دوشنبه 17 اسفند 1388-0:0
زبان و فرهنگ ،ضرورتها
گفتگوي زينالعابدين درگاهي-پژوهشگر قائم شهري و دانشجوي دوره دكتري ادبيات فارسي- با ميرزا شكورزاده، محقق و پژوهشگر تاجيك و ايلالف، رئيس آكادمي علوم جمهوري تاجيكستان)
الف - گفتگو با ميرزا شكورزاده
پيش سخن: ميرزا شكورزاده محقق و پژوهشگر تاجيك را پيشتر ميشناختم. چند كتاب از او را از جمله « تاجيكان در مسير تاريخ» (تهران، الهدي، 1385، 531 صفحه) و « نوادر ضيائيه» (نوشته صدر ضيا (پدر محمد جان شكوري)، تهران، سروش، 1377، 195 صفحه) خوانده بودم.
در همايش بينالمللي رودكي در شهر خجند (8 و 9 خرداد 87/ 28 و 29 مي 2008) با او بيشتر آشنا شدم. آگاه و پربار و بسيار متواضع و فروتن، در كلام پركشش و جاذبه، دلسوزي او از هر كلامش موج ميزد.
آگاهانه سخن ميگفت. به سادگي دعوت شما را ميپذيرد و خيلي خودماني گفتگو ميكند. صداقت و ايمانش را در اولين برخورد بر سر ميز شام دريافتم و اينكه به هيچ قيمتي ايمانش را از دست نميدهد... بزرگي او همين بس كه نزد هر كس از تاجيكان اهل فرهنگ نامي از او ذكر ميشد با احترام و بزرگي از او ياد ميكرد. ميگفت حدود 12 سال در ايران بود، با خلق و خوي ما سخت آشنا.
به هر روي بدون هيچ اما و اگري گفتگو را پذيرفت. روز چهارشنبه 15 خرداد 1378 به دفتر كارش در اتحاديه نويسندگان رفتم. با خوشرويي پذيرا شد و باب گفتگو را خود باز كرد. اينك متن اين گفتگو بدون كم و كاست با همان لحن خودماني:
س- جناب شكورزاده با تشكر از شما ، توجه به فرهنگ و ادب گذشته چه ضرورتي دارد، به طور كلي ضرورت توجه به ميراث گذشتگان چيست و چگونه ميتوان بدان پرداخت؟
ج- بسم الله الرحمن الرحيم. هر كس كه از گذشته خود آگاه نيست و بدان افتخار نميكند، آينده هم ندارد. به گفته مولاناي بزرگ اگر ما روزگار وصل خويش را نجوييم، ندانيم از چه نژاد و تاريخ و از چه دين و آييني هستيم و چه تمدني داشته و داريم، فردي باخته باختهايم و در اقيانوس فرهنگ اجنبي كه همه روزه در حال تهاجم به سمت كشورهاي ماست آب ميشويم، حل ميشويم و نابود ميگرديم. صحبتهاي ما در اين موضوع انجام ميگيرد، در تهران گرامي، مشهد، كابل، خجند و سمرقند داير ميشود روي همين است كه ما بايد به گذشته خود روي آوريم و نسلهاي امروز و فردا را آگاه كنيم كه از اين تاريخ و فرهنگ و از مدنيت اطلاع داشته باشند و در دفاعش جان نثار بكنند.
س- با توجه به شرايط فرهنگي امروز كه رسانهها بر دنيا سيطره پيدا كردهاند، چگونه ميتوان حفظ و حراست فرهنگي داشته باشيم؟
ج- من از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بارها و بارها شكر خدا كردهام. در ايران در مرحلههاي حتي در زمان امپراتوريهاي بسيار بزرگ، در لحظههاي حساس و امتحانهاي جدي پديد ميآمد، ايرانيان با زرنگي و با خردمندي كه دارند، هميشه از اين بحرانها و از اين حريقها سالم بيرون آمدهاند، مثلا وقتي مسلمين اعراب، اسلام را ارمغان آوردند، ايرانيان ميدانستند با وجود فساد و بحرانهايي كه در حكومت ساساني پيش آمده بود آن حكومت هيچ كارهاست و ايرانيان اسلام را پذيرفتند. و به حيث مشاور و سرور و سردار آمدند به خراسان بزرگ و آسياي ميانه. در قرن معاصر، قرن بيستم طوفاني، انقلاب اسلامي مرحمت خدا بود.
