پيشينه حضور مسيحي ها در گرگان تاريخي
به مناسبت كريسمس( دكتر اسدا... معطوفي)
اشاره:
مقاله حاضر بخشي از كارمنوگرافي (مردم نگاري) نگارنده در حوزه گرگان تاريخي (گلستان كنوني) ميباشد كه در دو حوزه ميداني و كتابخانهاي تدوين گرديده است. اصل مطلب براي پژوهشكده مردم نگاري تهران به رشته تحرير درآمده. بعلاوه تمامي مطلب مربوط به پيشينه هموطنان مسيحي ـ ارمني ما در كتابي 1400 صفحهاي بنام «سنگ مزارها وكتيبههاي تاريخي گرگان و استراباد» به چاپ رسيده كه چندي ديگر وارد بازار نشر ايران و استان و گرگان خواهد شد.
----------------------------
ارامنه از گذشته دور پيوند نزديكي با ايرانيان داشتهاند. مردم سرزمين ارمنستان به همراه ايرانيان خاستگاه مشترك قوم آريايي را دارند. به همين جهت زبان، جشنها، گاهشماري، نامگذاري اطفال، داستانها، باورها و... مردم اين دو سرزمين شباهتهاي زيادي با يكديگر دارند.
ارمنستان سرزميني است مرتفع و كوهستاني كه از شمال به درياي سياه، غرب به فلات آناطولي، جنوب به بين النهرين و از شرق به دشت قفقاز محدود است.
در قرن 7 ق.م ارمنيان به رهبري باروير به دولت ماد در برانداختن آشوريها كمك كردند و پس از آن باردير پادشاه ارمنستان ناميده شد. در زمان هخامنشيان ارمنستان يكي از ساتراپهاي (ايالت بزرگ) ايراني محسوب ميشد. بعد از اين سلسله، اشكانيان حدود 400 سال بر ارمنستان حكم راندند و ساسانيان نيز اميران ارمني را در اطاعت خويش نگه داشتند.
با سپري شدن دوران ايران باستان، مردم سرزمين ارمنستان پيوندهاي تجاري، سياسي، فرهنگي و اجتماعي خويش را با ايرانيان حفظ كردند. تا اينكه در زمان قاجار، با شكست ايرانيان از روسها، بر طبق معاهده گلستان و مخصوصا تركمن چاي، ارمنستان و تمامي قفقاز در اختيار روس قرار گرفت. پس از انقلاب كمونيستي، ارمنستان از 30 دسامبر 1922 يكي از جمهوريهاي اتحاد جماهير شوروي به شمار آمد. سرانجام هم در 11 دسامبر 1991 بعنوان كشوري مستقل اعلام استقلال نمود.
ارمنيها چندين قرن است كه در ايران حضور دارند و در كنار هموطنان ايراني خويش روزگار را سپري ميكنند. در زمان شاه عباس، در لشكر كشي به گرجستان پس از بيرون راندن عثماني ها از شمال غرب ايران، به سال 1024 هـ ارامنه ساكن منطقه قارص تا جلفاء و ايروان را به ايران كوچ دادند. تعداد اين مهاجرين را از 50000 تا 350000 نفر نوشتهاند كه تعدادي از آنها در زمان عبور از رود ارس غرق شدند.
اين گروه در جلفاي اصفهان و فرح آباد مازندران سكني داده شدند. اسكندر بيك تركمان در تاريخ اين عصر خود نوشته: «فقط 15000 خانوار را به فرح آباد مازندران آوردند» از اين گروه قطعا عدهاي هم بعدها به استراباد آمدند. همانگونه كه «گرجي محله بهشهر» محل اسكان عدهاي از مسيحيان ارمني شد، به احتمال زياد«گرجي محله بلوك سدن رستاق» ايالت استراباد (نزديك روستاي مياندره و روشن آباد) هم محل سكونت گروهي از همين مسيحيان ارمني گرديد. در اين باب براي اثبات حضور شخصي گرجي نام در عصر صفويه اشاره به دو سند تاريخي ميكنيم:
دروقفنامه ماده ذيقعده سال 900 هـ مربوط به سيد شهاب الدين فضل ا... قاضي براي بناي بقعه روشن آباد به قسمت «مليارستان و سرا جايگاه علاء الدين گرجي» اشاره شده است.
