من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
قاسمعلی ایرانمنش چهره فرهنگی و سیاسی اصلاح طلب مازندرانی صبح امروز بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت+یادداشت هایی از دکتر علی کریمی مله، منصور جعفری، حسین برزگر، حسن مهدوی و...
مازندنومه، سرویس اجتماعی: قاسمعلی ایرانمنش چهره فرهنگی و اصلاح طلب مازندرانی صبح امروز بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت.
ایرانمنش متولد بیستم فروردین سال ۱۳۴۵ در روستای اساس پلسفید، دارای مدرک کارشناسی ارشد برنامه ریزی گردشگری و چهرهای سیاسی و فرهنگی با سابقه حضور در جبهه بود که در سالهای اخیر به علت برخی تنگ نظریها، از کارهای سیاسی فاصله گرفته، بر روی کارهای فرهنگی تمرکز کرده بود.
او با ایجاد اقامتگاه بومگردی در روستای اساس سوادکوه، میزبان گردشگران بود، هرچند در ماه های کرونایی این واحد را تعطیل کرده و از پذیرش گردشگر خودداری میکرد.
ایرانمنش تحلیلگر، طراح و ایده پرداز سیاست و فرهنگ بود. در زمان فرمانداری احمد حسین زادگان در ساری، تابستان 1395 او حدود 70 برنامه فرهنگی را در قالب «تابستان شاد» طراحی، مدیریت و اجرا کرد. برگزاری چندین دوره شونیشتهای چلهشو از اقدامات فرهنگی ایرانمنش بود.
وی در سال ۹۶ کاندیدای انتخابات شورای شهر ساری شد که ابتدا ردصلاحیت و در روزهای پایانی تایید صلاحت شد.
ایرانمنش در آخرین کارهای خود، طرح گنجه را پیگیری میکرد که ایجاد کتابخانه در مراکز بومگردی بود.
او بنیانگذار بنیاد تبری بود و سه سال سررسید بومی مازندران را منتشر کرد.
این فعال سیاسی-فرهنگی اصلاح طلب، فردی خوشنام و پاکدست بود که همواره در پی کادرسازی و بهره گیری از نیروهای جوان و نوجوان بود.
ایرانمنش سه بار به جبهه اعزام شد و هم رزم و دوست نزدیک سردار شهید کمیل ایمانی بود، اما هیچ وقت ادعایی در این زمینه نداشت و طلبکار کسی نبود.
وی سالها به دیابت پیشرفته مبتلا بود و پیش از ظهر 25 مردادماه 98 به دلیل سکته قلبی، دعوت حق را لبیک گفت.
مراسم تشییع این فعال فرهنگی-سیاسی شامگاه شنبه در روستای اساس سوادکوه برگزار شد.
در پی درگذشت قاسمعلی ایرانمنش، جمعی از شخصیت های فرهنگی و سیاسی استان از جمله حسین زادگان استاندار مازندران و دامادی نماینده سابق مجلس پیام های تسلیتی صادر کردند.
*ایرانمنش به وصف والای آزادگی زیست
به همین مناسبت، دکتر علی کریمی مله -عضو هیات علمی دانشگاه مازندران- در یادداشتی این چنین نوشت:
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
سال ها هم نشینی و همفکری در فراز و فرودهای طاقت فرسای روزگار چنان جانمان را به هم پیوند زد که گویی رفتن ناباورانه اش جانمان را ستاند و به وادی بی افق هجران نهاد.
قاسمعلی ایران منش را در پهنه استان مازندران از جمله معدود چهره های فرهنگی پیشتاز، خلاق، نوآور و روزآمد، روامدار، اهل اندیشه و گفتگو، دوراندیش، تیزبین، سامان یافته و سازمان دهنده یافتم که خلأ جایگاه وی به سختی ترمیم خواهد شد.
در عرصه سیاسی نیز قاسم ایرانمنش را می توان قسیم سیاست ورزی اخلاق مدارانه از هوچی گری فریبکارانه، ممیز اصلاح طلبی ناب مردم مدار از قدرت محور، فارق کنش گری بی چشمداشت از سیاست بازی سوداگرایانه دانست.
ایران منش فعال سیاسی هزینه پرداز، راست قامت، پاک نهاد، عاری از بندبازی های سیاسی مصلحت گرایانه و نفوذناپذیر در برابر وسوسه های فریبنده ارباب مکنت و قدرت بود.
ایران منش که به سیاست از دریچه اخلاق و فرهنگ می نگریست، به وصف والای آزادگی زیست و خود را به دلبستگی های نازل دنیایی و تسلیم در برابر وسوسه ها، تهدیدها و تنگ نظری های رنگارنگ رفقا و رقبا نیالود و نیاسود.
