تعداد بازدید: 4997

توصیه به دیگران 1

شنبه 21 دی 1387-0:0

چاپ مقاله در ISI، نگرش تک‌عاملی و توهین به علوم انسانی

يادداشتي از:محمد فاضلی، مدرس جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دانشگاه مازندران


 
روز 23 آذرماه سایت تابناک به ذکر نکاتی از زبان دکتر عماد افروغ درباره چاپ مقاله در مجلات ISI پرداخت و دو روز بعد دکتر غریبی[1] ریاست پیشین مرکز اسناد و مدارک علمی ایران پاسخی به این گفته‌ها دادند که هر دو مطلب نکات قابل تأملی داشت. لازم نیست تا استدلال‌های هر دو طرف را تکرار کنم، اگر دوست داشتید خودتان بخوانید و ببینید که شیوه استدلال کردن در این کشور بین اهل علم تا چه حد فرومایه شده است. اما به هر حال لازم است چند نکته را ذکر کنم.

بر خلاف نظر جناب افروغ ابدا فکر نمی‌کنم ایراد ISI در این است که مرجعیت علمی کشور را به غربی‌ها واگذار می‌کند. به گمان من غربی‌ها در جوانب دیگر دنیای علم چنان مرجعیتی بر ما دارند که نیازی نیست از طریق ISI خود را بر ما تحمیل کنند.

ایراد معیار قرار دادن ISI آن است که تنها یک شاخص تولید علم را که اتفاقا در بین بهترین شاخص‌ها هم نیست، معیار همه چیز قرار می‌دهد. جناب دکتر غریبی در مقاله خود یادآور شده‌اند که در سال 2008 آمار تولید علم کره جنوبی 28000 مقاله در مجلات ISI و آمار کشور ایران 9000 مقاله بوده است.

من از جناب دکتر غریبی می‌پرسم آیا واقعا معتقدید که ظرفیت تولید علم در شرایط فعلی در کشور ما یک‌سوم کره جنوبی است؟ آیا بعد از چند سال ریاست بر یکی از مهم‌ترین مؤسسات مستندسازی و نمایه‌سازی اسناد علمی و علم‌سنجی، به این نتیجه رسیدید که کره جنوبی در تولید علم فقط به اندازه 19000 مقاله جلوتر است؟


ایراد معیار قرار دادن ISI آن است که برخی از مهم‌ترین صورت‌های انتشار علم (و نه حتی تولید علم) را نادیده می‌گیرد. کتاب‌ها، پتنت‌ها، مقالات همایش‌ها و متون منشر شده روی سایت‌های اینترنتی در کجای نظام ISI بازتاب می‌یابند؟ جناب آقای دکتر غریبی در برخی علوم نظیر علوم انسانی، کتاب اهمیتی بیشتر از مقاله دارد و واحد برتر تولید علم است. فیلسوفان بزرگی نظیر کانت، هایدگر، راولز، استوارت میل و ...؛ و جامعه‌شناسانی نظیر مارکس، وبر، بوردیو، پارسونز، هابرماس و ... را به کتاب‌های‌شان می‌شناسند حال آن‌که مقالات متعددی نیز نوشته‌اند. با معیار قرار دادن ISI این بخش از فعالیت و خلاقیت علمی از دایره داوری کنار می‌ماند.


جناب آقای دکتر غریبی، علم ماهیتی کیفی دارد. اینشتین اگر فقط همان مقاله مشهور درباره نسبیت را نوشته بود، برای بزرگی کردن در عرصه فیزیک کفایت می‌کرد. در علم نوشتن یک مقاله یا کتاب سرنوشت‌ساز بسیار بیشتر از صدها مقاله و کتابی که صرفا برای ارتقا نوشته می‌شوند، دانش را ترویج می‌کنند یا حاوی دست‌آوردی پاردایمی نیستند اهمیت دارد. شاخص ISI چگونه می‌تواند کیفیت خلاقیت و فعالیت علمی را لحاظ کند؟


تعداد بسیار زیادی از نشریات معتبر بین‌المللی در مؤسسه مولد شاخص ISI نمایه نشده‌اند. آیا معیار قرار دادن ISI سبب نخواهد شد ارتباط دانشمندان کشور با این نشریات بیرون از ISI قطع شود؟
 می‌توانم به فهرست این سؤالات اضافه کنم. اما ترجیح می‌دهم به ذکر چند نکته برگرفته از خاطرات و تجربه‌ها بسنده کنم.