در حكم فتحعلي شاه قاجار براي امامقلي خان قاجار بيگلربيگي استراباد به سال 1212 هـ آقا زين العابدين استرابادي و گروهي از سادات را از: «عوارضات ديواني و اخراجات در چند قراء از جمله نوچمن، روشن آباد و گرجي محله معاف نمود.»
اما انبوهي جمعيت هموطنان عزيز ارمني از چه زماني بطور قطعي و مشخص وارد استراباد شدند، براي پاسخ به اين سوال نخست بايد ورود انبوه هموطنان مسيحيان را بطور عام به اين منطقه مورد توجه و مداقه قرار دهيم.
پس ازشكست ايرانيان از روسها و عقد قرار داد گلستان و تركمن چاي، بسياري از گروههاي مسيحي روس از منطقه هشترخان، بادكوبه، آستاراخان و چند مكان ديگر نخست وارد بندرجز آن زمان شدند تا به كار داد و ستد و تجارت بپردازند. از اين زمان گروهي از جمعيت مسيحي ارمني وارد بندرجز شدند و به همراه تجار ايراني نبض اقتصاد تجاري ايالت استراباد در دست گرفتند. غير از تجار ارمني، بايد اندكي بعد از صاحب منصبان نظامي ارمني، گمركچي، تلگرافچي و پزشك ارمني هم نام برد.
بعد از اين تاريخ بتدريج ورود گروهي ديگر از مسيحيان و ارامنه روس:«در سال 1913 از ولايت ماوراء خزر و اطراف ولگا و شمال قفقاز به سرزمين ميان دو رود گرگان و قره سو آغاز شد طوريكه در سال 1914 در منطقه گرگان ـ اترك حدود 2000 روس روستايي (مسيحي ـ ارمني) مستقر شده بودند. بنوشته ژنرال لاورف فقط در سال 1913 حدود 7000 خانوار روسي به اينجا كوچ كرده بودند.».
اتفاقا در قيام تراكمه منطقه دشت گرگان عليه سربازگيري روسها، تراكمه سه روستايي را كه روسهاي مسيحي از جمله ارمنيها در آنجا مستقر بودند، ويران نمودند.
تا اين زمان اين مهاجرين را در اسناد و متون تاريخي در ايالت استراباد: مسيحي، روس، ارمني و مالقان ميناميدند. وجود شركتهاي مختلف تجاري و صنعتي مثل پطيانس، ليانازوف (شركت ماهيگيري)، وين اشتراك و پانياس بتدريج بر انبوهي جمعيت مسيحي ـ ارمني روس افزودند. قنسول گري واقع در استراباد، كارگزاران آن و نيروهاي نظامي تحت امر قنسول كه چكت، سالدات و قزاق ناميده ميشدند نيز بر تعداد روسها در استراباد افزودند. بخشي از اين نيروهاي نظامي ارمني بودند. تا اين زمان در چندمنطقه استراباد هستههاي جمعيتي مسيحي ـ ارمني اسكان يافته بودند: بندرجز، شهر استراباد، ليوان، قراسو، شيرنگ، گنبد و قرق. درغرب روستاي ليوان غربي و شمال كهنه كلباد هنوز اهالي بخشي از اراضي را «ارمني كومه» مينامند.
با انقلاب بلشويكي (كمونيستي) در اكتبر سال 1917 م در شوروي، گروهي ديگر از روسهاي مسيحي و ارمني به شمال ايران از جمله استراباد كوچ كردند. براي مستند سازي بخشي از اين مطالب، به درج گوشه هايي از گزارشات وكيل الدوله مي پردازيم كه آنها را بين سالهاي 1908 تا 1915 ميلادي(1326 تا 1334 هـ ق) براي سفارت انگليس در تهران تهيه و تنظيم مي نمود:
آوريل و ژوئن 1908 م (1326 هـ): انتهاي بازار نزديك دروازه آق قلعه (دروازه فوجرد) كارخانه پنبه و يخ و آرد و برنج را 4 نفر شراكتي بنا نمودند: ميرزا داوود گرجي ـ باران امير يار مسيحي، حاج محمد صادق و مشهدي قاسم تاجر. (از اين عده دو نفر مسيحي و ارمني بودند).