امكان داشت، اگر در ايران گروههاي دموكراتها و تودهايها و... پيروز شوند به وحدت و يكپارچگي ايران خلل وارد كنند، چون كه در ايران قومهاي مختلف هستند، هرچند كه صد در صد ايراني هستند و با فرهنگ و نژاد و خوي و خصلت ايراني و افتخار دارند به ايران عزيز، اما چنانكه احساس ميكنم، يكي مشكل زباني هم است، براي قومهاي آذري زبان كه البته در گذشته، زبان آنهاايراني بود، زبان كردي، آذري و... شاخهاي از زبان هند و اروپايي هستند و دعوي مستقل بودن خودش را دارد و فكر ميكنم پيروزي انقلاب اسلامي براي بقاي ايران امروز و وحدت مسلمين ايران و جهان بسيار كمك كرد و يكي از سپرهايي است كه از بلاهاي عظيم ايران را نگاه ميدارد.
دين مبين اسلام موجب سعادت و وحدت همهي ايرانيان است كه زير اين پرچم، من خود با چشم سر ديدم كه مردم سخت متحدند و از دين و ايمانشان دفاع ميكنند. نكاتي در اين مورد گفته شد كه در كتاب استاد مطهري «خدمات متقابل ايران و اسلام» بازتاب يافته است.
اما در مورد تاجيكستان و افغانستان و همزبانان گفتيها زياد است در كنفرانس خجند شاهد بوديم (مقصود همايش بينالمللي رودكي، در خجند خرداد 1387 ) كه برادران تاجيك و ايراني هميشه مشتاق هم بودهاند متاسفانه به پيكر فرهنگ تاجيك در آسياي ميانه ضربههاي شديدي وارد شده، مثلا كاستي زبان و دين و مذهب همهي اين لطمهها ديد. با كمال تاسف بايد بگويم كه تاجيكان و در مجموع مردم آسياي ميانه خيلي متوجه نيستند كه در طول هفتاد سالچگونه اصالت ديني، فرهنگي و زباني ما خسارت ديده است.
س- جناب استاد چارهي كار چيست؟
ج- من هميشه اين را گفتهام، چاره فقط در وحدت، يكپارچگي، همبستگي و دست در دست هم دادن ايران، تاجيكستان و افغانستان است، يعني ما بايد هر چه زودتر و سريعتر به الفباي فارسي برگرديم، ايران عزيز همچون كشور ما دربايد، مثل جهان عرب كه اتحاديه و كنفدراسيون دارند و يا مثل تركهاي جهان كه وصلت و همبستگي آنها قوي است، بايد سرپرست كشورهاي فارسي زبان باشد. اين نعمت خداست كه به ما فارسي زبانهاي ايران، افغانستان و تاجيكستان داده، به تركي زبانان نداده است، يعني اقوام ازبك، قزاق، قرقيز و تركهاي عثماني و آذري به راحتي زبان همديگر را نميفهمند.
فرهنگ آنها فرهنگ واحدي نيست، مثلا عليشيرنوايي ميگويند مربوط به ازبكهاست. مختومقلي ويژه تركمن است، آنها را قزاق و قرقيز شاعر يا اديب خويش نميدانند و درست هم هست.
اما فرهنگ ما و ايران و افغانستان يكي است. اگر تاجيكستان با فرهنگ اسلامي و ايراني كه هر قدر بيشتر روي بياورد، تهاجم غرب كاري هم نميتواند بكند. در افغانستان اختلاف ميان فارسيزبانان و پشتوهاست. راستي گپ در حل اين معما عاجزم. اختلاف را بيشتر از بيرون دامن ميزنند.
چون الفباي فارسي هست و اكثر مردم فارسي زبانند،هيچ فرهنگي نميتواند در افغانستان فارسي را از بين ببرد. در تاجيكستان هم همينطور است، ما اگر به الفباي فارسي برگرديم و ايران گرامي در دل به روي به تاجيكستان بگشايد و تاجيكستان همچنين رواديد را برچينند، رفت و آمد، داد و ستدهاي برادرانه و دوستانه رواج بگيرد، از تهاجم فرهنگ بيگانه و از نابودي زبان و... نگران نخواهيم بود.
