شهرک الفبا-2
گفت وگو بافردوسحاجيان،هنرمند قائم شهري و مبدع شهرک الفبا(مهدي ياورمنش )
سالهاي اول پيروزي انقلاب كه تلويزيون تنها 2 شبكه داشت و بيشتر گيرندههاي خانگي سياه و سفيد بودند، در برنامه كودك شبكه يك سيما، كلاس درسي برپا ميشد كه حتي كودكان گريزپاي مدارس را پاي خود مينشاند.
مرحوم نيرزاده، آموزگار بازنشستهاي بود كه با بهرهگيري از شيوه بازيگري و البته نيمنگاهي به نقالي، خواندن و نوشتن را آموزش ميداد؛ برنامهاي كه مخاطبان باسواد و بزرگسال را هم شيفته خود كرده بود.
شهرك الفباي عمو فردوس، سال 1377 با پخش از شبكه بينالمللي جامجم، نگاههاي والدين كودكاني را به خود جلب كرد كه در 4 گوشه دنيا زندگي ميكردند و دوست داشتند فرزندانشان را كه در غربت به دنيا آمدهاند، با زبان فارسي و توانايي خواندن و نوشتن آن آشنا كنند.
نزديك به 2 دهه بعد، كلاس درس ديگري نيز از تلويزيون پخش شد كه شيوهاي تلفيقي را به كار گرفته بود تا با استفاده از هنرهاي گوناگون، مهارت خواندن و نوشتن را به كودكان بياموزد. اين بار معلم كلاس، آموزگار جواني بود كه با پشتوانه تحصيلات تئاتريش و بهرهگيري از عناصري چون تئاتر عروسكي و موسيقي، آموختن را به تجربهاي شيرين و فرحبخش تبديل كرده بود. نام آن معلم، فردوس حاجيان بود كه در كنارش عروسكي به نام مهدا قرار ميگرفت و با همراهي نوآموزان كودك، جمعيت شهرك الفبا را تشكيل ميدادند.
برنامه تلويزيوني عمو فردوس اگرچه پس از پخش از شبكههاي داخلي هم مورد توجه قرار گرفت، اما محبوبيت آن در ميان ايرانيان مقيم خارج آنقدر زياد است كه بارها پخش آن در شبكه جهاني جامجم تكرار شده است.
امروز در حالي كه 10 سالي از روي آنتن رفتن مجموعه شهرك الفبا ميگذرد، فردوس حاجيان طرح تازهاي را براي توليد مجموعه دوم اين برنامه آماده كرده است؛ طرحي كه اواخر سال گذشته به عنوان تنها برگزيده بخش هنر و معماري بيست و دومين جشنواره بينالمللي خوارزمي معرفي شد. عنوان طرح دكتر حاجيان، «درام در آموزش ــ آموزش براي صلح» بود كه آن را بايد در گروه تئاتر تعليم و تربيت (پداگوژي) ارزيابي كرد.
همين «شهرك الفباي 2» بود كه ما را پاي صحبتهاي فردوس حاجيان نشاند و گفتگو با او را از ضرورت و دليل طراحي اين برنامه جديد شروع كرديم.
--------------------
پس از 10 سال چه ضرورتي باعث شد تا به طراحي شهرك الفباي جديد بپردازيد؟
در زبان آموزي، از 15 يا 16 پيشرويكرد جديدي شكل گرفته كه كتابهاي بخوانيم و بنويسيم دوره ابتدايي كه من يكي از مولفان آن هستم، نتيجه آن است.
شـهـرك الـفـبـاي قـديـم براساس روش پيشين سـوادآمـوزي سـاخـتـه شـده كه امروز روشهاي جديدتري جاي آن را گرفته است. در طرح جديد، شهرك الفبا خودش را با كتابهاي بخوانيم و بنويسيم وفق داده و البته رويكردهاي آموزشي و اجتماعي آن هم پررنگتر شده است.
