زبان مازندرانی و دورنمای آینده
حسن بشيرنژاد،دکتر در زبان شناسي
این مقاله حاصل یک پژوهش میدانی درباره ی کاربرد و جایگاه اجتماعی زبان مازندرانی و دیدگاهها و نگرشهای گویشوران نسبت به این زبان است . نویسنده ابتدا در یک مقدمه به طرح موضوع و ابعاد آن پرداخته ، سپس به فرآیند حفظ و تغییر زبان ، پژوهش های پیشین در این زمینه و پیامدهای نظری آنها اشاره کرده است ، به جهت اختصار قسمتهایی را نیاورده ایم . در قسمت پایانی دست آوردهای این پژوهش در مورد موقعیت و جایگاه احتمالی این زبان در آینده بیان گردید .
1 ـ مقدمه :
مازندرانی یکی از زبانهای محلی در شمال کشورمان است که بنا به ادعای برخی نویسندگان علاوه بر شهرهای مازندران کنونی ، در مناطقی از شهمیرزاد ، فیروزکوه ، دماوند ، لواسانات و مناطق شمالی کوههای امامزاده و طالقان هم با لهجه های متنوع کاربرد دارد .
این زبان که از دیرباز در سرزمین باستانی ( مازندران کنونی ) رایج بوده است ، آثار ادبی قابل توجهی دارد که در آثار و نوشته های مورخان و نویسندگان به آنها اشاره شده است . در سالهای اخیر به سبب گرایش گویشوران این زبان به فارسی ـ که خود نتیجه ی برخی تحولات سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در جامعه ی ماست ـ هر روزه شاهد کاهش تعداد گویشوران این زبان و میزان کاربرد آن در حوزه های مختلف هستیم و با ادامه ی این روند ، بیم آن می رود که این زبان برای همیشه به دست فراموشی سپرده شود . به منظور کسب آگاهی های بیشتر از وضعیت این زبان ، کاربرد آن در کنار زبان فارسی در بخشی از جامعه ی زبانی مازندرانی در شهرستان آمل ، مورد بررسی قرار گرفته است تا از این طریق دورنمایی از آینده ی این زبان را در منطقه به دست دهد .
از اینرو پاسخ های پرسش شوندگان در حدود 38 پرسش ، در زمینه ی کاربرد دو زبان فارسی و مازندرانی در حوزه ها و موقعیت های مختلف ، مانند خانواده ، مدرسه ، کوچه و بازار نقش برخی عوامل اجتماعی ، مانند سن ، جنسیت ، شهر نشینی و طبقه اجتماعی در کاربرد هر یک از دو زبان و نیز دیدگاه ها و نگرش های افراد نسبت به دو زبان و آینده ی آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است .
در این بررسی ، دانش آموزان و معلمان دوره ی متوسطه شهرستان آمل در سال تحصیلی 79 ـ 1378 به عنوان جمعیت نمونه انتخاب شده اند . 300 دانش آموز ( 150 دختر و 150 پسر ) و 90 معلم ( 45 مرد و 45 زن ) از 6 دبیرستان مختلف ( 3 دبیرستان دخترانه و 3 دبیرستان پسرانه ) برای تکمیل پرسش نامه ها انتخاب شدند . دبیرستانها از نقاط مختلف شهر انتخاب شدند تا همه ی گروهها و طبقات را در بر داشته باشد . اما انتخاب دانش آموزان و معلمان در هر مدرسه به روش تصادفی صورت گرفته است .
2 ـ حفظ یا تغییر زبان و عوامل موثر در آن
بررسی گوناگونی های زبانی نشان می دهد که عوامل اجتماعی نه تنها سبب بوجود آمدن تفاوتهای زبانی میان گویشوران یک جامعه ی زبانی در یک مقطع زمانی معین می گردد ، بلکه در روند تحولات تاریخی زبان در بلند مدت نیز نقش دارند و این عوامل ممکن است در یک جامعه ی دو زبانه ، موجب انتخاب و کاربرد یک زبان یا لهجه در موقعیت ها و حوزه های معین و در نتیجه طرد یا حذف زبان یا لهجه دیگر شود . این حالت را در اصطلاح « تغییر زبان » ( languqge shift ) می نامند .
به عبارت دیگر منظور از تغییر زبان حالتی است که یک جامعه از زبان خود به نفع زبان دیگری دست بکشد که از آن ، گاه با عنوان « مرگ زبان » ( languagedeath ) نام برده می شود . اصطلاح مرگ زبان بویژه زمانی به کار می رود که اعضای آن جامعه ی زبانی تنها گویشوران آن زبان در دنیا باشند . در مقابل « حفظ زبان » ( language maintainous ) به حالتی اطلاق می شود که اعضای یک جامعه ی زبانی تصمیم می گیرند به استفاده از زبان بومی خود ادامه دهند .
اصولاً « حفظ » یا « نگهداری » زبان در جامعه ی دو یا چند زبانه مفهوم پیدا می کند ، چرا که اصطلاح حفظ زبان در مورد اعضای جامعه ای که فقط یک زبان می دانند و زبانی دیگری هم نمی آموزند ، معنایی ندارد .
بدون شک عوامل زیادی در حذف یا تغییر زبان در یک جامعه ی زبانی موثرند ، اما شرط اساسی و اولیه برای رخداد این پدیده ، وجود دوزبانگی ( bilingualism ) در سطح یک جامعه است . در عین حال باید به خاطر داشت که این شرط به تنهایی برای تغییر زبان کافی نیست ، زیرا جوامع دو زبانه ای هم بوده اند که برای دهه ها و قرنهای متوالی صورت دو زبانه باقی مانده اند .
تغییر زبان چنان که فسولد ( fesold ) بیان می کند ، نتیجه ی جمعی و بلند مدت « انتخاب زبان » ( choice languge ) و « کاربرد آن » ( language use ) است و انتخاب زبان و نیز تحت تأثیر « نگرشهای زبانی » ( language attitudes) افراد قرار دارد . به بیان دیگر مجموعه ای از عوامل برون زبانی در شکل دهی نگرش های زبانی و در نهایت انتخاب و کاربرد یک زبان در حوزه های مختلف در یک جامعه ی زبانی دخالت دارند که این انتخاب در نهایت به حفظ یا تغییر زبان در آن جامعه ی زبانی می تواند منجر شود .
برای واژه نگرش در مفهوم عام تعریف های متفاوتی از سوی ذهن گرایان و رفتارگرایان ارائه شده است . اما آنچه در اینجا مورد نظر ماست نگرش در مفهوم عام نیست بلکه « نگرش زبانی » است . نگرش زبانی به طور کلی بر دیدگاه ذهن گرایان استوار است و در این دیدگاه نگرش از سه عنصر شناخت ( cognition ) احساس ( feeling ) و عملکرد ( action ) تشکیل می شود . از این روی پدیده ی کاربرد زبان ، عملی است که تحت تاثیر شناخت و احساسات افراد نسبت به آن زبان صورت می گیرد .
ذهن گرایان معتقدند که با آگاهی از نگرش یک شخص نسبت به یک پدیده ( مثل زبان ) در مورد رفتار شخص در ارتباط با آن پدیده پیش بینی هایی می توان داشت . کوپر (COOPAR ) و فیشمن ( FISHMAN ) از چند پدیده ی زبانی که تحت تاثیر نگرش زبانی افراد روی می دهند نام برده اند که از جمله ی آنها تغییر آوایی یک زبان است که وقوع آن به استقبال یا عدم استقبال یک جامعه ی زبانی بستگی دارد . از طرف دیگر تعریفی که لباو ( LABOV ) از جامعه ی زبانی به دست می دهد بر همین نگرش زبانی افراد مبتنی است .
نگرش و دیدگاههای افراد نسبت به یک زبان ، انعکاسی از دیدگاههای آنان نسبت به یک گروه قومی می تواند باشد . شواهدی وجود دارد که نشان می دهد نگرش های زبانی ، رفتار معلمان را نسبت به دانش آموزان تحت تأثیر قرار می دهد . این نگرش ها در انتخاب یک زبان برای نظام آموزشی در یک جامعه می توانند موثر باشند . پراید (PRIDE) دلیل اصلی عدم کاربرد زبان آمیخته ( pidgin) را در امر آموزش و پرورش در جزایر آنتیل به نگرش جمعی منفی نسبت به این زبان مربوط می داند ، چرا که این زبان برای مردم منطقه تداعی کننده ی مفهوم بردگی و نشانه ی شأن اجتماعی پایین است . متخصصان آموزش زبان معتقدند که نگرش زبانی در میزان یادگیری زبان دوم موثر است .
ولف ( wolf ) بیان می کند که نگرشهای زبانی روی میزان درک افراد از یک گونه ی زبانی می تواند تاثیر بگذارند ، بدین معنی که با وجود دو گونه ی زبانی ، سخن گویان گونه ی معتبرتر ممکن است نتوانند گونه ی پاین تر را بفهمند ، در حالی که گویندگان گونه ی پایین تر ، گونه معتبرتر را درک می کنند .
اگر وجود این همه ارتباط میان نگرشهای زبانی و دیگر پدیده های اجتماعی واقعی باشد ، مطالعه ی نگرش های زبانی ، جایگاه مهمی در مطالعات اجتماعی زبان و بویژه مسئله ی تغییر یا حفظ زبان خواهد داشت .
بررسی نگرش زبانی ممکن است تنها به نگرش افراد در مورد خود زبان محدود شود و از پرسش شوندگان در مورد اینکه یک گونه ی زبانی به نظر آنها کامل ، ناقص ، زیبا ، زشت ، شیرین یا گوش خراش است پرسش شود . گاهی هم پرسش در مورد نگرش زبانی به گویندگان یک زبان معطوف می شود و از احساس شخص نسبت به گویندگان یک گونه ی زبانی پرسش می شود . گاه نیز این پرسش وسیع تر شده و افراد در مورد برنامه ریزی نسبت به آینده یک زبان و حفظ یا تغییر آن پرسش می شود .
روش تعیین نگرش زبانی ممکن است مستقیم یا غیر مستقیم باشد . در روش مستقیم بوسیله ی پرسش نامه یا مصاحبه از نظرهای افراد نسبت به یک یا چند زبان پرسش می شود ، ولی در روش غیر مستقیم شخص نمی داند که نگرش های زبانی او تحت مطالعه قرار دارد . با آنکه نگرش های زبانی در حفظ و تغییر زبان اهمیت دارند ، اما این نگرش ها مسائل فردی و انتزاعی هستند که تحت تاثیر عوامل برون زبانی فراوانی نظیر عوامل اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و ... قرار دارد .
