهي لازم است دو تا ماهي هم مي شود،


هفت هزار تومان. يعني يك وعده غذايي حدود 15 هزار تومان هزينه در بر دارد، ديگر خوردن يك وعده ماهي طي يك ماه در شمال براي بسياري از مردم غير قابل دسترسي است حالا ما خودمان دريا و رودخانه و ماهي داريم كه اين طور است بقيه مردم در استان هاي ديگر چه بگويند.


بعدهم به قول آن بانوي شاغل در بهزيستي استان كارشناسان از مزاياي انواع مواد غذايي داد سخن سر مي دهند خوردن هفته اي سه وعده ماهي را توصيه مي كنند. پروتيين گوشت ماهي ضد سرطان است و ماهي فسفر دارد.
كاش بيايند ببينند در بازار چه خبر است!


اصلا به نظرم اين برنامه سازان تلويزيون بهتر است قبل از اينكه راجع اين مسايل فيلم و برنامه آموزشي بسازند از مشكلات مبتلا به جامعه بيشتر مطلع بودند آن وقت شايد مي توانستم الگوهاي تغذيه اي متناسب با درآمد 90 درصد افراد جامعه از طريق رسانه ها ارائه دهند.


مسافرت بي مسافرت
ساعت از 6 عصر گذشته و به دليل كاري كه برايم بوجود آمد از تاكسي تلفني استفاده مي كنم. هنوز چند دقيقه از سوار شدنم نگذشته بود كه صداي راديو ماشين  توجهم را جلب كرد؛ گزارشگر برنامه گلبانگ ساحل داشت از خانمي مي پرسيد كه امسال به مسافرت رفته اند و زن در پاسخ گفت: بله. گزارشگر پرسيد: كجا تشريف برده ايد و زن گفت: به ولايتمان پل سفيد و گزارشگر گلبانگ ساحل به شوخي جواب داد: چه قدر دور از ساري رفتيد، پل سفيد! در واقع داشت اين نوع سفر كوتاه را به طنز مي كشيد!


ديگر داشت كفرم درمي آمد، با اين حال و روز اقتصادي و اوضاع نابسامان بنزين و مردم از مسافرت هاي درون شهري هم مانده اند چه برسد به سفرهاي خارج از استان. پيش خودم گفتم؛ (البته آنقدر بلند گفتم كه راننده هم شنيد) مثلا اين برنامه سازان و صدا و سيما تصور مي كنند اگر هر خانواده مازندراني به سفر كيش و دبي و تركيه و... بروند به سفر رفته اند، اگر نه بايد به طنز گرفته شوند! تريبون از اين آزادتر نمي شود!(bashirnews)



©2013 APG.ir