منظورتان از تقويت رويكردهاي اجتماعي اين طرح چيست؟
مـنـظـورم آمـوزش مـهـارتهاي زندگي است. خيليها ميآيند بچهها را در مدت 3 ماه باسواد ميكنند و توانايي خواندن و نوشتن را در نوآموز پديد ميآورند؛ اما اين به تنهايي كافي نيست، چرا كه ما بايد در كنار سوادآموزي، مهارتهاي زندگي را با توجه به نيازها و ويژگيهاي دنياي امروز آموزش دهيم.
خـب آمـوزش ايـن مهارتهاي زندگي چه چيزهايي را شامل ميشود؟
بهتر است بپرسيم چه مولفههايي را دربرميگيرد. آموزش مهارتهاي زندگي در طرح جديد شهرك الفبا، با 3 مولفه صلح پايدار، توسعه پايدار و دفاع از حقوق بشر تعريف ميشود.
اين مفاهيم با آموزههاي ديني و ملي ما چگونه تعريف ميشود؟
وقتي ميگوييم صلح پايدار، منظور اين است كه جهان تشنه صلح و عدالت است. ما ميتوانيم به عنوان ايرانيان مدافع صلح و دوستي، پيام خود را به گوش همه جهانيان برسانيم.
يعني شهرك الفباي 2 پيامآور دوستي براي ديگر مردم جهان است؟
بله. شهرك الفباي جديد، مبتني بر گفتگوي ملتهاست؛ يعني اينكه مردمان به ياد بياورند روزي از يك ريشه واحد بودهاند. آدمهايي كه امروز متفرق هستند، اگر تمدنهاي هم را بشناسند و بر نقاط مشترك فرهنگهايشان تاكيد كنند، به يكديگر نزديكتر ميشوند. براي همين گفتگوي ملتها ميتواند انسان را به عدالت و صلح نزديكتر كند.
شاخص بعدي، توسعه پايدار است. امروزه 2 نهاد بينالمللي يونسكو و يونيسف به توسعه پايدار اهميت ميدهند. ما هم در شهرك الفباي 2 به محيط زيست كره زمين و منابع آب كه در 2 دهه آينده به مسائل مهم و حياتي تبديل ميشوند، توجه زيادي داريم.
ميتوانيد به صورت ريز و با مصداق توضيح دهيد؟
براي مثال وقتي قرار است واژه آب را درس دهيم، هدف تنها اين نيست كه كودك خواندن و نوشتن آن را ياد بگيرد، بلكه او روح آب را هم مييابد. نوآموز در اين طرح جديد تمام مفاهيم، معاني، ويژگيها و تمام آنچه مربوط به آب است را فرا ميگيرد.
همچنين وقتي به واژهاي مثل درخت ميرسيم، بايد دانشآموز را از نقش پررنگ اين موجود سبز و زنده در طبيعت آگاه سازيم. كودكان را به آن اندازه كه امكان دارد با عملكرد درخت در جذب دياكسيد كربن، ذخيره آب باران در زمين، جلوگيري از گرم شـدن زمـيـن و ديگر فوايد و كاربردهايش آشنا ميكنيم. وقتي توسعه طبيعي نداشته باشيم از ديگر توسعهها نيز خبري نخواهد بود.
اين طور كه ميگوييد، در شهرك الفباي 2 به محيطزيست بسيار بها ميدهيد.
بايد همينطور باشد، براساس هرم مازلو، بشر 5 سطح نياز دارد. اولين سطح نياز فيزيولوژيك است كه احتياج به هوا، آب و غذا را در برميگيرد. اينها هم بدون محيط زيست پايدار دست نيافتني هستند. آخرين سطح نياز هم ضرورت خودشكوفايي است. انسانها اگر سطح اول نياز را پشت سرنگذارند، هرگز به خود شكوفايي و خلاقيت نميرسند.