در عكس حال با اين وضع امروز زبان فارسي / تاجيكي در خطر قرار دارد، از يك سو كشورهاي تركزبان از سوي ديگر، فرهنگ و زبان غرب از سر تاجيك دستبردار نيست. خودتان مشاهده كرديد: تلويزيون، راديو، آويزهها و شعارها و... و حتي گويش مردم، لحن و آهنگ بيگانگان را دارد. بنابراين من چاره و علاج زنده ماندن زبان فارسي در تاجيكستان را فقط در همبستگي با ايران و افغانستان و برگشت به الفباي فارسي ميدانم.
س- برخي از زبانشناسان و فرهيختگان تاجيكستان بر اين باورند كه اولا خط نياكان مشكلاتي براي آموزش دارد و برگشت به آن روا نيست. ثانيا با خط سيريليك آثار بيشماري نوشته شده است و اگر به خط فارسي بازگشت كنيم، نسل امروز از اين آثار گسسته خواهند شد، شما چه راهكاري پيشنهاد ميكنيد؟
ج- اگر يادتان باشد در روز جمعبندي همايش رودكي در خجند، رك و راست و جسورانه گفتم ادعاي آنكه اگر ما به الفباي فارسي برگرديم، ملت بيسواد خواهد شد، اين حرف يك عده اشخاص كممايه از فرهنگ است كه ميگويند. در گذشته اگرهر دستاورد بزرگ فرهنگي داشتهايم و داريم با الفباي فارسي بود، چطور آنها بيسواد نشدند و ما امروز بيسواد ميشويم؟! در الفباي سيريليك آنقدر آثار ننوشتهايم كه از آنها محروم شويم. يك چند دايرهالمعارف چاپ كردهايم، چند كتاب حافظ و سعدي و... برگردان كردهايم. اين محروميت و جدا شدن نيست. اين حرفها دروغ و اشتباه است.
س- چند سالي پس از استقلال تاجيكستان آموزش الفباي خط نياكان را رهبران فرهنگي پيشنهاد كردند، مصوب هم شد، اما با موفقيت اجرا نشد، چرا؟
ج- در سالهاي 1990 و 1991م آغاز بازسازي گورباچف و پس از استقلال تاجيكستان، به عشق و علاقه ويژه به آموزش فارسي و خط مشغول شديم. از سوي ايران يك مقدار كتاب - گرچه كم بود- آمد. اما در نشر الفباي فارسي ايران خيلي مقصر است، چالاك نيست. مثلا كتاب الفبا وارد نميكند، يك قدم جلو ميآيد و ده قدم عقب ميگذارد. هنوز ما فارسي زبانان تلويزيون مشترك نداريم. در همين تلويزيون تاجيكستان فيلمها و سرودها و صحبتهاي ايراني خيلي كم است، اما در اول استقلال فارسيخواني با سرعت شروع شده بود، بعد كه جنگ شهروندي پيش آمد، اين روند كندتر شد.
تاجيكها ميخواستند سريعتر به اصالت خويش و فرهنگ نياكان برگردند، ادعاي خودشناسي و استقلالخواهي بيشتر از همسايگان داشتند، متاسفانه جنگ شهروندي به رونق اين كارها لطمه زد.
س- سپاس از شما، نكته پاياني؟
ج- آرزوي ما اين است كه سه ملت برادر كه اصلا يك ملتاند، مثل ديگران، جهان خاص خود را داشته باشند. احساس نابودي زبان و فرهنگمان رانداشته باشيم. اگر زماني ميميريم، احساس كنيم كه اين فرهنگ و زبان زنده خواهد بود. اين كاخ بلند كه شاهنامهي فردوسي ايجاد كرد، اين ميراث بزرگ به نسلهاي آينده برسد و ماندگار شود. قومي كه زبان و آيين و دينش را از دست ميدهد، در حساب مردههاست. ما افتخار ميكنيم كه زندهايم، همچون ايراني، تاجيكي، فارسي زبان و همچون مسلمان باقي بمانيم. اگر اين سنتها كه از دست رفت، ديگر چيزي نيستيم و زندگي ديگر چه معني هم دارد؟
از اينكه وقت خود را در اختيار ما نهادهايد صميمانه سپاسگزاريم.
ب - گفتگو با ايلالف رئيس آكادمي علوم جمهوري تاجيكستان(تصوير اين گفت و گو متعلق به ايلاف است.)
پيشسخن: براي گفتگو با محمدشاه ايلالف رئيس آكادمي علوم جمهوري تاجيكستان با دوست تاجيكم آقاي دكتر حاكم قلندراف مشورت كردم. وي به تازگي مشاور ايلالف شد.
