تعداد بازدید: 11783

توصیه به دیگران 4

جمعه 25 آبان 1386-0:0

زن در نگاه شاعران عصر جديد ( از مشروطه تا كنون)

زين‌العابدين درگاهي،پژوهشگرقائم شهري ودانشجوي دوره‌ي دكتري زبان و ادبيات فارسي،دانشگاه تاجيكستان.


اشاره:

 روزهاي 23 و 24 آبان 1386 همايش بين‌المللي « ادبيات معاصر فارسي» در تالار فردوسي دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به همت شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي و انجمن زبان و ادبيات فارسي و دانشگاه تهران برگزار شد.

به دبير خانه‌ي اين همايش 150 مقاله از داخل و 46 مقاله از خارج رسيد، 46 مقاله از سوي هيئت داوران مورد تاييد قرار گرفت كه 35 مقاله به صورت فشرده، در دو روز همايش ارائه شد.

در اين همايش پژوهشگران و استاداني از كشورهاي قزاقستان، هندوستان، تاجيكستان، آذربايجان، ازبكستان، پاكستان و ميهماناني از روسيه، اكراين، بنكلادش و كويت شركت داشتند.

 از استان مازندران دو مقاله پذيرفته و در همايش قرائت شد. مقاله آقاي "فريدون اكبري شلدره‌اي" با موضوع «روزنه‌اي به آسمان» (بررسي رمان روي ماه خدا را ببوس نوشته‌ي مصطفي مستور) و مقاله "زين العابدين درگاهي" با عنوان «زن در نگاه شاعران عصر جديد» (از مشروطه تا كنون).

بخشي از مقاله‌ي آقاي درگاهي كه در اين همايش ارائه شد، تقديم مي‌شود.

--------------------------------- 

 به نام خداوند جان و خرد

 اي به درگاه تو نياز همه

 كرم توست چاره‌ساز همه

اگر از چهره پرده برداري

به حقيقت كشد مجاز همه

 مهوشان مظهر جمال تواند

 بهـر آن مـي‌كشـيم نـازهمــه

" ايرج‌ميرزا ".

مقدمه زن مظهر جمال و جلال الهي است، اما شخصيت او به شايستگي شناسايي نشده است. با وجود آن كه نيمه‌ي پيكره‌ي آفرينش است و بي‌وجود او هستي معنا، دوام و قوامي ندارد، گاه فاقد ارزش شده، حتي به ادني درجه‌ي هستي تنزل يافته‌است.

امروزه با تمام شعورها و شعارها درباره‌ي انسان، به ويژه حقوق زنان، مظلوميت زن دو صد چندان است، چرا كه استثمار زن شكلي مدرن يافته است. در اين مقاله سعي شده، نگاه شاعران عصر جديد (از مشروطه تا امروز) نسبت به زن بررسي شود. هدف آن است تا ببينيم آيا پس از انقلاب مشروطه تاكنون، همگام تحولات اجتماعي و فرهنگي نگاه به زن تغيير يافته است، يا نه؟ و اين تغييرات تا چه پايه مي‌باشد؟

نخست از متون ادب فارسي دو نمونه‌ي كوتاه اول از شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي، مصداقي از فرهنگ كهن ايران‌زمين؛ دوم از مثنوي معنوي مولوي، مصداقي از ادب عرفاني - اسلامي نقل ‌شده است. آن‌گاه سروده‌هاي نه( 9 ) شاعر به عنوان نمونه‌ي نگاه شاعران يك‌صد سال اخير بررسي شده است.

 شاعران عصر مشروطه: سروده‌هاي نسيم شمال و ايرج ميرزا ،

 شاعران بعد مشروطه: سروده‌هاي سه شاعر زن پروين اعتصامي، فروغ فرخزاد و سيمين بهبهاني، شاعران دوره‌ي انقلاب اسلامي: سروده‌هاي چهار شاعر زن سلمان هراتي، دكتر سيد حسن حسيني، دكتر قيصر امين‌پور و علي‌رضا قزوه بررسي شده‌است.

سعي شده، شاعران بر حسب شهرت و تا حدي تاثيرگذاري در هر دوره انتخاب شوند. بديهي است مباحثي كه در اين جا ارائه مي‌شود به اختصار و تفصيل آن در مقاله آمده است.