دفاع از حقوق بشر به عنوان شاخص سوم در طرح شما چه جايگاهي دارد؟
در اين طرح حق و حقوق دانشآموزان به طور غير مستقيم به آنان يادآوري ميشود.
برويم سراغ ديگر ويژگيهاي طرح «درام در آموزش» يا همان شهرك الفباي 2. اگر بخواهيم كار شما را مثل يك نمايشنامه در نظر بگيريم، تم آن چيست؟
تم، بستري است كه نمايش روي آن ميغلتد. بستري كه كار من روي آن ميغلتد، نوآوري و شكوفايي است.
اين نوآوري در چه حوزهاي تجلي پيدا ميكند؟
توجه به جغرافياي محيط. از آنجا كه شهرك الفبا انعطاف دارد، هميشه به روز و متناسب با مكان خواهد بود. 10 سال پيش شهرك الفبا به يك شكل بود، امسال بهگونهاي ديگر درميآيد و 10 سال بعد هم ممكن است تغييراتي داشته باشد.
در جايزهاي هم كه يونسكو در سال 1998 ميلادي به من اهدا كرد، تاكيد شده بود فردوس حاجيان به جغرافياي محيط توجه ميكند. از آنجا كه اين طرح انعطاف دارد، شهرك الفبا در فرمانيه تهران متناسب با آن منطقه شكل ميگيرد، با ياخچيآباد هم خودش را وفق ميدهد و در روستاهاي مازندران هم گونهاي متفاوت ميشود.
آن وقـت فـرضـيـه ايـن طـرح پـژوهشي شما چيست؟
فرضيههاي هر پژوهشي ميتواند چند تا باشد. يك فرضيه طرح من اين است كه هنرهاي نمايشي ميتوانند در باسواد كردن مخاطبان نقش موثر داشته باشند. 2 متغير هنر نمايشي و باسوادي در اين فرضيه مطرح هستند. هنر به معناي مطلق و بويژه نمايش ميتواند در خدمت آموزش صلح و عدالت قرار بگيرد.
چند فرضيه فرعي هم ميتواند مطرح شود كه از آن مـيـان مـيتـوان بـه مـفـاهـيم مهرباني، دوستي، همكاري و آشتي اشاره كرد كه از طريق آموزش به مخاطبان انتقال پيدا ميكند.
مهرباني، همكاري، دوستي و آشتي با حروف اولشان همان عروسك «مهدا» را تداعي ميكنند؟
بله. عروسكي كه با پخش برنامه شهرك الفبا از شـبـكـههـاي گـونـاگـون داخـلـي و خـارجي سيما، مخاطبان با آن آشنا شدهاند.
و اين عروسك نماد صلح و دوستي است؟
بله. نماد صلح و دوستي. يونسكو چند نماد براي صلح دارد. رنگين كمان، كبوتر، زيتون و درناهاي كاغذي. من هم در سال 1998 كه در كنفرانس جهاني آموزش عالي در پاريس به عنوان معلم برگزيده جهان معرفي شدم، اين نماد صلح را به يونسكو معرفي كردم.
شهرك الفباي شما را ميتوان يكي از معدود تجربيات داخل كشور در حوزه تئاتر تعليم و تربيت (پداگوژي) دانست. چرا اين شيوه آموزشي در ايران مهجور است؟
امروزه بحث پداگوژي (تئاتر تعليم و تربيت) از مهمترين شيوههايي است كه در دنيا روي آن كار ميشود. در بسياري از دانشكدههاي هنري مثل رويال هالووي لندن، در اين رشته مدرك دكتري اعطاء ميشود.