ایران منش در تحقق و اعتلای اهداف والای انسانی، اخلاقی و سیاسی خویش نستوه بود و بشکوه. او فارغ از تعصب ها، کلیشه ها و جزم انگاری های رایج، برای ایران و ایرانی و فرهنگ بومی-محلی باپشتکار، پرتلاش و بی قرار بود.
اگرچه مزد دغدغه مندی، پایمردی، صراحت، جسارت و ایستادگی ایرانمنش بر اصول سیاست اخلاقی و منش والای انسانی، فراموش شدگی، حاشیه گزینی و فاصله گیری از قدرت بود، اما او در میان اهالی فرهنگ و هنر، خردورزان راستین و کنش گران باپرنسیپ، مکانتی والا و ارجی سزاوار داشت.
از خداوند بزرگ برای روح بلندشان آمرزش و آرامش و برای خانواده محترمشان و اهالی پرشمار دوستان و ارادتمندانش شکیبایی مسئلت می کنم. روحش از خوان نعمت و غفران خداوند بهره مند باد.
*منش ایرانی و انسانی ایرانمنش
منصور جعفری -فعال سیاسی اصلاح طلب- نوشت: شادروان قاسمعلی ایرانمنش، مرد با صداقت، فرهنگ و سیاست از بین ما رفت، این انسان شریف وراست قامت ، یک تنه، رنج همه را به تن داشت و فقط برای بلندی و سربلندی مردم زجردیده این آب و خاک، سرخود را خم می کرد و بی جهت به هیچ کس و ناکسی، کُرنش نمی کرد.
در انتخابات غالب سنگینی کارها روی دوش او بود، بدون هیچ چشمداشتی به عشق آزادی و دموکراسی و حق خواهی ملت، تلاش مستمر می ورزید، همیشه در سال های حاکمیت جریانات فکری، حتی جریان همسویش، مطرود یا در انزوا و یا در تبعید خودخواسته از فرط نامرادی ها و نامردی ها بود۰
او فقط هزینه پرداخت می کرد و در به دری می کشید، جاده صاف کن بود، بعد از مهیا شدن سفره، او حق نزدیکی به سفره را نداشت وفقط حق داشت از دور تماشا کند و سفره گستر سفره های بعدی باشد، سیاست او، بوی قدرت و ثروت نمی داد.
صریح و شجاعت در کلام داشت و هرگز برای خواسته ای، تمنای این و آن را نمی کرد، عاشق ایران بود منشی، انسانی داشت، بسیار به جوان و نسل نو، اهمیت می داد، به فرهنگ، ادبیات و هنر این سرزمین، ارادتی زائد وصفی داشت، عشقش خدمت به وطن و فرهنگ بود، روح او خالی از سرسپردگی به اهالی متملق قدرت داشت، از نردبان کسی، برای رسیدن به جایی، بهره نمی برد، اهل اساس سوادکوه بود و در اموراساسی فکر می کرد و احساس را در تصمیم گیری هایش جای نمی داد۰
ایرانمنش عزیز، گرچه مورد اعتماد برخی نهادهای قدرت قرار نگرفت اما در دل و جان همه، بزرگ بود و مثل بسیاری در حقارت اخذ میز لرزان قدرت، دُم تکان نمی داد و حضیض را لذید نمی دانست، عزت و شرف او در ریشه داربودن و وفادار ماندنش به جریان فکری اصلاحات، مایه آبروی این جریان در شهرستان ساری، قائمشهر و سوادکوه بود.
ایرانمنش، نه طرفی به مُکنت می بست و نه تره ای برای قدرت با منت، خُرد می کرد، خوش فکر، مستقل و مبرا از دوز و کلک بود، اگرچه صراحت و شهامتش، باعث رنجش، بسیاری می شد اما او هدفی جزء اصلاح و پیشبُرد اصلاحات نداشت، اهل محافظه کاری، ریسمان بازی پشت بند بازی نبود، هرچه بود همین بود که بود و بنده، کمتر چهره سیاسی را مثل او شفاف و روراست در کار سیاست ورزی دیده ام، بنده فکر می کنم او در مازندران شبیه عباس عبدی در کشور بود و عبدی هم در طی سال های بعد از انقلاب با وجود هزینه هنگفت، تخم مرغی گیرش نیامد۰
حسرت روی تو هرگز نرود از دل من۰
*دغدغه مند اجتماع و دردمند فرهنگ
دکتر حسین برزگر ولیک چالی-روزنامه نگار و فعال سیاسی اصلاح طلب- هم در رثای قاسمعلی ایرامنش چنین نوشت:
با قاسم عزیز رفیق 20ساله بودیم. دردی که او تحمل می کرد را اینک دیگرانی از جمع جبهه آزاد اندیشی و مردم مداری به گونه ای دیگر می کشند .این مسیر برای روشنفکری و روشنگری و البته حق مداری و حق گویی و حق جویی سخت است.از آرمان تا حرمان چه فاصله غریبی است. اینک او از این سرای فانی به دیارباقی شتافت.آخرین ایستگاه،خاک است.