زبان شناسان دلایل متعددی را برای تغییر زبان ذکر کرده اند که فسولد عمده ترین آنها را مهاجرت ، صنعتی شدن ، زبان آموزشی و دیگر محدودیت های دولتی ، شهرنشینی ، اعتبار اجتماعی بالاتر یک زبان و جمعیت کم یک گروه زبانی ذکر می کند . با وجود آنکه در یک تغییر زبان ممکن است چند مورد از عوامل ذکر شده با هم شرکت داشته باشند ، اما مواردی هم یافت شده است که با وجود بسیاری از این عوامل تغییر زبانی رخ نداده است . علاوه بر مسائل ذکر شده ، نوع زبان به لحاظ نقشها ، کاربردها و اهمیتی که در یک جامعه ی دو زبانه دارد در سرنوشت آن می تواند موثر باشد .
زبان شناسان در این مورد تقسیم بندیهایی به عمل آورده اند ، به عنوان نمونه فرگوسن ( ferguson ) و استیوارت ( stewart ) زبانها را به انواع محلی ( vernacular ) ، معیار ( standard ) ، سنتی ( classical ) ، پی جین و کریول ( creol ) تقسیم بندی می کنند . از طرف دیگر فرگوسن زبان ها را به لحاظ اعتبار و موقعیت اجتماعی آن به دو دسته اصلی ( major ) و فرعی ( minor ) تقسیم بندی می کند .
به نظر ایشان زبانی را اصلی تلقی می کنیم که یا بوسیله ی بیش از 25 درصد افراد جامعه گفتگو شود ، یا زبان رسمی یک کشور باشد و یا زبان آموزشی بیش از نیمی از افراد جامعه در مدارس سطوح متوسطه باشد . در جای دیگر ایشان نقش ها و کاربردهای متعددی را که زبانهای مختلف در یک جامعه ممکن است داشته باشد بصورت زیر دسته بندی می کند :
1 ـ نقش گروهی ( group function ) : زبان تنها نقش برقراری ارتباط میان اعضای یک جامعه ی زبانی بخصوص را دارد و از این طریق آنان را بعنوان یک گروه قومی در کشور مشخص می کند .
2 ـ استفاده رسمی ( official use ) : زبان در سطح ملی برای امور رسمی و دولتی بکار می رود .
3 ـ زبان ارتباطات وسیع تر ( language of wider communication ) : زبان بعنوان میانجی برای ارتباطات بین اقوام و گروههای مختلف به کار می رود .
4 ـ استفاده ی آموزشی ( education use ) : زبان علاوه بر سالهای اولیه آموزش در سطوح بالای آموزشی به کار می رود و متون درسی به آن زبان منتشر می شود .
5 ـ امور مذهبی ( religious affairs ) : زبان برای برگزاری مراسم مذهبی به کار می رود .
6 ـ زبان بین المللی ( international language ) : برای برقراری ارتباط با دیگر ملتها به کار می رود .
7 ـ بعنوان یکی از موضوعات درسی در سطح مدرسه مطالعه می شود ، ولی خود ، زبان آموزش نیست .
استیوارت نیز ضمن برشمردن این نقشها ، سه مورد دیگر را به آن می افزاید . این سه مورد عبارتند از :
1 ـ نقش منطقه ای ( provincial function ) : زبان در تقسیم بندی های سیاسی کوچکتر در یک کشور مثل ایالت یا استان بعنوان زبان رسمی ایفای نقش می کند .
2 ـ نقش مرکزی ( capital function ) : زبان در مرکز سیاسی کشور غلبه دارد .
3 ـ نقش ادبی ( literary function ) : زبان برای آثار ادبی و هنری مورد استفاده قرار می گیرد .
بنابراین ، این نکته که براساس معیارهای بیان شده یک زبان در جامعه دوزبانه چه جایگاه و کاربردی داشته باشد می تواند در حفظ یا تغییر آن موثر باشد . طبیعی است که زبانِ محلی که تنها نقش برقراری ارتباط میان افرادِ یک گروه کوچک را بر عهده دارد در مقابل زبان اصلی ، رسمی و آموزشی ـ که کاربردهای وسیع و گسترده ای دارد ـ شانس کمی برای بقا دارد .
چنانکه می دانیم زبانی که افراد در یک جامعه ی دو زبانه به کار می برند ، ممکن است همان زبان مادری آنها نباشد . در بررسی روند تغییر زبان ممکن است یکی از این دو یعنی کاربرد زبان یا زبان مادری افراد ملاک قرار گیرد و نتایج حاصل از این دو نوع بررسی الزاماً یکسان نخواهد بود ، چرا که تعداد گویشوران بومی یک زبان با تعداد افرادی که عملاً از زبان در موقعیت های مختلف استفاده می کنند برابر نیست . کرک ( kirk ) اشاره می کند که در کشورهایی که یک فرآیند تغییر زبان از زبان محلی به زبان ملی در جریان است ، چنانچه تعداد گویشوران بومی زبان محلی را ملاک بررسی قرار دهیم ، فرآیند تغییر نسبت به زمانی که میزان کاربرد آن زبان محلی ، مبنای بررسی است ، پیشرفت کمتری را نشان می دهد ، زیرا بسیاری از استفاده کنندگان زبان ملی ممکن است زبان مادریشان همان زبان محلی باشد .
تغییر زبان یک فرآیند جمعی است که در طی نسلها اتفاق می افتد و به ندرت پیش می آید که یک فرد تنها در طول زندگی اش استفاده از یک زبان را به طور کلی کنار گذاشته ، به زبان دیگر روی آورد . لیبرسن ( lieberson ) بیان می دارد که تمامی موارد تغییر زبان در بین دو نسل مختلف اتفاق می افتد ، به این معنی که یک نسل دو زبانه ، یکی از دو زبان را بر حسب شرایط موجود به نسل بعد منتقل می کند .
مردم شناسان و جامعه شناسانِ زبان از دو دیدگاه مختلف به بررسی مسئله تغییر زبان پرداخته اند . از دیدگاه مردم شناسانه فرآیند تغییر زبان در یک شرایط طبیعی و کنترل نشده باید مشاهده و بررسی شود . آنان نظریه مشاهده ی طبیعی و طولانی مدت را تنها روش جمع آوری اطلاعات در این زمینه می دانند .
بعنوان نمونه گل ( gal ) برای مشاهده ی کاربرد زبان های آلمانی و مجاری در منطقه دو زبانه اوبروارت ( oberwart ) اتریش مدت یک سال را در یک خانواده بومی گذراند و دیگران نیز همین مدت و یا حتی زمانی طولانی تر در بین مردم یک منطقه زندگی کردند ، تا به مشاهده ی روند کاربرد یک زبان و در نهایت فرآیند تغییر آن در جامعه بپردازند .
دیدگاه دوم که مورد حمایت جامعه شناسان زبان است از سوی جاشوافیشمن ارائه شده است . او برای آگاهی از وضعیت کاربرد دو زبان یک سری موقعیت ها یا نهادهای اجتماعی را در نظر می گیرد که آنها را حوزه ( domain ) می نامد . این حوزه ها از عناصری مانند مکان ، موضوع و مخاطب تشکیل می شود . در هر یک از این حوزه ها کاربرد یک زبان ممکن است مناسب تر از بقیه باشد ، به عنوان نمونه در محیط خانواده که یک از این حوزه هاست ، معمولاً یک زبان پایین تر برای برقراری ارتباط میان اعضا به کار می رود .
در حالی که یک زبان معتبرتر در مکان های رسمی تر ، مانند مراکز آموزشی به کار می رود . در این شیوه از بررسی ، با استفاده از پرسش نامه یا مصاحبه با اشخاص در مورد کاربرد زبان در موقعیت های گوناگون با مخاطبان مختلف و در مورد موضوعات متفاوت سوال می شود و جواب های به دست آمده ، مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار می گیرد .
3 ـ پژوهش های پیشین
مدت زمان زیادی از پیدایش رشته ای با نام « جامعه شناسی زبان » و یا « زبان شناسی اجتماعی » نمی گذرد و تنها از همین چهار یا پنج دهه ی پیش به تدریج اصول و مبانی نظری این شاخه از مطالعات زبانی و تدوین و مطالعات و تحقیقات عملی در این زمینه آغاز شد . از این رو مطالعات انجام شده در زمینه ی حفظ و تغییر زبان نیز ـ که شاخه ای از مطالعات اجتماعی زبان است ـ قدمت و وسعت چندانی ندارد .
قبل از آنکه به نتایج و دستاوردهای کلی پژوهش های انجام شده بپردازیم ، به وضعیت مطالعات مربوط به حفظ و تغییر زبان در کشورمان اشاره ای می کنیم : چنان که علاقه مندان به مسایل زبان شناسی ، به ویژه جامعه شناسی زبان آگاهی دارند ، مطالعات اجتماعی زبان در کشورمان به خاطر جوان بودن از جامعیت و گستردگی چندانی برخوردار نیست و از این رو کتابها ، مقاله ها ، چه در زمینه ی زبان فارسی و چه سایر زبان ها و گویش های محلی ایران ( از جمله مازندرانی ) ، عمدتاً به مباحث نظری این شاخه از مطالعات زبانی پرداخته اند و پژوهش های عملی نیز تنها به بررسی تاثیر برخی از عوامل اجتماعی در بروز گوناگونی های زبانی بسنده کرده اند .
بنابراین آنچه در این تحقیق بررسی می شود ، ( تاثیر عوامل اجتماعی بر کاربرد و جایگاه زبان در یک جامعه ی دو زبانه ) توجه اندکی را به خود جلب کرده است و از میان آثار موجود در کشورمان پژوهش ذوالفقاری ( 1376 ) به ظاهر اولین و تنها اثری است که به این مهم توجه نشان داده است .
ایشان به منظور آگاهی از وضعِ پیش رویِ گویش بختیاری در شهر مسجد سلیمان ، حوزه ها و مخاطبان مختلف ، مانند کوچه و بازار ، مراسم بومی ، مجالس خانوادگی ، برخورد با افراد پیر فامیل ، دوستان و حالات عاطفی شدید را در نظر گرفته و با استفاده از پرسش نامه تاثیر عوامل اجتماعی مختلف را در کاربرد فارسی و بختیاری در این حوزه ها بررسی کرده است .