گفته بود هر وقت خواستيد تشريف بياوريد به ايشان خواهم گفت حتما ميپذيرد. عصر يك روز گرم در شهر دوشنبه برابر 13 خرداد 1387 سوم ژوئن 2008 ميلادي به دفترش رفتم. ده پانزده دقيقهاي منتظر شدم. دكتر حاكم گفت كوتاه باشد، فرصت محدود است. از راهرويي كه شبيه اتاق كنفرانس بود گذشتم. به اتاقش رسيدم. از جا برخاست تا نزديك در به استقبال آمد و همين گونه هم در پايان بدرقه كرد. روي مبل رو به رويم نشست پس از تعارف و گپ و گفت اوليه، موضوع گفتگو را طرح كردم. گفت عيبي نيست.
البته قول دادم ويرايش محتوايي انجام نميگيرد و براي اطمينان، گفتگوها پس از آماده شدن به تأييد او خواهد رسيد. خوشسخن بود و صاحب تاليفات و داراي مقامات، گفت كه در پارلمان هم حضور دارد. سناتور مجلس است و به نظر در كميتهاي مربوط به امور فرهنگي و اجتماعي و بهداشتي حضور دارد.در پايان كتاب جديدالتاليف خود «مديريت و علم» را به رسم يادبود هديه داد. اينك متن اين گفتگو پيشكش دوستان. با اين توضيح كه سعي كردهام دگرگوني در آن نباشد و لحن معمولي و خودماني سخن حفظ شود تا حلاوت لهجهي تاجيكي آن بماند. افزودهها را داخل پرانتز نهادم.
س- جناب ايلالف كشورهاي تازه استقلال يافتهي اتحاد جماهير شوروي، مانند تاجيكستان، از سوي ديگر ايران با توجه به وقوع انقلاب اسلامي، تهديدهاي جدي ميشوند، مخالفان و دشمنان به ويژه قدرتهاي بزرگ براي مهار و تحت سيطره گرفتن اين كشورها هجمههاي فرهنگي گستردهاي را دستور كار خود دارند. به نظر جناب عالي چه بايد بكنيم تا نسل فعلي و آينده را در برابر اين هجوم حفظ كنيم؟ اساسا آيا هيچ ضرورتي بر اين كار هست؟
ج- سوال خيلي مهم، خيلي حساس براي امروز ما و دورهي ما. فكر ميكنم مهمترين سوال براي حيات و ممات فرهنگي اين كشورهايي است كه شما نامور (ياد) كرديد. در اين دورهاي كه ما زندگي ميكنيم خيلي مهم است، زيرا بسيار اساسها و عنصرها از فرهنگ ميسبزد (رشد ميكند). كلمهاي را كه شما استفاده كردهايد «هجوم»، من اين كلمه را دوست ندارم. من گفتي هستم (ميگويم) زير فشار و تأثير فرهنگهايي هستيم كه امكانيت پيشرفت و تكنولوژيك بلندتري هستند، ايستاده هستيم (قرار داريم).
ما بايد آماده باشيم، ما بايد فقط فرهنگ و زبان و تاريخ خود را تامين كرده توانيم، در حالت بر عكس آنچه فرزندهاي ما جمع كرده، از بين ميرود فكر ميكنم مهمترين وظيفه فرهنگيان و اهل ضيا (روشنفكران) كشورهايي كه زبان مشترك دارند كه نامور كرديد، بيش از همه ايران، تاجيكستان و افغانستان مورد نظرم هست، بايد خيلي در حالت هوشياري باشند.
س- جناب استاد مشخصاً چه بايد بكنند؟ اگر اجازه بدهيد از زاويهاي ديگر به موضوع نگاه كنيم. شما فرموديد بايد هوشيار باشيم و آمادگي داشته باشيم تا از تاريخ، فرهنگ و زبان خود حراست كنيم، مثلا زبان فارسي، نخبگان فرهنگي و اجتماعي ما چه تلاش و يا راهكاري براي حفظ و گسترش زبان بايد داشته باشند. به نظر شما اساسا زبان ميتواند نقشي در حفظ اين هويت فرهنگي داشته باشد يا نه؟
ج- البته زبان ميتواند در اين هويت نقشي داشته باشد، عموما زبان، فرهنگ، هنر زيبا و... عنصرهايي هستند كه هويت را تشكيل ميدهند. (هويت فقط سياست نيست. سخنرانيهاي بلند (با ارزش) نيست، اينها بسيار كم است. آنچه نامور كردم بايد به قوت باشد، بايد توسعه داشته باشد.