 زن در شعر شاعران عصر مشروطه:

 شرايط ويژه‌ي عصر مشروطه، تجددطلبي روشنفكران در پي آگاهي‌هاي عمومي، عامل تحولاتي در انديشه و نگاه، زبان و بيان نويسندگان و شاعران شده است، شاعراني مانند ايرج‌ميرزا، نسيم شمال، عارف قزويني، ملك‌الشعراي بهار، ميرزاده عشقي و ابوالقاسم لاهوتي و... به مضامين نو هم‌چون آزادي و دموكراسي، قانون، مجلس، زن، تعليم و تربيت و... روي آوردند.

در مقاله سروده‌هاي نسيم شمال و ايرج ميرزا بررسي شده‌است،

 اينك سروده‌هاي ايرج ميرزا: ايرج‌ميرزا (1304 ش / 1344 – 1290 ق): ايرج‌ميرزا از شاعران خوش ذوق دوره‌ي مشروطه است. سروده‌هاي او در عين سادگي و رواني، صريح و بي‌پرواست. تيغ زبانش بسيار كسان را آزرد. مسائل و مفاسد سياسي اجتماعي و فرهنگي را با هجوگويي خود آشكارا بيان كرده است.

 وي در چند قطعه از مهر مادر نسبت به فرزند سخن گفته كه معروف‌ترين آن‌ها با اين مطلع است: گويند مرا چو زاد مادر پستان به دهن‌گرفتن آموخت در قطعه «قلب مادر» زيباترين تصوير مهر مادري ترسيم شده است. وقتي معشوق كينه‌توزانه، از جوان مي‌خواهد قلب مادر را براي او بياورد، آن عاشق بي‌خرد ناهنجار، حرمت مادري را از ياد مي‌برد و سرمست از باده و بنگ مادر را مي‌افكند و قلبش‌ را دريده، تا هديه به معشوق كند.

در راه بازگشت در حالي كه قلب مادر در دستش بود زمين مي‌خورد و دستش مجروح مي‌شود:

 "از زمين باز چو برخاست نمود پي برداشتن دل آهنگ ديد كز آن دل آغشته به خون آيد آهسته برون اين آهنگ آه دست پسرم يافت خراش واي پاي پسرم خورد به سنگ"

 زن به ماهو زن در نگاه ايرج‌ميرزا آينه جمال حضرت حق است:«تو مرآت جمال ذوالجلالي» و جلوه‌اي از جمال الهي: «مهوشان مظهر جمال تواند» او همانند ديگر روشنفكران عصرش تعليم را براي زنان ضروري مي‌داند و آن را مايه‌ي عفت و عصمت مي‌داند:

 "چون زن تعليم ديد و دانش آموخت/ رواق جان به نور بينش افروخت/ به هيچ افسون ز عصمت بر نگردد/ به دريا گر بيفتد تر نگردد"

 اما فتنه‌گري برخي از زنان را در پشت پرده‌ي نقاب چنين آشكار مي‌كند:

" نقاب دارد و دل را به جلوه آب كند / نعوذ بالله اگر جلوه بي‌نقاب كند"

 با اين همه ايرج‌ميرزا سخت مخالف حجاب زنان است و در قصيده‌ «انتقاد از حجاب» آن را مانع كسب دانش و معرفت مي‌شناسد. نقاب بر رخ زن سدّ باب معرفت است كجاست دست حقيقت كه فتح باب كند آنگاه بيتي را از جامي وام مي‌گيرد گرچه جامي معناي ديگري در نظر داشت:

" چه خوش اين بيت را فرمود جامي/ مهين استاد كل بعد از نظامي /« پري‌رو تاب مستوري ندارد /در ار بندي سر از روزن درآرد» "

در عين حالي كه براي زنان عفت و عصمت را ضروري مي‌داند، فقط بر حجاب آنان مي‌تازد:

" خدايا تا كي اين مردان بخوابند/ زنان تا كي گرفتار حجابند/ زنان را عصمت و عفت ضرور است/ نه چادر لازم و نه چاقچور است "

ايرج‌ميرزا در عارف‌نامه داستان زن تردامني را بيان مي‌كند كه فقط از پوشش، روي پوشاندن را مي‌شناسد و سرانجام داشتن حجاب بدون آگاهي را تباهي مي‌داند:

 « حجاب زن كه نادان شد چنين است»

وي يكي از علت‌هاي فساد اجتماعي مردان در هم‌جنس‌گرايي را روي پوشاندن زنان مي‌داند:

