تعداد بازدید: 4530

توصیه به دیگران 0

پنجشنبه 26 آبان 1401-8:8

زندگی نابرابر روستایی/فقر پنهان زیر چتر سبز روستا

در جامعه روستایی چیزی به اسم بازنشستگی وجود ندارد. زن و مرد روستایی با دستان لرزان وکمرهای خمیده تا قبل از اینکه مرگ به سراغ‌شان بیاید، مشغول کارند.


 مازندنومه، فاطمه عربی: چندی قبل صداوسیما درگزارشی،گفته است که درطول شصت سال، نسبت جمعیت روستایی از حدود۷۰درصد به حدود۲۵درصد رسیده است؛ این یعنی فاجعه و هنوز هم ابعاد این فاجعه به درستی از سوی بعضی مسولان درک نشده است.

درکتاب‌های تاریخی دوران مدرسه بارها این جمله را خواندیم که تمدن ایرانی از زندگی روستایی آغاز شد. جامعه روستایی جایی برای زندگی،کشت وکار، دامپروری و شکار بود. بعدها به تدریج شهرها شکل گرفت و زندگی جدید آغاز شد. تکنولوژی به کمک مردم آمد وآن‌قدر توسعه یافت که کم‌کم شکافی بین جامعه روستایی و شهری ایجاد شد.

روستاها که روزگاری مهدتمدن بشری بودند با گذشت زمان وناکار‌آمدی برنامه ریزان، همواره با مشکلات زیادی مواجه اند.

راه مهم‌ترین معضل جامعه روستایی است؛ دسترسی به راه آسفالته، آب آشامیدنی، نبود امکانات بهداشتی وتحصیلی موج جدید مهاجرت‌ها را رقم زد. پس از سال‌ها رنج، حالا که روستاها به آب لوله کشی دسترسی دارند،آب ندارند. کمبود آب به معضل جدی در روستاها به ویژه روستاهای بالادست تبدیل شد.

جوان‌ها برای داشتن آینده ای روشن به شهرهای همجوار مهاجرت کردند. روستاییانی که خود زمانی به زندگی در روستا و نگهداری از زمین های آبا واجدادی‌شان تعصب داشتند، حالا خود مشوق رفتن بچه های‌شان شدنه اند. زمین های‌شان را فروختند تا مبادا آینده فرزندان‌شان همانند خودشان تلخ وسخت باشد.

با رفتن جوانان، چرخ‌های کار، تلاش وامید روستا ازکار افتاد. تنها پدران ومادران سالخورده در روستا باقی ماندند و زمین های اجدادی‌شان کوچک و کوچک‌ترشد. بعدها که موج معکوس مهاجرت‌ها شکل گرفت، روستا تبدیل به دهکده ای ویلایی و مجوز های بی حساب و کتاب برای ساخت داده شد.

روستاییانی که خود با مشکل کمبود آب مواجه بودند و برای دفع زباله های‌شان برنامه ای نداشتند، مشکل‌های آنان دوچندان شد. عملا برخی روستاها در شش ماهه نخست سال به ویژه آخرهفته ها با بی آبی مواجه اند و یا مجبور به تقسیم بندی آب در  طول روز هستند.

برای جمعیت شناور و این حجم از زباله برنامه ای تعریف نشد وزباله ها هم درگوشه ای از روستا رها شده است. انباشت زباله روی هم، موجب ایجاد بوی نامطبوع در روستا شده است، دام‌های اهالی در میانه زباله مشغول نشخوار هستند.

مدرسه هایی که مخروبه شدند

با وجود همه تحولات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی اما هنوز بعضی از روستاییان به ویژه در جامعه عشایری بیشتر،آداب و رسوم و سنت های خود را حفظ کردند. صنایع دستی تولیدی و دست‌بافته‌های زنان روستایی و عشایر به خارج از کشور صادر می‌شوند. در نمایشگاه‌های صنایع دستی سیاه چادرهایی برپا می‌شود که در آن صنایع دستی و محصولات غذایی به فروش می‌رسد. هنوز هم جای امید باقی است که مردم به صنایع دستی علاقه‌مندند وبرای خرید آن حاضرند مبلغ قابل توجه ای بپردازند.

در روزگار نه‌چندان دور، برای یک دانش آموز در منطقه دور افتاده، معلم فرستاده می‌شد. اما الان سیاست‌های آموزش وپرورش تغییر کرده است. تنها مدرسه روستا که چندین نسل در آن درس خواندند به خرابه ای تبدیل شده است.

