سر تو بدزد رفیق ...!
2 فیلم نمایش داده شده در روز نخست نتوانستند رضایت اهل فن و مخاطبان هنر هفتم را جلب کند، ولی استقبال از فیلم «خائنکشی» واپسین اثر مسعود کیمیایی سینماگر کهنهکار سینما توسط تماشاگران ساروی قابل تأمل بود
مازندنومه، علی احسانی: گردونه جشنواره در حالی روزجمعه 15 بهمن برای مازنی ها در دو سینمای «سپهر» و «کانون» مرکز استان به گردش در آمد که اهل فرهنگ و مشتاقان سینما استقبال گرمی در سانس نخست نمایش فیلم از خود نشان دادند. رعایت پروتکل ها در نحوه استقرار تماشاگران در صندلی ها لحاظ شده بود و هنگام ورود به سینما نیز «تب سنجی» توسط کنترلچی سینما اعمال می شد. هرچند که 2 فیلم نمایش داده شده در روز نخست نتوانستند رضایت اهل فن و مخاطبان هنر هفتم را جلب کند، ولی استقبال از فیلم «خائنکشی» واپسین اثر مسعود کیمیایی سینماگر کهنهکار سینما توسط تماشاگران ساروی قابل تأمل بود.
بخاطر چند مشت ریال
ساخت فیلم در گونه سیاسی و نقد یک دوران پر التهاب تاریخی با اهرم درام اگر در مسیر روایت دست انداز و مانع ایجاد شود نه قصه برای مخاطب جذبه خواهد داشت نه روایت تاریخ انسجام خود را حفظ خواهد کرد. «خائن کشی» با نگاهی گذرا به وقایع ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری «مصدق» درامی گنگستری را سر و سامان داده که نه مولفه های ژانر در آن قابل اعتنا است و نه رخدادهای تاریخی. دریچه فیلم با سرقت پول از بانک ملی ایران در سال 1330 در یک کسوف نمادین گشوده می شود.
پولهای سرقت شده دستمایه گروکشیهای سیاسی توسط طیفهای مختلف چپ و راست قرار میگیرد. سارقان اکنون سیاستمداران ورزیده ای به نظر می رسند که انواع بیانیه و تئوری را در نقد یکدیگر و نقد سیستم حواله هم می کنند. این چند دستگی را میان ماموران امنیتی نیز می بینیم که طیفی قائل به کشتار سارقان هستند و طیف دیگر دستور به دستگیری دارند.
نکنه بامزه این است که کیسههای پول (بخوانید پول نفت) از شیرهکش خانه قاسم و نوشگاه «ادی» ارمنی (حمیدرضا آذرنگ) سر در میآورد. به نظر میرسد فیلمساز کهنهکار خواسته رخدادهای 3 دهه اخیر را با اتفاقات ملی شدن صنعت نفت در دهه 30 به شکل موازی قیاس کند. در دوران معاصر نیز پول های نفتی که قرار بود سر از سفره های مردم در آورد، به اشکال مختلف با اهرم اختلاس سر از ولایتهای اجنبی چون کانادا و ... در آورد.
این قیاس معنادار سیاستورزانی که دزدی پیشه کردند و دزدانی که سیاستمند شدند در این درام گنگستری جا نیافتاده و به گونهای بیربط است. مضاف بر اینکه آدمهای اصلی «خائنکشی» عدهای جوان هستند که فقط تئوری و بیانیه میپراکنند؛ گاه برای معشوق سینه چاک میزنند گاه گنگسترهایی میشوند که زمین و زمان و ایضاً مخاطب بینوا را در یک پروسه فرسایشی گلوله باران میکنند.
«خائنکشی» به واقع اثر آشفتهای است که نه روایت گنگستری آن انسجام دارد و نه تصویر تازهای از رخدادهای پرالتهاب سال 1330 ارائه می دهد. مصدقی که فیلمساز ترسیم کرده انسانی مفلوک و از کار افتادهای به نظر میرسد که از اینجا رانده و از آنجا مانده است.
