تعداد بازدید: 1963

توصیه به دیگران 3

چهارشنبه 20 بهمن 1400-21:41

روز شمار چهلمین جشنواره فجر در ساری -روز پنجم

لباس های خیس در سایه سار نیزار

روز پنجم جشنواره علاقه مندان مازنی هنر هفتم در سینما «کانون» ساری شاهد یکی از بهترین فیلم های دفاع مقدسی 4 دهه اخیر بودند.


 مازندنومه، علی احسانی: در اسلوب روایی داستان، اصل مهم در جلب توجه مخاطب به رخدادهای تدارک دیده شده در اثر به قهرمان و شخصیت اصلی فیلم مرتبط است. قهرمان سازی در چارچوب فیلم آن هم از نوع حماسی – جنگی آن به مسیر پرورش شخصیت و زیر ذره بین بردن سکنات و رفتار آدم اصلی مرتبط است. حدود 4 دهه از ساخت فیلم هایی با موضوع دفاع مقدس سپری شده و در این مدت سینمای ایران شاهد فیلم های متنوع و ایضاً ضعیف و سستی در این گونه مهم وطنی بوده است.

روز پنجم جشنواره علاقه مندان مازنی هنر هفتم در سینما «کانون» ساری شاهد یکی از بهترین فیلم های دفاع مقدسی 4 دهه اخیر بودند. فیلمی که بشدت در رعایت اسلوب روایی و ساختاری سینما سنجیده عمل کرد و حاضران در سالن را به وجد آورد. سازنده «موقعیت مهدی» تصویری ملموس، باور پذیر و انسانی از یک فرمانده دوره جنگ تحمیلی در اثرش ارائه داد.
«شب طلایی» که در سانس دوم اکران شد تجربه ای سخت برای فیلمساز جوانش بود که نام و اعتبار پدر فیلمسازش که از مهم ترین سینماگران دفاع مقدس است در کنار خود یدک می کشید. «یوسف حاتمی کیا» درامی شهری را با لشکری آدم آب زیرکاه به خط کرده بود تا به بهانه شمش طلا اخلاق و مناسبات عاطفی ایرانیان معاصر را به سلابه نقد بکشد.   

چُخ ممنون غارداش...  

اینکه فیلمساز در یک اثر سنگین و وزین جنگی حضور خودش را به رخ نمی کشاند و زاویه دیدی ساده و بدون تکلف را در «موقعیت مهدی» در دستور کار خود قرار می دهد نشان از درایت و پختگی سینماگر آذری زبان دارد. از حرکت های گل درشت الا و کلنگی و دوربین روی دست در این فیلم خبری نیست. دوربین مانند قهرمان هایش با حجب و حیا است؛ به قول معروف بی جهت پشتک وارو نمی زند. مهدی باکری در مقام فرمانده یک انسان و شهروند معمولی آذری ترسیم شده که دغدغه های شخصی و کاریش در یک بستر ساده و بدون تکلف روایت می شود.

دریچه روایی فیلم با سکانس خواستگاری باکری از همسرش آغاز می شود و چقدر این سکانس پرملات و جذاب در آمده، دوربین ثابت است. زن و مرد جوان آذری با دو استکان چای ترانه طولانی عشق و حیات مشترک را برای مخاطب روایت می کنند. بده و بستان دو بازیگر آذری بشدت کنترل شده و سنجیده است، دیالوگ های دو شخصیت ملموس ، باورپذیر و عین سادگی است.
فیلم از مولفه های بومی منطقه به نیکی بهره برده است، استفاده از اشعار و ترانه های محلی، نواها و مراثی آذری چه در فصل های رزمی اثر و چه در بخش هایی که فیلمساز به خلوت آدم هایش نقبی می زند بشدت تأثیرگذار است.  

فیلمساز روایتش را بر ساختار اپیزودیک استوار کرده و در هر بخش عنوانی برای آن در نظر گرفته است. در عناوین فصل ها که با ذکر تاریخ رخدادها همراه است به نوعی فیلمساز به روایتش سندیت بخشیده است. فصل ها به واقع با یک نخ تسبیح به هم ربط پیدا می کنند که این مهم به دستان مهدی باکری در مقام قهرمان درام گره خورده است. بستر شاعرانه و ملموسی که نویسنگان فیلمنامه برای اثر در نظر گرفته اند از میزان خشونت فصل های جنگی که به چند عملیات مهم تاریخ جنگ تحمیلی پیوند خورده به شکل منسجم کاسته است.

