خوشه اشک
روايت غمگنانه گودارها:اينجا سه راه نوازندگان است، اما از ساز و دهل خبري نيست!
ساري جاي دوري نيست. از سه راه "كنت" شهر بهشهر كمي كه به سمت جنوب حركت كنيد ديگر آب آشاميدني سالم و بهداشتي، برق ، گاز و تلفن ، خدمات درماني و تحصيل ، واژههاي غريبي است.
كودكان اين منطقه، تنها زماني كه با پاهاي برهنه وارد خيابانهاي بخش اصلي شهر ميشوند با اين واژهها آشنا خواهند شد. نه از لوله كشي آب و گاز خبري هست، نه از درمانگاه و مدرسه و كابلهاي برق و تلفن.
گويي سرما و گرما هم كسي را به دغدغه خاصي دچار نميكند. لباسهاي تابستاني و زمستاني با هم چندان تفاوتي ندارند و چيزي به نام سوخت دوم و جايگزين مضحك به نظر ميرسد، وقتي سوخت اول و اصلي، هيچگاه در دسترس نباشد.
در فاصله كمتر از ۲۰۰متر از زندگي آرام مردم بهشهر، در كوچهاي كه طول آن به زحمت به ۱۰۰متر ميرسد ، ۲۰۰نفريا بيشتر مردمي زندگي ميكنند كه با وجود همزيستي مسالمت آميز طي دهههاي گذشته بااهالي شهر، از كمترين امكانات يك زندگي عادي هم محروماند.
عصر يك روز ابري و گرفته پاييزي وارد اين منطقه ميشوم ، منطقهاي كه بر اساس مطالعات انجام شده ، مركز موسيقي "گوداري" ايران است و البته معروفيتهاي ديگري نيز دارد كه با برخي ناهنجاريهاي اجتماعي همنواست.
اينجا سه راه نوازندگان است، اما از ساز و دهل خبري نيست،سكوتي غمگنانه و آزاردهنده سراسر منطقه را فرا گرفته است.
"گودارها" ، كوليهايي هستند كه به گفته "محمد عظيمي" پژوهشگر مسايل اجتماعي، پس از حضور در مناطق مختلف به دليل نداشتن تخصص خاص ، براي افراد بومي به عنوان كارگر كار ميكردند و چون كوليهاي منطقه بهشهر در گذشته به بوميها درنگهداري احشام به ويژه گاو كمك ميكردند به" گودار" يعني "گاودار" معروف شدند.
"شيردل" از گودارهايي است كه با ظاهري متفاوتتر از ديگران نه از سر رغبت كه بابي حوصلگي و ناباوري به سوالاتم پاسخ ميدهد و بسياري از مشكلات و حقايق مانده در پس پرده افتاده را ناشيانه پنهان ميكند، انگار نميخواهد باور كند "چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است".
اين افراد بر اساس يك باور قديمي كه در ميان شان رايج است ، سهم زيادي از آسايش در زندگي ندارند و به دليل اعتقاد قوي بر اين موضوع ، تلاش زيادي براي تغيير شرايط نامناسب خود هم انجام نميدهند.
"شيردل" كه روايتگر اين ادعا است ميگويد : تنها همدم و مونس ما در روزهاي غم و ناملايمات، دو تار و سه تارهاي ما و چيره دستي مردان ماست كه نواختن آن در سكوت نيمه شب در اين منطقه متروك ، باعث فراموشي غصهها ، رنجهاي زندگي است.
او ميگويد: فقر سايهاي است كه سالهاست بر سر اين مردم گسترده شده و به آن خو كردهايم و دراين ميان بيتوجهي مسووليني كه حاضر نيستند حتي يك نفر از ما را در روزهاي ملاقات عمومي نيز بپذيرند و به "درد دل" ما گوش كنند، آزاردهنده است و هر روز اين مشكل تشديد ميشود.
"عظيمي" پژوهشگر مسايل اجتماعي ميگويد: "گودارها" به طور ذاتي افراد منزوي و درونگرا هستند و ارتباط كمي با جامعه دارند و بيشترين ارتباط آنها با افراد جامعه، تكدي در جامعه امروز و نواختن موسيقي در مجالس عروسي در گذشته بود.
وي ادامه داد: اين افراد استعداد عجيبي در نواختن آلات موسيقي دارند و در سالهاي گذشته از اين افراد براي ايجاد شادماني در مجالس مختلف شادي استفاده ميشد كه در حال حاضر به دليل گسترش ابزار موسيقي و ناتواني آنها در تهيه اين ابزار، براي تامين معاش، با سازهاي خود راهي خيابانها و معابر ميشوند كه به زخمه تاري دل رهگذري را به درد بياورند تا سكهاي در كف دستشان بگذارد.
وي افزود: هرچند كه اين افراد نابسامان هستند واز ديد ما نابهنجار اما به نظر ميرسد جامعه هم در قبال آنها احساس مسووليت چنداني نميكند و اكنون بسياري از آنها شناسنامه ندارند و ازدواج بسياري از آنها در جايي ثبت نشده است و مطرود ماندهاند و .... .
"عظيمي" خاطرنشان كرد: چون "گودارها" از جامعه طرد شدهاند ، زندگي بستهاي دارند و به سختي ميتوان از نحوه زندگي آنان اطلاعاتي كسب كرد ، به عنوان مثال حتي طريقه دفن مردگان و يا نوع آيينهاي مذهبي آنها براي ما مشخص نيست.
