يادداشتي به بهانه عيدغدير از:شیخ عبدالله شاهینی، مدرس حوزه علمیه و دانشگاه های گرگان
عید غدیر که به نام عید ولایت امام علی خوانده میشود، بهترین فرصتی است که میشود، از او نوشت. به فراز و فرود زندگی او نگاهی گذرا کردم، از شجاعت، زهد، خداترسی، عرفان و دهها خصلت انسانی او گفته میشود که صد البته صحیح و انکارناپذیر است، اما یک نکته در زمان حکمرانیاش بسیار قابل توجه است. او مخالفانی از جنسهای مختلف داشت؛ از ریاکاران جوفروش گندمنما بگیرید، تا سجادهنشینان فریبکار اندیشهستیز و متعصب، از زراندوزان پرتوقع و خودخواه، تا نادانان کوتهنظر خُل، لکن همگی اینها آزاد بودند تا خود آنچه که میپسندند، باشند؛ آنچه که معتقدند، پایبند باشند؛ و آنچه که میاندیشند به زبان آورند، "ابوجریر طبری" مینویسد: بارها شد که خوارج، سرسختترین دشمنان علی، در میانهی سخنان او شعار میدادند، اما تا آنان دست به شمشیر نبردند، امام نیز آنان را از مسجد بیرون نکرد و حقوقشان را همچنان از بیتالمال پرداخت میکرد! به تعبیر دیگر تا زبان در کام داشتند، شمشیر علی همچنان در نیام بود. زبان مخالفان علی در کامشان میچرخید و و البته شمشیر علی در غلاف! آزاداندیشی علی در رواداری با اندیشههای مختلف و مدارا با مخالفانش معنا میدهد.
مجال فکر و بیان سخن به آزادی
فضیلتی است که یزدان به نوع انسان داد
غلام همت آنم که دست از آن نکشید
و گرچه بایدش از جان و مال تاوان داد
عجیب اینکه این مخالفان امام نبودند که تاوان آزادی فراهم شده را دادند، آنان فقط بهرهمند میشدند بلکه فقط امام بود که با جان خویش تاوان آن آزادی را داد، جانش فدای آرمانهای عدالتطلبی و آزادیخواهیاش شد تا همگی بدانند جان همچون اویی فدای عدالت و آزادی! تا ما چقدر خود را پایبند آن آرمانها کنیم.
من شیعه، تو شیعه، ما شیعه، و ناممان شیعه،.. در شادیشان خوشحال و در غمشان محزونیم، همهی اینها درست، اما چقدر روش و اندیشهای همچون او داریم؟
امام علی فکر را با فکر پاسخ می داد، اندیشه هر چند غلط و انحرافی را محکوم به حبس و شلاق نکرد بگبر و ببند، دور شید و کور شید، در کارش نبود، بله هر گاه کجاندیشان شبپرست،دست به شمشیر بردند و خون بیگناهان را ریختند با شمشیر سراغشان رفت، در آن حال هم زیادهروی نکرد و به ابنعباس سفارش میکرد تا امکان دارد، مخالفان را با گفتگو به اردوگاه موافقان داخل کند، شک نکنیم آنچه که امام علی را کعبهی دلها ساخته، اینها است.
روزی به یک زن غیرمسلمان که در پناه حکومت اوست، توهینی میشود، فریادش به آسمان بلند میشود که «اگر مسلمانی از غصه بمیرد، جایی برای ملامتش نیست»، خود را سرزنش میکند که چرا زنی غیرمسلمان امنیتاش سلب شد.
وه! که چه بوداو! و چه هستیم ما!... ادعایمان به آسمان هفتم رسیده، اما در عمل و اندیشه سالها به مقیاس سرعت نور از او فاصله داریم! نگارنده مخالف آئین و مراسم نیست همهی آنها سر جایشان درست اما تا به کی به این شعارها و آئینها اکتفا میکنیم و از عمل و اندیشهی علوی فاصله داریم؟ آیا زمانی برای کوتاه کردن این فاصله هست؟ خدا میداند.