ژانويه 1909 (ذيحجه 1326 هـ): جهانگير مسيحي به همراه دو پسر خود راه بندرجز را تراشيده و چهار عرابه راه انداخته اند تا قند و پشم و غيره را حمل كنند.
فوريه 1911 (ربيع الاول 1329 هـ): ماتوروس مسيحي كه چند سال از جنگل كرد محله (كردكوي كنوني) چوب حمل به روسيه مي كرد، در قريه يساقي در منزل خودش به سبب عرق زياد خوردن فوت شد. نعش او را به بندرجز بردند. قنسول دستور داد پهلويش را شكافتند. حكيم گفته سم خورده، حال حقيقات در يساقي ادامه دارد. صمصام مسيحي پسر همين شخص در جولاي 1911 يك شاهكوئي را بقتل رساند.
ژوئن 1911 (جمادي الاول 1329 هـ): اعضاي انجمن (مشروطه طلبان ـ نگارنده) لايحه اي (قانون ـ مصوبهاي) را براي نايب الاياله (معاون حاكم استراباد) فرستادند بخاطر مصرف مشروبات دو نفر زن در خانه ارمني كه خلاف قانون شريعت اسلام است، لهذا قدغن اكيد كنيد در ولايت اسلام شرب مسكرات بكلي ممنوع باشد.
10 نوامبر 1911 (ذيقعده 1329 هـ): محمد علي ميرزا يك نفر مجاهد (مشروطه طلب) ارمني را در اردوي خود به دار كشيد.
لازم به ذكر است كه پس از خلع محمد علي شاه از سلطنت توسط مشروطه طلبان، وي به روسيه رفت و مدتي بعد براي بدست آوردن تاج و تخت به همراه نيروهاي ضد انقلاب و اسلحه به گميشان و استراباد بازگشت تا به سوي تهران هجوم برد. ارمني نامبرده از هموطنان مشروطه طلبان منطقه استراباد آن زمان بوده است.
دسامبر 1913 (محرم 1331 هـ): از مدتها پيش شيخ محمد (فاضل ـ يكي از رهبران سابق مشروطه طلب استراباد كه به تازگي از جنبش بريده و به زمين خوارگي افتاده بود) به همراه قنسول روس قصد آباد كردن شيرنگ را داشته اند. حال در 20 ماه سپتامبر خبر رسيده 100 خانوار مالكانهاي (مالقان) رعيت روس با زن و بچه به خاك شيرنگ آمده مشغول كسب و زراعت هستند... يكي از آنها كه زن است حكمت (طبابت) هم ميكند... تا مدتي بعد 4 قريه در خاك شيرنگ (ماران كلاته ـ باقر آباد ـ فاضل آباد ـ نسركان) را آباد كرده اند.
فوريه 1913 (ربيع الثاني 1331 هـ): 360 خانوار رعيت كتول و فخر عمادالدين هم به ملك شيرنگ كوچ كردهاند. 25 رشته قنات قديمي را داير كردهاند. اراضي شيرنگ را به روسها (مالكانها ـ مسيحيان روسي) فروخته و وجه آنرا صرف تعميرات آبادي ميكنند. 180 نفر مالكان روس در قريه شيرنگ از جنگل درختان عظيم را انداخته و با ماشين تبديل به تخته كرده حمل به سرحد و روسيه مينمايند.
آوريل 1913 (ربيع الاول 1331 هـ): مالقانهاي تبعه روس كه در قراسو ساكنند اراضي كردمحله را قرب دو پنجم فرسخ تصرف و زراعت ميكنند. از جنگل كردمحله هم چوب ميبرند و كسي مانع نميشود.
لازم به ذكر است كه اين مالقانها يا مالكانها تبعه مسيحي روسيه بودند كه در قره سو در تشكيلات شيلات ليانازوف اشتغال داشتند. از اين گروه عدهاي ارمني بودند.
مه 1913 (رجب 1331 هـ): طايفه تركمان دويچي و دار از قريه شيرنگ سرقت كرده و همه شب گاو ومال روسها (مسيحيان) را ميبرند.
اگوست 1913 (ذيقعده 1331 هـ): خبر آمده 200 نفر از اتباع روس (مسيحيان كه گروهي ارمني بودند) براي كشت و زرع به گنبد قاوس وارد شدهاند. كميسر روس آنها را به منطقه دشت حلقه برده است (از اين گروه هنوز عدهاي در شهر گنبد زندگي ميكنند ـ نگارنده).
