این نفت لعنتی!
يادداشتي از:شيخ عبدالله شاهيني-گرگان
صد سال پیش در چنین روزهائی "شرکت نفت انگلیس – پارس" که بعد به نام "انگلیس – ایران" خوانده شد، شکل گرفت.
"ویلیام ناکس دارسی" ملیونر انگلیسی طی قراردادی با "مظفرالدّین شاه" حق انحصاری اکتشاف نفت را از آن خود کرد و به دنبال آن فردی به نام" رینولدز" را برای جستجوی نفت به جنوب غربی ایران فرستاد و ساعت 4 بامداد روز 5 خرداد 1287 رینولدز با شنیدن صدای وحشتناک فوران نفت از خواب پرید و این آغاز ماجرا شد.
آنگاه در پائیز 1287 / 1908 جمعی از سرمایه گذاران با تشکیل شرکتی به نام شرکت نفت انگلیس – پارس امتیاز اکتشاف و استخراج نفت را از دارسی خریدند.
کمتر کسی در آن روزگار می توانست حدس بزند که آمد و شد دولت ها و مردم خواهی یا استبداد گرائی حاکمان به بود و نبود آن مایع سیاه گره می خورد اجازه بدهید کمی به قبل از روزگار نفت برگردیم، شاهان ریز و درشت قاجار هر گاه پول می خواستند تا بارگاه عریض و طویل خود را اداره کنند یا لقب و عنوان و منصب می فروختند و یا مالیات مستقیم می بستند و با فلک کردن و به چوب بستن این و آن هم که شده، خزانه را پُر می کردند و آنگاه که چربی و لذّت سفر به اروپا را چشیدند، برای تامین مخارج سفرهای شاهانه چوب حراج به دارائی های ملت زدند و هر روز خدا، امتیاز بهره برداری از چیزی را به بیگانه ای سپردند.
آن ایّام سپری شد تا آنکه پای نفت به میان آمد، نفت به رغم سیاهی رنگش می توانست همچون خونی قرمز جان تازه ای به ملت رنج کشیده ایران بدهد و البته که در بُرهه هائی اینگونه شد و درآمد حاصل از فروش آن تا حدودی طی صد سال اخیر صرف عمران و آبادانی و تامین رفاه ملت شد، بی انصافی است که این را انکار کنیم اما آنچه که انتظار می رفت نشد و به مرور شاهد چیزهای دیگر بودیم، درآمدهای نفت جیب دولت ها را پُر از پول کرد و نه فقط دیگر دست دولت به سوی مردم دراز نبود، بلکه با احساس بی نیازی ای که دولت ها از مردم کردند .
به آرامی این حس" بی نیازی به ملت "در عرصه سیاسی آنان را به سوی خودکامگی و دیکتاتوری پیش برد. کیسه های پر پول و خزانه ی انباشته از درآمدهای نفت، دولت ها را به عرش اعلی برد و بر برج عاج نشاند تا به دور از چشم تیز بین نهاد های مدنی و نظارت عمومی تصمیماتی مطابق با آنچه که خود می پسندند، بگیرند نه طبق آنچه که ملت می خواهد خیلی طبیعی بود که به مرور دولت پولدار خود را در نقش قیّم و آقا بالا سر مردمی ببیند که همه ماهه برای گرفتن جیره و مواجب دست خود را به سوی دولت نفتی دراز کنند و به صف بایستند .
درآمدهای نفت که می بایست صرف تولید ثروت و تامین رفاه عمومی گردد به آهستگی نقش خود را در نمک گیر کردن شهروندان به خوبی اداء کرد "اقتصاد صدقه ای" نتیجه حضور نفت در سر سفره های مردم شد و به آرامی همگی شهروندان از عیالات دولتی شدند که وظیفه اصلی خود را نه نگاه یکسان به همه شهروندان و یا تحکیم زیرساخت های اقتصاد کشور، بلکه در مُرید پروری و وفادار سازی می دید .
بی دلیل نیست که بعضی ها تا اسم نفت را می شنوند آرزو می کنند که ای کاش هیچگاه نفتی نمی شدیم و دولت ها نیز برای اداره کشور دستشان به سوی مردم به هنگام گرفتن مالیات ها دراز می شد و صد البته در آن هنگام بیشتر ملاحظه مصلحت های مردم و خواسته های اکثریت را می کردند.
تصور کنید مردمانی را که دستشان به سوی دولت دراز باشد تا برای گذران زندگی درهم و دیناری در کاسه شان انداخته شود و به پایند که مبادا از آنان سخن و یا عملی سر زند که آن مرحمتی قطع گردد، فکر می کنید چه مقدار باید امیدوار بود که چنین مردمی برای "تغییر و دگرگونی" از خود حرکتی خواهند داشت؟
- چهارشنبه 6 آذر 1387-0:0
هوالزیز
شاید هم [این جنگل لعنتی!!!] - کارمان از لعن و نفرین گذشته، حضرت شیخ!! وقتی جنگل و جنگلبان را نتوانیم به قدر عافیت هضم کنیم، حکم ازلی دستپخت مدیریت تپورستانی این است که ابر و باد و مه و خورشید فلک را عدو بنامیم و قید آن لقمه نان را هم بزنیم! آی غلوم قلاسنگ!! - سه شنبه 5 آذر 1387-0:0
جناب آقاي شاهيني پاسخ بفرمايند آيا درست است نعم الهي را لعنتي خطاب كنيم. اگر ما بد استفاده مي كنيم ما شايسته لعن شدن هستيم يا نعمت الهي؟!!!
- پنجشنبه 30 آبان 1387-0:0
salam reza az bakoo hastam besyar ale ast