انتخابات در ایران و آمریکا: معجزه توسعه سیاسی
يادداشتي از:محمد فاضلی، مدرس جامعهشناسی و انسانشناسی دانشگاه مازندران
شاید از بخت و تصادف تاریخی باشد که انتخابات در ایران و آمریکا تنها در فاصله 9 ماه از یکدیگر صورت میگیرند و از همینرو امکانی برای مقایسه دو فرایند سیاسی حاصل میشود. این مقایسه نکتههای قابل توجهی به همراه دارد.
1. برگزیده شدن نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در شفافیتی قابل توجه صورت میگیرد. روال انتخاب کاندیداها کاملا مشخص است و پس از فرایندی طولانی که شیوهها و معیارهای انتخاب به دقت مشخص شدهاند پیش میرود. قریب دو سال قبل از انتخابات، باراک اوباما و هیلاری کلینتون رقابتی را آغاز کردند که فقط درباره اینکه کدام یک در نهایت برگزیده میشوند ابهام وجود داشت ولی کسی درباره اینکه آیا یکی انتخاب خواهد شد یا هر دو وارد بازی میشوند تردید نداشت. روال مشخص انتخاب کاندیدای حزب، وقت کاندیداها را صرف بازی آشکار و پنهان نمیکرد و همه چیز با برنامه پیش میرفت.
2. هر دو کاندیدای حزب دموکرات، در تمام سفرهای خود به ایالات برنامههای دقیقی ارائه کردند و در دهها مناظره و گفتوگوی عمومی، مواضع خود را برشمردند. از زمان قطعی شدن حضور اوباما و مککین، این مناظرات میان نامزدهای دو حزب نیز برگزار شد. روزی که انتخابات برگزار میشد، نه تنها مردم آمریکا بلکه مردم جهان و حتی ما ایرانیهایی که با آمریکاییها خردهحسابهایی داریم، میدانستیم که هر یک از دو کاندیدا چه میگویند و چه گرایشی دارند. برای همین هم در داخل کشور بعضیها آشکارا و بقیه پنهانی به انتخاب اوباما امیدوار بودند.
3. وقتی هیلاری کلینتون در رقابت برای نامزدی حزب شکست خورد، در سخنانی که شخصا شنیدم، با احترامی قابل تحسین مردم را به حمایت از اوباما فراخواند و شکست را به خاطرهای ملی بدل ساخت. به همین ترتیب مککین بعد از شکست از همگان خواست تا رئیس جمهور برگزیده را یاری کنند تا کشور را در این بحران بیسابقه به خوبی رهبری کند. این گفتهها البته مانعی در برابر مخالفت او با طرح اوباما برای نجات اقتصاد آمریکا در مجلس سنا نشد. قطعا این گفتهها به معنای برادری و دوستی این دو نفر و خیلی از اشکال رمانتیک دوستی که ناصحان به دنبال آن هستند نیست. رقابت در شکل انتخاباتی تا انتخابات بعدی به تعلیق درآمده است و در صورتهای دیگر ادامه دارد. البته همه چیز در چارچوب منافع ملی آمریکا تعریف شده است. منافعی که منتقدان سرمایهداری آنرا منافع طبقه حاکم و بزرگسرمایهداران تعریف میکنند و البته رگههایی از حقیقت را در خود دارد.
4. گالوپ و مؤسسات و بنگاههای رسانهای در آمریکا، ماهها قبل از انتخابات نظرسنجیهای انتخاباتی را آغاز کرده بودند و دائم نتایج نظرسنجیها منتشر میشد. مردم، نخبگان، کاندیداها و ... در فضایی که میتوانستند بازخورد حرکات سیاسی و برنامههای خود را ببینند حرکت میکردند.
5. همه این بلوغ سیاسی جامعه آمریکا، مانعی در برابر تخریبهای گسترده کاندیداها علیه یکدیگر نشد. تیم تبلیغاتی هیلاری کلینتون در رقابت برای نامزدی حزب و تیم مککین در رقابت برای انتخابات ماه نوامبر، از ابزارهای متفاوتی برای تخریب اوباما استفاده کردند. بیاخلاقی سیاسی در جامعه سیاسی ایالات متحده با یکی از پیشرفتهترین نظامهای قانونی و حقوقی جهان امروز نیز رخ داد و نشان دهنده آن است که اینها را باید بخشی ناگزیر – و البته قابل نقد – از فرایند سیاسی در کشورهای جهان بهحساب آورد.
اما روزهای انتخاباتی در ایران روال دیگری را طی میکنند.
1. هیچ روال مشخصی برای انتخاب کاندیداها وجود ندارد. این ابهام به حدی است که رئیس جمهور در قدرت نیز از اینکه خود کاندیدای حامیان پیشیناش خواهد بود یا نه، مطمئن نیست. در سوی دیگر میدان، سید محمد خاتمی با فشار بخش گستردهای از جامعه ایرانی و احساس مسئولیت شخصی که بارها بر آن تأکید کرده، پا به میدان گذاشته است. مهدی کروبی تنها مدعی بدون تردید رقابت انتخاباتی نیز خود میداند که گروههای اصلاحطلب اگر اتفاق غیرمنتظرهای رخ ندهد از او حمایت نخواهند کرد.