دسامبر 1913 (محرم 1332 هـ) خبر رسيده كه 500 نفر از اتباع دولت روس وارد گنبد قابوس شده و اطراف بازار و گنبد را به تصرف درآورده و مشغول زراعت شدهاند.
ژانويه 1914 (صفر 1332 هـ): شب هفتم اين ماه منزل اوانس مسيحي (ارمني) را در استراباد دزدان شكافته و سه بشكه كشمش، 30 بطر عرق و شراب و 5 تومان وجه را به سرقت بردند. به امر ايالت (حاكم ) در تجسس اموال هستند.
مارس و آوريل 1914 (ربيع الاول 1332): از قديم و تازگي حدود 1000 نفر تبعه روس (مسيحي ـ ارمني) با زن و بچه به گنبد آمده و مشغول به زراعت هستند. در مشرق گنبد چند اطاق ميسازند و 14 نفر مرد و زن براي حكمت (طبابت) و جراحي آوردهاند.
جولاي 1914 (رجب 1332 هـ): كوچيلان روسي 4 سال است كه در خاك جعفربائي (شمال شرق بندرتركمن كنوني) آسياب داير كرده است.
اگوست 1914 (شوال 1332 هـ): 4 تاجر روس يك اتومبيل 4 نفره را به مبلغ 4000 منات خريده به استراباد آوردهاند براي رفت و آمد به قراسو (جنوب بندرتركمن فعلي) و گنبد قابوس.
نوامبر 1914 (محرم 1333 هـ): خبر رسيد 35 گاري از زن و بچه رعيت روس از راه قراسو به سمت شيرنگ كه محل سكونت روسها است ميروند.
28 فوريه 1915 (ربيع الثاني 1334 هـ): سه نفر مالقاني و عرابه كش تبعه روس مست كرده و در بازار استراباد بدمستي نمودند و سنگ به طرف بازاريها انداختند مردم از ترس دكانها را بسته به ديوانخانه شهر رفته و عارض شدند (شكايت كردند).
مه 1915 (جمادي الاول 1334 هـ): فيليويچ تلگرافچي واگنط روس مقيم بندرجز قطعه زميني در فرنگ خريده. او اراضي نوكنده كه جزو خالصه و متعلق به سپهدار است را ماشين از روسيه آورده از جنگل چوب و تخته ميبرد.
لازم به ذكر است خانواده مسيحي فيليويچ كه تعدادي از تصاوير آنها در دست نگارنده است، در دوره قاجار در بندرگز برو بيائي داشتند و تا چند دهه پيش بازماندگان آنها در بندرگز زندگي ميكردند ولي اكنون مهاجرت كرده و به شهرهاي ديگري و تعدادي هم به خارج از كشور رفتهاند.
جولاي 1915 (رمضان 1333 هـ): خبر رسيد رعاياي روس در قريه شيرنگ اكثرا مريض و چند نفر فوت شدهاند.
سپتامبر 1915 (شوال 1333 هـ): تجار مسيحي (ارمني) از بندرجز به ملاكين استراباد نامه نوشتهاند كه 500000 پوت برنج و شالي براي آنها خريداري نمايند.
اكتبر 1915 (ذيحجه 1334 هـ): بارون فون صمصام تاجر مسيحي قريه شيرنگ را اجاره گرفته است.
جولاي 1916 (رمضان 1334 هـ): لاورف كميسر روس در گنبد عزل شده است. او املاكش در سنگدوين و گنبد را واگذار به گرمانويچ و اداره پاتايف كرده است.
29 اگوست 1916 (شوال 1334 هـ): خبر رسيد ارامنه ساكن تهران نصف به سمت گيلان و نصف به مازندران فراري شده اند (احتمالا عدهاي هم به استراباد آمدند).
25 مه 1917 (جمادي الاول 1335 هـ): بدستور حكومت استراباد در شهر جار كشيدهاند كه فروش مشروبات قدغن است. نصف اهالي شهر در خانههاي خود عرق ميكشند. چندنفر ارامنه كه شغلشان عرق كشي بوده حقوق (عوارض) حكومتي را نداده بودند. عرق بطري 10 منات است.
