تعداد بازدید: 2776

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 22 آبان 1387-0:0

کودتاي خزنده براي تصاحب تنب و ابوموسي

يادداشتي از:دکتر پیروز مجتهد زاده، تحليلگر و استاد دانشگاه،متولد نور مازندران


 توطئه ترور شخصيت من از سوي برخي و تلاش آنان براي سانسور کردن من در مطبوعات وضع را به صورتي در آورده است که من امروز حتي براي هشدار دادن به دولت کنوني در رابطه با خطر تظاهر دوستي شيوخ قطر و ابوظبي با تهران در راه واقعيت بخشيدن به يک کودتاي خزنده براي تصاحب جزاير تنب و ابوموسي، دشواري دارم.

اين دشواري تماماً ناشي از تلاش عوامل ياد شده براي سانسور کردن من در رسانه‌‏ها، به ويژه مطبوعات است. آقايان توجه ندارند که وقتي امارات متحده عربي اتحاديه عرب را وادار مي‌‏کند، وزير خارجه آقاي احمدي‌‏نژاد را احضار کرده و در حضور او عليه ايران به اتهام "اشغال جزاير تنب و ابوموسي" به سازمان ملل متحد شکايت مي‌‏نويسند و يا خود راساً و در راستاي همان اتهام عليه ايران، به سازمان ملل متحد شکايت مي‌‏برند، دوست ايران نيست، بلکه با اين گونه اقدامات خصومت بار، خود را دشمن سوگند خورده ايران معرفي مي‌‏کنند.

ما بايد دقت کنيم که ابوظبي در همان حال مي‌‏کوشد به کمک عوامل شيخ قطر خود را دوست ايران معرفي کرده و در تلاشي آشکارا مزبوحانه مي‌‏کوشد دولت ايران را فريب داده و در وضعيتي قرار دهد که به خيال خود سندسازي‌‏هائي را براي به ثمر رساندن کودتاي خزنده خود و براي به چنگ آوردن جزاير ياد شده ايراني واقعيت بخشد. وزارت خارجه ما گويا توجه ندارد که ماجراي کشاندن آقاي احمدي نژاد به اجلاس سران شوراي همکاري خليج فارس در سال گذشته (1386) و انتشار بيانيه پاياني آن اجلاس توطئه‌‏اي بود که از طرف شيخ قطر و دست نشانده ضد ايرانيش "العطيه" در مقام دبيرکلي آن شوراي همکاري و عواملش در وزارت خارجه ايران تدارک ديده شد.

در بيانيه ياد شده آمد که "اين اجلاس" - اجلاسي که رئيس جمهور ايران در آن عضويت داشت - "جزاير تنب و ابوموسي را متعلق به امارات متحده عربي مي‌‏شناسد.

 يعني سند سازي در اين زمينه که رئيس‌‏جمهور ايران هم رسماً اعلام کرده است که جزاير تنب و ابوموسي به شيخ ابوظبي تعلق دارد جلوتر از آن، در دولت آقاي خاتمي، معلوم نيست که در نتيجه چه قول و قرارهائي قطر و ابوظبي به نيروهاي مسلح خود در ماه ژوئن 2004 دستور دادند به آب‌‏هاي ساحلي ايران در اطراف جزيره ابوموسي حمله برده و شماري از اتباع ايراني را از آن مناطق ربوده و به دوحه، ابوظبي و دوبي برده، آنان را مورد ضرب و شتم قرار داده، محاکمه کرده و يک تن را هم کشتند و وزارت خارجه ايران همه مقررات و قوانين ملي و بين‌‏المللي را زير پا گذاشته و حتي از يک اعتراض مختصر نسبت به اين تجاوز مسلحانه هم خودداري ورزيد. ثبت اعتراض در اين موارد در سازمان ملل متحد مي‌‏تواند در پرونده‌‏سازي‌‏هاي دشمن موثر افتد، تا نه تنها جلوي تکرار جسارت را بگيرد، بلکه از استناد جستن نسبت به حادثه به عنوان "تلاشي ملي براي ايجاد انقطاع در اشغال جزاير توسط ايران" جلوگيري شود.

 از آن حيرت‌‏انگيزتر اينکه آقاي وزير خارجه وقت (دکتر خرازي) که از سفر خارج به تهران بر مي‌‏گشت، در فرودگاه مهرآباد به رسانه‌‏هاي ملي دستور داد در‌‏باره آن حادثه هيچ نگويند و ننويسند. چرا؟ معلوم نيست! هنوزهم نه کسي توضيحي در آن مورد داده است و نه کسي علاقه به شنيدن توضيحي از طرف ايشان نشان مي‌‏دهد.

 نامه‌‏هاي اعتراض من به مراجع بين‌‏المللي، به ويژه اتحاديه اروپا و عمل به مثل اعلام و تبليغ نشده سپاه پاسداران قطعاً نمي‌‏توانست ارزش حقوقي لازم را در پر کردن جاي خالي يک اعتراض رسمي دولتي را نزد سازمان ملل متحد داشته باشد.