"حجاب دختران ماه غبغب پسرها را كند هم‌خوابه‌ي شب تو بيني آن پسر شوخ است و شنگ است براي عشق ورزيدن قشنگ است نبيني خواهر بي‌معجرش را كه تا ديوانه گردي خواهرش را "

گر چه ايرج‌ميرزا خلط مبحث كرده، اين دو ارتباطي به هم ندارد. مقصود ما اين است كه ايرج‌ميرزا وقتي عوامل فساد و تباهي را برمي‌شمارد، يك عامل مهم را حجاب و پوشش مي‌داند. و سرانجام بايد گفت ايرج زن پاك‌دامن روي باز را خوش دارد:

"فداي آن سر و آن سينه‌ي باز / كه هم عصمت در او جمع است و هم ناز"

 زن در شعر شاعران پس از مشروطه:

 در اين قسمت سروده‌هاي سه شاعر زن پروين اعتصامي، فروغ فرخزاد و سيمين بهبهاني بررسي شده‌است.

 اينك سروده‌هاي سيمين:

سيمين بهبهاني ( -1306ش): بهبهاني شاعر غزل‌سراي معاصر، گرچه در قالب سروده‌هاي سنتي و تا حدي در محتوي مانده، با اين‌همه سروده‌هايش قابل توجه است.

در شعر او به زن و حيات فردي و اجتماعي‌اش توجهي ويژه شده است، در تصوير لطافت‌ها و زيبايي‌هاي زن، مانند شاعران رمانتيك سرود:

" اي زن چه دل‌فريب و چه زيبايي /گويي گل شگفته‌ي دنيايي/ گل گفتمت ز گفته خجل ماندم/ گل را كجاست چون تو دل‌آرايي... "

اين زن زيبا و دل‌فريب، وقتي كه با مرد هم‌كلام مي‌شود از او چه مي‌خواهد:

" ما هر دوييم رهرو يك مقصد /بگذر ز خودپرستي و خود رأيي/ دستم بگير از سر همراهي/ جورم بكش به خاطر هم‌پايي"

 اگر چه سيمين مردان را برتر ازنان دانسته كه بايد دستگير زنان باشند، اما مردان، زنان را براي اين همراهي و هم‌پايي نمي‌خواهند و اين نقطه اوج درد و رنج زن است. شاعر كه خود سنگيني سرنوشت غم‌بار زنان را بر دوش مي‌كشد، در غزلي به تقليد از ناصرخسرو، هيچ كس را آگاه از جلوه‌هاي نهاني خود نمي‌داند و به ناچار همانند نقش خيال در ضمير زندان مانده است و هم‌چون ساقه‌ي ترد نيلوفري، خسته و ملول، اما شكيبا در آبگير زندگي زناشويي برپاي ايستاده است، نيلوفري كه سخت‌پا نيست، چرا كه دوبار به‌سست‌پايي در آن غوطه‌خورده است، وزن اين غزل مثل رنج شاعر بسيار سنگين است:

"بس كه در اين دِير كهن دير بماندم /سير بماندم ز عمر سير بماندم /غنچه‌ي آفت رسيده‌ام كه به گلشن رنگ جواني نديده پير بماندم ساقه‌ي نيلوفرم كه خسته به يك پاي دير و شكيبا در آبگير بماندم/ كس نشد آگه ز جلوه‌هاي نهانم /نقش خيالم كه در ضمير بماندم ..."

 سرانجام با تعبير بسيار زيباي« بندگي‌پذير» بودن زن و داستان زندگي نافرجام زنان در طول تاريخ:

"بند دو مَردَم ببست و در خم هر يك چند گهي بندگي‌پذير بماندم/ بند يكي تا گسست خواجه‌ي ديگر بست و ز نو هم‌چنان اسير بماندم"

 و سرانجام سرنوشت دردناك زنان در گرو درهم و دينار و يا لانه و كاشانه، اسير مردان خودخواه:

"وامِ يكي نام داد و آن دگري عشق من به گروگان چنين حقير بماندم"

 در سروده‌ي « بي‌سرنوشت» تصويري ديگر از بدبختي زنان را ترسيم كرده است اين زن شريك زندگي مردي شد، مردي كه به ياري او به زر و سيمي دست يافت. اما همين مرد با ثروت انبوه، با زن چه كرد؟

اين بيوه‌ي قانوني‌ي‌ِ مردي توانگر در پيش چشم كور قانون ايستاده زان مايه و ثروت به نام مهر و كابين قانون پشيزي چند در دستش نهاده و سرانجام سرنوشت تلخ و گزنده، آوارگي و سرگرداني:

