چهارشنبه 12 اسفند 1388-0:0
سلاح فرهنگ، ناموس ملت!
...برخی از فعالان امور فرهنگی خود در فرهنگ زدگی به سر می برند و از اینکه بیایند و فرهنگ اصیل ایرانی را دستمایه کارهای خود قرار دهند ابا دارند(يادداشتي از دکتر میلاد محقق،استاد دانشگاه،متولد رامسر،ساکن تهران)
همه ما با واژه های جان، مال، ناموس آشنایی کامل داریم و می دانیم که در طول زندگی انسان ها، همواره جان فدای مال، مال فدای جان و جان و مال فدای ناموس شده است اما هیچگاه این اتفاق نیفتاده است که ناموس فدای جان و مال شود و این موضوع در زندگی بشر از بدیهیات عقلی به شمار می آید.
حال باید دید ناموس چیست و چرا باید جان و مال را فدای آن کرد؟
از دید کلی ناموس یعنی زن،خواهر،مادر،دختر و به طور اعم جنس اناثی که نسبتی هم با شخص داشته باشد و اگر هر زمانی افراد مذکور در معرض خطر و تهدید قرار گرفته باشند شخص وابسته به آنها به شدت از خود عکس العمل نشان داده و از نوامیس خود دفاع می کند و همه اینها در فرهنگ عمومی ما موضوع کاملا عادی و قابل قبول است.
اما چرا در دوران خدمت سربازی، به ما این موضوع را القا می کنند که اسلحه ناموس توست و باید مانند دیگر نوامیس از آن مراقبت کنی؟ آیا بین اسلحه و نوامیسی که قبلا نام بردیم سنخیتی وجود دارد یا موضوع چیز دیگری است؟
در اینجا بر ما این مطلب روشن می شود که علت اصلی اطلاق واژه ناموس بر اسلحه ایجاد و برقراری حساسیت بالا در سربازان برای محافظت از اسلحه است و چون افرادی که وارد پادگان ها و سربازخانه ها می شوند از لحاظ بهره مندی از سواد و معلومات دارای درجات متفاوتی می باشند، نظام مدیریتی حاکم بر سربازان ترجیح داده است تا از باورهای رایج جامعه برای تبیین اهمیت اسلحه و میزان ضرورت محافظت از آن استفاده کند. در غیر این صورت اگر می خواستند از راه های دیگری به این نتیجه دست یابند بی شک زمان زیادی باید صرف فهماندن این مسئله به سربازان می شد.
اکنون توجه به این مسئله بسیار مهم است که بدانیم اگر در فرهنگ عامه جنس اناث و در پادگان ها اسلحه ناموس تلقی می شوند پس برای اهل علم، سواد و فرهنگ که خود را یک سروگردن از عامه مردم بالاتر می دانند (از لحاظ معلومات) چه چیزی ناموس تلقی می گردد و همانند ناموس از درجه اهمیت بالا برخوردار است و به همان اندازه ضرورت محافظت از آن در برابر خطرات و تهدیدات جدی گرفته می شود؟
در دنیای امروز و در عرصه های مختلف هویت بویژه هویت فرهنگی از ارزش و اعتبار بالایی برخوردار است و یکی از اصلی ترین معیارهای ارزشیابی جوامع مختلف، میزان بهره مندی آنان از هویت فرهنگی می باشد که به همین خاطر یک مسابقه نفس گیر مابین این جوامع در جریان است تا هر یک خود را جامعه ای فرهنگی تر و دارای مبانی و پیشینه فرهنگی قوی تر و غنی تری معرفی نمایند.
در چنین شرایطی لازم است تا هر ملتی به داشته های فرهنگی خود افتخار کند و راه های تجاوز و مخدوش سازی فرهنگی را بر مهاجمان مسدود نماید و اگر چنین اقدامی صورت نگیرد در بلند مدت هیچ هویتی برای آن ملت باقی نخواهد ماند.
