تعداد بازدید: 3877

توصیه به دیگران 2

جمعه 8 بهمن 1400-7:31

منشاء کلیله مازندران است، نه شبه قاره هند

هنوز در کشور ما ایران که سرچشمه کلیله است به دانش آموزان چنین می آموزند که کلیله و دمنه برآمده از کتابی موسوم به پنچه تنتره در کشورهندوستان است.


مازندنومه، درویش‌علی کولاییان: اثبات تعلق کتاب کلیله به مازندران و شمال ایران این روزها حامیانی جدی دارد و هم اکنون اساتیدی برجسته صحت این ادعا را پذیرفته اند و از آن پشتیبانی می کنند.

پیش از این نیز استادانی چون شادروان دکتر ابراهیم باستانی پاریزی و شادروان دکتر منوچهر ستوده نگاهی موافقت آمیز به تلاش اینجانب از خود نشان داده اند. این روزها شرایط بر پایی یک کنفرانس یا یک همایش دشوار شده ست اما سعی ما است چنین فرصت و موقعیتی فراهم شود تا ندایی و صدایی نیرومند درانداخته شود و پرده از روی اشتباهی بزرگ کنار برود. تا رسیدن به آن فرصت نوید بخش، دست از طلب برنمی داریم و دلائل تعلق کلیله به مازندران را به ویژه برای آنان که تا کنون ورودی به مساله نکرده اند فقط به اختصار بر می شماریم. نام "هندوستان " انتساب کتاب کلیله به هندوستان ؛ جایی در حوزه نفوذ امپراتوری ایران ،اول بار نه از سوی مردم کشور هند بلکه توسط ایرانیان و به قلم کاتبان عصر ساسانی و در نوشته های مربوط به آنان نقل شد که البته درست و قرین به صحت بوده است اما کاتبان دوران اسلامی تعبیرشان از اصطلاح "هندوستان" در مکتوبات عصر ساسانی متوجه جایی و مکانی دیگر گردید و این تعبیرشان از هند و هندوستان سوء تفاهمی بزرگ را برانگیخت.

همه می‌دانند که در قرون آغاز ین ظهوراسلام کشوری در شبه قاره هند موسوم به هندوستان بوده است . اعراب و ایرانیان مسلمان نیز، طی آن دوران بخش های قابل توجهی از همین کشور را به تصرف خود درآوردند.

نکته اینجاست که پیش از آن و حداقل تا چند قرن پس از میلاد ، نام این کشورهندوستان نبوده است. واژه هندوستان یک اصطلاح فارسی است و قرنها پیش از این و در عصر ساسانیان نیز، خطه یی در شمال ایران در محدوده مازندران امروز به هندوستان موسوم بوده است.

در عصر پایانی سلسله ساسانیان و با آمدن اسلام به ایران رفته رفته نام هندوستان برای مازندران به دلائل سیاسی و مذهبی رخت برمی بندد و برای همیشه به فراموشی سپرده میشود اما کاتبان دوران اسلامی تعبیرشان از هندوستان عصر ساسانی ، ناحیتی می شود در شبه قاره هند یعنی جایی در مشرق ایران ، که این همان تعبیر نادرست بوده است و سبب شد تا شاهنامه پژوهان عصر ما نیز بخش مهمی از روایات شاهنامه مربوط به تاریخ ساسانیان که در آن نام هندوستان آمده است را به دلیل ناهمخوانی با تاریخ کشورهند ناصحیح بدانند.

استثنا یی اگر قائل شدند ،آمدن کلیله و دمنه به دربار انوشیروان از هندوستان است که بالطبع چنین برداشت و چنین گمانی برای مردم هند ناخوشایند نبود، سهل است که آن ها کلیله را با اسم پنچه تنتره بر تارک آثار فرهنگی کشور خود نیز جای داده اند . بدین خاطر است که هندی ها مخالفتی در مورد آن ابراز نکرده اند ، اگر چه اذعان می کنند سندی دال بر وجود کتابی موسوم به کلیله و اهدای آن به شاه ایران از سوی حاکم هندوستان را، در تاریخ خود نمی یابند . از قول بعضی هاشان فقط نقل می شود که گفته اند این زبان فارسی بود که گمشده ای را به آغوش فرهنگ کشورشان یعنی هندوستان باز گردانده است !!