" تصوير زن در شيشه‌هاي مه گرفته / بر موي پربرف پريشان مي‌كشد دست از پشت ميز دكّه، مردي با شگفتي / آهسته‌ مي‌گويد به زن: « فرمايشي هست؟» او مي‌رود بي‌سرنوشتي از بد و خوب / آشفته و از سرگذشت خود گريزان مي‌پيچد و مي‌لرزد و مي‌افتد از پاي / يك سايه از او در غبار برف‌ريزان دردناك زنان را"

 در سروده‌هاي ديگر مانند « نغمه‌ي روسپي» (ص 21)، « من با توام» (ص96)، «فعل مجهول» (ص483)، « زهره دختري زاد» (ص 932) و « بانو» (ص 1087) و... مي‌توان ديد.

سيمين در غزل‌هاي عاشقانه همانند فروغ ناگفتني‌هاي احساسات و عواطف زنانه را كه مربوط به خلوت زندگي شخصي هركسي است بي‌پروا ترسيم كرده است. «زن در زندان طلا»(ص90)، «با تو بودن» (ص995)، «عشق حسرتي است كنون»(ص 1071) نيز در غزلي با عنوان « در زير چادري از ابر» چنين مي‌گويد:

" در زير چادري از ابر با آفتاب خوابيدم /خنديد و گفت: مي‌سوزي؟ گفتم: چه باك؟ و خنديدم دستش چه شعله‌اي مي‌زد چشمش چه آتشي مي‌ريخت/ حيران و خيره رويش را مي‌ديدم و نمي‌ديدم "

با آن كه شاعر با نگاه تازه‌تر، دغدغه‌ي زندگي انسان امروزي را مورد توجه قرار داده، از مفاهيم والاي انساني كه فقط در محدوده‌ي جنسيتي زن و يا مرد نمي‌گنجد، سخن گفته است و اگرچه صداي غزل‌هاي سيمين ويژه است، امّا تماميت نگاه او لحظه‌هايي از زندگي اجتماعي امروزي است.

 با همه‌ي شيريني سروده‌هايش نتوانست طرحي ديگر براي شناخت هويت زن در شعر معاصر بيان كند.

زن در شعر شاعران پس از انقلاب اسلامي:

 در اين قسمت سروده‌هاي چهار شاعر زن سلمان هراتي، دكتر سيد حسن حسيني، دكتر قيصر امين‌پور و علي‌رضا قزوه بررسي شده‌است.

 اينك سروده‌هاي سلمان هراتي: سلمان هراتي (1365-1339ش):

زن با نگاه مادري، موجودي فرشته‌گون است، اما همين مادر والا‌مقام، وقتي كه زن نگريسته مي‌شود، موجودي حقير است. در ادبيات معاصر هم ناباورانه چنين نگرشي غلبه دارد. معدود شاعراني هستند كه به مادر و زن در جايگاه ويژه‌شان توجه كرده‌اند.

 سلمان هراتي شاعر جوان شمالي كه زود رخت سفر بست و كوچيد يكي از اين شاعران است. زنان در نگاه سلمان علاوه بر آن‌كه مسئوليت مادري را بر شانه دارند، الگوي مردان در زندگي هستند، زنان با ايمان، صبور و ايثارگر، با وجود آن‌كه عزيزانشان در عرصه‌هاي جهاد و شهادت گام مي‌نهند و سر انجام پيكر خونين آنان به يادگار مي‌ماند، اما از باورها و آرمان‌ها دست برنمي‌دارند و حتي جاي خالي مردان را در عرصه‌ي كشت و كار، غيرت‌مندانه پر مي‌كنند، تا از حريم مقدس زندگي شرافتمندانه پاسداري كنند.