در این بررسی مشخص شده است که سن ، جنسیت ، شغل ، تحصیلات ، عِرق بومی بودن و زبان بومی والدین در خانواده همگی در کاربرد دو زبان در حوزه های مختلف موثرند و به عنوان نمونه کاربرد فارسی در گروههای سنی پایین تر بیشتر است و همچنین کاربرد فارسی در میان زنان در گروههای سنی مختلف بیش از مردان است . در مجموع این پژوهش نشان دهنده کاربرد روزافزون زبان فارسی در میان گویشوران بختیاری در این شهر به قیمت زوال تدریجی گویش بختیاری است .
پیامدهای نظری پژوهش های انجام شده
با وجود همه پیچیدگی هایی که فرآیند حفظ یا تغییر زبان ممکن است داشته باشد و با وجود تنوع و گوناگونی عواملی که در این فرآیند می توانند تاثیر گذار باشند ، از مجموع پژوهش های صورت گرفته تعمیم هایی را در این زمینه می توان مطرح کرد . یک پیش شرط اساسی برای تغییر زبان وجود یک جامعه دو زبانه است ، اما حفظ زبان فرانسه در جامعه ی دو زبانه مونترال در کانادا نشان می دهد که این شرط به تنهایی نمی تواند برای تغییر زبان کافی باشد .
اگر وجود دو زبانگی به تنهایی برای تغییر زبان کافی نیست ، شاید وجود دو زبانگی به همراه اعتبار بیشتر یکی از دو زبان ، وقوع تغییر زبان را حتمی سازد . اما مواردی را سراغ داریم که یک زبان پایین تر به لحاظ وجهه ی اجتماعی یک زبان برتر را حذف کرده و یا حداقل خود در کنار آن به حیات ادامه داده است . حذف زبان فرانسه از سوی زبان انگلیسی در حمله نورمن ها به انگلستان و همچنین حفظ زبان گوارانی ( guarani ) در مقابل زبان استعمارگران اسپانیایی در پاراگوئه از این موارد هستند .
در اغلب تغییر زبان ها این زبان گروه کوچک تر است که جای خود را به زبان گروه بزرگتر می دهد و علاوه بر آن گروه بزرگ تر معمولاً از قدرت سیاسی و اقتصادی بیشتری نسبت به گروه کوچک تر برخوردار است ، اما چنانکه در مواردی از تغییر زبان دیده می شود ، گروه کوچکتر با وجود فراهم بودن این شرایط برای سالها زبان خود را حفظ کرده است ، این تغییر زبان دقیقاً زمانی شروع شد که افراد گروه کوچک تر حاضر شدند از هویت خود به عنوان یک گروه اجتماعی ـ فرهنگی مستقل دست بکشند و به عضویت گروه بزرگتر درآیند .
این مسئله اگرچه خود مقدمه ای برای تغییر زبان است ، اما عامل تغییر زبان نیست ، بلکه معلول برخی عوامل و شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی حاکم بر محیط است . به ظاهر یکی از مهمترین عواملی که باعث می شود افراد ، پای بندی به ارزش های گروهی و قومی را از دست دهند ، همان از دست دادن استقلال اقتصادی است .
به عنوان نمونه از دست رفتن شغل و حرفه سنتی و وابستگی به گروه بزرگ تر برای اشتغال و کسب درآمد یکی از عوامل اقتصادی موثر در این زمینه است . عوامل اجتماعی ـ فرهنگی هم در این میان میتوانند نقش داشته باشند ، برای مثال زبان آموزشی می تواند یکی از این عوامل فرهنگی باشد . اگر زبان آموزشی در مدارس همان زبان گروه برتر باشد ، این احساس را در افراد گروه کوچک تر و بخصوص کودکانِ این گروه بوجود می آورد که زبان مادری آنها هیچ کاربردی نداشته ، در نتیجه ضرورتی برای یادگیری آن وجود ندارد و همین امر مقدمه ای برای آموزش زبان برتر به فرزندان در محیط خانواده می شود . برای اینکه به اهمیت زبان آموزشی بیشتر پی ببریم کافی است نگاهی به زبان آموزشی در مدارس کانادا داشته باشیم .
اگر در آنجا مدارس فرانسه زبان وجود نداشت و همه کودکان فرانسه زبان مجبور بودند در مدارس انگلیسی زبان تحصیل کنند ، شاید به جای حفظ زبان فرانسه موردی از تغییر زبان را شاهد بودیم . در واقع آموزش زبان برتر به فرزندان در محیط خانواده را باید از نشانه های تغییر زبان دانست ، نه از عوامل آن ، چرا که این امر تحت تاثیر عواملی صورت می گیرد که در بیرون از خانه یعنی در جامعه حاضرند .
اگرچه ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که چه عواملی و در کدام جامعه و در چه زمانی موجب حذف یک زبان و جایگزین شدن زبان دیگر می شوند ، اما دیتمار به دو نکته اساسی در این زمینه اشاره می کند : نکته اول اینکه زبانی که در خانواده به کار نمی رود ، نسبت به زبانی که در خانواده کاربرد دارد ، شانس کمتری برای بقا دارد . نکته دوم اینکه اگر در یک جامعه ی دو زبانه ، افراد آن دو زبانه نا هم پایه باشند ، احتمال وقوع تغییر زبان بیش از جامعه ای است که افراد آن دو زبان هم پایه هستند . این مطلب به نوعی تأیید کننده ی همان مورد اول است ، چرا که دو زبانه های نا هم پایه معمولاً هر دو زبان را در حوزه های خانواده می آموزند و این به معنی وارد شدن یک زبان جدید در حوزه ی کاربردی زبان سنتی است .
4 ـ تجزیه و تحلیل داده ها
آنچه در این تحقیق بررسی می شود وضعیت کاربردی دو زبان فارسی و مازندرانی در میان دانش آموزان و معلمان دوره ی متوسطه در شهر آمل است . انتخاب و کاربرد یک زبان در یک جامعه دو زبانه تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد و یک فرد ممکن است بر حسب مکان ، موقعیت ، مخاطب و یا حتی موضوع صحبت در طول شبانه روز به تناوب از دو زبان استفاده کند . علاوه بر آن برخی مشخصه های فردی و عوامل اجتماعی ، مانند سن ، شغل ، تحصیلات ، طبقه بندی اجتماعی و محل زندگی نیز می توانند در انتخاب زبان موثر باشند .
بنابراین کاربرد زبان یک مسئله ی کلی است که برای بررسی آن باید همه موقعیت ها و عوامل را درنظر گرفت و یکی از رایج ترین روشها برای بررسی این موضوع که از سوی جامعه شناسان زبان پیشنهاد شده است روش تحلیل حوزه ای است که برای اولین بار از سوی فیشمن در سال 1966 به کار گرفته شد . در این شیوه با استفاده از پرسش نامه یا مصاحبه در مورد کاربرد زبان در موقعیتهای گوناگون و با مخاطبان مختلف در مورد موضوعات متفاوت پرسش می شود و پاسخ هایی به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد . این پژوهش شامل 38 پرسش است .
قبل از پرسش های اصلی که به کاربرد دو زبان در حوزه های گوناگون می پردازند ، یک سری پرسش ها به اطلاعاتی نظیر سن پرسش شوندگان ، محل تولد و زندگی ، سن ، شغل و تحصیلات والدین آنها اختصاص یافته است . در قسمت پایانی نیز پرسش هایی وجود دارد که به دیدگاهها ، نگرش و قضاوت افراد درباره ی دو زبان و آینده آنها مربوط می شود .
4 ـ 1 ـ مشخصات پرسش شوندگان
پرسش شوندگان در دو گروه سنی مختلف قرار دارند : گروه اول معلمان مرد و زن دوره ی متوسطه اند که بین 29 تا 47 سال سن دارند و میانگین سن آنها 5/35 سال می باشد . این گروه دارای تحصیلات در حد کارشناسی ( و عده ای معدود بالاتر ) در رشته های مختلف می باشند و میانگین تعداد افراد خانوارشان 8/3 نفر است . 63% از این معلمان در روستا و 36% در شهر به دنیا آمده اند . حدود 27% آنها در زمان پژوهش در روستا و 37% در شهر زندگی کرده ، همسران 49% از آنها کارمند می باشند .
گروه دوم دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه هستند که بین 14 تا 18 سال سن دارند و میانگین سن آن ها 9/15 سال است . این گروه دانش آموزان به تناسب از دو جنس و رشته ها و پایه های مختلف انتخاب شده اند .
میانگین تعداد افراد خانوار در این گروه 7/5 نفر ، میانگین سن پدران آنها 8/45 سال و میانگین سن مادران آن ها 4/39 سال می باشد . 37% از این دانش آموزان در روستا متولد شده اند و 63% بقیه در شهر به دنیا آمده اند . 27% از آنها اکنون در روستا و بقیه 73% در شهر سکونت دارند .
پدران حدود 19% کارمند و بقیه دارای مشاغل آزاد یا کارگرند . مادران حدود 4% از دانش آموزان ، کارمند و بقیه خانه دارند . پدران حدود 5/7% از دانش آموزان تحصیلات دانشگاهی ، 5/17% دیپلم و بقیه دارای تحصیلات پایین تر یا بی سوادند . در مورد مادران نیز 2% دارای تحصیلات دانشگاهی ، 12% دیپلمه و بقیه دارای تحصیلات پایین تر یا بی سوادند .
4 ـ 2 ـ کاربرد فارسی و مازندرانی در حوزه های مختلف
برای بررسی کاربرد دو زبان سه حوزه ی عمده ، یعنی خانواده ، مدرسه و کوچه و بازار در نظر گرفته شده است . در واقع این حوزه ها را مکان و مخاطبان آن مشخص می کنند . در حوزه ی خانواده مخاطبان می توانند اعضای خانواده یا افراد فامیل باشند . در حوزه ی مدرسه مخاطبان معلمان ، دانش آموزان و مستخدمان مدرسه هستند .
