تراژدی برنده و بازنده ندارد
یک نویسنده گفت: تراژدی فضایی است که برنده ندارد، برنده و بازنده، هر دو بازنده هستند.
مازندنومه، کلثوم فلاحی: رضا زرینکمر عصر پنجشنبه در نشست «از پدر کشی تا پسر کشی»؛ مقایسه تطبیقی افسانه ادیپ شاه و داستان رستم و سهراب، اظهار کرد: برای مطالعه ریشههای پدر کشی و پسر کشی دامنه مطالعه را میتوان به پیش از تاریخ، در اسطورههای آفرینش و در نخستین نمونههای خلق انسان برد و کشته شدن هابیل در این راستا است.وی با بیان اینکه اسطورهها مملو از این نمونهها است، افزود: در اسطورهها، هرکول پهلوان بزرگ یونانی فرزندان و همسر خود را میکشد و ادیسه قهرمان هومر هم توسط فرزند خود کشته میشود.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه در شاهنامه نمونههای پررنگ پدر کشی و پسر کشی دیده میشود که در چند نسل ادامه پیدا میکند، گفت: به چرخه معروف سام، زال، رستم و سهراب بیندیشید، وقتی زال به دنیا آمد توسط سام به دور انداخته شد، در مرحله بعد زال نسبت به رستم چنین کاری انجام نمیدهد اما قبل از اینکه رستم آماده رزم شود او را به نبرد میفرستد، نمونه دیگر مرگ کیکاووس توسط سیاوش است، سیاوش هم با پدر خود چنین کرد و نمونه معروف دیگر خاندان لهراسبی است.
نویسنده کتاب«از این سموم» با بیان اینکه داستان رستم و سهراب در این زمینه شناخته شده و معروف است، تصریح کرد: مهمترین بحث ما جایگاه این داستان در منظومه شاهنامه است، رستم از مهممترین کارزار خود یعنی از هفتخان بازگشته است که قصه شروع میشود.
زرینکمر با اشاره به اینکه تراژدی دیگر ادیپ شاه است که اتفاقات مشابه رستم و سهراب در جامعه دیگری اتفاق میافتد، ادامه داد: ادیپ سعی کرد از تقدیر بگریزد اما در مسیر، لائوس، پدر خود را کشت سپس پادشاه شد؛ ادیپ به دنبال نشانههایی میگردد و در نهایت به این نتیجه میرسد کسی که لائوس را کشته خودش است.
وی درباره عوامل مشترک در داستان رستم و سهراب و ادیپ شاه، خاطرنشان کرد: نخستین عامل که تراژدی را میسازد تقدیر است، تراژدی سخن از به چنبر افتادن انسان در برابر تقدیر را به نمایش میگذارد.
این نویسنده با اشاره به اینکه عامل دیگر آز است که در برابر خرد قرار میگیرد، اظهار کرد: به دلیل آز، فرد در مقابل تقدیر قرار میگیرد و از بین میرود، این نمونه در ادیپ هم مشاهده میشود، مادر ادیپ به دلیل آز و ملکه ماندن با ادیپ ازدواج میکند و از لائوس میگذرد و به نوعی در برابر تقدیر قرار میگیرد، در داستان رستم و سهراب هم آز بسیار زیاد است رستم برای اینکه پادشاهی را حفظ کند آز ورزی میکند.
زرینکمر با بیان اینکه مهمترین عنصر این داستان، شناختن است، افزود: عناصری که تراژدی را شدید میکند نشناختن است، رستم و سهراب تا پایان همدیگر را نمیشناسند و نمونههایی که میخواهند این ۲ را به هم بنمایانند از بین میروند یا کتمان میکنند.
وی گفت: پهلوان در شاهنامه همیشه سعی میکند نام خود را پنهان میکند و باور باستانی وجود دارد اگر کسی نام شما را بداند، میتواند جادو کند و برای همین رستم هم نام خود را نمیگوید، حتی سهراب هم مهره و نشان خود را زیر لباس پنهان میکند.
تجاهل در داستان رستم و سهراب
این نویسنده با اشاره به اینکه عنصر شباهت هم در رستم و سهراب نادیده گرفته میشود، تصریح کرد: پهلوان ایرانی وقتی سهراب را میبیند به کاووس نامه مینویسد که سام جدیدی آمده است و کاووس نامه را به رستم میدهد اما رستم تصور نمیکند سهراب پسرش است؛ شباهت به گونهای است که پس از مرگ سهراب، گویا سامی در تابوت خوابیده است البته از طرف رستم و سهراب نوعی تجاهل در داستان دیده میشود و لایه نازکی از ناشناخت وجود دارد.
زرینکمر با اشاره به اینکه به این داستانها از چهارچوب نظری مختلف میتوان نگاه کرد، ادامه داد: نگاههایی وجود دارد که رستم میدانست سهراب فرزندش است اما به خاطر کشورش، سهراب را نادیده گرفت.
وی خاطرنشان کرد: تراژدی فضایی است که برنده ندارد، برنده و بازنده، هر دو بازنده هستند.
اسطوره حالت نمادین دارد
در ادامه این نشست یک روانپزشک گفت: اسطورهای که در کتابهاست و قرار است در لای کتاب بماند محکوم به فراموشی است، اسطوره حالت نمادین دارد، گذشته نیست و در زندگی ما جریان دارد و برای همین زنده میماند.