در ادامه اين بحث لازم به يادآوري مي‌‏دانم که ابوظبي و قطر بازگشت قانوني جزاير سه گانه به ايران در نوامبر 1971 را "اشغال" آن جزاير از سوي ايران اعلام کرده و تبليغ مي‌‏کنند، و در نتيجه مطالعه بحث‌‏هاي حقوقي-تاريخي ما در باره تلاش ايران در 68 سال اشغال اين جزاير توسط بريتانيا (1903 تا 1971) به نام شيوخ شارجه و راس‌‏الخيمه براي ايجاد اعتراض به اشغال، اخلال در اشغال، و انقطاع در اشغال، مدتي است که به اين نتيجه رسيده‌‏اند که در اقدامي مزبوحانه، عمل به مثل کرده و در به اصطلاح اشغال اين جزاير توسط ايران اعتراض و اخلال و انقطاع ايجاد کنند.

 آنها با طرح شکايات واهي و غير منطقي از ايران به سازمان ملل متحد مي‌‏کوشند به خيال خود نسبت به "اشغال" جزاير توسط ايران "اعتراض" خود را به ثبت رسانده و مستند نمايند، مي‌‏کوشند با کشاندن رئيس‌‏جمهور جمهوري اسلامي ايران به اجلاس سران شوراي همکاري خليج فارس و صدور بيانيه ياد شده به نام رئيس جمهور ايران "اخلال" حقوقي خود در اشغال جزاير توسط ايران را به ثبت رسانده و سند سازي کنند، مي‌‏کوشند که از راه حمله نظامي به آب‌‏هاي ايران در اطراف ابوموسي و ربودن اتباع ايران "انقطاع" در اشغال اين جزاير توسط ايران را به ثبت رسانده و سندسازي کنند و حيرت انگيزتر از همه اين که نه تنها وزارت خارجه ايران به هيچ يک از اين موارد اعتراضي نکرده و نمي‌‏کنند و با عدم اعتراض به دشمنان ايران در قطر و ابوظبي خدمت مي‌‏کنند.

 با توجه به سوابق نژادپرستي‌‏هاي ضد ايراني عبد‌‏الرحمان العطيه و توطئه‌‏گري‌‏هاي اين فرد در مقام دبيرکل شوراي همکاري خليج فارس در راستاي اهانت‌‏هاي پوست کنده نسبت به مليت و هويت ملي ايران، تغيير نام خليج فارس، و تکميل توطئه‌‏هاي ابوظبي و قطر براي جدا کردن جزاير تنب و ابوموسي از ايران، حضور اين فرد در تهران علي الاصول مي‌‏بايستي به عنوان "عنصر نامطلوب" ممنوع باشد.

ولي مي‌‏بينيم که نه تنها او با حضور وقيحانه در تهران اعلام مي‌‏کند که مي‌‏خواهد مواد دوازده گانه پيشنهادي آقاي رئيس جمهور را به ثمر رساند، به ريش ما مي‌‏خندد، در حالي که از يک طرف پيوستن ايران به شوراي همکاري خليج فارس در شکل کنوني مطلقاً به صلاح ما نيست و از طرف ديگر هيچ يک از مواد پيشنهاد دوازده گانه ياد شده اشاره‌‏اي به شروط ابتدائي هماهنگي‌‏هاي رسمي ايران با آنان، يعني "احترام به هويت ملي" و "احترام به يکپارچگي ملي و حقوق سرزميني" ايران ندارد.

فراتر اينکه در خلال اين تظاهرهاي وقاحت آميز العطيه، وزير خارجه ما در کنار او نشسته و به احترام نژادپرستي‌‏هاي ضد ايراني او از خليج فارس به عنوان "خليج" ياد مي‌‏کند. از آن بدتر اين که آقاي وزير بطور کلي تجاهل ورزيده و توطئه ديگر العطيه و يارانش را تاييد مي‌‏کند در راستاي اعتلا يافتن ضربات شديد به ايران و اقتصاد ايران از سوي نقش تجاري و اقتصادي دوبي به عنوان جذب کننده ثروت‌‏هاي نقدي کشورما، جذب کننده نيرو و ابتکارات تجارتي ما، ضربت زننده به حيثيت و اخلاقيات ملي ما که ايرانيان را به فکر تاسيس بندر آزاد در کيش و قشم انداخته است تا جبران اين ضربات مهلک نسبت به ما شود.