هر مکانی غیر از خانه و مدرسه را حوزه ی کوچه و بازار تلقی می کنیم که خود یک حوزه ی وسیع و گسترده است . مخاطبان این حوزه افراد مختلفی می توانند باشند که فرد در زندگی روزمره خود با آنها سر و کار دارد . چنان که می دانیم حوزه ها علاوه بر مکان و مخاطب به موضوع خاصی می توانند مربوط باشند . در این جا حوزه ی مذهب ، هنر و سرگرمی نیز در نظر گرفته شده است که مسائلی نظیر دعا ، نیایش ، موسیقی و هنر و سرگرمی ها را در بر می گیرد . این حوزه معمولاً مخاطب خاصی ندارد و انتخاب زبان در آن به علایق و تمابلات فرد بر می گردد .
4ـ2ـ1 حوزه ی خانواده
شکی نیست که خانواده اولین و مهم ترین مکان برای زبان آموزی است و زبانی که ما آن را زبان مادری یا زبان اول فرد می نامیم سال های اولیه ی زندگی در این محیط شکل می گیرد . انتظار بر این است که زبانی که فرزندان در خانواده می آموزند ، همان زبانی باشد که پدر ، مادر و دیگر اعضای خانواده به وسیله آن با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند ، با وجود این ممکن است برخی از والدین بر حسب توانایی ها و شرایط موجود تصمیم بگیرند که زبانی غیر از زبان خودشان را به فرزندان بیاموزند و در نتیجه اعضای یک خانواده در یک دوره زمانی خاص به جای یک زبان از دو زبان متفاوت برای برقراری ارتباط با یکدیگر استفاده کنند .
حرکتی که در طی چند سال گذشته در جهت آموزش زبان فارسی به فرزندان در بسیاری از خانواده های مازندرانی آغاز شده ، منجر به پیدایش چنین وضعی شده است . با وجود آن که امروزه در بسیاری از خانواده های مازندرانی دو زبان فارسی و مازندرانی در کنار یکدیگر به کار می روند ، اما میزان کاربرد هر یک از دو زبان از خانواده ای به خانواده دیگر نیز در یک خانواده ی واحد بسته به طرفین گفتگو متفاوت است .
برای آگاهی از میزان کاربرد این دو زبان در حوزه ی خانواده از افراد گروه دوم ( دانش آموزان ) در مورد زبانی که بوسیله ی آن با والدین ، برادر ، خواهر کوچک تر ، پدر بزرگ یا مادر بزرگ و بچه های فامیل ارتباط برقرار می کنند پرسش شد . 37% از دانش آموزان پرش شونده گفته اند که با والدینشان به زبان فارسی صحبت می کنند ، در حالی که تنها 4% والدین با همدیگر فارسی حرف می زنند و 96% بقیه به زبان مازندرانی با یکدیگر گفتگو می کنند .
از طرف دیگر 63% از این دانش آموزان گفته اند که با برادر یا خواهر کوچک ترشان به زبان فارسی صحبت می کنند . هم چنین 33% آنها با پدر بزرگ و مادر بزرگشان و 63% آنها با بچه های فامیل و اقوام به زبان فارسی صحبت می کنند .
این ارقام نشان می دهند که با ثابت بودن دانش آموزان به عنوان یکی از مخاطبان ، سن مخاطب دوم در حوزه ی خانواده در تعیین زبان موثر است . کمترین میزان کاربرد زبان فارسی به وسیله دانش آموزان در ارتباط با پدر بزرگ هاست و بیشترین میزان در ارتباط با افراد کوچک تر از خودشان در خانواده است .
اینکه 63% از دانش آموزان با برادر یا خواهر کوچک ترشان فارسی صحبت می کنند و در مقابل 37% از آنها با والدینشان فارسی حرف می زنند حکایت از آن دارد که درصد افراد فارس زبان در گروههای سنی پایین تر درخانواده بیش از همین درصد در بین دانش آموزان است و این بدین معنی است که با گذشت زمان مسئله ی آموزش زبان فارسی به فرزندان از سوی والدین رواج بیشتری می یابد .
داده های گردآوری شده از معلمان شواهدی برای این ادعا باید به دست دهد . حدود 13% از معلمان گفته اند که در دوران کودکی با والدینشان به زبان فارسی صحبت می کردند و با توجه به میانگین سن افراد این گروه ( معلمان ) می توان گفت که دوره ی جوانی آنها به حدود دو دهه ی قبل بر می گردد ، بنابراین از آن زمان تاکنون درصد جوانان فارس زبان در خانواده تقریباً سه برابر شده است ، یعنی از 13% به 37% رسیده است .
از طرف دیگر درصد ناچیزی از معلمان ( حدود 1% ) گفته اند که والدینشان با همدیگر به زبان فارسی صحبت می کرده و یا می کنند . 14% از این معلمان در حال حاضر با همسران خود فارسی صحبت می کنند و 2% آنها با افراد بزرگسال فامیل و 92% آنها با فرزندان فامیل فارسی صحبت می کنند . این آمار و ارقام نیز نشان می دهد که تفاوت در میزان کاربرد زبان فارسی برحسب تفاوت در سن مخاطبان در این گروه بسیار بالا و بیش از این مقدار در گروه دانش آموزان است و شاید بتوان اینطور استنتاج کرد که در مجموع گروه سنی بالاتر ( معلمان ) اصرار به کاربرد یک زبان در تمامی موقعیت ها و با همه ی مخاطبان نداشته و در برابر مخاطبان مختلف انعطاف بیشتری از خود نشان می دهند .
4ـ2ـ2ـ حوزه ی مدرسه
انگیزه ی انتخاب زبان فارسی و آموزش آن به فرزندان از سوی برخی والدین مازندرانی در حوزه ی خانواده را باید در محیطی بیرون از خانه جستجو کرد . مدرسه یکی از حوزه هایی است که کاربرد درست زبان فارسی را می طلبد و این دسته از والدین ترجیح میدهند فرزندانشان قبل از ورود به مدرسه به این زبان تسلط کامل داشته باشند تا مورد تمسخر دیگر دانش آموزان واقع نگردند و نیز در روند پیشرفت تحصیلی آنان خللی وارد نشود . بنابراین دانش آموزان در انتخاب زبان در مدرسه از یک سو تحت تاثیر زبان اول خود هستند و از سوی دیگر به فارسی به عنوان یک زبان معتبر و رسمی نگاه می کنند که کاربرد آن در برخی موقعیت ها در مدرسه الزامی است .
افراد شرکت کننده در یک گفتگو در محیط مدرسه ممکن است دو دانش آموز ، دو معلم ، یک معلم و یک دانش آموز و یک مستخدم یا سرایدار و ... باشند . از مشاهده ی آنچه در مدارس مناطق مازندرانی زبان می گذرد می توان ادعا کرد که زبان فارسی تنها زبان ارتباطی میان معلم و دانش آموز در محیط مدرسه است و پاسخ های ارائه شده از سوی پرسش شوندگان نیز چنین چیزی را نشان می دهد .
100% معلمان گفته اند که با دانش آموزان در محیط مدرسه فارسی صحبت می کنند و تمامی دانش آموزان نیز همین نظر را داشته اند . 60% دانش آموزان گفته اند که با همکلاسی ها در مدرسه فارسی و 40% مازندرانی صحبت می کنند ، 20% معلمان با همکاران خود در مدرسه فارسی و 80% بقیه مازندرانی صحبت می کنند . 5/72% از دانش آموزان و 5/13% از معلمان با مستخدمان و سرایداران مدرسه فارسی صحبت می کنند .
کاربرد زبان فارسی در حوزه ی مدرسه در مناطق مازندرانی زبان با کاربرد این زبان در دیگر مناطق کشور که زبانهای محلی رایج است به کلی متفاوت است . در اینجا هیچ دانش آموزی به خود اجازه نمی دهد که در محیط مدرسه با معلم به زبان محلی صحبت کند و حتی برخی معلمان نیز از استفاده از زبان مازندرانی در برقراری ارتباط با دانش آموزان خودداری می کنند .
شاید این تصور پیش آید که کاربرد فارسی برایشان راحت تر از مازندرانی است ، اما با یادآوری این نکته که زبان مادری اکثریت آنها مازندرانی است ( چرا که 63% دانش آموزان و 87% از معلمان در خانه مازندرانی صحبت می کنند ) این فرض نمی تواند درست باشد .
از طرف دیگر ممکن است عده ای فکر کنند که علیرغم زبان مادریشان ، معلمان شخصاً علاقه ی بیشتری به کاربرد زبان فارسی در محیط مدرسه دارند ، ولی چنان که مشاهده کردیم 80% از همین معلمان با همکاران خود در مدرسه به زبان مازندرانی صحبت می کنند .
بدیهی است که نوع و سبک زبانی که افراد در یک گفتگو به کار می برند بر حسب موقعیت اجتماعی طرفین و رابطه ی موجود بین آنها متفاوت است . گونه ی محاوره ای و غیر رسمی یک زبان معمولاً وقتی به کار می رود که افراد دارای موقعیت اجتماعی تقریباً برابر بوده و بین آنها رابطه ی دوستانه و صمیمی برقرار باشد و به اصطلاحِ عام تر « خودمانی » باشند .
در اینجا اگرچه سخن از گونه های سبکی یک زبان در میان نیست ، ولی استفاده از زبان محلی نیز به نوعی نشان از صمیمیت و خودمانی بودن است و قدر مسلم معلمان با استفاده از زبان رسمی ( فارسی) از این کار احتراز کرده و فاصله ی موجود میان خود و دانش آموزان را حفظ می کنند . با وجود آنکه عده ای از دانش آموزان بدشان نمی آید که در کلاس درس و مدرسه به زبان مازندرانی با معلمان صحبت می کنند ، هیچ یک از معلمان مایل نیستند که این سنت موجود را بر هم زده و در کلاس درس به زبان مازندرانی صحبت کنند .
مدیران مدارس نیز حفظ روند موجود را برای برقراری نظم و انضباط در مدرسه ضروری می دانند و در مواردی حتی مشاهده شده است که در مورد کاربرد زبان مازندرانی در کلاس درس به معلمان اعتراض کرده اند . دانش آموزان نیز در چنین شرایطی ( صرف نظر از زبان مادری شان ) از همان روزهای اول مدرسه متوجه این نکته می شوند که در محیط مدرسه باید با معلمان تنها به زبان فارسی صحبت کنند .