البته رکن مناسبات آدم ها در سکانس های شهری با محوریت مهدی باکری است که به واقع قهرمان قصه در راس مثلث روابط خانوادگی و بخش شغلی خود قرار دارد. اما این ساختار مثلثی در فصل های جنگی شکسته شده و محوریت روایت به ریز داستان های گره می خورد که مرتبط با دوستان و همرزمان باکری است. مانند داستانک جذاب خسرو و محمد که در زمان تحصیل و مسابقه فوتبال محلی، محمد آسیب می بیند و خسرو او را کول گرفته تا به خانه شان برساند. این صحنه به میدان نبرد گره می خورد که اکنون خسرو جنازه دوست شهیدش را به کول گرفته تا به پشت خط برساند. دیالوگ های طراحی شده برای دو دوست که در زمان گذشته خسرو بر کول محمد با پای مجروح نشسته بسیار سنجیده و درخشان است؛ به موازنه آن در وسط آتش دشمن همان دیالوگ ها اکنون به شکل دیگری توسط محمد روایت می شود.

همانطور که اشاره شد در فصل های رزمی فیلم، باکری به نوعی از راس روایی رخدادها فاصله گرفته و قصه سایر رزمندگان در ارتباط با او اصل قرار می گیرد. مانند فصلی که به شهادت برادرش حمید مرتبط است و تلاش برای بازگرداندن جنازه ها که حاصلی برای رزمندگان ندارد.

پرونده قهرمان فیلم با اپیزود «لباس های خیس» بسته می شود. اسفند 63 و رخدادهای عملیات بدر این بخش پایانی را سر و شکل می دهد. در فصلی زیبا در غروبی دل انگیز باکری در نیزار می خرامد و گویی برای وصال با معبود مهیا می شود. فصلی که ترانه زندگی در آن ختم شده و آوای سفر نواخته می شود و همسر باکری در این حسرت می ماند که برای یکبار هم شده همسرش را با لباس خشک راهی کارزار رزم نکرد.  

ماسک های کذایی

ویروس منحوس کووید چشم بادامی ها گویی قصد جدایی از حیات و پیوستن  به وادی ممات را ندارد و این روزها هم بدجوری برای موجود دو پا خط و نشان می کشد و گویی حریف می طلبد. «شب طلایی» روایت حریف طلبی و چانه زنی انسانهای معاصر شهرنشین در وادی اخلاق است. هر چند که نیمی از یک دوجین شخصیت های این فیلم به زینت ماسک مجهز شده اند ولی این ویروس چشم بادامی ها نقش حیاتی در ساختار روایی اثر ندارد و یک کارکرد کارت پستالی و ایضاً نمادین برای زمان رخدادهای فیلم محسوب می شود.

«یوسف حاتمی کیا» در نخستین تجربه سینمایی خود کار سختی را پیش برده است، کل زمان فیلم در یک خانه سنتی و قدیمی سپری می شود و جز چند فصل کوتاه که آدم ها به حیاط و پشت بام سرک می کشند در مابقی زمان فیلم شخصیت ها در اتاق های مختلف بدنبال حل معمای دو شمش طلای مفقود شده  هستند.

جشن تولد مادر (مریم سعادت) اعضای خانه را گرد هم آورده که با حضور ناگهانی حامد (حسن معجونی) داماد کلاش خانواده، آتش درام شعله می گیرد. یک دوجین آدم در این داستان حضور دارند که تا بخش پایانی اثر، سینماگر در حال معرفی و رو کردن شناسنامه اخلاقی و رفتاری آن هاست.

به نظر می رسد فیلم از همین نقطه ضربه خورده، چون هم ظرفیت گسترده شدن و توسعه درام در حد یک سریال چند قسمتی را دارد و هم حذف تعدادی از شخصیت ها که در شرایط کنونی در حد آکسسوار هستند فقط قصه را با روایت هایشان حجیم و فربه می کند. سینماگر تازه کار در هدایت انبوه بازیگران و طراحی میزانسن برای خروج و ورود آدم هایش به موقعیت ها، به توفیق نسبی می رسد اما تا مرحله گره گشایی گویی آدم ها در یک سیکل بسته به دور یکدیگر در حال چرخش هستند و این کشدار شدن در یک سوم پایانی اثر فیلم را از ریتم می اندازد.

چون در برخی بده و بستان های آدم های قصه ، موضوع شمش ها فراموش و مچ گیری و افشاشدن روابط پنهانی دخترهای خانواده با پسرهای فامیل اصل قرار می گیرد؛ به گونه ای ریسمان کار از دست فیلمساز رها شده و مخاطب نیز بلاتکلیف می ماند هر چند که در این پروسه ماسک های واقعی که شخصیت های آب زیرکاه و کلاش خانواده به چهره زده اند کنار می رود، اما این مهم برای جمع بندی داستان و قضیه شمش های گمشده کفایت نمی کند.  «شب طلایی» به عنوان نخستین اثر یک فیلمساز جوان با توجه به سختی کار در فضای بسته و محدود و تعدد آدم های حاضر در فیلمی نمره قبولی را به خود اختصاص می دهد. 

 

 



    ©2013 APG.ir