 سلمان هراتي زنان روزگار ما را الگوي مردانگي مي‌داند كه زايندگان دريايند و ثمره‌ي وجودشان نويدبخش زندگي بهاري:

« اين‌جا مادران از كوير مي‌آيند / اما دريا مي‌زايند » در سروده‌هاي سلمان، وقتي زن در هيئت مادر ظاهر مي‌شود ساده، صادق، با عاطفه‌ي پاك و بي‌آلايش روستايي، با تمام وجودش سختي‌ها را به جان ‌پذيرفته و با فقر كنار آمده، تكيه‌گاه او ايمان است:« مادرم مي‌گويد: / باكي نيست، اگر قند نيست / خرما و كشمش هست / اگر اين‌ها هم نيست / نخوردن هست، خدا هست» « ... چرا مادر امروز / اين همه به آسمان شباهت دارد / ... رو به روي آينه مي‌ايستد / به آسمان نگاه مي‌كند / آبي مي‌شود / غمناك، اما عميق / و صريح مي‌گويد: / توكل بر خدا / قربان درد دلت يا زهرا (س)»

چهره‌ي آرماني زن در سروده‌هاي سلمان با ويژگي‌ها و سنت‌هاي فرهنگي است، همه‌ي داراي‌اش را در طبق اخلاص مي‌گذارد و به انقلاب و مردم هديه مي‌كند، اين زن خديجه‌نام با وجود دو داغ جگرگوشه‌‌اش، صبح ظهور را نويد داده و نزديك مي‌كند، اساساً او به بهار نزديك‌تر از ديگران است:

«...چرا خديجه گريه نكند / در حالي كه او ما را / به اندازه‌ي دو باغ گل سرخ / به بهار نزديك كرده است / با تحمل دو داغ، به اندازه‌ي دو طلوع / صبح ظهور را جلو انداخته است» اما شهلا، زن متجددي كه چشم به دنيا و لذت‌هاي آن دارد و با تمام وجود به عيش و عشرت پرداخته، غرب‌گرا ست و دل‌بسته‌ي نظام طاغوتي. پس از چند سال انقلاب با همان حال و هواي گذشته تنفس مي‌كند و البته معترض: « اما هنوز حق با شهلا است / شهلا چه گلي بر سر بهار زده است / كه اين همه زبانش دراز است / و جرئت مي‌كند / اسم خيابان‌ها را عوضي بگويد / آقا عشرت‌آباد! ميدان شهياد مي‌خوره؟» آن‌گاه شاعر اين دو زن را مقايسه مي‌كند: «چرا خديجه بهتر از شهلا نيست؟ / ... چرا خديجه نمي‌تواند / به زيارت امام‌رضا برود؟ / اما شهلا هر ماه براي خريد به اروپا مي‌رود / وقتي هم برمي‌گردد / با دهن‌كجي از خيابان انقلاب مي‌گذرد / چرا شهلا اين قدر خاطر جمع است؟‌ / و چرا ابرهاي نگراني در چشم‌هاي خديجه / وسيع مي‌شود؟»

خلاصه‌اي از نتايج اين بررسي:

 1- دو نگاه كلي به زن از گذشته‌هاي دور تا كنون ديده مي‌شود:

 الف - زن به عنوان مادر: در نگاه تمام شاعران، چهره‌ي قدسي است و قابل تكريم و تعظيم.

ب - زن به ماهو زن: در نگاه بسياري از شاعران از گذشته‌هاي دور تا نزديك به دوره‌ي ما، زن موجودي ضعيف، ناتوان و طفيل وجود مردان است.

2- با توجه به تحولات در يكي دو قرن اخير، نگاه به زن تا پيش از انقلاب اسلامي اندك تغيير، پس از مشروطه، در نگاه شاعران اندك تغييري ديده مي‌شود. آنان ارزش زن را در گرو فراگيري علم و دانش دانسته و آن را يكي از ضروريات تجدد و پيشرفت مي‌شناختند.

اينان دو گروه بودند: الف- عده‌اي كسب دانش را با داشتن پوشش مغاير مي‌دانستند

ب- گروهي در كنار كسب دانش، عفت و عصمت و پوشش را لازمه‌ي حضور زن در اجتماع مي‌دانستند.

 5- با وقوع انقلاب اسلامي و گسترش فرهنگ اسلامي- شيعي، نگاه به زن تغييرات جدي‌تري يافت.

 با الگوپذيري از زنان صدر اسلام همانند فاطمه(س) و زينب(س) چهره‌ي زن مسلمان شيعي را به عنوان الگوي زنان معاصر مطرح كرده‌اند، در اين نگاه زن، مادري است كه در خدمت آرمان‌هايش در صحنه‌هاي مختلف اجتماعي و سياسي و فرهنگي حضور مي‌يابد و با تمام داراي‌اش از انقلاب دفاع مي‌كند؛ در حالي كه فقر گريبانش او را سخت گرفته، اما دغدغه‌هايش، روزمرگي، مبتذل و زنانگي نيست. اين زن موجودي حقير نيست كه با ضعف در برابر ديگران سر تسليم فرود آورد و يا زانوي غم در بغل بگيرد، بلكه عنصري است فعال و حركت‌آفرين. اين زنان، مادران شايسته، همسراني وفادار، منشا جوش و خروش انقلابي و مظهر ايثار و از خودگذشتگي و سرچشمه‌ي بسياري از كرامت‌ها و شايستگي‌ها هستند.