4ـ 2 ـ 3 ـ حوزه ی کوچه و بازار
هر مکانی خارج از خانه و مدرسه را به اصطلاح حوزه ی کوچه و بازار می نامیم ، چنین حوزه ای بسیار وسیع و گسترده است و مکان و مخاطبان حاضر در آن نیز متنوع و متفاوتند . این حوزه با حوزه ی خانواده و مدرسه تفاوتهای اساسی دارد . افراد حاضر در خانواده و مدرسه ، معمولاً محدود و ثابت اند و رابطه ی نزدیکی بین اعضا برقرار است . افراد اغلب از عادت های زبانی یکدیگر آگاهی داشته ، نوع زبان بر اساس عادت و تجربه ی قبلی انتخاب می شود .
در مقابل در حوزه ی شهر با افراد گوناگون از حیث جنسیت ، سن ، شغل ، تحصیلات و طبقه ی اجتماعی سر و کار داریم و به طور طبیعی نوع زبانی که به کار می برند ، برای ما قابل پیش بینی نیست و به همین دلیل انتخاب زبان در این حوزه ی وسیع نیز بر حسب موقعیت و مخاطب می تواند متنوع باشد . زبانی که افراد در طول روز به هنگام سخن گفتن با هم محله ای ها و همسایه ها در محل زندگیشان با یک فرد ناشناس یا یک کودک خردسال در خیابان با مغازه دار سرکوچه یا یک مغازه دار مرکز شهر با راننده تاکسی و اتوبوس و یا یک پزشک در محل کارش و یا یک کارمند در یکی از اداره های شهر و ... استفاده می کنند ممکن است متفاوت باشد .
برای آگاهی از وضعیت کاربردی دو زبان در موقعیت های ذکر شده به بررسی آمار و ارقام به دست آمده در این زمینه می پردازیم :
چنان که از وضع موجود در مدارس منطقه و همچنین پاسخ های پرسش شوندگان دریافت می شود ، زبان ارتباطی میان معلم و دانش آموز در محیط مدرسه ، تنها زبان فارسی است . در مبحث قبلی دلایل برای انتخاب این زبان از سوی معلمان ، برای برقراری ارتباط با دانش آموزان در محیط مدرسه ذکر گردید . حال سوال این است که آیا این نوع از کاربرد زبان فارسی ، وابسته به موقعیت مکانی و زمانی خاص است ؟ آیا کاربرد این زبان میان دو گروه در بیرون از مدرسه به قوت خود باقی است ؟ اگر این معلمان ، دانش آموزان فعلی خود را در خارج از مدرسه ، در کوچه و خیابان شهر ملاقات کنند ، به کدام زبان با آنها صحبت می کنند ؟
86% از معلمان گفته اند که همچنان به زبان فارسی با آنها صحبت می کنند و 14% نیز گفته اند به هر زبانی که دانش آموز با آنها سخن بگوید . همچنین 93% از دانش آموزان نیز گفته اند با معلمان خود در کوچه و خیابان شهر به زبان فارسی صحبت می کنند . بنابراین با آنکه درصد کمی از معلمان و دانش آموزان حاضرند سنت زبانی موجود در مدرسه را در خارج از آن به هم بزنند ، اما بیشتر معلمان دوست دارند این رابطه ی رسمی بین آنها و دانش آموزان در بیرون از مدرسه نیز حفظ شود ، تا در مدرسه برای آنان مشکلی ایجاد نکند .
از طرف دیگر بیشتر دانش آموزان نیز به خود اجازه نمی دهند با تغییر یک جانبه ی زبان به نوعی در اعلام دوستی و صمیمیت بیشتر پیش قدم شوند ، چرا که بر اساس آداب اجتماعی حاکم بر جامعه ی ما اگر قرار است چنین کاری صورت پذیرد ، باید از جانب فرد بزرگتر به لحاظ سنتی و یا بالاتر به لحاظ موقعیت اجتماعی باشد . حال که کاربرد زبان فارسی بین دو گروه دارای انگیزه ی اجتماعی ـ روانی است و به خاطر حفظ رابطه ی حاکم بین طرفین از سوی معلم و حرمت نگه داشتن از سوی دانش آموز صورت می گیرد ، باید انتظار داشت که با گذشت زمان و تغییر رابطه ی موجود بین دو طرف در میزان کاربرد این زبان هم تغییر ایجاد شود .
به همین خاطر از معلمان سوال شد که اگر یکی از دانش آموزان سابق خود را درخیابان ببیند با او به چه زبانی صحبت می کنند . 53% از آنها گفته اند به زبان فارسی ، در حالی که 84% از دانش آموزان گفته اند با معلم سابق خود در کوچه و خیابان شهر به زبان فارسی صحبت می کنند .
بنابراین با گذشت زمان عده ی زیادی از معلمان مایلند با دانش آموزان خود به زبان مازندرانی صحبت کنند و در حقیقت حاضر به کم کردن فاصله ی اجتماعی با دانش آموزان سابق خود هستند ، این در حالیست که عده ی اندکی از دانش آموزان به همان دلیل ذکر شده حاضر به پیش گام شدن در انجام چنین کاری هستند .
برای آگاهی از زبانی که همین افراد در سایر موقعیت ها در گفتگو با مخاطبان دیگر به کار می برند از آنها پرسش شد که با همسایگان خود به طور معمول به کدام زبان صحبت می کنند . 5/96% از دانش آموزان گفته اند با آنها به زبان مازندرانی صحبت می کنند . نکته ی جالب اینکه تقریباً همین درصد از افراد گفته اند که در محیط خانواده به زبان مازندرانی صحبت می کنند و غلبه ی زبان مازندرانی بر فارسی در چنین موقعیتی شاید به خاطر وجود رابطه ی دوستانه و نزدیکی است که به طور طبیعی بین همسایگان برقرار است .
در ضمن 93% از معلمان و 56% از دانش آموزان گفته اند که با مغازه دار سرکوچه خود با زبان مازندرانی صحبت می کنند و این خود تأییدی بر همان مدعاست . اگر چنین فرضی درست باشد همین افراد با یک مغازه دار در مرکز شهر به گونه ای متفاوت باید سخن بگویند . درصد معلمان در این مورد تغییری نکرده است ، اما 5/79% از دانش آموزان در این مورد از زبان فارسی استفاده می کنند .
برای اطلاع از میزان کاربرد دو زبان در برخورد با سایر مخاطبان در این حوزه به بررسی بقیه ی آمار موجود در این زمینه می پردازیم : 7% از معلمان و 5/69% از دانش آموزان گفته اند که با راننده ی تاکسی یا راننده ی اتوبوس در شهر به زبان فارسی صحبت می کنند .
72% از معلمان و 5/94% از دانش آموزان با پزشک به زبان فارسی صحبت می کنند . همچنین 30% از معلمان و 89% از دانش آموزان به هنگام مراجعه به یکی از اداره های شهر با کارمند اداره به زبان فارسی صحبت می کنند . چنانکه ملاحظه می شود بیشترین میزان کاربرد زبان فارسی در برخورد با یک پزشک و کمترین میزان به هنگام گفتگو با راننده تاکسی است و این درست تأثیر موقعیت اجتماعی مخاطبان را در انتخاب زبان نشان می دهد .
لازم است به خاطر داشته باشید که یک سری مشخصات شغلی مانند مکان کار باعث می شود تا افراد به شغل و موقعیت اجتماعی مخاطبان پی ببرند . برخلاف این مکان های مشخص مانند اداره ، مطب پزشک و یا داخل تاکسی که اطلاعاتی را در مورد افراد شاغل خود به ما می دهند ، موقعیت ها و مکانهایی هم مانند کوچه و خیابان شهر وجود دارند که معمولاً بی نشان هستند و اطلاعاتی در این مورد در اختیار افراد قرار نمی دهند .
در این مورد به ظاهر افراد بر حسب عادت های شخصی و یا براساس یک سری حدس ها ، پیش داوری ها و تجربه های قبلی به انتخاب زبان دست می زنند . برای کسب اطلاع در این مورد از پرسش شوندگان سوال شد که چنانچه بخواهند از شخصی در سطح شهر آدرس بپرسند با چه زبانی شروع به صحبت می کنند . 5/13% از معلمان و 79 درصد از دانش آموزان گفته اند به زبان فارسی این کار را می کنند .
از آنجایی که احتمال می رود سن مخاطب در این انتخاب موثر باشد ، این بار حالتی در نظر گرفته شد که مخاطب یک دختر یا پسر کوچکی است که در حال گریه کردن در کنار خیابان ایستاده است . در این صورت افراد برای دلجویی از او با چه زبانی شروع به صحبت می کنند ؟ 90% معلمان و 94% دانش آموزان گفته اند به زبان فارسی گفته اند به زبان فارسی با او سخن می گویند .
بنابراین ، این تصور در ذهن بیشتر افراد ( چه بزرگسال و چه جوان ) باید وجود داشته باشد که یک فرد خردسال مازندرانی به زبان فارسی صحبت می کند و این زبان را بهتر می فهمد و این باور از آنچه که افراد در خانواده ی خود و اقوام یا در سطح جامعه به طور کلی مشاهده کرده اند ، شکل گرفته است .
دقت در آمار و ارقام ارائه شده ، دو نکته ی اساسی را روشن می سازد :
نکته اول اینکه در مجموع در این حوزه ، به مانند حوزه های دیگر میزان کاربرد زبان فارسی در میان دانش آموزان بیش از معلمان است .
نکته ی دوم اینکه بیشترین میزان کاربرد فارسی در برخورد با پزشک و کودک خردسال است و این دو قشر یادآور دو ویژگی بارز یعنی طبقه ی اجتماعی و سن فرد است .
4ـ2ـ4ـ حوزه ی مذهب ، هنر و سرگرمی
با آگاهی از میزان وسیع کاربرد زبان فارسی در حوزه های مختلف ، شاید این تصور پیش آید که این کاربردها ناخواسته بوده و تحت تاثیر عوامل و شرایط حاکم بر یک موقعیت خاص صورت می پذیرد و در واقع اغلب افراد ، قلباً گرایش و علاقه ی بیشتری به زبان مازندرانی نسبت به فارسی دارند . برای اطلاع از این موضوع باید از افراد در مورد مسائلی سوال شود که با علائق قلبی و احساسات درونی آنها در ارتباطند و افراد در انتخاب زبان در این مورد آزادی کامل دارند .