چند شب پیش دکتر رضا منصوری میهمان یکی از برنامه‌های شبانگاهی تلویزیون بود و درباره نصب راه‌اندازی اولین تلسکوپ حرفه‌ای کشور سخن می‌گفت. مجری برنامه از ایشان پرسید آیا می‌توانیم به آینده نجوم در ایران خوشبین باشیم و پیشرفت کنیم؟ جواب دکتر منصوری جالب بود و چیزی شبیه به این مضمون را گفتند: بله می‌توانیم پیشرفت کنیم مشروط به این‌که منظورمان پیشرفت کردن ظرف 5 سال نباشد. اگر فکر می‌کنیم می‌توانیم ظرف 5 سال به قله نجوم برسیم معلوم است که هنوز نفهمیده‌ایم پیشرفت یعنی چه.

 جناب دکتر غریبی چندی پیش مایکل بوراوی جامعه‌شناسی مشهور آمریکایی – رئیس سابق انجمن جامعه‌شناسی آمریکا و معاون فعلی انجمن بین‌المللی جامعه‌شناسی – میهمان انجمن جامعه‌شناسی ایران بود. بوراوی در بابلسر نیز سخنرانی داشت. در طول اقامت در این شهر، از شدت مسائلی که در این شهر وجود دارد و می‌تواند موضوع پژوهش اجتماعی باشد به وجد آمده بود. به شوخی به یکی از دوستان گفته بود «چرا شما ایرانی‌ها مرا دو سال گروگان نمی‌گیرید تا در این‌جا بمانم و پژوهش کنم؟»

 در جلسه پرسش و پاسخ بعد از سخنرانی از ایشان درباره الزام به چاپ مقاله در نشریات ISI پرسیده شد. یک دقیقه طول کشید تا به او توضیح داده شد که ISI چیست. اصلا با این مؤسسه آشنا نبود. پاسخ او نیز جالب توجه است. پیرمرد در حالی که سعی می‌کرد رفتار اعضای هیئت تحریریه مجلات  آمریکایی  به هنگام دریافت یک مقاله مهم جامعه‌شناسی درباره مسائل و مشکلات بابلسر را تقلید کند چیزی شبیه به عبارات زیر را گفت. فیلم سخنرانی هست و اگر دوست داشتید می‌توانم برای شما ارسال کنم.

- چند آمریکایی نشسته‌اند و مقاله شما را می‌بییند. یکی از آن‌ها می‌پرسد بابلسر کجاست؟ کمی سکوت، بعد یکی از آن‌ها می‌گوید در ایران است. همگی می‌گویند «اوه!! ایران». ردش کنید.

اصلا نمی‌خواهم مثل آقای افروغ نتیجه بگیرم که هر مقاله‌ای که به مجلات خارجی داده شود همین بلا بر سرش می‌آید. همین که 9000 مقاله چاپ شده نشان می‌دهد که چنین نیست. اما مسأله جای دیگری است: پیشرفت علم در درون گفتمان‌های خاص – شما که علوم تجربی خوانده‌اید بگویید پارادایم‌های خاص - صورت می‌گیرد. مجلات علمی هم تابع گفتمان خاصی هستند و بسیاری از مسائل جامعه ما در درون گفتمان‌های مجلات غربی جا نمی‌گیرند. بوراوی نیز دقیقا به همین نکته اشاره داشت. وی علیرغم آن‌که این شهر را از شدت مسائل قابل بررسی بی‌نظیر می‌دانست ولی معتقد بود مقاله‌ای درباره این مسائل راهی به مجلات معتبر جامعه‌شناسی آمریکا ندارد.

 جناب دکتر غریبی، چندی پیش به مدت یک ماه و به مناسبت گذراندن دوره آموزشی سربازی، در خدمت قریب 700 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های کشور بودم. در این جمع بارها درباره چاپ مقاله در ISI بحث شد. نکات مثبت و منفی بسیاری در این جلسه‌های خودمانی مطرح می‌شد، اما دو نکته بیش از همه جلب توجه می‌کرد: 1- سوء استفاده اساتید از دانشجویان دوره دکتری (بالاخص در رشته‌های علوم پایه) و چاپ مقالات دانشجویان به صورت مشترک؛ 2- غیراصیل بودن مقالات (به عبارتی آن‌چنان که شما ادعا کرده‌اید، آن‌ها که مقاله ISI منتشر کرده‌اند آن‌چنان هم مرزهای دانش را عبود نکرده‌اند).

جالب‌ترین نکته از این بخش مربوط به دوستی بود که می‌گفت در طول دوره دکتری استاد راهنمایش 9 مقاله ISI وی را به نام خودش چاپ کرده است. این دوست نقل می‌کرد که این استاد وی را واداشته بود به جای دو نفر از دانشجویان دکتری همان استاد نیز مقاله بنویسد تا آن‌ها فارغ‌التحصیل شوند. اظهار نظر این دوست که صادقانه معتقد بود مقالات نوشته شده توسط وی و بقیه دانشجویان آن دانشکده ابدا اصیل و نوآورانه نبوده‌اند، جالب توجه بود.

 جناب آقای دکتر غریبی، اگر تصور می‌کنیم که با تولید 28000 مقاله به سطح تولید علمی کره جنوبی می‌رسیم، و همه نظام علم را به یک شاخص علم‌سنجی تقلیل می‌دهیم، معلوم است که هنوز معنی تولید علم را هم نفهمیده‌ایم. آقای دکتر در این‌جاست که مصداق حرف عماد افروغ می‌شویم که طرفداران ISI را به درک نکردن مباحث نرم‌افزاری علم متهم می‌کند. آقای دکتر، علم واقعیتی بسیار چندبعدی‌تر و پیچیده‌تر از آن است که در قالب یک شاخص بتوان آن‌را محصور کرد و به چنگ آورد. درک نکردن این واقعیت است که ISI را به شاخصی نامناسب بدل می‌سازد. شاید هم نگاه ماست که این شاخص علم‌سنجی را که حتی خود غربی‌ها به اندازه نظام آموزش عالی ما برای آن شأن قائل نیستند، به ابزاری نامناسب بدل می‌کند.

آقای دکتر غریبی عارضه‌ای که دامن شما و طرفداران انتشار مقاله در ISI را گرفته، این است که می‌خواهید با یک شاخص – که اتفاقا ارتقای آن به نسبت بقیه شاخص‌های مرتبط با تولید و پیشرفت علم به نسبت ساده‌تر است – درباره کل نظام علمی کشور داوری کنید.

 این همه تأکید می‌کنید که به کمک ISI می‌توانیم با جهان ارتباط برقرار کنیم. جناب دکتر غریبی ارتباط علمی ما با جهان به صورت‌های مهم‌تری قطع است. گیریم که 9000 مقاله هم چاپ کردیم، ولی چطور به خودتان می‌قبولانید در نظام آکادمیکی که عمده دانشجویانش قادر نیستند یک صفحه مطلب به زبان انگلیسی بخوانند – نوشتن پیشکش – ارتباط علمی ما با جهان در حال تقویت شدن است؟ هر سال چند استاد خارجی در ایران کارگاه آموزشی برگزار می‌کنند و استاد مدعو شده و یک ترم درس می‌دهند؟ روی چند مقاله به صورت مشترک کار می‌کنند؟

 جناب دکتر، هر نقد منصفانه‌ای باید نیک و بد را با هم ببیند. شما از نیکی‌های ISI و نویسندگان مقالات ISI بلیغ سخن گفتید، لیک هیچ سخنی در باب آسیب‌های آن به زبان نیاورده‌اید. اخیرا شنیدم مدیریت یکی از دانشگاه‌ها ضمن گلایه از این‌که برخی اساتید با پرداخت مبالغی به برخی مجلات ISI مقاله بدون داوری را چاپ می‌کنند، از هیئت بررسی کننده پرونده‌های ارتقا خواسته است در بررسی مقالات منتشر شده در ISI حتما به نامه‌نگاری‌های صورت گرفته در جریان داوری مقاله توجه کنند.

 به عبارتی اساتید موظف شده‌اند برگه‌های داوری مقالات را به پیوست مقاله ارسال کنند. آقای دکتر غریبی، شاید به این طریق بتوانیم مانع از آن شویم که برخی با نوشتن مقالات پولی ارتقا بگیرند، اما همین مقالات در فهرست همان 9000 مقاله‌ای که معیار مقایسه ما و کره جنوبی شده‌اند درج شده و به حساب می‌آیند. منصفانه قضاوت کنید که آیا می‌توان به چنین شاخصی اعتماد کرد؟

 اما نکته آخر درباره پیشداوری دیگری در ذهن شماست و صد افسوس که البته فقط متعلق به شما نیست. در جایی از مطلب خود نوشته‌اید «تفاوت اساسي در نگرش دانشمندان در علوم تجربي با برخي از عزيزان در اين است كه ما معتقد به داوري علمي هستيم تا مانع هر تقلبي در علم باشيم». از متن شما به سادگی می‌توان فهمید که خود را در اردوگاه علوم تجربی قرار می‌دهید – که البته هستید – و بر علوم انسانی می‌تازید و چه بی‌پروا دشنام می‌دهید.

 از کجا به چنین صراحت دریافتید که فقط اهل علوم تجربی معتقد به داوری مقالات هستند و بقیه طالب تقلب؟ از بخت خوب یا بد، هم دانشجوی رشته‌های فنی و مهندسی بوده‌ام و هم قریب یک دهه است که در عرصه علوم انسانی فعال هستم. هر دو عرصه به یکسان آغشته دوز و دغل‌های جماعت استاد و دانشجوست. در یک سال گذشته بیش از 15مقاله داوری کرده‌ام و فقط رأی به تأیید منوط به اصلاحات یک مقاله داده‌ام و بقیه را رد کرده‌ام. برای انتشار مقاله خودم بیش از یک ماه رإی دو داور را روی مقاله اعمال کردم و ابدا تصور نمی‌کنم در علوم انسانی می‌توان به راحتی مقاله منتشر کرد. آن گروه که شما از آن‌ها سخن می‌گویید در بین اهل علوم تجربی نیز فراوان هستند و من و شما به یک اندازه ایشان را می‌شناسیم.

اما باز هم ارجاع به ذهنیت یکی از همکاران شما، ماهیت تصورات امثال جنابعالی و تصمیم‌گیران نظام علمی کشور درباره علوم انسانی را آشکار می‌سازد. در آخرین شماره نشریه «شهروند امروز» قبل از آن‌که انتشار آن ممنوع شود، مصاحبه‌ای با دکتر رضا منصوری به نام «سوء تفاهمی به نام علم» منتشر شده است (سال سوم، شماره 70، یکشنبه 12 آبان 1387). دکتر منصوری در این مطلب کوشیده‌اند درک‌شان از نظام اجتماعی علم و نقصان این ادراک در ایران را آشکار سازند. بحث‌های این مطلب مفصل است اما مقایسه ایشان میان علوم دینی و علم مدرن قابل توجه است. ایشان در تبیین ضعف استادان دانشگاه‌های ما می‌گویند:

 « خیلی ساده است. این به تصور ما از علم بر می‌گردد. در ایران ما میان علم، علوم دینی و آن‌چه من دانش می‌نامم تفکیک نمی‌کنیم. دانش مجموعه دانسته‌هاست و منظور از علم (Science) همان علم مدرن نه علمی که تا 200 سال پیش در ایران بود. ... علوم دینی تا حدود زیادی مبتنی بر مکتوبات است یعنی برای آن‌که کسی عالم دینی باشد باید تعداد محدودی کتاب را بشناسد و بکوشد مسائلی را که در جامعه مطرح می‌شود با شرایط روز تطبیق دهد. ... علم مدرن یک پدیده جوشان است. چیزی نیست که از پیش موجود باشد بلکه دائم دارد به‌وجود می‌آید. علوم دینی این‌طور نیست. علوم دینی موجود است و فقط کسی باید برود آن‌ها را یاد بگیرد. ... در آن‌جا چیزی به‌وجود نمی‌آید و همه چیز از پیش موجود است.»

تحلیل گفتمان غالب بر این نقل قول، همان عناصری را در بر دارد که شما بیان می‌کنید: تصور نوعی برتری علوم تجربی بر علوم انسانی. درست است که دکتر منصوری علوم دینی را ذکر می‌کنند اما واقعیت این است که در تصور اهل علوم تجربی که اتفاقا تصمیم‌گیران نظام علمی کشور نیز هستند، علوم انسانی خواندن چند کتاب است. به عبارتی تصمیم‌گیران نظام علمی کشور – حتی وقتی مثل دکتر منصوری برای خود شأن نظریه‌پردازی درباره علم و نظام اجتماعی علم قائل می‌شوند – همان تصور عوام را که «برای خواندن علوم انسانی باید حفظیاتت خوب باشد» را بازتولید می‌کنند.

اما وجه مهم‌تری از گفته دکتر منصوری را بیشتر مد نظر دارم. اگر دقت کنید می‌بینید که ایشان هم مثل شما همه نظام اجتماعی علم و علل ساختاری، تاریخی و ... ضعف نهاد علم در ایران را به یک عامل یعنی داشتن تصوری یکسان از علم مدرن و علوم دینی تقلیل می‌دهند. بگذریم از این‌که اساسا تصور ایشان از تولید نشدن چیزی در علوم دینی به کل بی‌بنیاد است. نگاهی تک‌عاملی به ضعف علم در ایران عاقبتی جز آن‌چه تاکنون بر سر آن آمده نخواهد داشت.

آقای دکتر غریبی شما ریاست مهم‌ترین مؤسسه دولتی نمایه‌سازی و اطلاع‌رسانی کشور را بر عهده داشته‌اید و از شما انتظار می‌رود در پاسخ به یک مطلب، پاسخی مبتنی بر مستندات و پایه‌های استوار نظری ارائه کنید نه آن‌که بار طعنه‌گویی‌ها و ننه‌ من غریبم بازی را بیفزایید تا مخاطب خود را به گریه بیندازید. انصاف بدهید در میان چهار صفحه پاسخ شما غیر از آن یک مورد ارجاع به کره جنوبی که اصلا به کل قیاسی بی‌بنیاد است، کدام شواهد مستند ارائه کرده‌اید و کدام بنیان نظری در علم‌سنجی را مبنای سخن خود ساخته‌اید؟ در کجای علوم تجربی که از آن دفاع می‌کنید آسمان افتخارآفرینی ورزشکاران و مدال‌آوران را به ریسمان طعنه‌ به مرداب‌نشینان می‌بافند و بعد نتیجه می‌گیرند که ISI شاخص خوبی است؟

جناب دکتر غریبی، چاپ مقاله در نمایه ISI می‌تواند بد باشد اما نه به آن دلیلی که دکتر افروغ می‌گوید؛ و می‌تواند شاخص مناسبی باشد اما نه به آن دلیلی که شما می‌گویید و نه تا آن اندازه که شما برای آن اعتبار قائل می‌شوید.
---------------------------------------------
[1] . شاید تصور من درست نباشد اما از برخی قرائن می‌شد فهمید که مطلب از دکتر غریبی رئیس پیشین مرکز اسناد و مدارک علمی ایران است.