فقط امروزي نباشد، آينده بايد داشته باشد. زبان از مهمترين ابزار پيشرفت جامعه است. زبان ساخته نميشود، خودساخته است. جامعه امكانيت ميدهد تا زبان ساخته شود و پيشرفت كند، يعني يك سيستم خودكفاست. وقتي كه ميكوشيم يك واژه را به زور از زبان دور كنيم و يا وارد زبان كنيم، موفقيت نمييابيم، امكانيت نيست. فقط بايد بكوشيم براي رشد زبان امكانيت پيدا كنيم. ما از آن البته فخر داريم كه زبان فارسي، زبان شعر و شاعري در تمام عالم معلوم و مشهور است و اين باعث افتخار ماست، ليكن از ياد نبريم كه با كوشش هزاران هزار دانشمندان، شاعران، صاحبان استعداد پيدا شده است.
امروز بايد به شعر و شاعري و زبان، گران و ارزشمند نگاه كنيم، تا زبان پرورش پيدا كند. بايد امكانيت فراهم كنيم تا مانع رشد و استعداد صاحبان استعداد و شاعران و هر كسي كه با زبان سر و كار دارد نشويم. در اين كار همهي ما بايد كار كنيم. فقط تاجيكستان را به حال خود گذاشتن نتوان، افغانستان هم جنگزده، افتاده. ايران كه شكر خدا امكانيت بيشتر دارد و پيشرفت كرده است، همهي اين كشورها بايد همكار باشند.
س- نوع همكاريها چگونه بايد باشد؟
ج- ما بايد هر سال يا دو سه سال در ميان مثلا، مجلس شاعران جوان برگزار كنيم، به بهترين شاعر عنوان و جايزه پيشنهاد كنيم، مقصودم براي جوانان است. اگر هر ساله باشد باخوبتر. در موضوعهاي ديگر مثلا نثر و نويسندگي هم همين كار. در مسئلههاي ديگر ممكن است. امروز يك چيز ديگر كه با آن سر و كار داريم، استفاده از تكنولوژيهاي جديد در پيشبرد اطلاعات است. مثلا مسابقاتي داشته باشيم. بهترين سايت فرهنگي را مشخص كنيم. يا فرض سايت ايجاد شده به بزرگان ما بخشيده شده است (اختصاص يافته) و يا حتي يك سايتي كه به رودكي بخشيده شده و يا... البته در ميان هر سه كشور فارسي زبان اين كار انجام شود.
امروزه در تمام دنيا و در منطقهي آسياي مركزي و حتي اروپايي و آمريكا جوانان شوق زيادي براي آموختن و آشنايي با جلالالدين رومي دارند، ما بايد كوشش كنيم در سطح بينالمللي فعاليت كنيم و جوانان را جلب كنيم، جوانان ما بايد اين كارها را اجرا كنند و ما نظارت و تشويق كنيم.
س- حال كه بحث به اينجا كشيد اجازه بفرماييد پرسش ديگري را مطرح كنيم. مشكلي كه ما از جهت ارتباط با ميراث گذشتگان خود داريم خط فارسي يا به تعبير تاجيكان خط نياكان است. با توجه به اينكه در تاجيكستان خط فارسي به خط سيريليك (=كرليك) بدل شده است، در ايران خط فارسي با مشكلاتي كه دارد و نيز در افغانستان با مشكلات خاص خودش، همچنان رواج دارد و زنده است. پرسش اين است كه با تغيير خط در تاجيكستان چگونه ميتوان نسل فعلي را با ميراث گذشتگان پيوند داد؟
ج- اين مسئله ساده و عادي نيست، ما تاجيكان حرف كريليك را گرفتگي نيستيم (خود نپذيرفتهايم) بر ما تحميل شده است، ليكن از تحميل اين حروفات قريب صد سال ميگذرد. در اين صد سال كارهاي زيادي صورت گرفته، براي مثال من و همكاران من تمام كتابها را به همين حروفات مينويسيم، براي ما بسيار سنگين است كه بتوانيم به حروفات ديگر بنويسيم.
