تعداد بازدید: 2217

توصیه به دیگران 1

دوشنبه 6 خرداد 1387-0:0

فدراسیون فوتبال و عرصه عمومی

يادداشتي از:محمد فاضلی، مدرس جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دانشگاه مازندران


اگرچه فوتبال را به عنوان تنها سرگرمی هیجان‌انگیز زندگی‌ام دوست دارم و تقریبا تنها برنامه تلویزیون که نگاه می‌کنم، فوتبال است، اما با دنیای ستاره‌های فوتبال سر و کار ندارم و یادم نمی‌آید در تمام عمرم درباره زندگی و اخبار مرتبط با آن‌ها کنجکاوی کرده باشم، ولی گاهی ستاره‌ها مسائلی ایجاد می‌کنند که نکته‌های قابل توجهی در بر دارند. این روزها علی کریمی خبرساز شده است و فکر می‌کنم بهتر است درباره این خبرها تأمل کنیم.

علی کریمی کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران در مصاحبه با خبرنگاری گفته است «بدترین فدراسیون 10 سال اخیر فوتبال ایران را در اختیار داریم. ... در 10 سالی که در تیم ملی بودم وضعیت را تا بدین حد ضعیف و بی‌نرنامه ندیدم. ... به نظر من نه تنها جلو نرفتیم بلکه در حال پسرفت هم هستیم».[1] فدراسیون فوتبال نیز در اقدامی عاجل – با همان عجله‌ای که سرمربی تیم ملی را انتخاب کردند و دیدار تدارکاتی برای تیم ملی ترتیب دادند – علی کریمی را از حضور در تیم ملی محروم کرده و در ضمن حضور او را به مدت 2 سال در تیم‌های ایرانی ممنوع اعلام نمودند. هم‌چنین در خبرها می‌خواندم که یکی از مسئولان فدراسیون گفته از کریمی انتظار این کار را نداشتیم و تازه انتظار داریم وی خودش جلوی طرح چنین حرف‌هایی را از سوی بازیکنان جوان‌تر بگیرد.

 نکته‌های بدیهی

علی کریمی به عنوان کسی که 10 سال در فوتبال ایران فعالانه حضور داشته است، آن‌قدر شناخت و  حتی تجربه زیسته دارد که بتواند عملکرد فدراسیون را ارزیابی کند. بنابراین گفته کفاشیان که کریمی حق ندارد درباره آن‌چه که از آن اطلاع ندارد اظهار نظر کند، بنیانی ندارد. اگر کاپیتان تیم ملی صلاحیت ارزیابی عملکرد فدراسیون را ندارد – کاپیتان تیم ملی آن‌قدر صلاحیت دارد که بر اساس اساسنامه فدراسیون، یکی از اعضای صاحب رأی در انتخابات مجمع عمومی و انتخاب رئیس فدراسیون است – پس بفرمایند چه کسی حق اظهار نظر دارد.


علی کریمی جدای از آن‌که به عنوان کاپیتان تیم ملی حق انتقاد دارد، به عنوان شهروند نیز از این حق برخوردار است.
وقتی فدراسیون یک ملت را با ذکر نام‌های بزرگی چون دل‌بوسکه، امه ژآکه و ... سرکار می‌گذارد؛ خاویر کلمنته فدراسیون را سر کار می‌گذارد و در مقابل همه این هنرنمایی‌های مدیریتی، کفاشیان فقط خنده تحویل مردم می‌دهد، کارشناسان که هیچ، من علاقمند فوتبال نیز جز ناکارآمدی چیزی نمی‌بینم. اگر به این ماجرا دقت کنیم که فدراسیون فوتبال انگلستان ظرف کمتر از 1 ماه با 3 مربی بزرگ مذاکره می‌کند و با کاپلو قرارداد می‌بندد، ولی فدراسیون هنوز بعد از 3 ماه نتوانسته با مربی خود قرارداد امضا کند و در عمل مربی هنوز مسئولیت حقوقی و در برابر تیم ندارد و به رسم زمانه لوطی‌های زمان ناصرالدین شاه، به رسم معرفت و رفاقت و ... با تیم ملی کار می‌کند، فدراسیون انتظار دارد که مردم برای عملکردش کف بزنند؟


وقتی دیدارهای تدارکاتی یکی پس از دیگری لغو می‌شوند و دست آخر زامبیا کاندیدای برگزاری دیدار تدارکاتی می‌شود، لازم نیست از اوضاع داخل فدراسیون اطلاع داشته باشیم تا بدانیم کارآمدی به کجا رسیده است.