7 فوريه 1918(جمادي الاول 1336 ): 40 نفر مالقاني روس از راه دريا بيرون آمده با اسب و ماديان و عرابه وارد شهر استراباد شدند و پشت دروازه اردو زدهاند. قنسول متوحش شده خبر به حاكم استراباد داد كه آنها آشوب طلبان هستند.
آوريل 1918 (شعبان 1336 هـ): 20 نفر از مالقانهاي روس كه در گوگ تپه زير حد نسركان و يورت طايفه داز تركمان آباداني كرده و مسكن داشته و اراضي را 90 ساله از شيخ محمد باقر فاضل اجاره كرده بودند به سالي 3000 تومان، حال خبر رسيد 300 نفر پياده و سواره تركمان داز و قرقچي بر سر آنها ريخته و آنها هم با زن و بچه به فاضل آباد گريختهاند.
ماه 1918 (ذيقعده 1337 هـ): 300 نفر بالشويك (كمونيستهاي) روسيه به قراسو آمده و لاورف و چند خانوار مالقاني كه زير حد راميان ساكن هستند را ميخواهند از تهران حكم آمد آنها را تسليم كنند.
دسامبر 1918 (ربيع الاول 1337 هـ): دو نفر ارمني در استراباد بالشويك بودند، اسباب خود را حراج كرده عازم بندرجز شدند تا به روسيه بروند، اما تركمان جعفرباي ميان راه آنها را لخت كرده و 300 تومان وجه نقد ولوازمات آنها را بردند.
اگوست 1919 (ربيع الاول 1338 هـ): خبر رسيد 400 نفر بالشويك با دو پراخوت (كشتي) و شش عراده توپ به آشوراده آمدهاند. خوراك آنها گوشت خوك و اكثرا مريض هستند.
ژانويه 1920 (ربيع الثاني 1338 هـ): قنسول روس و اجزاء شب ميلاد مسيح را در استراباد جشن گرفتند و 7 ساعت از شب گذشته يك تير توپ و نيز تفنگ زيادي هم شليك كردند كه اسباب وحشت اهالي استراباد شد.
فوريه 1920 (ربيع الثاني 1338 هـ): كليساي گنبد را تراكمه خراب كردند. زنگ آن (ناقوس) را تراكمه به گموش تپه حمل نموده 14 تومان فروختند. اوايل محرم حاج عيسي در استراباد زنگ را 40 تومان خريد. وزن آن 27 پوط و 28 گريوان است. اهالي استراباد زنجيري ساخته آنرا به چناري آويخته و دهه عاشورا شب و روز اتصالا زنگ ميزنند. قنسول اعتراض كرده و 200 تومان آنرا خريده سوار عرابه كرده به همراه 40 نفر قزاق محافظ به قراسو ميبردند كه با پراخوت به تهران بفرستند ولي تراكمه جعفرباي ميان راه به آنها حمله كرده تا زنگ را ببرند كه درگيري شديد شد.
آوريل 1920 (رمضان 1338 هـ): منشويكهاي فراري روسيه (نيروهاي ضد بلشويك ـ يك جناح از حزب كمونيست روسيه ـ نگارنده ) حدود 100 نفر به آشوراده و بندرجز و استراباد آمده و چند روزي را در قنسولخانه ماندند. قصد دارند از راه شاهرود به خراسان بروند... 5 ژوئن هم 400 نفر ديگر از منشويكها از راه چاتلي وارد ايران شدند كه با تراكمه گنبد درگيري سختي نموده و 200 نفر مقتول گرديدند. اينها را از طريق راميان به سوي شاهرود فرستادند.
مه 1921 (رمضان 1339 هـ): حسب الامر رياست وزراء، (نخست وزير) آنچه نفط (نفت) براي ارامنه بندرجز وارد گرديده، كارگزار استراباد توقيف نموده است...
ايضا قلي بابا ارمني با عيال خود به عنوان تجارت وارد منزل دكتر گرجي شده كه ارسال مرسول با فرقه بالشويكي داشتند. كاغذ از ايشان بدست آمده به حكومت (حاكم استراباد) دادند. امر نمود تمام ارمنيها را گرفته استنطاق نمودند. ارشك مسيحي كه رعيت روس و ساكن استراباد است اقرار به اعمال خود نمود و او را از راه شاهرود به تهران بردند تا حبس كنند. اما در بين راه با تفنگ بر سر قراسواران زده به جنگل گريخت. عجالتا پدرش جهانگير مسيحي را گرفتهاند... ايضا حكومت سه نفر ارامنه را به عنوان بالشويك توقيف كرده است.
