تعداد بازدید: 6704

توصیه به دیگران 1

دوشنبه 30 مهر 1386-0:0

همسفر با زالزالک های پايیز

يادداشتي از:جوادبيژني-بابل



دخترک که تازه حرف اومده جلوی در نیمه باز نشسته و تا صدای پای باباشو از راه پله می شنوه با جیغ و داد بابا بابا می کنه...


دیدن تصویر بالا از دلخوشی های این روزای منه. هر روز که از سر کار برمی گردم روجا منو با این برنامه همیشگیش سر حال میاره. منم تا اونو دیدم از تو جیبم یه بسته پاستیل در میارم و وقتی بسته رو بهش میدم چشای کوچیکش برق میزنه و پشت هم میگه ( پاتّیل... پاتّیل...). راستی روجا عاشق پاستیله!
امروز که از سر کار بر میگشتم تو مسیر یهو چشمم به یه گاری افتاد که روش پر بود از زالزالک. دیدن زالزالک همیشه واسم یادآور خاطرات دوره محصلیمه.


یادش به خیر تو اون روزای پائیزی که کم کم صدای پای زمستونو میشد شنید وقتی دسته دسته بچه ها از مدرسه خارج میشدند همیشه دور گاری زالزالک فروش سر سراه فرهنگ پر بود از بچه محصلای قد و نیم قد. خیلی ها دور زالزالک فروش جمع میشدن و پنج تومنی ، ده تومنی هاشونو تو دستشون بالا نگه میداشتن تا زودتر زالزالک نصیبشون بشه یه عده هم بودن که با حسرت نگاه میکردن و تعدادی هم به امید زالزالکایی که رفیقشون قرار بود بخره دورش می پلکیدند.


یادم میاد بعضی وقتا که تو جیبام از پول خبری نبود و بساط زالزالک فروش هم براه بود به صرافت می افتادم که واسه جور کردن پول برم مغازه خیاطی بابام نزدیکای مسجد جامع که فاصله زیادی با مدرسه مون نداشت.

 دوون دوون می رفتم اونجا سلام میکردم و میرفتم نزدیکای میز خیاطی بابا. با صابون خیاطی و خط کش و اتو ور می رفتم. بابا همینطور که با نخ و سوزن مشغول دوختن بود از پشت عینکش که رو نوک بینیش جا خوش کرده بود یه نگاهی به رفتار مشکوک من می نداخت و می گفت : چیه باز پول می خوای اومدی اینجا گیج بازی در میاری؟

 منم یه لبخند مظلومانه ای تحویلش میدادم و بعد هم اگه خوش شانس بودم بابا دست به جیب می کرد. منم تا پولو از تو دستش می گرفتم مث دونده های دو صدمتر با کیفی سنگینی که رو پشتم می انداختم خودمو به گاری زالزالک می رسوندم و نفس نفس زنون مشتمو که توش پول بود به طرف صورت زالزلاک فروش باز می کردم.

اونم تو یه چشم بهم زدن تکه روزنامه باطله ای رو مثل قیف در می اورد و با زالزالک اونو پر می کرد.همیشه با خودم عهد میکردم واسه اینکه زالزالک هام زود تموم نشن تا خونه بهشون دست نزنم ولی تا وسطای کوچه طولانی و بن بستمون که می رسیدم از زالزالک خبری نبود و قیف روزنامه ای خالی تو دستم می موند ...


آخ اصلا از اول چی داشتم می گفتم؟ آها! امروز تو راه برگشت از سر کار گاری زالزالک رو دیده بودم. آره درسته. ماشینو کنار خیابون پارک کردم گفتم به یاد گذشته ها امروز به جای پاستیل واسه روجا زالزالک می خرم و خودم هم یه ناخونکی بهش میزنم.

 قیمت زالزالک رو پرسیدم سرم سوت کشید . کیلویی سه هزار تومن ناقابل! خلاصه یه مقدار کمی که خیلی هم ضایع  نشه خریدم و به سمت خونه روونه شدم.
راستی تا یادم نرفته اینبار دیگه طلسمو شکستم و موفق شدم تا خونه به زالزالک ها دست نزنم !
صدای روجا از راه پله میاد...(axkhane)


  • دوشنبه 23 آذر 1388-0:0

    سلام
    قشنگ بود جواد
    منو بردي به بيست قبل ، نوستالژيك خوبي بود
    عزت زياد

    • يکشنبه 6 آبان 1386-0:0

      salam javad jan
      gofti az zalzalak o kardi havaiam.
      deltang e zalzalak . ghaemshari sakeene kopenhak

      • داریوش مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 0 0
        دوشنبه 30 مهر 1386-0:0

        جریمه برای زباله، سیگار و آب دهان؛ نظرات شما
        پلیس راهنمایی و رانندگی ایران اعلام کرد از این پس هر راننده ای که در مشهد از خودروی خود، زباله، ته سیگار و آب دهان به بیرون پرتاب کند، جریمه خواهد شد.

        حمید رضا جعفری، رئیس پلیس راهنمائی و رانندگی استان خراسان میزان این جریمه را 70 هزار ریال عنوان کرد.

        به گفته آقای جعفری حتی اگر سرنشینان خودروها اقدام به پرتاب زباله کنند، ماموران، خودرو را جریمه می کنند اما جریمه رانندگان خودرو ها مستلزم مشاهده عینی ماموران راهنمایی و رانندگی خواهد بود.

        آیا با اجرای این طرح در سایر شهرها به ویژه تهران بزرگ موافقید؟ به نظر شما این نوع جریمه تا چه حد بر پاکیزه نگهداشتن محیط زیست موثر خواهد بود؟ آیا میزان این جریمه با نوع تخلف متناسب است؟
        این را باید در مازندران اجرار کنند!


        ©2013 APG.ir