جالب این‌که یکی از اعضای هیئت رئیسه فدراسیون ادعا کرده است صعود تیم ملی فوتسال ایران و تیم ملی فوتبال ساحلی به مسابقات جام جهانی نتیجه برنامه‌ریزی دقیق فدراسیون بوده است. انگار نه انگار که ایرانی‌ها 9 دوره است که قهرمان بلامنازع فوتسال آسیا بوده‌اند.
 

چند تحلیل

نکته ساده‌ای است که همه ماجرا را به شخصیت اقتدارگرا، انتقادناپذیر و مستبد ایرانی نسبت دهیم. در این صورت کفاشیان و هیئت رئیسه فدارسیون فوتبال هم از این قاعده مستثنی نیستند و همه ماجرا تبیین می‌شود. ولی شاید ایده‌های دیگری هم در میان باشد.

 وقتی دیوید بکام را بعد از جام جهانی 2006 از تیم ملی انگلستان کنار گذاشتند، روزنامه‌ها نوشتند اتحادیه فوتبال انگلستان بابت قراردادهای تبلیغاتی‌ای که به جهت حذف بکام از دست می‌دهد، بیش از 8 میلیون پوند (اگر درست یادم باشد) زیان می‌کند. اتحادیه فوتبال انگلستان نهادی دولتی نیست و بودجه‌اش هم با همین اسپانسرها تأمین می‌شود. البته این نهاد بسیار قوی‌تر از آن است که با زیانی این چنینی از پا درآید و قدرت نداشته باشدتا بکام را از تیم ملی کنار بگذارد.

اما تا آن‌جا که می‌دانیم، فدراسیون فوتبال بودجه‌اش دولتی است و می‌توان حدس زد وقتی فدراسیون قادر نیست یک بازی تدارکاتی با تیم بزرگی نظیر بوسنی و هرزگوین هماهنگ کند، تا چه اندازه در زمینه کسب درآمد از اسپانسرها می‌تواند موفق باشد. در این شرایط، حذف علی کریمی لطمه‌ای به درآمد فدراسیون فوتبال نمی‌زند. بنابراین مانعی سخت در برابر این‌گونه انتقادناپذیری‌های فدراسیون وجود ندارد.

افکار عمومی برای فدراسیون اهمیتی ندارد. حیات اتحادیه فوتبال انگلستان به افکار عمومی و حمایت از این اتحادیه بستگی دارد. ولی در ایران، روزنامه‌های ورزشی بیش از آن‌که از طریق شکل دادن به افکار عمومی بر جریان کار فدراسیون تأثیر بگذارند، از طریق لابی‌های عجیب و غریب تأثیرگذارند. افکار عمومی مهم نیستند چون ماجرای انتخاب سرمربی تیم ملی نشان داد که فدراسیون و رئیسش قدرت دارند یک ملت را بلاتکلیف و بدون توجه به احساسات و جهت‌گیری آن‌ها سر کار بگذارند. خنده تحویل دادن‌های کفاشیان در برنامه نود هم شاخص دیگری از اهمیت نداشتن افکار عمومی است. ماجرای انتخاب رئیس فدراسیون را نیز به این سریال ماجراها بیفزایید.

 سرجمع همین دو تا نکته این‌که:

شاید هم اقدام به حذف علی کریمی نشانه‌ای از شخصیت مستبد و فقدان خصیصه اخلاقی انتقادپذیری باشد، اما شاید مهم‌تر آن‌ است که:

فدراسیون نه بودجه‌اش و نه مشروعیتش به عرصه عمومی وابسته نیست. این چنین فدراسیونی قادر است نه تنها کاپیتان تیم ملی، بلکه کل تیم ملی را نیز به جرم انتقاداتی بی‌اهمیت‌تر از آن‌چه کریمی بیان کرده، محروم کند.(mohammadinlondon)


  • پنجشنبه 9 خرداد 1387-0:0

    هر آدم که فوتبال میداند کفاشیان به درد هیچی نمی خورد.


    ©2013 APG.ir