میرحسین موسوی، نخستوزیری که هشت سال مدیریت کشوری در حال جنگ را در جوانی به عهده داشته و همگان از او با عنوان مدیری قاطع و موفق یاد میکنند، در دوران پختگی ظاهرا در تردیدهایی برای ورود به صحنه انتخاباتی باقی مانده است. اگر به عمق احتمالی بازیهای سیاسی کاری نداشته باشیم و واقعیت را همان که در سطح مشاهده میشود بدانیم – که البته شواهدی برای این فرض وجود دارد – نباید تردیدهای وی را به شخصیت، بیمهای شخصی یا انتخاب فردی نسبت داد. تردیدهای همه کاندیداهای احتمالی و قطعی انتخابات اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، نشان از جامعهای مبهم و دودآلود دارد که هنوز قاعده عمل سیاسی، مثل قاعده خیلی از بازیهای دیگر زندگی، در آن تعریف نشده است.
جالب اینکه جامعه و نخبگانش گاه به اصرار از آدمها میخواهند که آگاهی سیاسی داشته باشند و در عرصههای سیاسی، کنشگری فعال باشند. سؤال اینجاست: آیا جامعهای که در آن نخبگان سیاسیاش هنوز تکلیف خود برای ورود به صحنه کاندیداتوری ریاست جمهوری را نمیدانند، و آمدهها از شیوه اجرای بازی مطلع نیستند، و برندگان بازی از اینکه میتوانند به اندازه یک برنده سرافراز باشند اطمینان ندارند، میتواند چنین خواستهای را از توده خود داشته باشد؟
به گمانم میتوانیم یکی از خصایص مدرنیزاسیون سیاسی را در میزان شفاف شدن قواعد بازی سیاسی ببینیم. شفافیتی که در نظام انتخاباتی آمریکا میتوان دید و در ایران حتی نمیتوان درباره آن شنید.
2. مردم و نخبگان سیاسیای که بیشتر نقش ناصحان پاکدامن را بازی میکنند، غالبا از کاندیداها میخواهند تا برنامه خود را ارائه کنند. کسی هم نمیپرسد در جایی که هنوز معلوم نیست چه کسانی میخواهند وارد بازی شوند، ارائه برنامه چه معنایی دارد. مربیان و بازیکنان یک تیم فوتبال وقتی برنامه، تاکتیک و تکنیک را مرور و تمرین میکنند که قرار است بازی کنند. وقتی هنوز بازیکنان مسابقه مشخص نشده است، ارائه تاکتیک و برنامه بیشتر به توهم میماند.
3. هیلاری کلینتون، باراک اوباما و جان مککین میتوانستند با خیال راحت از برنامههای خود بگویند. منع گفتمانی خاصی این برنامهها و بیانشان را تهدید نمیکرد. در شرایطی که نه تنها گفتمانها بلکه آدمها تهدید میشوند، ارائه برنامهها چه معنایی میتواند داشته باشد؟ به نظر میرسد در اینجا اصرار بر ارائه برنامهها نه برای آگاه شدن از موضع کاندیداها و تعیین تکلیف مردم در برابر او – صرفا در حد رأی دادن یا ندادن به وی – بلکه برای تدراک سندی جهت تعیین مجازاتهای رسمی و غیررسمی او صورت میگیرد.
4. چهار ماه تا انتخابات باقی مانده و هنوز یک نظرسنجی آشکار انجام نشده است. همه نظرسنجیها محرمانهاند و کسی نمیداند اقبال واقعی کاندیداها چقدر است. هر قدر به سمت دنیایی با شفافیت اطلاعاتی پیش میرویم، فضای ما در تاریکی اطلاعاتی بیشتری غرق میشود. فقط بعضیها میتوانند نظرسنجی کنند و فقط بعضیها میتوانند نتایج آنرا ببینند. جالب اینکه مردم به عنوان کسانی که بر حق آنها برای دانستن برنامه کاندیداها تأکید میشود، حق دانستن نتایج سنجش اقبال عمومی به کاندیداها را ندارند. دائم میخواهیم تا فضا شفاف باشد اما برای که معلوم نیست.
5. تخریب در شکل گستردهای در هر دو جامعه سیاسی ایران و آمریکا صورت میگیرد. هم اوباما را تخریب کردند و هماکنون طرفداران دو جناح سیاسی کشور به طرق مختلف سعی در تخریب دیگری دارند. البته برخی رسمی و برخی به شیوهای مدنی این کار را انجام میدهند. به عبارتی، تخریب سیاسی را باید در مقام واقعیتی اجتماعی و سیاسی لحاظ کرد و بعد از تقبیح و حرف زدن از آن، از کنارش گذشت. تخریب در جامعهای با 200 سال سابقه دموکراسی انتخاباتی رخ میدهد و ظاهرا پیگیری خاصی درخصوص آن انجام نمیشود. باید قوانینی علیه تخریب داشت، باید آنرا محکوم کرد، باید از مجریان خواست تا با خاطیان برخورد کنند، اما نمیتوان از دایره اخلاق درباره تخریب سخن گفت. انتخابات عرصه سیاست واقعی است و دل بستن به اخلاقگرایی رقیب، سرخوشی است.