جنبه های هنری زبان ، سرگرمی ها و همچنین امور مذهبی از جمله این مواردند . طبیعی است که افراد علاقمند باشند شعر یا آواز را به زبان مورد علاقه ی خود بشنوند ، یا به همین زبان شعر یا آوازی را زمزمه کنند . جالب این است که در این مورد نیز فارسی بر مازندرانی غلبه داشته است . تنها 37% معلمان و 5/28% دانش آموزان گفته اند که در اوقات فراغت خود ترجیح می دهند ، موسیقی مازندرانی گوش دهند تا فارسی ، همچنین 37% معلمان و 17% دانش آموزان نیز گفته اند چنانچه خودشان بخواهند در خلوت و تنهایی شان شعر یا آوازی زمزمه کنند به زبان مازندرانی این کار را می کنند .
از دیگر مواردی که افراد معمولاً وقت زیادی را در شبانه روز به آن اختصاص می دهند تماشای تلویزیون است . وجود یک شبکه ی استانی با پخش برنامه هایی به زبان محلی باعث می شود که افراد در این مورد بین این شبکه و شبکه های دیگر حق انتخاب داشته باشند .
37% از معلمان و 45% از دانش آموزان اظهار داشته اند که به هنگام پخش برنامه های محلی از شبکه ی استانی ، تماشای آن را به برنامه های دیگر ترجیح می دهند . اما از آنجایی که تنوع برنامه های شبکه های فارسی زبان بیش از شبکه های استانی است ، ممکن است تنها زبانِ برنامه مهم نبوده ، نوع برنامه ها در انتخاب آنها موثر باشد . بنابراین باید دید که افراد در مورد یک برنامه ی معین و در شرایطی مساوی کدام زبان را ترجیح می دهند . برای این منظور از آنها سوال شد که چنانچه یک فیلم سینمایی به دو زبان فارسی و مازندرانی دوبله شده ، به طور همزمان از دو شبکه در حال پخش باشد کدام را تماشا می کنند .
نتایج به دست آمده در این حالت با دیگر موارد متفاوت است . 47% معلمان و 72% از دانش آموزان زبان مازندرانی را بر می گزینند . حال پیشی گرفتن دانش آموزان از معلمان در استفاده از زبان مازندرانی در این مورد خاص چه توجیهی می تواند داشته باشد ؟ توضیحات برخی از دانش آموزان که در واقع بیانگر دیدگاهها و تلقی آنان از دو زبان است ، شاید روشنگر بعضی مسائل در این خصوص باشد .
عده ای از دانش آموزان در پاسخ قید کرده اند که چنانچه فیلم کمدی باشد دوبله ی مازندرانی را ترجیح می دهند ، البته اکثر فیلم هایی که به مازندرانی دوبله می شوند از نوع کمدی است و بیشتر برنامه های محلی نیز برنامه های شاد و تفریحی است . طبیعی است که این دانش آموزان با توجه به موقعیت سنی شان این نوع برنامه ها را که زبان مازندرانی دارند ترجیح می دهند ، اما چنانکه ملاحظه شد همین عده برای موسیقی که یک موضوع هنری و به نسبت رسمی تر است ، زبان فارسی را مناسب تر از مازندرانی می دانند .
مذهب نیز حوزه ی دیگری است که کاربرد زبان های فارسی و مازندرانی در آن می تواند در تعیین میزان علاقه مندی افراد به زبان مادری مورد توجه قرار گیرد . تا جایی که اطلاع در دست است مراسم مذهبی مانند عاشورا و ماه رمضان به هر دو زبان در اماکن مذهبی برگزار می شود ، اما به ظاهر در این مورد بیشتر زبان فارسی کاربرد دارد تا مازندرانی و بیشتر پرسش شوندگان ، 78% معلمان و 77% دانش آموزان این نظر را تایید کرده اند . در این مورد نیز باید پذیرفت که نوع زبان تحت تاثیر یک موقعیت رسمی تعیین می شود و این احتمال وجود دارد که افراد در خلوت و تنهایی خود با زبان دیگری با خدا راز و نیاز کنند .
67% از معلمان و 35% از دانش آموزان گفته اند به زبان مازندرانی دعا و نیایش می کنند . آیا بقیه ی افراد که نیایش را با زبان فارسی انجام میدهند ، در واقع با این زبان راحت تر می توانند حرف دلشان را بیان کنند ؟ جواب به ظاهر منفی است ، زیرا 73% معلمان و 49% از دانش آموزان گفته اند که به زبان مازندرانی راحت تر و بهتر می توانند مقصودشان را بیان کنند . ملاحظه می شود که تنها 67% از معلمان به زبان مازندرانی با خدا سخن می گویند و این در حالی است که 87% آنها با والدین خود به زبان مازندرانی در خانه صحبت می کنند .
از طرف دیگر تنها 35% دانش آموزان به زبان مازندرانی با خدا راز و نیاز می کنند ، در حالی که تعداد افراد مازندرانی زبان در این گروه در حوزه ی خانواده 63% است . بنابراین عده ای از افراد هر دو گروه با آنکه زبان مادری شان مازندرانی است ، اما به زبان فارسی نیایش می کنند و ناگزیر چنین باید استنباط کرد که این عده درک متفاوتی از زبان مادری شان دارند و کاربرد آن را در این مورد نیز نوعی بی حرمتی تلقی می کنند .
4ـ3ـ تاثیر عوامل اجتماعی بر آموزش و کاربرد دو زبان در حوزه های مختلف
تحلیل آمار و ارقام به دست آمده از کاربرد دو زبان در حوزه های مختلف مشخص ساخته است که برخی عوامل اجتماعی مانند سن ، جنسیت ، محل سکونت ، طبقه اجتماعی و تحصیلات در میزان کاربرد هر یک از دو زبان نقش تعیین کننده ای دارند . در بخش های زیر هر یک از این عوامل و تاثیر آنها در به کارگیری فارسی و مازندرانی در حوزه های مختلف مورد بررسی قرار می گیرد :
4ـ3ـ1ـ سن
تحقیقات انجام شده نشان می دهد که جوانان ، بیش از بزرگسالان در حوزه های مختلف از زبان معتبرتر در یک جامعه ی دو زبانه استفاده می کنند و بدین ترتیب نقش موثری در فرآیند تغییر زبان ایفا می کنند . از آنجایی که ورود زبان معتبرتر به حوزه ی خانواده با آموزش این زبان به فرزندان همراه است ، بنابراین طبیعی است که گویشوران یک زبان معتبر در یک جامعه دو زبانه را بیشتر افراد جوان جامعه تشکیل دهند . آموزش زبان فارسی به فرزندان در خانواده های مازندرانی در سالهای اخیر نسبت به گذشته ، رواج و گسترش بیشتری یافته است ، به همین خاطر انتظار می رود که هر چه به گروههای سنی پایین تر می رویم تعداد گویشوران فارسی افزایش داشته باشد .
بررسی کاربرد فارسی در حوزه ی خانواده نیز نشان داده است که در خانواده ی دانش آموزان بیشتر گویشوران فارسی را جوانان و افراد کوچک تر از آنها تشکیل می دهند . به عنوان نمونه گویشوران فارسی در گروه سنی 5/42 سال ( والدین دانش آموزان ) برابر 4% ، در گروه سنی 5/35 سال ( معلمان ) برابر با 13% ، در گروه سنی 5/15 سال ( دانش آموزان ) حدود 37% ، در گروه سنی کمتر از 14 سال برابر با 63% است . همچنین ارقام نشان می دهد که گرایش به استفاده از زبان فارسی در سایر حوزه ها نیز در گروه سنی پایین تر ( دانش آموزان ) بیش از گروه بزرگسال ( معلمان ) است .
4ـ3ـ2ـ جنسیت
تصور می شد که تفاوت چشمگیری میان دو جنس در کاربرد دو زبان وجود داشته باشد و زنان و دختران گرایش بیشتری در بکارگیری زبان فارسی نشان دهند . ارقام بدست آمده نیز وجود این تفاوت را در هر دو گروه سنی تایید می کند ، در حالی که 29% پسران دانش آموز در خانواده با والدینشان فارسی صحبت می کنند ، 45% دختران در خانواده با والدینشان فارسی حرف می زنند .
در گروه اول ( معلمان ) نیز آمار وجود همین تفاوت را نشان می دهد : 100% معلمان مرد در کودکی با پدر و مادر خود مازندرانی صحبت می کردند ، در حالی که 74% از زنان چنین بودند . مقایسه کاربرد زبان فارسی در حوزه ی مدرسه نیز بیانگر وجود تفاوت میان دو جنس است : 88% از دانش آموزان دختر در محیط مدرسه با همدیگر فارسی صحبت می کنند ، در حالی که 32% از دانش آموزان پسر از این زبان استفاده می کنند .
در حوزه ی کوچه و بازار نیز در تمامی موارد دختران بیش از پسران و معلمان زن بیش از معلمان مرد از زبان فارسی استفاده می کنند : 93% از دانش آموزان دختر با راننده تاکسی فارسی صحبت می کنند ، در مقابل 46% از پسران چنین کاری می کنند ، نیز نسبت دختران و پسرانی که به زبان فارسی از یک فرد ناشناس آدرس می پرسند 93 به 65 است .
4ـ3ـ3ـ شهرنشینی
همانگونه که در مباحث نظری مربوط به تغییر زبان اشاره شد ، برخی زبان شناسان شهر نشینی را یکی از عوامل موثر در یک فرآیند تغییر زبان می دانند . این بدان معنی است که افراد شهر نشین بیش از افراد روستایی ، به استفاده از زبان معتبرتر در یک جامعه ی دو زبانه تمایل دارند . چنانکه اشاره شد تمامی دانش آموزان پرسش شونده ـ که در مدارس شهر آمل تحصیل می کنند ـ ساکن شهر نیستند ، بلکه گروهی از آن ها ( 27% ) محل زندگیشان در روستا هاست و هر روز برای تحصیل به شهر می آیند .