در مقابل خود ما هنرمندان داخل كشور متاسفانه فضايي را به وجود آوردهايم كه اگر كسي در حوزه تـئــاتــر كــودك كــار كـنــد، مـحـكــوم مــيشــود بـه سطحينگري، كمسوادي يا بيارزش بودن اثر. براي همين، برگزيده شدن من در جشنواره خوارزمي پارسال يك اتفاق مهم و نادر بود تا منتقدان و فعالان حوزه تئاتر متوجه شوند كه اگر براي كودك كار كنيم و البته درست كار كنيم، ميتوانيم از ديگر فعالان عرصه هنر و آموزش جلوتر باشيم.
و البته شهرك الفباي 2 تنها به هنر نمايش محدود نميشود.
نه. اين طرح مبتني بر استفاده از نقاشي، تصوير و موسيقي هم هست. روش مصور، روشي كه تنها بركلام استوار نباشد، در بزرگسالان بيسواد خيلي ميتواند موثر واقع شود.
اشاره به بزرگسالان بيسواد كرديد. اصولا مخاطبان طرح شما چه كساني هستند؟
مخاطبان شهرك الفباي جديد، 3 گروه هستند. اول كودكان بيسواد كه جمعيت پيش دبستاني را در برميگيرد. دوم، بيسوادان بزرگسال است و سومين گروه، مخاطبان عام را در برميگيرد. چرا كه سواد در اينجا به معني ياد گرفتن الفبا نيست و فراگيري مهارتهاي زندگي را هم شامل ميشود.
اشاره به وجوه هنري طرح كرديم. وقت آن است كه به ويژگيهاي آموزشي آن هم بپردازيم.
شيوه آموزشي شهرك الفبا، تلفيقي است. همياري و مشاركت است كه اين كلاس را اداره ميكند. من معلم در اين شيوه متكلم وحده نيستم و دانشآموزان هم تنها شنونده نيستند. آنان محور كلاس هستند.
در اين شيوه، حتي دانشآموزان مجبور نيستند زيـاد در كـلاس بـنـشـيـنـند. آنان به دامن طبيعت بازميگردند، به ميان مردم ميآيند و كلاس در دل جامعه تشكيل ميشود. كلاس چه چيزي ميخواهد به ما بدهد؟ كلاس محلي است تا به ما ياد دهد در جامعه چگونه زندگي كنيم. اين اصلي است كه من هم در مقطع ابتدايي و هم در دانشگاه به آن اعتقاد دارم.
در رويـكـردهـاي جديد آموزشي، كلاس تنها بهانهاي براي زندگي در جامعه است تا دانشآموز مهارت زندگي را ياد نگيرد، هدف آموزش محقق نشده است.
خب اين شيوهاي است كه در ايران هنوز پياده نشده است.
اين طور نيست. من خودم در حال حاضر اين شيوه را در 30 مدرسه ابتدايي تهران پياده كردهام و دنبال ميكنم.
حال كه ابعاد و گوشههاي اين طرح را توضيح دادهايد، بد نيست يك برگشت به گذشته داشته باشيم و ببينيم اين برنامه شهرك الفبا اصولا از كي در ذهن شما شكل گرفت؟
جرقه توليد اين برنامه از سال 1361 در ذهن من شكل گرفت. آن موقع در مركز تربيت معلم شهيد خورشيدي مشهد دانشجو بودم. آن زمان اگر محضر استاداني چون رسايي، شهيد تدين و منيريمنش را درك نـميكردم، شايد اصولا شهرك الفبا شكل نميگرفت.
فضاي مركز تربيت معلم ابتداي دهه 60 چگونه بود؟
در تربيت معلم مشهد، موقعيتي براي پرورش خلاقيت ما به وجود آمده بود. آنجا براي اولين بار جلوي دوربين تكنولوژي آموزش رفتم و درس خـانـواده هـاشـمـي از كـتـاب سوم دبستان را كه نوشته حداد عادل بود، بــه صــورت نـمـايـش اجـرا كـردم. همكلاسهاي دانشجويم بازيگران آن كار بودند.