پس از بیان مطالب فوق، وقتی صحبت از فرهنگ و اهمیت محافظت از آن به میان می آید واژه ناموس خود نمایی می کند چرا که اگر بخواهیم به درستی بگوییم که فرهنگ و عناصر هویت بخش آن برای اهل سواد، چه میزان اهمیت دارد، بهترین پاسخ این است: فرهنگ و همه عناصر هویت بخش آن ناموس ملت است و باید همانند ناموس مورد مراقبت قرار گیرد و بر مبنای آنچه قبلا ذکر آن رفت، جان و مال ملت فدای فرهنگ باد.
مرحوم علامه محمد تقی جعفری (علیه الرحمه) می فرمودند که ما در حوزه علوم انسانی از نقطه نظر تعاریف دارای ضعف های شدیدی هستیم و متذکر می شدند که علمای این حوزه قبل از هر چیز باید به تعاریف درست واژه های موجود در آن مبادرت ورزند اما هیچگاه سراغ نداریم که کسانی آمده باشند تا یک تعریف صحیح از فرهنگ و میزان اهمیت آن به مردم ارائه دهند.
و این در حالی است که سالانه همایشهای بسیاری در زمینه های مختلف در کشور برگزار می شود و دریغ از اینکه کسی بیاید و این موضوع را دغدغه خود قرار دهد. نسل جوان ما به دلیل بیگانه بودن با فرهنگ اصیل خود دچار فرهنگ زدگی از انواع و اقسام غیر ایرانی و بعضا مخرب شده و اگر این مسیر ادامه یابد در سالهای آتی دیگر اثری از فرهنگ ناب ایرانی نخواهد ماند.
برخی از فعالان امور فرهنگی خود در فرهنگ زدگی به سر می برند و از اینکه بیایند و فرهنگ اصیل ایرانی را دستمایه کارهای خود قرار دهند ابا دارند و در محتوای کارهای برخی از آنها حتی بیگانه پرستی به وضوح قابل مشاهده است.
تا کجا باید تحمل کرد و حرف نزد و تا کجا باید در جلوی چشمان خود قربانی شدن عناصر هویت بخش فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مربوط به استانهای کشور را دید اما سکوت را بر فریاد و اعتراض ترجیح داد؟
چرا متولیان امور فرهنگی به می رسیم که الگوسازی فرهنگی مناسب برای محافظت از هویت ملی و دینی مان هنوز صورت نگرفته و افرادی که طعمه و اجیر سوداگران بین المللی اشیای عتیقه می شوند از روی ناآگاهی و ضعف شدید مالی به جان میرا ث فرهنگی به جا مانده از نیاکان مان افتاده و بی رحمانه به تخریب و تجاوز آن مشغولند.
در حوزه های دیگر نیز وضعیت بهتری مشاهده نمی شود و کم توجهی به فرهنگ اصیل کشور به چشم می خورد و همه اینها زنگ خطری است برای کسانی که فرهنگ را همچون ناموس خود می دانند و مراقب و محافظ آن می باشند.
فقر فرهنگی و اقتصادی می تواند یک ملت را به نابودی کامل سوق دهد و ریشه های حیات اجتماعی و سیاسی را نابود سازد و راه را بر ورود بیگانگان طمعکار هموار سازد.
البته بیان مطالب فوق بدان معنا نیست که ما می خواهیم زحمات و تلاشهای انجام شده را نادیده بگیریم اما همه می دانیم که حجم کارهای انجام شده در برابر خرابیها و تخریبهای فرهنگی ناچیز است.
اما باز تذکر این نکته در پایان این مقال : آری فرهنگ کهن و گران سنگ سرزمین ایران ناموس ایرانی است و فداکاری ایرانیان در هر نقطه ای از کره زمین با جان و مال برای محافظت از آن ضرورتی انکارناپذیر و وظیفه اصلی می باشد.
ايميل نويسنده: (drmohaqeq@gmail.com)