برای آگاهی از میزان تأثیر عامل شهرنشینی در گرایش به زبان فارسی ، کاربرد این زبان بین دانش آموزان شهرنشین و روستانشین جداگانه بررسی شد . مشخص شد که کاربرد زبان فارسی در خانواده های شهری بیش از خانواده های روستایی است . برای مثال 11% از دانش آموزان روستا نشین با والدینشان فارسی صحبت می کنند و در مقابل 45% از دانش آموزان شهر نشین با والدینشان فارسی حرف می زنند . در حوزه ی مدرسه نیز دانش آموزان شهرنشین چه در گفتگو با سایر دانش آموزان و چه در صحبت کردن با مستخدم یا سرایدار مدرسه بیش از دانش آموزان روستا نشین از زبان فارسی استفاده می کنند .
4ـ3ـ4ـ طبقه اجتماعی
جامعه شناسان معیارهای مختلفی را برای طبقه بندی افراد اجتماع در نظر گرفته اند که از میان همه ی آنها به درآمد ، شغل ، تحصیلات و محل سکونت افراد به عنوان مهمترین شاخص ها می توان اشاره کرد . از آنجایی که آگاهی از درآمد خانواده ها از طریق پرسش نامه یا مصاحبه عملی نبود و ملاک مشخصی نیز برای درجه بندی مشاغل در جامعه ی ما در دسترس نیست ، به ناچار دبیرستان محل تحصیل افراد بعنوان ملاکی برای این طبقه بندی انتخاب شده است ، هر چند که این ملاک هم ممکن است دقت کافی را نداشته باشد .
از 6 دبیرستان انتخاب شده 2 دبیرستان ( یکی دخترانه و یکی پسرانه ) در مرکز شهر قرار داشته و نسبت به سایر دبیرستانها که در حاشیه شهر قرار داشته از اعتبار و قدمت بیشتری برخوردارند . مشخصات والدین دانش آموزان این دو منطقه ( مرکز شهر و حاشیه شهر ) نیز تأیید کننده ی این نوع طبقه بندی است . لازم به ذکر است که همبستگی میان زبان و طبقه اجتماعی نخستین بار از سوی لباو به شیوه ی علمی نشان داده شد .
ایشان در یک بررسی در شهر نیویورک ، فروشگاه محل خرید افراد را به عنوان شاخصی برای طبقه اجتماعی در نظر گرفتند و متوجه شدند که افراد طبقات بالای اجتماع به مقیاس بیشتری از ویژگیهای معتبر زبان استفاده می کنند . در این مورد نیز انتظار می رفت که افراد طبقه ی بالا بیش از دیگران از زبان فارسی استفاده می کنند و چنین نیز بود .
به طور متوسط 53% از دانش آموزان مرکز شهر با والدینشان فارسی صحبت می کنند ، در حالی که این رقم در بین دانش آموزان حاشیه شهر 30% است . در اینجا نیز عامل جنسیت به عنوان یک عامل مضاعف در کاربرد زبان موثر است و بیشترین درصد زبان فارسی به دختران مرکز شهر اختصاص دارد .
در حوزه ی مدرسه نیز این اختلاف چشم گیر است . به عنوان نمونه ، درصد استفاده از زبان فارسی از سوی دانش آموزان مرکز شهر و حاشیه شهر در برقراری ارتباط با مستخدم مدرسه 85 به 66 است . در مجموع آمار و ارقام تأیید کننده ی تاثیر طبقه ی اجتماعی بر کاربرد زبان فارسی در حوزه های مختلف است .
4ـ3ـ5ـ تحصیلات
از آنجا که در یک جامعه ی زبانی معین ، گروههای تحصیلی بالا نسبت به گروههای پایین تر ، از گونه های سبکی رسمی تر یک زبان استفاده می کنند ، طبیعی است که در یک جامعه ی دو زبانه نیز افراد تحصیل کرده ، از زبانی استفاده می کنند که دارای اعتبار و رسمیت بیشتری است . به احتمال بیش از دیگران سعی در آموزش آن زبان به فرزندان خود داشته باشند .
در این بررسی ابتدا افراد گروه اول ( معلمان ) که همه دارای تحصیلات دانشگاهی در سطح کارشناسی یا بالاتر می باشند با والدین دانش آموزان به طور کل مقایسه شده اند . چنانکه پیش تر دیدیم 92% افراد گروه اول با فرزندانشان در منزل ، فارسی صحبت می کنند . در حالی که 37% از والدین در گروه دوم با دانش آموزان در منزل ، فارسی حرف می زنند . برای اطمینان بیشتر این بار والدین گروه دوم به صورت جداگانه در دو دسته تقسیم شده ، مورد مطالعه قرار گرفتند ، مشخص شد که 62% از والدین پایین تر از دیپلم چنین کاری می کنند . این از تأثیر تحصیلات در کاربرد زبان فارسی و آموزش آن به فرزندان حکایت دارد .
4ـ4ـ نگرش های زبانی
چنانکه اشاره شد انتخاب و کاربرد زبان از سوی یک فرد تحت تاثیر نگرشهای زبانی فرد است که مجموعه ای از شناخت ها ، احساسات و در نهایت عملکرد فرد نسبت به زبان را شامل می شود . این نگرش ها در موقعیت هایی که افراد در انتخاب زبان آزادی دارند ، مانند آنچه در حوزه ی مذهب و هنر آمد ، بیشتر نقش خود را نشان می دهند . اصولاً تصمیم هایی که افراد در مورد کاربرد زبان می گیرند ، نشان دهنده ی دیدگاههای آنان در مورد نقش ، اهمیت و جایگاه زبان است .
بنابراین می توان گفت تمامی مواردی که از کاربرد دو زبان در حوزه ها و موقعیتهای مختلف ملاحظه شد از ایده ها و باورهای افراد در مورد کارآیی و میزان رسمیت زبان مازندرانی ناشی می شود . با وجود آنکه اکثر گویشوران دیگر زبان های محلی ایران ، مانند ترکی و کردی زبانشان را به عنوان زبان ارتباطی در مدرسه و حتی در کلاس درس باور کرده اند ، اما 100% معلمان و 5/76% دانش آموزان گفته اند مایل نیستند مازندرانی زبان ارتباطی میان معلم و دانش آموزان در کلاس درس باشد .
عده ای از افراد نه تنها تکلم به زبان مازندرانی که داشتن لهجه ی مازندرانی را به هنگام صحبت کردن به زبان فارسی عیب می دانند . به نظر 53% از معلمان و 31% از دانش آموزان داشتن لهجه ی مازندرانی مناسب نیست ، در عین حال 63% از معلمان اذعان کرده اند که به هنگام تدریس در کلاس ، لهجه ی مازندرانی دارند و 70% از دانش آموزان نیز فکر می کنند معلمانشان در کلاس فارسی را با لهجه ی مازندرانی صحبت می کنند .
همانطور که نگرش های موجود نسبت به زبان بر کاربرد آن تأثیر می گذارند ، به همان نسبت کاربرد و جایگاه زبان در جامعه نیز نگرش های افراد نسبت به زبان را شکل می دهد . گویشوران مازندرانی به قابلیت ، ظرفیت و اهمیت این زبان اعتقاد چندانی ندارند ، اما در شکل گیری این نگرش منفی جامعه و مهم تر از همه نظام آموزشی نقش ایفا می کند . دانش آموزان احساس می کنند زبانی که کاربرد آن در مدرسه ممنوع است و استفاده از آن در برخی موارد ( مانند گفتگو با معلم در کلاس درس ) به مانند کاربرد یک لفظ حرام ، توهین تلقی می شود ، ارزش یادگیری و کاربرد در دیگر حوز ه ها را ندارد .
به یقین در چنین شرایط نمی توان از بسیاری گویشوران انتظار داشت که به زبان مادری خود تعصب و پای بندی نشان دهند . جالب این است که بسیاری از گویشوران مازندرانی به عنوان یکی از لهجه های فارسی یاد می کنند . جالب تر اینکه عده ی زیادی از آنها حتی نام زبان خود را به درستی نمی دانند و آن را « گیلکی » می خوانند و این در حالی است که خود در برقراری ارتباط با گویشوران گیلکی از زبان فارسی استفاده می کنند . شاید این تصورها ، ایده ها ، برداشت ها و نگرشهای متفاوت میان یک گویشور مازندرانی را با گویشوران دیگر زبانهای محلی ایران بهتر آشکار سازد .
نگرشهای موجود نسبت به دو زبان ممکن است بر رفتار افراد نسبت به گویشوران هر زبان تاثیر بگذارد و از این رو این تصور پیش می آید که شاید علاقه مندی به زبان فارسی در میان عده ی زیادی از گویشوران مازندرانی موجب می شود که آنها با افراد بیگانه و فارس زبان برخورد بهتری نسبت به همشهریان و هم زبانان خود داشته باشد . 50% از معلمان و 28% از دانش آموزان چنین عقیده ای دارند و 33% از معلمان و 54% از دانش آموزان نیز برخلاف این عده فکر می کنند ، 17% از معلمان و 18% از دانش آموزان معتقدند که اصلاً رابطه ای میان زبان افراد ونوع برخورد آنها وجود ندارد .
حال اگر این عقیده به طور نسبی درست باشد که مردم به طور معمول با افراد غریبه و فارس زبان برخورد شایسته ای دارند ، آنگاه این موضوع می تواند استفاده از زبان فارسی را در شهر در میان برخی بومیان تشویق کند و عده ای فقط به همین دلیل در بسیاری از موقعیت ها از زبان فارسی استفاده کنند .
نگرش افراد نسبت به زبان در هر زمان تحت تاثیر درک و شناخت آنها از زبان است . ممکن است با گذشت زمان نگرش افراد و در نتیجه در میزان علاقمندی آنها نسبت به یک زبان تغییراتی ایجاد شود . 60% از معلمان گفته اند که الان علاقه بیشتری به زبان مازندرانی دارند ، تا دوران کودکی ، 10% هم گفته اند تغییری در میزان علاقمندی آنها به این زبان ایجاد نشده است و 30% بقیه هم گفته اند در کودکی بیشتر به زبان مازندرانی علاقه داشتند . از طرف دیگر 50% دانش آموزان گفته اند بیشتر از کودکی به مازندرانی علاقه دارند ، 33% هم گفته اند در کودکی به مازندرانی علاقه بیشتر داشته اند و 8% نیز در میزان علاقمندی شان تغییری ایجاد نشده است .
