«اسماعیل» براهنی را دیر دریافتیم
نشست تاثیر رضا براهنی بر روشنفکری معاصر با حضور عبدالجواد موسوی -شاعر و منتقد ادبی- در ساری برگزار شد.

«مازندنومه، کلثوم فلاحی: عصر جمعه نشستی درباره تاثیر رضا براهنی بر روشنفکری معاصر با حضور عبدالجواد موسوی در شهر کتاب ساری برگزار شد. چکیده صحبتهای موسوی در ادامه آمده است:
-دایره کارهایی که رضابراهنی انجام داده وسیع و گسترده است، اهل فلسفه و نظر وقتی میخواهند درباره کسی حرف بزنند دورههای متفاوت کاری او را تقسیمبندی میکنند خوب است درباره شاعران و نویسندگان هم این کار را انجام دهیم.
-مشکلاتی که امثال براهنی دارند این است که نسل او خیلی زود وارد عرصه فرهنگ و سیاست شدند و ممکن است نظراتشان در طول زمان تغییر کند اما چون مکتوب شده بر همان اساس ارزیابی میشوند و کسی مانند براهنی که کار شعر و قصه و سیاسی کرده مشکلاتش مضاعف میشود.
-براهنی در جوانی ادبیات انگلیسی خواند و به همان واسطه در میان همنسلان خود متمایز شد، در میان کسانی که افراد ممتازی یبودند و شعر خوبی هم داشتند اما از سواد آکادمیک برخوردار نبودند براهنی زود رشد کرد.
-براهنی به دلیل زباندانی با نظریاتی آشنا بود که خیلی از دیگران با آن آشنا نبودند و بیپرواییاش خیلی با معیارهای ما شاید سازگار نباشد اما در زمان خودش شوق خواندن را در مخاطبان ادبیات زنده کرد، نقدهای اولیه او متاثر از دیدگاه چپ رادیکال بود. امروز هم میبینیم فیلم جنگی میسازند و حرفهای امروزی را به عنوان دیالوگ آدمهای دهه ۶۰ استفاده میکنند.
-بعضی وقتها با نگاه امروزی دیروز را نگاه میکنیم امروز نباید بگوییم چرا براهنی دیروز آن حرفها را میزد؛ چون خریدار داشت. سهراب سپهری خیلی مخاطب نداشت، بعد از جنگ مخاطب پیدا کرد. تا وقتی فضای بزن بزن است همه دنبال حرفهای تندتر هستند، سپهری حواسش بود این مسائل زودگذر است و مخاطبش را پیدا خواهد کرد، سهراب سپهری که به مسائل سیاسی روزگار خودش بیاعتنا و عافیتطلب بود و به او «بچه بودا اشرافی» میگفتند تحت جو ضد سلطنت، وقتی میفهمید فرح قرار است به نمایشگاه نقاشیاش برود در نمایشگاه حاضر نمیشد.
-وقتی کسی را با نگاه امروزی متهم میکنیم باید حواسمان باشد در چه هوایی نفس کشید، آن هوا انرژی براهنی را از او گرفت. بعضی از نویسندگان هستند که حتی نامههای شخصیشان تبدیل به اثر هنری شود، اینها بخشی از تاریخ روشنفکری ماست که اهل ادبیات و فرهنگ هستند از نثرش هم لذت میبریم اما از دعواهای براهنی با حکومت وقت، چیزی دستمان نمیآید جز اینکه افسوس بخوریم کاش وقتش را روی چیز دیگری میگذاشت.
-اگر «روزگار دوزخی آقای ایاز» منتشر میشد شاید سرنوشت براهنی تغییر میکرد. درباره براهنی ستمی که میشود این است که شاعران او را داستان نویس میدانند و داستاننویسان او را شاعر و برخی هم منتقد؛ مگر اینکه مثل شاملو، شعرش با بقیه حوزههای کاریاش آنقدر فاصله داشته باشد که او را شاعر بدانند اما براهنی این توفیق را تا سالهای سال پیدا نکرد. بعد از انقلاب روی شعر و داستان بیشتر متمرکز شد و کار درخشان «رازهای سرزمین من را نوشت».
- دورهای هم شاهد دو قطبی گلشیری و براهنی بودیم و براهنی به آن دامن میزد، براهنی همه را از خود میرنجاند و اگر کار خلاقانهای هم انجام میداد از طرف خیلیها دیده نمیشد. دوره درخشان او بعد از جنگ شروع شد با کارگاههایی که در ایران راه انداخت.
-در منظومه «اسماعیل» نگاه عاشقانه براهنی به این سرزمین ستودنی است که در زمان خودش درک نشد، منظومهای که در میان آثار شعری براهنی جایگاه ویژهای دارد و جدای از شکل ساختاری آن، جایی که براهنی در این منظومه ایستاده بسیار جایگاه درستی است اگر در زمان خودش فهم میشد لازم نبود از این مملکت کوچ کند.
-پرکاری براهنی بسیار عجیب بود و این هم فکر میکنم به کارهای براهنی لطمه زد. شنیدم که میگویند همینگوی داستان «پیرمرد و دریا» را ۲۰۰ بار بازنویسی کرده اما براهنی مربوط به نسل شتابزدهای بود که آمده بودند همه کار کنند و دنیا را از نو بسازند.
-منظومه اسماعیل را که الان هم منظومه خواندنی است شاید بهتر بود ویراستاری میکرد انگار اصلا وقت این کارها را نداشتند. مشهور است رهی معیری تا ۶ ماه شعرش را توی گاوصندوق میگذاشت و سراغش نمیرفت. میخواست آن ارتباط عاطفی را حفظ کند، وقتی زمان میگذشت شعر خود ویراستاری میکرد.
-من فکر نمیکنم براهنی قائل به ویراستاری بوده، آثاری مثل اسماعیل که مربوط به یک لحظه خاص است را میتوان درک کرد اما بقیه آثار را میتوانست ویراستاری کند.
-شعر «مولا ویلا نداشت» را قزوه از روی دست براهنی مشق کرده، حتی از اسم اسماعیل هم استفاده کرده هرچند تفاوت ایدئولوژیک دارد. علی معلم هم از این منظومه هم تاثیر گرفته است و اسامی دیگری را هم میتوان به این فهرست اضافه کرد.
-هر اندازه از آن سالها دور میشویم بیشتر درک میکنیم براهنی چقدر عاشقانه و صادقانه با آدمهای جنگ مواجه شده، توقع بیخودی است که براهنی جنگ را از نگاه افراد رسمی ببیند. کسانی که از این آب و خاک دفاع میکردند برای براهنی خیلی قابل احترام بودند.
-منظومه اسماعیل براهنی را دیر دریافتیم، خود شخصیاش را خوب در این منظومه نشان میدهد و به نوعی مانیفست اوست.