اينان سرچشمه‌هاي زلال الهام شاعران در خلق آثار فاخر و هنري‌اند.


  • يکشنبه 4 اسفند 1387-0:0

    سلام جناب جمشيد پور گرامي
    دوستي سال 55 براي تحصيل علوم ديني به قم رفته بود دعوت كرد تا به قم برويم. از ايشان آدرس منزل و مدرسه را خواستيم. گفت بياييد قم بگوييد فلاني!! حالا به مسجد سليمان بياييم و آدرس را كه حتما به مثل آن دوست پيدا خواهيم كرد!! از لطف شما سپاس‌گزارم. درگاهي

    • سه شنبه 29 بهمن 1387-0:0

      باسلام وعرض ارادت. حیف است چهره ی آثارتان بااغلاط نگارشی هرچندناجیزمخدوش گردد.باآرزوی توفیق روزافزون.

      • jamshid azizpourپاسخ به این دیدگاه 0 1
        يکشنبه 13 مرداد 1387-0:0

        اهل مسجد سلیمانم نخستین شهری که در خاورمیانه در آن حفر چاه نفت متاسفانه به ثمر نشست . شما را به دیدن این شهر تاریخی عصر جدید !! دعوت می کنم .

        • پنجشنبه 6 تير 1387-0:0

          در مورد زن بنده نیز شعری دارم که در برخی مقالات هم چاپ شده است و نظر شما را به آن جلب می کنم که در وبلاگم درج شده با مطلع : گرچه در بازار هستی زیب گوهر هاست زن کی گهر را قدر او باشد که خود دریاست زن آدرس وبلاگ http://mohammad-hanif.blogfa.com

          • يکشنبه 18 آذر 1386-0:0

            masume akhavan
            سلام. نمي‌دانم چه گفتم و يا وعده‌اي دادم كه موجب دل‌خوري شده است. 1- هنوز مجموعه مقالات منتشر نشده‌است تا متن مقاله را براي شما ارسال كنم و يا كتاب را. 2- شما به جاي من ، به كدام آدرس. 3- اگر مقاله ويا كتاب ديگري نياز هست بفرمايد. 4- ايميل من كه مازند نومه در اختيار همه گذاشته و موجب الطاف زياد !! شده است.
            به هر روي در خدمتم.
            ارادتمند - در گاهي

            • چهارشنبه 14 آذر 1386-0:0

              salam,hameye ghaemshahriha badgholand ya shoma?

              • يکشنبه 4 آذر 1386-0:0

                salam,zemne sepas az javab be imeil,khoshhal mishavam az khandane maghalate ersali. ali yaretan masume az bonn alman

                • پنجشنبه 1 آذر 1386-0:0

                  سلام و سپاسmasumeh
                  سروده‌هاي قيصر امين پور و ديگر شاعراني كه نام آنها يادشده، در اصل مقاله بررسي شده است در اين جا به اختصار و ضرورت وقت ارائه مقاله تقريبا يك پنجم مطلب آمده است. اگر خداهد مجموعه‌ي مقالات چاپ شد براي سركار‌ مي‌فرستم.
                  در ضمن مي‌دانيد در اين جا معصومه نام زياد‌اند و شما؟
                  درگاهي

                  • پنجشنبه 1 آذر 1386-0:0

                    salam bar shoma,mamnun,laken ta akher ma ra dar khandane ashare gheysar teshnelab raha kardid.ruhash shad.edame bedid ke ma khoshhal mishavim ta az maalumate shoma bahremand shavim. masume az alman

                    • كيوان قائم مقاميپاسخ به این دیدگاه 0 0
                      يکشنبه 27 آبان 1386-0:0

                      باسلام واحترام
                      جناب آقاي دكتردرگاهي استاد فرزانه اززحمات شما در كسب علم واعتلاي فرهنگ فارسي و فارسي زبانان متشكرم و از اينكه دروان دبيرستان دكترشريعتي شاگرد شما بودم افتخارمي كنم.
                      موفق ومويد باشيد.


                      ©2013 APG.ir