9% که بیشتر آنها دختر بوده اند گفته اند که هیچگاه به زبان مازندرانی علاقه نداشته و ندارند . آمار نشان می دهد که در مجموع میزان علاقمندی به زبان مازندرانی در میان افراد دو گروه در زمان حاضر بیش از این میزان در کودکی است . این نکته بیانگر آن است که با گذشت زمان و افزوده شدن سن ، نگرش ها نسبت به زبان مادری واقعی تر می شود .
با آن که میزان علاقه مندی به امور هنری و سرگرمی ها نشان از آن دارد که جوانان و زنان نیز به اندازه ی بزرگسالان و مردان به زبان مازندرانی علاقه مندند ، اما در عمل در کاربرد زبان در حوزه های مختلف به طور کلی زبان فارسی مورد استفاده جوانان و دختران بوده است و خود پرسش شوندگان بدون دسترسی به هیچ آماری همین عقیده را دارند .
94% از معلمان و 89% از دانش آموزان بر این باورند که جوانان بیش از بزرگسالان به فارسی علاقه دارند و 83% از معلمان و 5/78% از دانش آموزان معتقدند که دختران بیش از پسران به زبان فارسی علاقه دارند . چنانکه می دانیم نگرش های زبانی افراد در تصمیماتی که آنها برای آینده اتخاذ می کنند موثر است . برای آنکه بدانیم وضعیت آموزش زبان فارسی به فرزندان در خانواده در آینده چگونه خواهد بود از افراد دو گروه پرسیده شد که کدام زبان را برای آموزش به فرزندان و یا نوه هایشان در آینده مناسب تر می دانند .
80% معلمان گفته اند که مایلند نوه هایشان در آینده به زبان فارسی صحبت می کنند و 20% هم تمایل داشتند در کنار زبان فارسی ، مازندرانی را نیز بیاموزند . 75% از دانش آموزان گفته اند دوست دارند همسر آینده شان فارسی زبان باشد . بنابراین یک اقبال همگانی برای آموزش و کاربرد زبان در آینده در میان افراد دو گروه ملاحظه می شود .
به عنوان نمونه درصد دانش آموزانی که قصد دارند در آینده به فرزندان خود فارسی بیاموزند ( 75 ) نسبت به درصد والدینی که در حال حاضر با دانش آموزان در منزل فارسی صحبت می کنند ( 37 ) یک روند افزایش چشمگیر را در میزان کاربرد فارسی در حوزه خانواده نشان می دهد و با ادامه این روند با اطمینان روز به روز از تعداد گویشوران مازندرانی در این شهر کاسته شده ، در مقابل بر تعداد افراد فارسی زبان افزوده می شود ، چنانکه 100% معلمان و 94% از دانش آموزان چنین نظری دارند . طبیعی است که این روند زوال تدریجی در نهایت به از میان رفتن زبان مازندرانی برای همیشه و یه به عبارتی مرگ این زبان منجر می شود .
پرسش شوندگانی که شاهد این رخداد در طول زندگی خود نبودند و به احتمال زیاد اطلاعاتی در مورد مرگ زبان ها ندارند ، نمی توانند این حقیقت را باور کنند که ممکن است روزی این زبان به کلی و برای همیشه از بین برود . 33% معلمان و 5/51% از دانش آموزان معتقدند که با ادامه روند موجود روزی این زبان به کلی از میان خواهد رفت ، اما بقیه گفته اند که تغییراتی در ساختار و واژگان زبان و کاهش در تعداد گویشوران آن روی خواهد داد ، اما این زبان به کلی از میان نخواهد رفت . جای بسی شگفتی است که دانش آموزان واقع بینانه تر از معلمان به روند زوال و در نهایت نابودی زبان نگاه می کنند ، شاید بدین خاطر که خودشان در این فرآیند نقش اصلی را بازی می کنند .
4ـ5ـ نتیجه بحث
در مجموع یافته های حاصل از بررسی کاربرد دو زبان در حوزه های مختلف و نگرش های زبانی موجود از یک فرآیند تغییر زبان در جهت حذف زبان مازندرانی در منطقه حکایت دارند . در اینجا به اختصار به برخی از مهمترین دلایل و شواهد موجود در این زمینه اشاره می شود :
1 ـ گرایش به زبان فارسی در میان جوانان بیش از بزرگسالان است و این به معنی کاسته شدن تعداد گویشوران مازندرانی در طول زمان است .
2 ـ در میان جوانان ، دختران بیش از پسران به زبان فارسی علاقه مندند و این به منزله ی گسترش آموزش زبان فارسی به فرزندان در آینده می باشد . چرا که دختران به عنوان مادران آینده ، نقش عمده ای در زبان آموزی فرزندان بر عهده دارند .
3 ـ گرایش به آموزش و کاربرد زبان فارسی در میان افراد تحصیل کرده ، شهرنشین و طبقات بالا بیش از سایر گروههای اجتماعی است . پژوهش ها نشان داده است که افراد طبقات پایین تر ، بویژه طبقه ی متوسط ، به دنبال تثبیت موقعیت اجتماعی خود همواره در صدد تقلید رفتار اجتماعی طبقه بالای جامعه می باشند که رفتار زبانی یکی از آنهاست . به همین خاطر باید انتظار داشت که کاربرد زبان مازندرانی در میان گروهها و طبقات پایین جامعه در آینده افزایش یابد .
4 ـ کاربرد فارسی در محیط مدرسه نه تنها به عنوان زبان آموزشی ، بلکه به عنوان تنها زبان ارتباطی میان معلم و دانش آموز می تواند زبان مازندرانی را در نظر بچه ها بی اهمیت جلوه دهد و در نتیجه این افراد ضرورتی برای یادگیری و کاربرد آن در دیگر حوزه ها احساس نمی کنند .
5 ـ در حوزه ی مذهب زبان مازندرانی کاربرد چندانی ندارد ، این در حالی است که مذهب به طور معمول آخرین پایگاه زبانِ در حال تغییر در نظر گرفته می شود .
6 ـ عدم وجود نگرش های مثبت ، نبود علاقه و دلبستگی عمیق نسبت به زبان مازندرانی در میان گویشوران ، تصمیم بیشتر افراد جوان مبنی بر آموزش زبان فارسی به فرزندان در آینده ، همگی بیانگر عدم وجود یک عزم گروهی برای حفظ این زبان است .
کتابنامه
الف ـ کتابها
ـ ابن اسفندیار کاتب ، محمد بن حسین . تاریخ طبرستان . تهران ، خاور ، 1366
ـ پراید ، ج . ب . جامعه شناسی یادگیری و تدریس زبان . ترجمه اکبر میر حسنی . تهران ، امیرکبیر ، 1373
ـ جوادیان کوتنایی ، محمود . نوج . تهران ، معین ، 1375
ـ جوان دل صومعه سرایی ، نرجس . چکیده پایان نامه های زبان شناسی . تهران ، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران ، 1373
ـ حجازی کناری ، سید حسن . پژوهشی در زمینه ی نام های باستانی مازندران . تهران ، روشنگران ، 1372
ـ شکری ، گیتی . گویش ساری ( مازندرانی ) . تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، 1374
ـ کلباسی ، ایران . گویش کلاردشت . تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، 1376
ـ کیا ، صادق . واژه نامه طبری . تهران ، انجمن ایرانویچ ، 1327
ـ مدرسی ، یحیی . درآمدی بر جامعه شناسی زبان . تهران ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، 1368
ـ ناتل خانلری ، پرویز . تاریخ زبان فارسی ، ج 1 . تهران ، سیمرغ ، 1374
ـ نجف زاده بارفروش ، محمد باقر . واژه نامه مازندرانی . تهران ، بنیاد نیشابور ، 1368
ـ وثوقی ، حسین . مقالات زبان شناسی . تهران ، رهنما ، 1371
ـ هومند ، نصرالله . پژوهشی در زبان تبری . آمل ، کتابسرای طالب آملی ، 1369
ب ـ پایان نامه ها
ـ بشیرنژاد ، حسن . بررسی جایگاه و کاربرد فارسی و مازندرانی در میان دانش آموزان و معلمان دوره ی متوسطه شهرستان آمل . کارشناسی ارشد ، زبان شناسی . تهران ، دانشگاه علامه طباطبایی ، 1379
ـ جهانگیری ، نادر . بررسی تعداد ، توزیع و گسترش گویش های رایج در استان مازندران . کارشناسی ارشد ، زبان شناسی . تهران ، دانشگاه تهران ، 1353
ـ دهگان ، روزبه . فرهنگ تطبیقی گونه های گویش مازندرانی . کارشناسی ارشد ، زبان شناسی . تهران ، دانشگاه تهران ، 1367
ـ ذوالفقاری ، سیما . گویش بختیاری ، بقا یا زوال ؟ . کارشناسی ارشد . زبان شناسی . تهران ، دانشگاه علامه طباطبایی ، 1376
ج ـ مقالات
ـ ثمره ، یدالله . تحلیل ساختاری فعل در گویش گیلکی کلاردشت . مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ، س 26 ، س 1367 ، ش 4 ـ 1 ، ص 178 ـ 169
ـ صادقی ، علی اشرف . سه اثر درباره ی لهجه ی مازندرانی ( نقد و معرفی کتاب ) . مجله ی زبان شناسی ، س 7 ، س 1369 ، ش 2 ، ص 71 ـ 63
_ Chambers , J.K & Peter Trudgill . Dialectology . Cambridge University Press . 1994
_ Dittmar , Norbert . Sociolinguistics . London : Edward Arnold . 1976.
_ Gal , Susan , Language shift : Social Determinants Of Linguistic Change in Bilingal Austria . New York : Academic Press . 1979 .
_ Hudson , R.A. Sociolinguistics . Cambridge University Press . 1993 .
_ Rivers , Wilga.m. Teaching Foreign – Language Skills . Chicago : The University of Chicago Press . 1981 .
_ Wardhaugh,Ronald.An Introduction to Sociolinguistics. Oxford : Basill Blackwell . 1993
*مازندنومه:اين مقاله پيش تر در مجموعه مقالات"در گستره مازندران-4" منتشر شده است.
- سه شنبه 25 دی 1397-19:44
زبان اصیل مازندران عالیه/ اتی باوه خارکا مه مازنی گپزن بلارم
- جمعه 25 فروردين 1391-0:0
بالاخره یک تحقیق درست حسابی و علمی در این زمینه دیدیم.دستتان درد نکند.
- چهارشنبه 10 تير 1388-0:0
خله خوار بيه