تعداد بازدید: 3147

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 3 تير 1388-0:0

مصیبت بی صدايی

يادداشتي از:شیخ عبدالله شاهینی، مدرس حوزه علمیه و دانشگاه های گرگان


 مردی در همسایگی مدرسه ای زندگی می کرد و هر روز به شنیدن فریاد و شیون بچه ها عادت داشت روزی هیچ صدائی از مدرسه نشنید سراسیمه و بر سرزنان به وسط خیابان پرید

-   ای داد ...ای بیداد !!...آهای مردم ! بیچاره شدیم ...چه کنیم با این مصیبت ...فکری کنید ...بلائی نازل شده .....

و مردم که کم کم دور و بر او را گرفته بودند متعجبانه نگاهش می کردند ...یکی از بین جمع رو به او کرد و پرسید

   - چه شده ؟....چرا فریاد می زنی ؟

   - صدائی نمی شنوم ؟!!!....صدائی از مدرسه در نمی آید ؟؟!!!!

   - مرد حسابی ....این چه حرفی است که می زنی ...مگر فریاد نشنیدن و صدائی برنخواستن مصیبت است ؟!!!!

   و مرد اینبار با فریادی بلند تر گفت :

         " بله ...بله در آنجائی که من زندگی می کنم باید فریاد و صدا های

           بلند را شنید که اگر نبود جای نگرانی است ...سکوت و بی صدائی

           نشانه ی بلا است!"

                             * * * * * * * * * * * * * *

بله همینطور است اهل مدرسه زنده به آنند که صدا و فریاد آن هم متفاوت و دگرگون از آنان شنیده شود اینکه صدائی از آنان شنیده نشود و یا فقط ندائی واحد سر دهند بی تردید نشانه ی مردگی و مصیبت زدگی آنان است.

    سکوت و بی صدائی و خموشی فقط شایسته ی قبرستان است و بس و تک صدائی و وحدت در رنگ و صدا نیز نشانه ی جامعه ای است ترسیده از زور و اختناق و یا گرفتار جهل و نادانی و شاید هم مبتلا به هر دو!

   جامعه ای  که باید صداهای مختلف از آن  شنید و هر کسی به رنگی که خود می پسندد زندگی کند و به هر ندائی که خود قبول دارد پاسخ دهد بی دغدغه از اینکه دیگران چه صدائی دارند و چه می پسندند حال اگر یا از اساس صدائی از آن برنخیزد.

و یا صدا و ندائی واحد بر آن مسلط باشد و فقط یک رنگ و یک فریاد پسندیده شود در این فرض شک نکنید که آن جامعه گرفتار مصیبت و بلائی است که هر چند به چشم نیاید اما در زیر پوست آن به مانند خوره ای به مرور آن را زمین گیر خواهد کرد.


  • پنجشنبه 4 تير 1388-0:0

    گمان مبر که به پایان رسید کار مغان / هزار باده ناخورده در رگ تاک است
    ( با وجود اساتید فهیمی مثل شما مطمئنآ در سالهای نچندان دور بچه های ما دیگر نمی خوانند 2*2 =24 میلیون)

    • پنجشنبه 4 تير 1388-0:0

      گاهي يادداشت‌هاي شما را مي‌خوانم. سپاس از دقت و اظهارات حضرت‌عالي.
      گمان مي‌كنم اگر قبرستان ها را آبادتر كنيم به وسعت . . . بهتر نيست؟! شايد اين گونه مردم را بهتر هدايت به بهشت كنيم. اگر قرار باشد ما جلوتر از خدا و پيامبرش حريص‌تر براي به بهشت رساندن مردم باشيم پس همان مناسب‌تر كه چشم و گوش را ببنديم تا دست ما را گرفته راحت‌تر به مقصدشان برسانند و در قبستان زندگي كنيم. به بيان حافظ: واي اگر از پس امروز بود فردايي.

      • چهارشنبه 3 تير 1388-0:0

        اگر سكوت واقعا بد است پس چرا موسوي 20 سال سكوت كرد؟
        اگر نظر ديگران محترم است پس چرا موسوي 24ميليون مردم را ناديده مي گيرد؟
        آنحايي مي توانند همه اظهار نظر كنند كه به قانون وفادار باشند نه اينكه اگر قانون برايشان سود نداشت به هرج و مرج متوسل شوند.

        • چهارشنبه 3 تير 1388-0:0

          بنام خدا
          من با خواندن مطالب شما بسیار امیدوار می شوم و احساس می کنم دین را به صورت شفاف در یادداشت های شما درک می کنم جرا نمی توان کسی را به بهشت برد لیس الانسان الا ما سعی .


          ©2013 APG.ir