اهالی سیاست میهمان اند و اصحاب فرهنگ،میزبان.قاسم عزیز را جاودانه و میزبان سرای فرهنگ و خانه هنر و ندیم طبیعت می دانم همچنان.
روح او از این جسم خاکی پرکشید و آسمانی شد.با او خاطره ها دارم.گاهی لبخند و لطف.گاهی جدیت و عتاب.گاهی هم سکوت. فاصله ها را رعایت می کرد
صریح و بی پروا بود و اهل برنامه ریزی و کار جمعی.به فناوری روز آگاه بود و توانا در چیدمان سازی.زمان و زمانه و جامعه و جماعت را می شناخت.
او منش ایرانی و انسانی داشت.دربلندا و هارش با هم بودیم چندصباحی.دغدغه مند اجتماع و فرهنگ بود اگرچه با اهالی سیاست هم رابطه و نسبت داشت.
او با انبانی از دانش و زیسته اکنون از جمع ما رفت. چه غریبانه و مهجور هم رفت.
*اندر غم توجامه دریدن زود بود
حسن مهدوی -از یاران نزدیک قاسم ایرانمنش- نوشت:
از معدود کارکترهایی که در سینمای ایران به دل خیلی ها که هستی و زندگی را از دریچه انسانیت فهم میکنند، نشست، شخصیت "حاج کاظم" در فیلم آژانس شیشه ای بود؛
مصمم، فکور و فداکار؛
جا مانده نسلی زخم خورده از ترکش دشمن و در زمانه آسودگی در تیررس طعنه دوست.
فداکار برای رفیق و همرزم دیروزش تا مرز به جان خریدن تلخی عواقب هر آنچه که ممکن بود برایش رقم خورد و مصمم و محکم در فهماندن مضایق یاران دردمندش به رفیقان دیروزش که در مناصب تصمیم گیری و در هندسه قدرت مشق منطق و مصلحت میکردند...
خودش از دوره غنیمت محروم و تنها غنیمتش، شرافت شغل مسافرکشی و آسودگی خیال و جدان بود، اما؛ بار اتهام بر دوش و مدافع حقانیت راه طی شده...
برای همین شخصیت اش در ذهن مخاطب جلوه ای نجیبانه می نمود در مقابل خلقی عجیب، ناسپاس و گاها نانجیب...
حاج قاسم ایرانمنش عزیز ما که امروز به معبودش پیوست و دل دوستانش آکنده از اندوه شد نیز اگرچه واجد بسیاری ویژگی های منحصر به فرد بوده، اما به اعتراف غالب دوستان و نزدیکان از اراده، بینش و نجابت خاصی بهرمند بود.
در همه سالهای زندگی اش گرچه خود بهره ی چندانی از نتیجه فعالیتهای خصوصا سیاسی اش نبرد اما برای بسیاری از دوستان و همفکران، یاور و موید بود.
در عقیده اش مصمم، در عملش مدبر و با پشتکاری مثال زدنی، در فداکاری برای دوستانش بی چشمداشت و بی ادعا، و در نقشی که به او سپرده میشد طراح، همه جانبه نگر و مبدع بود.
سرمایه اجتماعی و عاطفی اش، منشی خاص در رعایت آداب بود که هر کسی را مشتاق همنشینی و مراوده با او می کرد.
علی رغم زمختی عالم سیاست و پیوستگی دیرینش با بسیاری فعالیتهای سیاسی، علاقه اش به فرهنگ و موسیقی بومی از او سیاستمداری فرهنگ دوست ساخت که در جغرافیای فرهنگی مازندران نامی آشنا از او به یادگار گذارد.
نهایت آنکه رفتنش غمی بر دلهای ما که سالها از منش انسان مدارانه و اخلاقی اش بهره ها بردیم نهاد و این اندوه و خاطر نا آرام، آسودگی نخواهد یافت مگر به امید آرامش روح بلندش در جوار خداوندگار رحمت و مهر، چه که حاج قاسم عزیز به حق در زندگی اش، نیک زیست و مهربان...
*مطالب مرتبط:
لینک گفتگوهای مازندنومه با مرحوم ایرانمنش: