چیزهایی که نمیخواستیم!
بازخوانی 30 سال انقلاب(يادداشتي از:شيخ عبدالله شاهيني-گرگان)
بهمن 57 من سن و سالی نداشتم، با این حال به خوبی یادم هست که شعارها و فریادها چه سمت و سوئی داشت، از شعارهای مردم میشد بفهمیم که "چه چیزهایی نمیخواستند" اگر آن چیزی که میخواستند، جمهوری اسلامی، خیلی حدود و ثغورش معلوم نبود اما قاطعانه میشود گفت آن چیزهایی که نمیخواستند خیلی روشن و صریح بود.
بعد از قریب به 30 سال بد نیست همگی بازخوانی کنیم که تا چه حد از آن"نخواستهها" دوریم اکنون با نسلی سرو کار داریم که زیر سی سالهها هیچ تصویری از آن ایام ندارند، از این رو بخاطر این نوجوانان و جوانان هم که شده باید بگوییم و بنویسیم که "چه نمیخواستیم".
اختناق، سرکوب، سانسور، توهین به شعور ملت، حاکمیت ارادهی فرد بر سرنوشت ملت، دینستیزی، اخلاقگریزی، بیعدالتی، اجحاف به حق زیردستان، اندیشهستیزی، زندانی و حبس مخالفان و کشتن دگراندیشان، تحملناپذیری نقد و پند، ظلم و نقض حقوق بشر، فقر و نداری، سرسپردگی به بیگانه و ... اینها چیزهایی بود که ملت نمیخواست، صد سال دیگر هم که بگذرد نمیخواهد و نخواهد خواست.
اکنون چه؟... بعضی میگویند که چون نسل عوض شده خواستهها و نخواستهها هم عوض شده است، در حالی که اینگونه نیست... من مطمئن هستم هنوز هم که هنوز است ملت ایران از آن چیزها که برشمردم، بیزارند و برنمیتابند، اما با یک تفاوت مهم و بزرگ! ... تفاوت آنجاست که اگر سی سال پیش به جهت فقدان وسائل ارتباط جمعی کمتر با جهان خارج آشنا بود و کمتر میدانست که چه مدلی را میخواهد اما اکنون به خصوص نسل جدید به برکت ابزار جدید ارتباطی با تجربهی جهان مدرن آشناست حداقل به گوشش رسیده که دنیا چه خبر است، از این رو افزون بر آن چیزها که نمیخواست، خیلی چیزها هست که میخواهد!
تفاوت این نسل با نسلهای قبل این است که خواستههایش روشنتر و شفافتر است جدای از اینکه میداند چه نمیخواهد، نیز میداند که چه میخواهد!! تجربه جهانی در دموکراسی و جمهوریت در پیش روی اوست، میبیند، میشنود و فکر میکند. سی سال پیش کسی که در شهری بود از شهر مجاور خبر نداشت اما اکنون کسی که در گینه بیسائو یا بُرکینافاسو، سرفه کند، آن طرف دنیا باخبرند، اکنون دنیا در قیاس با سی سال قبل خیلی عوض شده است؛ انواع حکومتهای رنگارنگ در قالب معیارهای دموکراتیک مقابل دیدگان میلیونها ایرانی است، انصاف هم این است، مدل دموکراسی موجود در جهان البته فارغ از برخی مبانی لیبرالی آن و جدای از یکسری کاستیها، سرجمع مدل و الگوی خوب و موفقی است.
سخن نسل جدید این است که خوب،... گرفتیم، که در گذشته آن بود و آن گونه کردند... اما اکنون که دنیا تجربهی مردمسالاری دارد تا چه حد توانستهاییم خود را با شاخصهای آن تطبیق و همراه سازیم؟!!
مدام تأکید بر اینکه گذشته چه بود، خوبیاش این است که میفهمیم کجا بودیم اما اشکالش این است که افراط در آن تأکید از تحلیل وضعیت موجود ما را غافل میسازد.
نسل جدید از ما میپرسد "پس امروز چرا؟" سوال امروزی جواب امروزی میطلبد، جوابی که بتواند آن را لمس کند و با جهان خارج بسنجد، مگر اینکه بگوییم، ای آقا ما را چه به دیگران!... ما با همهی جهان متفاوتیم و گور سر دیگران!...
باری حرفهای همیشگی و تکراری، جواب مناسبی برای سوالهای نسل جدید نیست. بنده به عنوان یک طلبه که توی تاکسی و در صف نانوایی و کلاس درس دانشگاه و حتی حوزه با نسل جدید مواجهم این مقدار را میفهمم که ضمن توجه به موفقیتهایی که به هر حال بوده اما نقدهایی جدی و قابل توجهی هم دارند.
مردم احساس میکنند با همهی دستاوردهای خوبی که بوده و نمیتوان نادیده گرفت اما همچنان با آنچه که میخواستیم، فاصله داریم فاصلهای که میبایست هم آهنگ با ظرفیتهای جامعهی ایرانی و واقعیتهای ساختار قدرت در کشور، کمتر و کمتر شود،... من که امیدوارم ... و میمانم و اندازهی توان خودم، کمک میکنم تا این فاصله کمتر شود... آیا من در امیدواریام به خطا رفتهام؟!!... چارهای غیر از این نیست... باید امید داشت... مبارزه و تلاش آرام و مسالمتآمیز کرد... خشونت و افراط را کنار زد و بر مبانی دموکراسی تأکید داشت... نگارنده به عنوان یک ایرانی در انتظار ایرانی آزاد، آباد و دموکراتیک میماند، درود بر ایرانیان هر کجا که هستند.
- يکشنبه 20 بهمن 1387-0:0
سلام مانند دیگر نوشته های اقای شاهینی این یکی نیز عالی است