ژانويه 1923 (جمادي الاول 1341 هـ): يك ماه تلگراف ميشد كه باندرول عرق را كه قدغن شده نگيرند. ولي رئيس ماليات غير مستقيم استراباد محرمانه پوطي يك تومان از ارامنه ميگرفت. شب دهم ژانويه نماينده براي تفتيش به منزل ميرزا داوود خانه گرجي رفت. او امر كرد نماينده را كتك زيادي زدند.
لازم به ذكر است كه اين ميرزا داوود از ارمنيهاي بسيار ثروتمند منطقه استراباد بود كه گاه حاكم استراباد و خانهاي كنول از اوپول قرض ميگرفتند.
ژوئن 1924 (ذيحجه 1342 هـ): قنسول جديد روس ( كه بلشويك و كمونيست بود ـ نگارنده )در بندرجز عمارت گمركخانه را براي جشن انتخاب و تمام ارامنه اتباع روس و ايراني را دعوت كرد و مذاكرات زيادي كردند. دكتر دردريانس ارمني تبعه روس قنسول را تهديد كرد كه چرا تبليغ بالشويكي و مسلك مزدكي |اشتراكي | كرده و تمام مخلوق را ويران كردهايد. بلافاصله مجلس بهم خورده و بعد از آن علي اف معاون قنسولگري ارامنه را ممنوع كرد كه نزد دكتر دردريانس نروند.
همانگونه كه در اين گزارشات آمده،اولين گروه انبوه مسيحيان ارمني كه 100 خانوار بودند در دسامبر 1913 ميلادي (محرم 1331 هـ.ق ) وارد ايالت استراباد آن زمان شدند. وكيل الدوله اين گروه را مالكان و در جاي ديگر مالقانهاي رعيت روس ناميده است. ولي بايد توجه داشت كه مسيحيان ارمني قبل از اين تاريخ در اين منطقه مخصوصا بعنوان تاجر حضور فعال داشتند.
يكي از پژوهشگران ارمني در كتاب خود آورده است كه:«ارامنه منطقه گرگان از توتونكاران طرابوزان كشور عثماني بودند كه به هنگام قتل عام ارامنه در آنجا، به روسيه گريختند و در شهر كراسنادار اقامت گزيدند. پس از انقلاب بلشويكي به رهبري لنين، زمينهاي آنها مصادره شد و تعدادي از آنها به سوي ايران و بعدها گرگان سرازير شدند».
در پژوهش ميداني و مصاحبههاي خودنگارنده با چند تن از هموطنان ارمني منطقه هم همگي آنان اين نظر را تاييد كرده و در ادامه اظهار ميداشتند كه: «ارامنه به تبريز و اروميه آمدند و مدتي در محله چرنداب سكني گزيدند. آنها بعدها بدنبال زمين و آب و هواي مناسب براي كشت توتون به سلماس و رشت و سپس در سال 1309 خورشيدي (1930 م) به استراباد آمدند. اما در آخر همين سال مجددا گروهي ديگر از جمله خاندان كاراپت جيداريان، واهان چولاكيان، آوانس راهانيان و دميرژيان از باكو و از طريق درياي خزر با كشتي وارد بندرجز آن زمان و بعد اميرآباد و قرق و عدهاي هم از طرف شاهرود وارد منطقه يا نقاق گوكلان نشين (كلاله ) شدند.
اراضي قرق بيشتر به مارديروس ارمني تعلق داشت كه تركمانان به وي وردي خان ميگفتند و قره ديش خان اين اراضي را به او داد. موردي كه نظريه وجود ارامنه را از قبل در اين منطقه تاييد ميكند آنكه پيش از ورود اين عده از ارامنه، ارمنيان ديگري در منطقه استراباد آن زمان (گرگان فعلي) حضور داشتند مثل خانواده وارتان سوكاسيان كه بلافاصله از روستاي قشلاق (شمال شرق قرق و شرق گوزن فارس) به قرق آمده و به ديگران پيوستند. و ديگر خانواده دكترها مبارسوم ماركاريان كه به مهاجران ارمني براي موفقيت در كار كشاورزي كمك و مساعدت فراواني كردند. از جمله سه حلقه چاه آب آشاميدني حفر كرد و به هر خانواده ارمني گاو وگاو آهني واگذارنمود.