چرایی اطلاق نام هندوستان به خطه ای از مازندران مازندران اقلیم جنگل بود و آغاز گران تمدن در این ناحیه مهاجرانی از شمال هند بوده اند . آنها درعصر و زمانه سلوکیان و اشکانیان به شمال ایران آمدند و بر طبق مستندات تاریخی تا ارمنستان باستانی که حد شرقی آن به کرانه های غرب دریای مازندران می رسید نیز کوچانده می شوند . آنهایی که به مازندران آمدند متشکل از مردم برهمن و دیگر طیف ها از مردم هندو بوده اند.

کشاورزان و برنجکاران و دامداران و بازرگانان (راه ابریشم )عمده این مردم بوده اند . این مردم بر اساس یافته های ما آغاز گران تمدن برنج در شمال ایران محسوب می شوند . اصطلاح دیو در شاهنامه فردوسی آنجا که مازندران مطرح است بر می گردد به نام بزرگان این مردم که اصطلاح احترام آمیز دیو یا دِوّ خطاب به آنان بود و ادای احترام مردم به آنان بوده است به ویژه لقب مردم برهمن دیو بود و برهمنان نوشتن و خواندن را مطابق یک سنت دیرپا همیشه در انحصار خود داشتند .

از دیر باز و از عصر ساسانیان ، ایرانیان در نام بردن از موطن ومحل سکونت اقوام پیرامون خود پسوند " ستان " رابه نام همان قوم می افزودند . مانند نام های امروزین بلوچستان ولرستان و کردستان .... همانطور که گفته آمد نام هندوستان تا اواسط عصر ساسانی نام و شهرت ناحیه یی در شمال ایران بود.

ناحیه یی که مردمش هندو ، زبان شان نیز به هندی شهرت داشت . بعدها تپورستان جایگزین نام هندوستان می شود که آن برای نامیدن همان خطه در شمال ایران به کار می رفت. به هنگام سلطنت قباد ساسانی ، مازندران غربی به شمول شهر تاریخی آمل به تبرستان موسوم بوده است.

نام هندی برای زبان مردم مازندران واضح ترین سند اثبات نام هندی برای زبان کهن مازندرانیان ، در مقدمه تاریخ تبرستان ابن اسفندیار آمده است . ابن اسفندیار در جریان تلاش خود برای تالیف تاریخ تبرستان از رساله یی عربی نام می برد که آن خود ترجمه یی بود از زبان هندی و تاریخ ترجمه 197 هجری و 813 میلادی بوده است . چون این رساله حول تاریخ تبرستان بوده است پیداست زبان رساله که ترجمه به عربی از روی آن صورت گرفت اشاره به زبان کهن مردم تبرستان یا همان مازندران است . اگر اصطلاح هندی را برای زبان رساله فقط زبان رسمی مردم کشور هندوستان تصور کنیم به نظر امری ناممکن می نماید چرا که یک رساله تاریخی به زبان هندی که تاریخ خطه یی محدود درعمق خاک ایران را روایت کند برای هندی زبانان و مردم آن روز شبه قاره چه توجیهی می توانست داشته باشد ؟

پذیرفتن این فرض نادرست که کلیله در بدو امر به زبان مردم هندوستان و توسط فرد و یا افرادی متعلق به شبه قاره هند نوشته شد بسیاری از شرق شناسان را به سردرگمی کشاند. تا آنجا که مدعی شدند نسخه سریانی کلیله که اخیراً پیدا شد ، تاریخ برگردان آن از هندی به سریانی ، به تاریخ برگردان کتاب به زبان پهلوی نزدیک است پس بر خلاف ادعای مترجم ، نه از زبان هندی ، بلکه از نسخه پهلوی به سریانی برگردان شده است ! یعنی به اعتقاد اکثریت شرق شناسان ،ادعای مترجم که کتاب را از هندی به سریانی برگرداند ، نادرست است و او نسخه پهلوی کتاب را به سریانی برگردان نموده است .

بر عکس گاهی هم از میان شرق شناسان ، یکی مانند سر دنیس راس مدعی می شود که ، ماجرای برزویه و رفتن او به هند و آوردن کلیله برای پادشاه ایران، ساخته و پرداخته ذهن ابن مقفع است.

او مدعی می شود و می گوید ابن مقفع کلیله را نه از پهلوی بلکه از روی ترجمه سریانی به عربی درآورده است ! امروز برای مان روشن است که نسخه پهلوی کتاب و نیز نسخه معروف به سریانی آن ، هر کدام جداگانه برگردان نسخه ای از کتاب کلیله به زبان کهن مردم مازندران است . پیش تر نیز گفته ایم که بر اساس شواهد ، زبان مازندرانیان در گذشته دور، به هندی موسوم بوده است . از سویی دیگر با مطالعه زبان مازندرانی ، سنسکریت کلاسیک یا زبانی نزدیک به آن ، به مثابه "ریشه" زبان مازندرانی برایمان آشکار میشود . واژه های سنسکریت در زبان مازندرانی فراوان یافت می شود.