بعدها به اين شكل كار، شعر، موسيقي و ديگرگونههاي هنري را اضــافـه كـردم. سـال 1364، مـعـلـم مدارس شاهد بودم و آنجا شكل كاملتري از اين شيوه آموزشي را به كار گرفتم.
كي ضبط تلويزيوني شد؟
سال 1367 رفتيم مركز صداوسيماي مازندران و كار ضبط را از همان شبكه پخش كرديم.
چه سالي به شبكه سراسري آمد؟
در سال 1998 كه برنده جايزه يونسكو شدم و در حالي كه رئيس دانشكده هنر و معماري دانشگاه آزاد بودم، شكل كاملتري از مجموعه شهرك الفبا را براي شبكه جهاني جامجم ضبط كردم.
و كمتر استاد دانشگاهي تن ميدهد كه وارد اين حوزه شود؟
در واقع ميخواستم اهميت كار را برسانم كه يك معلم دانشگاه ميرود و بخش عمدهاي از وقت و توان خود را صرف آموزش به دانشآموزان مقطع ابتدايي ميكند.
زمان پخش اين برنامه از شبكه جهاني جامجم، والدين بچههاي ايراني كه خارج از كشور به دنيا آمـده بـودنـد، آن را بهترين راه زبانآموزي به كودكان خود يافتند. از اين نقش و تاثير بگوييد.
براي يك ايراني كه فرزندش را در يك محيط، فرهنگ و زبان متفاوت بزرگ ميكند، اين برنامه ميتواند فرصتي بينظير باشد. چندي پيش كه براي يك گفتگوي زنده به شبكه جامجم رفته بودم، مردم زيادي از آمريكا و اروپا زنگ ميزدند و از كمكهاي اين برنامه در آموزش به كودكانشان تشكر ميكردند.
مگر شهرك الفبا هنوز هم از شبكه جامجم پخش ميشود؟
در طول چند سال گذشته اين برنامه تكرار شده است. به همين دليل فكر مـيكـنـم وقت آن شده تا زمينه ساخت برنامه جديد شهرك الفبا آماده شود. در طرح جديد برنامه، وجوه نــمــــايــشــــي كــــار شــــامـــل بـــازيــگـــري، عـــروســكـــي، نمايشنامه، تصوير، نقاشي، انـيـمـيـشـــــــن و فــــنــــــاوري پـررنگتر ميشود و قطعا تاثيري بيشتر خواهد داشت.
چند سال اخير، صداوسيما دارد تحولآفريني ميكند و در حوزههاي مختلف نوآوريهاي زيادي دارد. شهرك الفبا هم در اين راستا حركت ميكند.
با ويژگيهاي جديد كار كه برشمرديد، ابعاد توليدي شهرك الفبا و گروه سازنده آن هم بسيار گستردهتر خواهد بود.
خـب طـبـيـعـي است. شهرك الفباي 2 نياز به همكاري گروه بزرگتري از حرفهايهاي عرصه هنر دارد تا تبديل به اثري فاخر شود. اگر همه چيز خوب تدارك ديده شود، نتيجه كار ميتواند تابلويي از تاريخ، تمدن و فرهنگ 7 هزار ساله ايرانزمين شود. با چنين برنامهاي، مخاطب ميتواند نشانههاي ملت ايران را در قالب مجموعهاي هنري و آموزشي مشاهده كند.
طـرح جـديد شهرك الفبا كه جايزه جشنواره خـوارزمـي را دريـافت كرده است، اگر به توليد تلويزيوني نرسد، در واقع به نتيجه نهايي خودش نرسيده است. شهرك الفباي 2، برنامهاي هنري و آموزشي است كه ميتواند در نظام تعليم و تربيت بسيار تاثيرگذار باشد و آن را متحول و امروزي كند.