با توجه به اين حقيقت که امارات و شيوخ ياد شده حتي در محافل منطقه‌‏اي و بين‌‏المللي مرتباً از ترس مفرط خود از قدرت برتر ايران در خليج فارس سخن به ميان مي‌‏آورند، طبيعي است که جسارت آنان در حمله مسلحانه به آب و خاک ايران نمي‌‏توانست بدون هماهنگي‌‏هاي لازم از طريق عوامل‌‏شان صورت گرفته باشد، اين معني هنگامي مسلم شد که همه ما شاهد بوديم در فرداي آن حادثه وقتي آقاي خرازي از سفر خارج به فرودگاه مهرآباد وارد شد در همان فرودگاه به رسانه‌‏ها دستور داد که در اطراف آن حادثه و دلايل و نتايج دلخراشش چيزي نگويند! چرا؟ چون اجبار يافتن وزارت خارجه به اعتراض رسمي به سازمان ملل متحد مي‌‏توانست قول و قرارها را نافرجام ساخته و دچار همان سرنوشتي سازد که توطئه کشاندن ايران به عضويت اتحاديه عرب دچارش شد!

به نظر مي‌‏رسد که دليل عمده عجله سران قطر و ابوظبي و عوامل آنان در به ثمر رساندن اين کودتاي خزنده ناشي از اين حقيقت است که در حال حاضر به دليل فروکش کردن نقش برتر عربستان سعودي در شوراي همکاري خليج فارس و در منطقه عربي خاورميانه فرصتي را براي شيخ قطر پيش آورده است تا با استفاده از قدرت مالي خود بتواند جاي خالي عربستان سعود را در شورا و در سياست‌‏هاي منطقه‌‏اي پر کند و پيش از بازگشت عربستان سعودي بتواند توطئه ياد شده را به ثمر رساند و ادعاي پان عربيستي خود را در "شکست دادن ايران" در خليج فارس تبليغ نمايد.

 سياست‌‏هائي که عربستان سعودي در اين رابطه و در رابطه عمومي با ايران در خليج فارس داشته و دارد، سياست ايجاد موازنه‌‏هاي معقول براي حفظ صلح و امنيت منطقه به سود عام است. در ادامه همين استراتژي بوده است که سعودي‌‏ها پيوسته در قبال سياست‌‏هاي تند شوراي همکاري خليج فارس در قبال ايران نقش ترمز را ايفا کرده‌‏اند و حداقل در دو نوبت در 16 سال گذشته به گونه‌‏اي علني امارات متحده عربي را به دليل تلاش براي سياسي و بين‌‏المللي کردن ادعاهاي خود نسبت به جزاير تنب و ابوموسي سرزنش نمودند. در يک نوبت رياض به گونه‌‏اي کاملاً علني ابوظبي را به دليل "به خطر انداختن منافع و امنيت همگان در منطقه خليج فارس از راه پي‌‏گيري خصمانه ادعا نسبت به جزاير تنب و ابوموسي" سرزنش نمود.

عربستان‌‏سعودي در حال حاضر به دليل مشکلات پيچيده‌‏اي که در روابطش با ايالات متحده پيدا کرده است، در سياست‌‏هاي جهاني، منطقه‌‏اي و محلي خود ترجيح مي‌‏دهد نوعي بي‌‏تحرکي را که آغاز کرده است، حفظ کند. اين بي‌‏تحرکي ناشي از پيچيدگي‌‏هاي فراواني است که در مناسباتش با ايالات متحده، در رابطه با توطئه مشترکش با دولت نواز شريف در پاکستان و سازمان سيا بروز کرد و تلاش توطئه گران در جهت اشاعه وهابي‌‏گري در کشورهاي مسلمان آسياي مرکزي و قفقاز که منجر به اختراع طالبان و القاعده و مفهوم "تروريزم" بين‌‏المللي شده است.

شيخ آزمند پان عربيست آل ثاني در قطر که هميشه خود را در رقابت سياسي با سعوديان در منطقه مي‌‏ديده است، اکنون مي‌‏کوشد از غيبت نسبي و مسلماً موقت سعوديان در سياست‌‏هاي منطقه‌‏اي، حداکثر بهره را ببرد تا بتواند خود را به عنوان قهرمان پان عربيسم "نجات دهنده جزاير تنب و ابوموسي از "استعمار فارس‌‏ها" و "اشغالگران جمهوري اسلامي ايران" معرفي کند. او در اين راه عجله دارد و العطيه در شوراي همکاري خليج فارس و ديگر عواملش را بسيج کرده است تا در اين راستا پرونده سازي نمايد و کودتاي خزنده خود را جهت واقعيت بخشيدن به آرزوي ابوظبي در زمينه دست اندازي به خاک ايران به ثمر رساند.

حقيقتاً جاي شگفتي دارد که وزارت خارجه ما مطلقاً متوجه اوضاع نيست از جمله اين واقعيت که قدرت‌‏هاي اصلي شوراي همکاري خليج فارس، يعني عربستان سعودي، عمان و کويت در اين رابطه‌‏ها مطلقاً فعال نيستند و اجازه مي‌‏دهند که ابوظبي که خود را دشمن رسمي کشور و ملت ما اعلام کرده است، با همکاري قطر که اساساً نه يک قدرت واقعي است و نه يک کشور واقعي، در آن شورا براي ما تعيين تکليف کنند.(ilna)



    ©2013 APG.ir