آقا مهدی (امیر آقایی) همان قدر از رفاقت و معرفت دم می زند که شاهرخ (پولاد کیمیایی) از مبارزه و عدالت شعار میپراکند. کیمیایی فیلمساز، مانیفستهای خود را از دهان شخصیت شاهرخ و از زبان -پسر بازیگرش- به پیشانی مخاطب میکوبد. آقا مهدی که «ادی» ارمنی روی سرش قسم میخورد و لفظ «آقا» از زبانش نمیافتد خودش در این منازعه سیاست و رفاقت حنایش رنگ ندارد و به نوعی به همرزمانش هم نارو میزند.
قضیه اوراق قرضه و خرید آن توسط مردم که مصدق در سخنرانیش استمداد میکند یک قیاس نامربوط با رخدادهای معاصر همچون قضیه بورس و دعوت مردم به این حوزه است که دولتهای اخیر دست در جیب مردم بردند و کسری بودجه خود را ناجانمردانه جبران کردند.
«خائنکشی» به واقع ملغمهای است که هم میخواهد درام سیاسی خود را سرپا نگه دارد و هم قصه گنگستری خود را پیش برد. فیلم می خواهد با نیش و کنایه و معادل سازی رخدادهای ابتر دهه 30 با وقایع معاصر، حرف خود را نجوییده و نصف و نیمه ادا کند تا نه سیخ بسوزد و نه کباب که این مهم جز آشفتگی روایت و سرگشتگی مخاطب عایدی چندانی ندارد.
جکی چانی که از فنلاند آمد
فیلمهای اکشن در دوران معاصر خود به شاخههای متنوعی تبدیل شدهاند که هر کدام از این گونهها مخاطبان خود را دارد. در 3 دهه اخیر «چکی چان» هنگ هنگی گونه تازهای از فیلمهای رزمی را تولید کرد که در نوع خود جذابیتهای ویژهای دارد. در سینمای ایران سردمدار فیلم های اکشن «جمشید آریا» دهه 60 و «جمشید هاشمپور» دهه 70 بود که فروش گیشه را تضمین می کرد. اما تفاوت بارز اکشنهای وطنی 4 دهه اخیر با اکشنهای فرنگی توخالی بودن فیلمهای وطنی از درام و شخصیتپردازی بود.
«لایههای دروغ» تازه ترین دستپخت فیلمساز – بازیگر وطنی است که تماشاگر حرفهای سینما از تماشای آن به واقع اعتراف میکند : «صد رحمت به فیلمهای اکشن دهه 60 و 70». «لایه های دروغ» بیشتر اسباب تفریح و خنده مخاطب است تا تزریق هیجان و بالا بردن آدرنالین تماشاگر. حضور این فیلم در بخش سودای سیمرغ و حمایت بنیاد فارابی از چنین معجون بی سر و تهی، اعتراض اصحاب رسانه و سینماگرانی را که فیلم هایشان پشت حصار جشنواره جا خوش کرده، در آورده است.
سامان (رامین سهراب) آتش نشان فداکار وطنی بعد از یک ماموریت جانفشانه به دیار فنلاند هجرت کرده و در آنجا روزگار به مسرت و مبارکی سپری می کند. سامی فنلاندی بعد از چند سال برای فروش خانه پدری با اتفاق بانوی فرنگی و البته یکه بزن خود به مام میهن بازگشته و دمار از روزگار دو طیف خلافکار و مفسد اقتصادی در می آورد. در این سوگ مضحکه سینمایی موضوعی که اهمیت ندارد شعور و درک مخاطب است که بهترین فیلم های اکشن روز دنیا در دسترسش است و این معجون - «لایه های دروغ» - را با نمونه های استاندارد مقایسه می کند.
بدمنهای این فیلم عدهای هالو و ایضا رزمیکار هستند که گویا از اندیشه و فکر تهیاند. در فیلمهای جکی چان نیروهای مقابل او به اندازه شخصیت اصلی زیرکی و توانمندی دارند. مخاطب منازعات آن ها را در بستر داستان و درام طراحی شده می پذیرد.
در سانس دوم روز نخست جشنواره که «لایههای دروغ» اکران شد استقبال اندک مخاطب از این معجون آشفته داستانی با اعتراض و ترک سالن نمایش همراه بود و تماشاگر حرفهای جشنواره نشان داد برای چنین فیلمهای قلابی تره هم خرد نمیکند.