از تحول نظام آموزش گفتيد. به عنوان يك آموزگار، استاد دانشگاه و پژوهشگر اين تغيير و دگرگوني را از زماني كه خودتان دانشآموز بوديد تا امروز چگونه ميبينيد؟
خوب به ياد دارم كه 35 سال پيش، يك دانشآموز ابتدايي ناچار بود هر شب چندين صفحه مشق بنويسد و حكم برتري او نمره 20 بود و نه چيز ديگر. من در سال 1362 كه به عنوان آموزگار وارد آموزش و پرورش شدم، با همان فضا روبهرو بودم. آن روزها اگـر دانـشآمـوزي دسـت بـه سـيـنه مينشست و صدايش درنميآمد، بچه خوبي بود؛ اما من همان زمان اين فضا را شكستم و گفتم بچه خوب كودكي است كه بتواند فعاليت و جنبوجوش داشته باشد و بعضي وقتها هم 16 و 17 بگيرد، چرا كه اين نمرات هم خوب هستند و اگر نباشند، دانشآموز معناي 20 را درك نميكند.
نتيجه اين نگاه انتقادي هم همان شهرك الفبا شد.
من به طور عملي سعي كردم عنصر توانايي و مهارت را در كنار عنصر دانش وارد نظام آموزش و پرورش كنم. به زعم من، 3 عنصر مهم در نظام تعليم و تربيت، دانشهاي ضروري، تواناييهاي فردي و نگرشهاي ضروري بود و هست.
بعدها كه كتابهاي درسي دوره ابتدايي عوض شد و روش جديد خواندن و نوشتن در مدارس به كار گرفته شد، اين سه مولفه به عنوان محورهاي اصلي كتابهاي درسي مورد استفاده قرار گرفت.
در شــروع كــار بـا مـقـاومـتهـايـي روبـهرو ميشديد؟
بسيار زياد. روزي كه در سال 1363 با كلاه و عصا وارد كلاس درس روستاي پالند مازندران شدم و فضاي خشك و تحكمآميز كلاس را به فضايي شاد و مفرح تبديل كردم، دانشآموزان روستايي چنان به وجد آمدند كه همان روزهاي اول به جاي آقاي معلم، مرا عمو صدا ميكردند. بر خلاف اين استقبال و حتي تشويقهاي اساتيد و حمايتهاي سطوح بالاي وزارت آموزش و پرورش، بدنه اين نظام كه افرادي با ايدههاي قديمي بودند، اين باور را داشتند كه بردن نمايش و موسيقي و در يك كلام شادي به كلاس درس، يك گناه نابخشودني است. در اين راه سنگهاي زيادي جلوي پاي من انداخته شد كه به مرور آنها را از سر راه برداشتم و به هدفم رسيدم.
براي مثال به كتاب اول دبستان مربوط به سال 1348 مراجعه كنيد. آيا جمله «بابا آب داد، بابا نان داد» بـراي امروز جواب ميدهد؟ آيا براستي نياز كودك امروز، تنها آب و نان است؟ آيا درست است بابا در ذهن كودك فقط به صورت يك نانآور تجلي پيدا كند؟ پس بابا كي محبت و مهرباني بدهد و كي رفع خستگي كند و كي به اركان اصلي خانواده كه همدلي و مهرباني است فكر كند؟
خب همين نگاههاي جديد باعث تغيير كتاب اول دبستان شد.
دقيقا به همين دليل در صفحه اول اين كتاب جديد ميخوانيم به خانه ما خوش آمديد. يعني خانه مكان امنيت و آرامش است. در اين كتاب 2 شخصيت به نامهاي امين و آزاده ميبينيم كه نماد مسلمان و ايراني بودن مردم هستند. در اين كتاب حالا ديگر بابا فقط نانآور نيست و مادر هم تنها در حال پخت و پز نيست و حضوري فعالانه در همه مسائل دارد.