  • کرد_کارشناس ارشد جامعه شناسی.باهنرپاسخ به این دیدگاه 0 0
    شنبه 30 شهريور 1392-0:0

    دوست عزیز با بسیاری ازمطالبتان موافق هستم ودر پاسخ به جناب دکتر منصوری باید گفت که اگر منظورشان ازعلوم دینی همان علوم انسانی ورفتاری است باید بدانند جوشش این علوم فوق العاده حیران کننده است ونمیتوان گفت که علومی کهنه هستند که بدون تغییر ازگذشته به ارث رسیده اند.بسیاری ازقواعد در علومی مثل اقتصاد،جامعه شناسی،روانشناسی و...هرآن در معرض اصلاح وتغییر هستند واین علوم پیوسته دستخوش تحول هستند. در این علوم سلسله ای ازعلل ومتغیرها درایجاد یک قاعده دخیل هستند که باتغییر آن علل قاعده نیز تغییر می کند واین نیازمند کاوشی مداوم و بی انتها در عرصه علوم واز جمله علوم انسانی ورفتاری می باشد؛مثلا پدیده ای اجتماعی مانند طلاق در زمان ها ومکان های متفاوت از متغیرهایی متفاوت تاثیر می پذیرد و طبیعتا باید پذیرفت که چنین پدیده هایی بر قواعدی متزلزل بنا شده اندکه کنترل آنها نیازمند کاوشی دائمی برای کشف علل ونهایتا قواعدی متغییر است واین خود نشان دهنده ی پویایی و نیاز به تئوری پردازی و قاعده سازی دائم در این علوم است.

    • دانشجوی جامعه شناسی دانشگاه شاهدپاسخ به این دیدگاه 0 0
      يکشنبه 18 فروردين 1392-0:0

      خودم با چشمان خودم دیدم که اساتید جامعه شناسی دانشگاه شاهد تهران برای پاس کردن یک دانشجو و اجازه دادن به وی برای غیبت سر کلاس ها از او مقاله خواستند.

      چاپ مقاله ای علمی - پژوهشی با نام استاد!

      • استادیار یکی از دانشگاهای ایرانپاسخ به این دیدگاه 0 0
        چهارشنبه 20 مهر 1390-0:0

        ضمن تشکر و قدردانی از تلاش ها و زحمات جنابعالی جهت ارایه دید علمی و واقعی به موضوعات و مسائل.
        تولید علم و ارتقای اساتید در دانشکده ها و رشته های مختلف متفاوت است این وضعیت می بایست برای تصمیم گیران و مسئولین مرتبط با امور کشور بطور واقعی و علمی تفهیم گردد و در این راستا همایش هایی برگزار گردد بطوریکه تنها چند نفر، سرنوشت کشور و علم را با ایده های خود تعیین ننمایند. در علوم پایه، انسانی و کاربردی وضعیت های بسیار متفاوتی وجود دارد امید است واقعیات در آینده نزدیک بطور شفاف تر آشکار شوند و تصمیم گیران رده بالای سازمانی وظیفه خود را بهتر و بیشتر بشناسند.
        استادیار یکی از دانشگاهها ایران

        • دانشجوي تربيت مدرسپاسخ به این دیدگاه 0 0
          يکشنبه 24 بهمن 1389-0:0

          واقعا عالي بود مطلبتون،ولي بايد بگم كه نبايد خشك و تر باهم بسوزن.ما اساتيد بسيار خوبي داريم كه روشنگرانه ما را به همان علم هدايت مي كنن بدون ISIزدگي بي مورد. و تشويق به دانش مداري علم مندي مي كنن. از اين جور اساتيد هم سپاسگذارم.اون يكي هارو هم خدا بگم چيكارشون كنه...

