روياي سفير
يادداشتي از:ايرج نيازآذري، مدير روابط عمومي دانشگاه مازندران
همزمان با دفاع مقدس در سال 62 دوم راهنمايي را در مدرسه شهيد وحيد بابايي بابل مي گذراندم. صبح يك روز سرد زمستاني در كلاس درس فارسي همكلاسي ها از معلم درخصوص علل پيشرفتهاي علمي كشورهاي توسعه يافته مثل امريكا و ژاپن سئوال كردند و تحت تاثير تبليغات دشمنان از پيشرفت هاي علمي آنها به وجد آمدند و هر يك از هم كلاسي ها براساس اطلاعات درست يا نادرستي كه داشتند از محاسن دول غربي سخن گفتند.
راقم اين سطور در آن لحظه از معلم گرامي پرسيد آقا اجازه،آيا ما ماهواره يا فضاپيما داريم؟ معلم نگاه سردي به من کرد و آهي كشيد و گفت: پسرجان ما بايد فرستادن فضا پيما را در خواب ببينيم و من پس از خنده تمسخرآميز بچه ها سرجايم نشستم. در دلم گفتم من هم روزي مي خندم، آن هم خنده شوق و افتخار. سال ها گذشت و ملت مقاوم ما پس از پشت سر نهادن امتحانات بزرگ و كوچك و فراز و نشيب هاي متعدد از جمله دفاع مقدس و سازندگي، به بركت استقلال و آزادي كه خون بهاي شهيدان، رهبري امام راحل و مقاومت ملت غيور ، طعم شيرين رها شدن از قيود وابستگي را چشيد و در عرصه هاي مختلف علمي و فني قله هاي پيروزي و خودكفايي را يكي پس از ديگي فتح کرد.
وقتي از سيماي جمهوري اسلامي ايران پرتاب عزتمندانه سفير را به فضا ديدم بسيار خرسند شدم و بخاطر ايراني بودن به خودم باليدم. غرق در تماشاي اوج گرفتن كاوشگر سفير بودم كه ناگاه خاطره سال دوم راهنمايي به ذهنم آمد و پس از 24 سال حسابي به خاطر دستآوردهاي هوا - فضا كه ثمره اعتماد به نفس ملي است مسرور شدم.
آري ديروز همكلاسي ها جاهلانه به من خنديدند و من امروز با غرور به دشمنان اسلام و ايران مي خندم و احساس سرافرازي مي كنم.
(um@umz.ac.ir)
- چهارشنبه 17 بهمن 1386-0:0
عماد افروغ درباره دكتر دلاور بزرگ نيا با شوراي نگهبان در حال رايزنيه ،نگران نباشيد اون بزودي مي آد