تعداد بازدید: 3279

توصیه به دیگران 1

جمعه 29 شهريور 1387-0:0

هوای امامزاده

يادداشتي نوستالوژيک به بهانه ماه رمضان وشب هاي قدر از:جواد بیژنی-بابل


تو این روزهای ماه رمضون خیلی پیش میاد که به این فکر می کنم از این سفره ای که خدا واسه ما آدما پهن کرده چی نصیب من شده.

 با خودم می گم ظاهراً بچه که بودم اوضاعم ردیف تر بود. نمازهای ظهر و عصر رو میرفتم امامزاده محله مون و کلی از اینکه تموم اهالی و کاسبای محل رو تو صف های پر جمعیت نماز می دیدم جو گیر می شدم و بعد نماز هم پای منبر آقای مسجد احکام گوش می کردم.

بعضی عصرها که سرحالتر بودم تو خونه چند خط قرآن رو به کندی می خوندم. بعد افطار هم که تو امامزاده واسه خودم مسئولیت داشتم و بعد نماز کتری بدست واسه مردم چای می ریختم.

 یادش به خیر! هیچوقت یادم نمیره یه بار داشتم تو استکان جلوی یه پیرمرده چایی می ریختم که بهم گفت: پسرم واسه من (شلوار دار) بریز. منم با تعجب بهش نگاه کردمو و گفتم: شلواردار؟؟!! بنده خدا که فهمید دوزاریم کجه گفت: بابا یعنی اونقدر پر کن که تو نعلبکی هم پر شه!

چند سال گذشته از اون روزا یادم نیست 15سال؟ 20 سال؟ نمی دونم ولی امروز که با عجله بعد تموم شدن ساعت کاری ام تو بانک داشتم می رفتم به محل کار دوم ، خاطرات اون سال ها رو مرور می کردم و حسرت فرصت های آزاد و بی دغدغه ای که اون روزها داشتمو می خوردم.

 دلم لک زده واسه اینکه یه ظهر برم امامزاده و ... راستی چند شب پیش یکی دو ساعت مونده به سحر پشت کامپیوتر مشغول بودم.

 واسه خسگی در کردن پا شدمو و رفتم لب پنجره و از اون بالا چراغ های خونه هایی که واسه تدارک سحری روشن بودند و از دور سو سو می زدن رو تماشا می کردم.

 باد خنکی هم صورت آدمو نوازش می کرد. تو همین حین صدای زیبایی از بلندگوی مسجد محل تو آسمون طنین انداز شد: سحرگهان که موذن برآورد آواز/ به روی دل شودم هر درِ عنایت باز

فضای سنگینی که شب ، نسیم و این صدای ملکوتی خلق کرده بودند حسابی چارستون قلبمو لرزوند و ... چه میشه کرد تو این دوره زمونه که همه چیزو به قول معروف ام. پی.تری می کنن ما هم به همین حس و حال ام. پی.تری که گه گاهی سراغون میاد دلخوشیم.

وای چه زود می گذره این روزای ماه رمضون. هیچی نشده شب های قدر هم رسیدند. تو این شبای عزیز ما رو از دعا فراموش نکنید.(axkhane)



    ©2013 APG.ir