محسن فضلعلی با بیان اینکه شاید حیات روانی بشر بدون اسطوره، کامل نمیشد، اظهار کرد: اسطوره، خواب و اختلالات مختلف، ظاهر آشکار دارد، نمادین است و چیزی زیر داستان قرار دارد که باید رمزگشایی شود و خوابهای ما شاهراهی به ناخوداگاه است.
وی افزود: اگر مطالب نهفته در این سه مورد را نتوانیم پیدا کنیم محکومیم که تکرار شوند، اگر میخواهیم آسیب کمتری از این قصهها ببینیم باید بدانیم چه اتفاقی افتاده است،
برای بقیه نسخههای خوبی میپیچیم اما کاری را که میدانیم اشتباه است انجام میدهیم چون میل به ندانستن داریم.
این روانپزشک با بیان اینکه وقتی متولد میشویم فقط غریزه هستیم و تمایل وصف ناپذیر برای ارضای غریزه داریم و زندگی هم عرصه را برای این کار فراهم میکند
و بعدها میخواهیم دوباره این را تجربه کنیم، گفت: در یک فضای خودشیفتگی اولیه هستیم که همه چیز خوب پیش میرود، ما هستیم و محبوب، محبوب همان مادر است و هرچه میخواهیم فراهم میکند، این مسئله پایداری ندارد چون دیگری هم در جامعه و زندگی ما وجود دارد که باید او را به رسمیت بشناسیم پس دچار دوگانگی میشویم که چرا به مرور محدودیت به وجود آمده است و قصه رنج و درد شروع میشود.
فضلعلی با بیان اینکه تمام تلاشهای بعدی انسان، دانسته و نادانسته در ساحت ناخودآگاه در راستای برگشتن به همه چیز خواهی است و بعضیها هیچ وقت از این شرایط خارج نمیشوند، تصریح کرد: انسان حیوان مردد بوده و ویژگی انسان تردید است و برای همین بذر خصومت در صمیمیترین رابطهها اتفاق میافتد.
وی با اشاره به اینکه افسانهها مصالحه بین مهر و کین است، ادامه داد: اگر به اینها دقت نکنیم و بر ما چیره میشوند و چنانچه آگاه نشویم نوشدارو بعد از سهراب است که برای ما راهگشا نخواهد بود.
رستم بر سر چهارراه انتخاب
این روانپزشک با بیان اینکه رستم بین خوشنامی، مطیع قانون بودن، رویارویی با پسر و میل به مهر به پسر در چالش است، خاطرنشان کرد: اگر بگوییم رستم میدانسته یا نمیدانسته که سهراب پسرش است در هر 2 مورد درست گفتیم، شاید خودآگاه نمیدانسته اما در ناخودآگاه میدانسته که سهراب پسرش است.
وی با اشاره به اینکه قصه ادیپ، پدرکشی محض نیست، یادآور شد: ابتدا یک پسر کشی اتفاق میافتد که به نتیجه نمیرسد، این قتل نمادین در هر ۲ داستان اتفاق میافتد.
فضلعلی با طرح این پرسش که چرا این اتفاق یکجا پسر کشی است و در دیگری پدرکشی، اظهار کرد: چون نظام شرقی پدرسالارانه در مقابل جنبش نوظهور میایستد، این نظم نباید بهم بخورد حتی به قیمت کشتن پسر باشد، به دنبال نام نیک و حفاظت از وطن، رستم از پسرش گذشت.
وی افزود: چون خرد و آگاهی نبود، مهر رستم و سهراب نجنبید، منظور از خرد، آگاهی نیست، ناخودآگاه است؛ هیچکس به اندازه خودمان کمر به شکست و نگونبختی ما نمیبندد، خود ناآگاهمان، اما خودآگاه به ما کمک میکند.
این روانپزشک گفت: خرد از«مادر به اندازه کافی خوب» به دست میآید مادری که میتواند به فرزند خود عشق ورزیدن را بیاموزد، کارکرد مادر خیلی مهم است.
وی با اشاره به اینکه داستان سهراب و به دنبال پدر بودن خیلی مهم است، تصریح کرد: داستان اصلی چیست چرا سهراب به دنبال پدر بود، برای اینکه به رسمیت شناخته شود انسان جایی که به رسمیت شناخته نشود سر ناسازگاری میگیرد، اما در این داستان، رستم اگر سهراب را به رسمیت بشناسد ماموریت خود را باید کتمان کند و در نهایت از جایی که به رسمیت شناخته ضربه میخورد، اگر میخواهید تراژدی تکرار نشود باید به رسمیت شناخت، از خودشناختنی برای به رسمیت شناختن دیگری باید وجود داشته باشد.
فضلعلی ادامه داد: قصه این است وقتی از خودت نتوانی مراقبت کنی از دیگری همنمیتوانی مراقبت کرد و به همین دلیل، بدترین انتقامگیرندهها پر حرارتترین عشاق هستند.
وی با بیان اینکه پدرکشی با پسرکشی فرقی ندارد، خاطرنشان کرد: ساحت ناخودآگاه همان چیزی است که دامن هر ۲ را میگیرد، فرقی ندارد خشم علنی گسیخته، به رسمیت نشناختن دیگری و توازن انرژی را رعایت نکردن، در نهایت به بدنامی منجر میشود.
فضلعلی با اشاره به اینکه ادبیات در و گهر است، گفت: اگر شعر و فرهنگ نباشد روان ادمی از بالندگی باز میمالند، خرد رمزگشا شده، کتاب خواندن خوب است اما باید بدانیم مشکل کجاست و در اتاق درمان آن را بیابیم.