          • يکشنبه 12 ارديبهشت 1389-0:0

            اگه دست من بود تمام استادای بیسوادو می بردم زیر گیوتین!من خودم دانشجوی ارشدم تو یکی از این دانشگاههای زپرتی نه تهران! ما که فکرنکیم مقاله بدیم دانشگاه برای هر پایان نامه حدود 3 میلیون به استادا می دن پول یا مفت! هر استاد 5 تا ارشد می گیره با مدرک استاد یاری !هر ماه هم که بخاطر حضور در کلاسهای پربار علمی و خوش گذرانی با دانشجویان دخ.. 5 میلیون می گیرن البته کلاسهای ارشد یه ضریب 1.3 هم میخوره بخاطر کارهای پژوهشی هم از دانشگاه خود گروه مربوطه حدود 200 میلیون به بالا می گیرن حسابشو بکن استاده می خواست بره یه جا سخنرانی از یکی از بچه های کلاس مطلب می خواست !حال ما دانشجویان بدبخت باید 2 سال از عمر خودمونو بزاریم که اخر بهمون بگن فوق لیسانس از دانشگاه .... البته سال بعد استاده موضوع مار و میده به دانشجوی بدبخت بعدی میگه من تو این زمینه تخصص دارم یک مشت توهم و شایدم یک مشت دلار! و این زنجیره ادامه داره !چون دانشگاهمون صاحاب نداره استاده هر وقت میاد میگه من خستم بچه ها فردا ساعت 2بیاید اگر فرداش نتونیم بریم تازه خای..مالی شروع میشه حسابشو بکن از یونیورشیتی کهچند سال بعد استادش دانشیار میشن و سریعا دانشجوی دکترا میگیرن مدرک بگیری بیای بازار کار چیا بهت نمیگن !من هم مثل دوست بالای این استادها را نمی بخشم
            عمر رفته باز نخواهد گشت امیدوارم این استادها عمر زیاد داشته باشند تا مرگ تمام عزیزانشان راببینند

            • دوشنبه 4 خرداد 1388-0:0

              استادی بنام دکتر محمد رضا کرامتی در دانشکده روان شناسی وعلوم تربیتی دانشگاه تهران همین بیگاری علمی ر یعنی گرفتن مقاله از دانشجویان به ضرب و زور نمره
              انجام میده

              • دانشجوی دکتری پاسخ به این دیدگاه 1 0
                دوشنبه 21 ارديبهشت 1388-0:0

                کاش جناب آقای دکتر غربیی اولا کاش با کتب تاریخی بیشتر آشنا بوده و می دیدید که غرب شروع تحول خود را از علوم انسانی شروع کرد ثانیا به قول مولوی مشکل عمده ما تقلید همه جانبه بدون داشتن الگویی مشخص از یک طرف و سنجیدن همه چیز با معیارهای ایشان است

                • شنبه 19 بهمن 1387-0:0

                  سلام دوست عزیزم
                  احسنت بر شما نقد شما واقعا علمی و دور از تعصب بود.
                  نمی دانم چه باید کرد و چه باید گفت. هر جا پا می زاریم گره می بینیم اما باید صبر کنیم
                  دانشجوی دکترا

                  • چهارشنبه 25 دی 1387-0:0

                    سلام من یکی از صدها قربانی چاپ مقاله اجباری برای یک استاد بیسواد در یکی از دانشگا ههایی ایران هستم که 4سال از بهترین دوران جوانیم صرف برده کشی علمی آن آقا از بنده گردید و چه بسیار دوستانم که در این راه سر خورده شدند و از دانشگاه هم اخراج شدند ولی من اخراج نشدم و مدرک گرفتم ولی تا ابد آن نا استاد ناجوانمرد را نخواهم بخشید


                    ©2013 APG.ir