اصطلاحات متعدد و مشترکات دستوری و گرامر به ارث رسیده از سنسکریت کلاسیک در زبان مازندرانی به روشنی قابل مشاهده است . نگارنده مطابقت کامل و بسیار نزدیک ششصد واژه و اصطلاح مازندرانی را با واژه ها و اصطلاحات سنسکریت کلاسیک در نوشته های منتشر شده اش آورده است.

یافتن واژه هایی مشترک با زبان سنسکریت در این یا آن زبان ایرانی البته امری استثنایی نیست اما واژه های مشترک بسیار و مطابقت گروهی و دسته جمعی آنها با واژگان سنسکریت کلاسیک مکرر در زبان مازندرانی به چشم می خورد مثلاَ در مورد کشت و کار سنتی برنج و یا دامداری سنتی و یا لوازم خانه و آشپز خانه و یا چگونه نامیدن درختان جنگل با اسامی بومی و نام دشت ها و کوه ها و نهر ها حتی نام علف های هرز از همه واضح تر نام بعضی طوایف و نام بسیاری از اماکن کهن و روستا های قدیم در حوزه تجن و یا بسیاری نشانه های دیگر.

آوازه کتاب کلیله در غرب کلیله اول بار به فارسی میانه برگردانده شد و ترجمه به عربی کتاب از روی نسخه فارسی میانه یعنی پهلوی صورت گرفت. اولین ترجمه به عربی به قلم ابن مقفع نابغه ایرانی بوده است. کار او اساس ترجمه های پی در پی کتاب کلیله از زبانی به زبان دیگر شد ازجمله به زبان های اروپایی و غیر اروپایی .

استقبال کم نظیر از این کتاب در اروپا شرق شناسان معروفی را واداشت تا منشا کتاب را در کشوری که حسب الظاهر ایرانیان از آن یاد می کنند یعنی کشور هندوستان پیدا کنند.

ماجرای کتابی موسوم به پنچه تنتره در شبه قاره هند کتابی که نظر شرق شناسان را به خود جلب نمود اثری موسوم به پنچه تنتره بود. این کتاب ، کم حجم تر از کلیله است و قصه از زبان حیوانات. قصه های آن بخشی از قصه های کلیله نیز هست. پیداست که یافته یی چنین، رضایت شرق شناسان را چندان فراهم نمی کند زیرا تاریخ تالیف آن ، قرن ها کوتاه تر از تاریخ پیدایش کلیله به زبان پهلوی است.

آن ها با فرضیاتی که خود اختیار می کنند جستجوی بی فرجامی را تا کنون دنبال نموده اند. ایشان کتاب کوچک پنچه تنتره را به آثاری فرضی در ادبیات هند که دیگر وجود خارجی ندارند مرتبط می سازند و بر مبنای آن گمانه هایی را برای خود برمی شمارند.

حقیقت این است که به قول شادروان دکتر نبی بخش خان بلوچ دانشمند شناخته شده کشورهمسایه ما پاکستان ، نسبت کلیله به پنچه تنتره نسبت کل به جزء است نه وارونه آن. دکتر بلوچ به درستی کلیله را مقدم بر پنچه تنتره می شمارد.

صدای دکتر بلوچ به مدت پنجاه سال ناشنیده ماند اما اخیراَ ترجمه به فارسی رساله او خوشبختانه از سوی دائره المعارف بزرگ اسلامی باز نشر گردید. هنوز در کشور ما ایران که سرچشمه کلیله است به دانش آموزان چنین می آموزند که کلیله و دمنه برآمده از کتابی موسوم به پنچه تنتره در کشورهندوستان است.

گاهی هم درمعرفی کلیله به جای نام کلیله فقط "ترجمه برزویه از پنچه تنتره " را به قلم می آورند . خاطرنشان می کنیم مرزبان نامه که تنها کتاب مشابه کلیله در ادبیات فارسی و در ادبیات منطقه است، این کتاب نیز اصالتاً مازندرانی و تاریخ تالیف آن بر پنچه تنتره مقدم است.

در پایان خواهشمند است در صورت نیاز به توضیحات بیشتر به آثار منتشر شده به قلم نگارنده و آخرین آن " برآمدن کلیله و دمنه شاهکار فر هنگی مازندران باستان " از انتشارات گیلکان – سال 1400مراجعه فرمایید.



    ©2013 APG.ir