به هر صورت قبل از موفقيت كامل اين گروه از ارامنه هموطن، عدهاي ديگر مثل خاندان ميساك گوجمانيان، نشان مانوكيان، سرلزگيان، آوانس سباريان، چولاكيان و چند خانواده ديگر كه نخست به منطقه يا نفاق رفته بودند، اندكي بعد به روستاي گلستان فعلي در منطقه فاضل آباد و قرق آمده و به بقيه پيوستند. از اين تاريخ ارامنه در كشت انبوه توتون و توسعه آن زحمات زيادي كشيده و در اين باب در منطقه سرآمد كشاورزان شدند. ولي بتدريج بخاطر بعضي از معذوريتها مخصوصا نبودن مدارس ارمني، عدهاي از آنها به شهرهاي ديگر از جمله تهران مهاجرت كردند. اين مهاجرت بعد از انقلاب سال 1357 شدت بيشتري يافت.
بطور كلي ارامنه در چند نوبت وارد استراباد (گرگان) شده بودند: 1ـ ارامنه مسيحي گرجي عصر صفوي 2ـ مسيحيان ارمني تاجر و چند شغل ديگر در منطقه بندرگز 3ـ ارامنهاي كه از سال 1309 به منطقه قرق آمدند 4ـ عدهاي هم كه بطور متفرق در دستگاه شيلات ليانازف كار ميكردند و يا در چند نوبت به حوالي گنبد رفتند. آنها در حاشيه برج گنبد كليساي كوچكي را هم ساخته بودند .
هموطنان ارمني در استان گلستان شامل دو شعبه گريگوري و جماعت رباني بوده و هستند. دين مسيح سه شاخه بزرگ كاتوليك، پروتستان و ارتودكس را دارد كه دو شاخه ياد شده ارمنيان يعني گريگوري جزو ارتودكس و جماعت رباني جزو پروتستانها محسوب ميشوند. هر دو نحله كليسا و گورستاني جدا دارند كه كليسا و گورستان جماعت رباني در خود شهر گرگان (ابتداي جاده نهارخوران، روبروي انبار جهاد) ولي كليسا و گورستان گريگوريها در ضلع شمالي روستاي قرق واقع شده است. كليساي قرق را كه قبلا «كليساي حضرت مريم» ناميده ميشد، اكنون بوميان «كليساي مزار» مينامند.
جمعيت ارامنه منطقه گرگان هم اكنون نسبت به گذشته بسيار كم شدهاند طوريكه كليساي جماعت رباني شهر گرگان نيمه تعطيل گشته و فقط هر از چند گاهي عدهاي از ارامنه ساري براي سركشي به آنجا ميآيند با اين وجود «شوراي خليفه گري» آنها در استان گلستان كه اعضاي آن كاملا آزادانه انتخاب ميشوند به رتق و فتق امور مربوط به اين هموطنان در استان ميپردازد.(golshanemehr)
- چهارشنبه 6 مرداد 1395-20:43
دوست گرامی،
اشتباهی که نتیجه ی نفوذ ترکها در ایران است را معمولا همه ی دوستان مسلمان انجام می دهند: ارمنی ها مسیحی هستند، اما همه ی مسیحی های ایرانی ارمنی نیستند. خواهشمندم که این را در نظر بگیرید که یکی از قدیمی ترین قوم های ساکن ایران که سابقه ی تاریخ نوشته ی هفت هزارساله دارند، آشوریان و کلدانیان می باشند. در ضمن گرجی ها و روس ها و قفقازی های بسیاری در ایران زندگی کرده و می کنند که مسیحی می باشند. - جمعه 11 دی 1388-0:0
گرجی ها با ارمنی ها فرق دارند و نباید آنها را اشتباه گرفت
- چهارشنبه 15 آبان 1387-0:0
سلام
راجع به گریوان وگریوانی ها چه می دانید.
http://www.gerivan.blogfa.com/- دوشنبه 19 شهريور 1397-17:20
گریوان یکی از طوایف کردهای شادلوست.گر به معنای تپه و سرزمین بلند است. پس از ساکن شدن ترکهای گرایلی و افشار در گریوان زبان کردهای انجا هم ترکی شد.