اگر قبول داریم روستا محل تولید محصولات استراتژیک و حیاتی است و۹۰درصد تولیدات کشاورزی در روستاها انجام می‌شود‌، امنیت تولید محصولات غذایی کشور بر دوش روستاییان است. عشایر  ۲۸درصد از دام‌های سبک ،۲۵درصد گوشت قرمز و۲۸درصد از صنایع دستی کشور را تولید می‌کنند، به مسایل آن‌ها کمتر توجه می‌شود.

مسئولان ما طی این سال‌ها با عملکردشان نشان دادند که بیشتر شعار می‌دهند تا آن‌که قولی را که خود دادند، عمل کنند.

شعار گردشگری روستایی می‌دهیم اما بودجه ای را برای بازسازی بناهای قدیمی و تاریخی روستاها تخصیص نمی دهند.

درد همان درد است

آثار تخریب ناشی از زلزله، سیل و طوفان در روستاها به ویژه روستاهای دور دست زیاد است. سیل که بیاید، سقف آرزوهای اهالی روستا زیرآب می رود..

 خشک‌سالی که آمد، دیگر اندک امید باقی مانده روستاییان از بین رفت. شالیزارهای سبز به کشت‌زاری خشک تبدیل شدند. درد را از هر طرف که بنویسید درد است اما دردی بالاتر از این همه مشکلات، وعده های پوچ مسئولان است. دوندگی‌های بی‌حاصل برای گرفتن تسهیلات و خسارت‌های ناشی از حوادث.

 مشکلات موجود در روستاها، به دلیل سومدیریت‌ها در دولت‌های مختلف به وجود آمده است. در حوزه آبخیزداری مشکلات را به درستی حل نکردند. وزارت نیرو،سازمان جنگل‌ها، بنیادمسکن، اداره راه و ده‌ها سازمان و ارگان دیگر نتوانستند آن‌طور که شایسته است، توسعه همه جانبه رابرای جامعه به ویژه در حوزه روستایی به ارمغان بیاورند.

سفره هایی که کوچک‌تر شد

نداشته های روستاییان زیاد است که اگر درسطح کلان به آن رسیدگی می‌شد شاید امروز ماهم مثل سایرکشورها،روستایی ثروتمند و شاداب داشتیم. نداشتن مسکن مقاوم، نداشتن سند ثبتی برای املاک مسکونی وغیرمسکونی، نداشتن درآمدکافی از کشاورزی و باغداری و باصرفه نبودن دامداری، نبود سیستم درست درچرخه تولید به مصرف، نبود برنامه حمایتی مشخص برای جبران خسارت‌های خشک‌سالی و حادثه‌های طبیعی، نبود پوشش‌های درست بیمه ای، نبود عدالت آموزشی، درمانی و رفاهی، افزایش مهاجرت به شهرها همه و همه باعث کوچک‌ترشدن سفره‌های روستاییان و رنج بیشتر آن‌هاشده است.

در جامعه روستایی چیزی به اسم بازنشستگی وجود ندارد. زن و مرد روستایی با دستان لرزان وکمرهای خمیده تا قبل از اینکه مرگ به سراغشان بیاید، مشغول کارند. به دلیل خلاهای قانونی و نبود سیستم درست بیمه،وضعیت بازنشستگی و شرایط‌ سالمندی‌شان نگران کننده است.

تقویت دهیاری وشوراهای روستا

دهیاری و شوراهای روستاها را برای سهولت در انجام امور اداری،ایجاد کردند این خود اقدام خوبی است اما به شرط دادن اختیارات و بودجه کافی .دهیاری‌ها باید تقویت شوند تا روستا در مسیر توسعه و شکوفایی قراربگیرد. اما آن‌طور که دیده می‌شود، نقش آن‌ها بیشتر معدود به کارکردهای سیاسی و عمرانی است. طرح‌های هادی روستایی هر۱۰سال نیاز به تغییروبازنگری دارد اما سال‌ها زمان‌می‌‌برد تا مطالعات طرح تمام شود و بعد از آن چند سالی طرح به دلیل نبود بودجه نیمه کاره رها می‌شود.

 به دلیل نبود متولی توانمند درحوزه توسعه روستایی و مدیریت پراکنده،هنوز روستاهای ما نتوانستند به جایگاه درست خود دست یابند. دادن بسته‌های معیشتی برای رفع فقر در روستاها خود نشان از آن دارد که مسولان به دنبال حل ریشه ای مشکلات روستاییان نیستند.

برای زندگی پایدار در روستا باید درآمد پایدار ایجاد کرد.از ظرفیت و امکانات روستا به نحو درستی استفاده کرد.خدماتی که به روستا داده می‌شود باید متناسب با خدمات شهری باشد.

 



    ©2013 APG.ir