اين پژوهشگر اجتماعي ادامه داد: اين افراد به دليل رنگ پوست و نوعزبان، به طور عمده منزوي هستند و احساس حقارت، روحيه پرخاشگري رانيز در آنها بسيار كاهش داده است.
وي خاطر نشان كرد: اين افراد اكثرا لباسهايي با رنگهاي تند ، مانند زرد و قرمز ميپوشند كه جداي از علاقه ميتواند به نوعي براي جلب توجه ديگران باشد.
"عظيمي" براين نظر است كهاين افراد نگاه مسوولانهاي براي تربيت فرزندان خود ندارد و آنچه براي شان مهم است، ميزان درآمد روزانه آنها از راه تكديگري است.
يك استاد مردم شناسي دانشگاه نيز گفت: كوليها به عنوان يك اقليت قومي در بين فرهنگ مسلط و رايج، داراي خرده فرهنگهاي خاص خودشان هستند كه در سراسر دنيا پراكندهاند و به اعتبار برخي اسناد و مدارك تاريخي از هندوستان به ايران و ديگر مناطق جهان رفتهاند.
"عليرضا خوشكار" ادامه داد: اين اقليت در طول تاريخ تا حدودي آداب و رسوم و ارزشهاي جامعه خود را بيتغيير نگهداشته و شايد به همين دليل هيچگاه در متن جامعه اصلي و مسلط پذيرفته نشدهاند و همواره در حاشيه جامعه مسلط زندگي كرده است.
وي افزود: نداشتن مهارتهاي خاص موردتوجه جامعه، اشتغال آنها را با مشكل روبرو كرده واين بيكاري و نداشتن درآمد مناسب موجب شده است تا به متن جامعه وارد نشوند و همواره در حاشيه زندگي سربارانهاي داشته باشند.
وي ادامه داد: احساس حقارت و عدم وفاداري به مذهب وعقايد پذيرفته شده و مسلط جامعه، زمينه مناسبي را براي انحراف از معيارها تعريف شده و معمول جامعه دراين جماعت ايجاد كرده كه در نهايت بهآسيبها وناهنجاريهاي اجتماعي در اين افراد انجاميده است.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: به نظر ميرسد كه حكومتها وقدرت مسلط جامعه و به تبع آن مردم نيز سعي ميكنند براي جلوگيري از انحرافات اجتماعي و دفع ضرر اين طبقه، آنان را طرد كنند كه اين كار انزواي بيشتر آنها و روند ناهنجاري را تشديد ميكند.
"خوشكار" گفت: اجتماعي كردن افراد فقط با نهاد خانواده نيست و شش عامل اصلي، وظيفه اجتماعي كردن افراد را به عهده دارند كه در اين جوامع هيچ كدام از اين نهادها وجود ندارد و اگر خانواده نيز حضور دارد، چون خود والدين به درستي اجتماعي نشدهاند ، نميتوانند كمكي به اجتماعي شدن كودكان بكنند.
رييس شوراي شهرستان بهشهر گفت: يكي از مهمترين مشكلات بهشهر، حاشيهنشيني است كه حاصل رشد سريع و بيرويه شهر در اثر ازدياد جمعيت ميباشد.
"اسلام بابانژاد" ادامه داد: اين افراد فاقد محل سكونتي مناسب با الگوي زندگي شهري هستند و مهارت لازم براي اشتغال مولد را نداشته و عمدتا بيكار بوده و يا در كارهاي خدماتي مشغول به كار هستند.
وي اولويت در آسيب شناسي حاشيهنشيني را اعتياد و مشكلات اخلاقي دانست و افزود: دلايل اصلي روي آوردن حاشيهنشينان به اين نوع خلاف كاريهاي اجتماعي، مشكلات اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي ، آموزشي و رفاهي است.
مدير شبكه بهداشت و درمان بهشهر گفت: مشكلات بهداشتي و معيشتي ، نداشتن آگاهيهاي لازم و پايين بودن توان اقتصادي اين افراد ، آنان را به گروهي پرخطر در حاشيه جمعيت شهر بهشهر تبديل كرده است.
"محسن باقري" ادامه داد: اگر چه امكاناتي مانند حداقلهاي دسترسي به آب آشاميدني سالم و يا خدمات بهداشتي ، درماني به اين افراد ارايه شده است اما دامنه مشكل بسيار فراتر است و همكاري ادارات و نهادها ميتواند تا حدودي در رفع معضلات اوليه اين منطقه كمككننده باشد.
روزانه بيش از ۸۰مرد اين طايفه براي درآوردن آب و ناني كه بتوانند شكم خانواده خود را سير كنند ، روانه خيابانهاي بهشهر ميشوند و سفرههاي گدايي خود را براي مردم پهن ميكنند.
ازشب چند دانگي گذشته است. با"شيردل" كه به رغم "درد دل" گويي نميخواهد چيزي بگويد خداحافظي ميكنم و او سه تارش را بر ميدارد و من، دغدغههاي كابوسوارم را كه حالا اضافه هم شده است، كابوس و دغدغه اين دسته از حاشيه نشينان كه افراد عادي جامعههم آنهارا حتي اگر كودك هم باشند و بيتكليف، منفور ميدانند و مضر.(irna)
- يکشنبه 26 آبان 1387-0:0
موسیقی پاپ صدا و سیما را یاد بگیرند ....