يـعـنـي شـهـرك الـفـبـا مـيتواند به استحكام خانوادهها هم كمك كند؟
چرا كه نه. بايد سعي كنيم خانه را تبديل به محيطي امن براي كودكانمان كنيم. خانه براساس دوستي، همدلي و تعامل استحكام مييابد. مادر، پدر و فرزندان بايد صداهاي همديگر را بشنوند و حرف همديگر را بفهمند.
باز رسيديم به ضرورت گفتگو كه در ابتداي بحث هم به آن اشاره كرديد.
ما در آيين گفتگو يك اصل داريم و آن عبارت است از گفتن و شنيدن و رسيدن به درك و فهم مشترك. چرا كه اگر گفتن و شنيدن اتفاق بيفتد و ما به فهم مشترك نرسيم، در واقع گفتگو اتفاق نيفتاده است.
عمو فردوس در يك نگاه
در سوم دي ماه 1342 در قائم شهر متولد شدم. خانواده ما نسبتا سنتي بود و البته علاقهمند به تعليم و تربيت. مادرم زني ساده و مهربان بود و صاحب 9 فرزند. من هم يكي از آن فرزندان بودم كه امروز همه آنان تحصيلات عاليه دارند.
2 فرزند دارم كه دختر بزرگم دانشجوي رشته پزشكي است و پسرم در دوره ابتدايي تحصيل ميكند. كارم را از روستاي پالند مازندران شروع كردم و بعد به مدرسه شاهد قائمشهر رفتم و از همان جا بود كه اولين جرقههاي شهرك الفبا زده شد. خواستم تا فرزندان شهيد آن مدرسه را با زبان شيرين و موسيقي و نمايش به باغ زندگي دعوت كنم. يكي از سختترين خاطرات من در آن مدرسه شاهد مربوط به روزي ميشود كه قرار بود كلمه بابا را به فرزندان شهيد ياد دهم.
تصورش را بكنيد كه در مقابل 30 دانشآموز قرار بود روي تخته سياه بنويسم بابا. آن هم جلوي دانشآموزاني كه كلمه بابا را به زبان جاري نكرده بودند و مدتها بود دست نوازش پدر از سرشان كوتاه شده بود.
آن روزها هم شعر ميگفتم، هم آهنگ ميساختم و هم بازي ميكردم تا بتوانم دريچهاي متفاوت به زندگي را به روي چشمان كودكان بگشايم.
در سال 1998 جايزه مهم «ژان. اموس. كومونيوس» را از يونسكو دريافت كردم. 2 هزار دقيقه برنامه تلويزيوني شهرك الفبا را ساختم تا آغاز حركتي نو در نظام آموزشي باشد. شهرك الفباي 2، حاصل همان تلاشهاي آغازين و تجربه 25 ساله من است كه امروز به نتيجه رسيده. سال گذشته براي همين طرح جديد بود كه جايزه جشنواره جهاني خوارزمي را به دست آوردم.
در حال حاضر عضو هيات علمي و مدرس تمام وقت دانشكده هنر دانشگاه الزهرا هستم و عضو نيمهوقت هيات علمي دانشكده هنر و معماري دانشگاه آزاد. در كنار تاليف كتابهاي درسي دوره ابتدايي، وسايل و كتابهاي كمك آموزشي بسياري را طراحي و توليد كردهام كه هميشه مورد استقبال قرار گرفته است. براي همين بود كه در سال 2000 به عنوان خادم كودكان از سوي يونيسف و سازمان دانشآموزي كشور معرفي شدم.با تمام اينها، افتخار اصلي و بزرگم اين است كه آموزگارم و آموزگار خواهم ماند.(jamejamonline)
- چهارشنبه 23 اسفند 1391-0:0
خدا بیامرزه مرحوم نیرزاده ره اسا اتا چی یاد بداه اسا وره دار ول نکن همون شهرک خاره فکر شهر وشهرستان الفبا نکفی که ایندفعه گنی من نیوتن ایران هستمه
- چهارشنبه 10 آبان 1391-0:0
موفق و پیروز باشی استاد رضا بسطامی