يکشنبه 29 آذر 1388-0:0
خوش به حال آقاي سفير!
يادداشتي از محمد فاضلي،مدرس جامعهشناسی و انسانشناسی دانشگاه مازندران
خبرگزاری ایلنا نوشته بود:
کيم يونگ-موک سفير کره جنوبي در ايران طي پيامي از سيد محمد حسيني، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي به دليل برگزاري «نمايش و موسيقي سنتي و ملي کرهاي» قدرداني کرد.
به گزارش ايلنا، متن كامل اين پيام به شرح ذيل است: پيش از هر چيز، موقع را مغتنم شمرده و بابت هماهنگيهاي ارزشمندي که جهت برپايي هر چه تمامتر «اجراي نمايش و موسيقي سنتي و ملي کرهاي» در تئاتر شهر که با استقبال چشمگير ايرانيان عزيز مواجه شد، از آن مقام محترم کمال تشکر را داريم. بدينوسيله مايلم سپاس قلبي خود را نسبت به تلاشهاي بيوقفه شما در جهت ارتقاء روابط دوجانبه بين دو کشور ايران و کره، اعلام دارم. اعتقاد ما بر اين است که بوسيله تلاشهاي مشترک، روابط دوستانه بين اين دو کشور محکمتر گشته و افقهاي همکاري في ما بين وسيعتر خواهدشد.
سی سال است که یک سالن کنسرت نساختهایم، نشان دادن ساز موسیقی اشکال دارد، اهل موسیقی بر سر موضوع ساده گرفتن حق و حقوق پخش آثارشان شکایت به کجاها که نبردهاند، گرفتن مجوز یک کنسرت هزار دردسر دارد و دست آخر شاید کنسرت را لغو کنند.
موسیقیدانان ما عین آب خوردن در لندن، فرانکفورت و نیویورک و لوسآنجلس کنسرت میدهند و در مملکت خودشان در به در هستند؛ کیهان کلهر را – که حتی اگر تبعه کومور بود، بعد از اینکه بهطور مشترک آهنگساز مجموعه تلویزیونی جدید جاده ابریشم شده بود، یک جلسه به یک برنامه تلویزیونی دعوت میکردند تا درباره تجربه اجرای موسیقی ایرانی در قالب یک گروه بینالمللی حرف بزند – در فرودگاه دستگیر میکنند تا به کنسرتش در پاریس نرسد.
استاد فرامرز پایور دار فانی را وداع میگوید و تلویزیون در زیرنویسهایش هم این خبر را درج نمیکند.
ردیف موسیقی ایرانی توسط یونسکو به عنوان بخشی از میراث جهانی ثبت میشود و همه بزرگان اهل موسیقی در خانه موسیقی جمع میشوند تا چنین دستآوردی را جشن بگیرند و تلویزیون که برای شاخ زدن یک بز به در سفارت آمریکا در جمهوری خیالی فیتیله (محل اقامت قاتینگا و پاتینگا) برنامه ویژه میسازد برای این خبر یک گزارش خبری ویژه چند دقیقهای هم در نظر نمیگیرد.
خب در چنین اوضاع و احوالی که شرح آن مثنوی هفتاد من است، حتما موسیقی و نمایش سنتی کرهای مرغ تخمطلا یا غاز همسایه است که برگزاری آن با چنان دقت و همتی صورت گرفته که آقای سفیر وادار به تشکر شدهاند.
آقای سفیر خوش به حالتان، قبلا فکر میکردم فقط ماشینها و لوازم خانگی شماست که هویت و غرور ما را فتح کرده است.
آقای سفیر در این مملکت کم هستند کسانی مثل من که به دقت بدانند مملکت شما از کجا به کجا رسیده است.
آقای سفیر من تاریخ شما را از ابتدایی که تاریختان ثبت شده است خواندهام، از چوسون تا کوجوریو و سیلا؛ تا امپراطوری کوریو؛ استعمار ژاپن و دوره جنگ کره و سالهای مصیبت دوره سینگمان ری؛ و سالهای خفقان و البته سختکوشی ژنرال پارک و چون دو هوان؛ آقای سفیر باور کن از این پنجاه شصت سال آخری که بگذریم، ما و شما در یک مقیاس نمیگنجیم.
دقیقا نمیدانم چرا، ولی تو خوش بخت و اقبال بودهای که امروز موسیقی من در سرزمین خودم مهجور است و تو بر تارک تئاتر شهر ما، از سنت و موسیقی خود حرف میزنی.
آقای سفیر، شما را تحسین میکنم، حافظ خوبی برای منافع و هویت مردمات در میان ما بودهای، ولی نمیدانم آنقدر خوش اقبال بودهایم که روزی سفیر ما در سئول نیز بابت همکاری وزیر شما با موسیقیدانان ما برای اجرای موسیقی سنتی ایرانی در مهمترین سالن تئاتر سئول، نامه نوشته باشد.
آقای سفیر میدانی وقتی بیشتر غصهام میگیرد که خیلی سال است ندیدهام اهل موسیقی بابت خدمتی که وزیران ارشادمان در حق موسیقی کردهاند، نامهای تشکرآمیز نوشته باشند، هر چه بوده گلایه است؛ لابد میگویند ناسپاساند، ولی تو باور نکن.
آقای سفیر کاش میشد همه قصه این غصه را لای مصیبتهای تاریخ سرزمین من و تو پنهان کنیم تا شاید دیگر به چشم نیاید.