اگر اشتباه نكرده، به همان بزرگي و شهامت زبان فارسي نگاه نكرده، ميتوان گفت امروزه به خط كريليك كتابهاي زيادي نوشته شده بيشتر نباشد، كمتر نيست. اين همه، مال خلق است، نميتوانيم به راحتي بگوييم به زور همه را بايد تغيير داد. راه ديگر به فكرم باقي است، من چنين فكر ميكنم كسي كه دو زبان دانسته باشد، دو عالم دارد، دو دنيا دارد و اگر سه زبان داشته باشد، سه عالم دارد، يعني امكانيتش بيشتر از آن كسي است كه يك زبان دارد. بايد حروفات درس داده شود، در مكتبها در صنفها (در مدارس و سالها)ي پاياني بايد حروف فارسي را بياموزيم. اين كار را ما كرديم، لكن نميدانم چرا پيشرفت نكرد. اين با راهبران صاحب معارف است. الفبا نوشته شد، الفباي خيلي خوبي، آقاي لطفاللهيف در ايران به چاپ رساند، از نظر چاپي هم خيلي خوب بود، ليكن پيشرفت نشد، اين كمبودي ماست، ما تاجيكان كه اين كار را پيش برده نتوانستيم.
س- چاره چيست؟
چاره اين است كه برگرديم. ما بايد صنف (كلاس)هاي يك تا چهار، هر ساله بايد الفباي نياكان بگذاريم، در برابر زبان مادري كه به كريليك نوشته شده است. زبان نياكان بايد برابر رود و صف دانش و تعليم براي هر دو خط بايد برابر باشد.
برابر اينها، يك زبان سيم اروپايي باشد، روسي يا انگليسي و يا... همين كار را ما كرده ميتوانيم. در حالت برعكس چنان كه شما گفتيد نسلهاي آينده ممكن است با آن آثار بزرگ بزرگان گذشته كند شوند و اين زيان بزرگ است. اگر از همين حوزهي فارسي زبان، اين كمبود را اصلاح نكنيم، بيرون راندن ممكن نباشد. اين براي ما دهشت است، دهشت چون كه چيزي كه ما داريم به فرهنگ، همين زبان و همين تاريخ وابسته دارد، صد سال آخر را هم خط بطلان گذشتن نتوانيم، از ياد نيايد نبرآريم (نميتوان از ياد برد).
س- جناب عالي آينده تاجيكستان و روابط آن را با كشورهاي فارسي زبان به ويژه ايران چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ج- روشن است بدون رابطهي قوي اين سه كشور (ايران، تاجيكستان و افغانستان) در سطح سياست، فرهنگ و علم نميبينيم. همين كه خداوند انسان را ميآفريند، براي انسان خويش نزديك و همسايه ميگذارد. يك چيز به ما ياد ميآيد يك سخن خيلي خوبي است از نياكان ما، اين است كه ميگويد وقتي كه آشپلو در خانه ميپزيد (آش پلو برنج پخته با روغن بسيار به همراه هويج خلال كردهي پخته و گوشت، غذاي اعياني و به ويژه براي ميهمانان در تاجيكستان) يكم كاسهاي كه از ديگ برميگيريد، آن كاسه را روي پوشانيده و براي همسايه ميبريد يكم كاسه براي همسايه. مهم اين است، هوا اگر خنك باشد و يا زمستان، اين كاسهچهي آشپلو خنك نميشود، گرم ميماند، براي چه؟ براي آنكه عطاي همسايه است كه خداوند پهلوي شما گذاشته است.
اين گرمي از بالاست، الهي است و اين، خنك نميشود. ما هيچگاه از يار نه برآريم كه هيچكس به ما مثل برادران همزبان و همسايه نيكي كردن نميتوانند، ديگران بايد باشند، همكاري ميكنيم همه وقت، ليكن نزديك براي ما اصل است. من فكر ميكنم بدون يگان (هيچ) فكر ديگر، تلاش ما بايد همه وقت براي پيشبرد فرهنگي اين كشورها باشد تا آيندهي درخشاني پيدا كنيم.
س- جناب ايلالف با سپاس از جنابعالي كه وقت خود را در اختيار ما نهاديد تا در دفتر آكادمي علوم جمهوري تاجيكستان در شهر دوشنبه با شما گفتگو كنيم.
- من هم منت دارم. خوش باشيد و در اينجا از فرصت استفاده كرده، به دوستان و برادران ايراني هممذهب، همدين، همزبان و همفرهنگ از همهي مردم تاجيكستان به ويژه از ضيائيان (روشنفكران) سلام دارم.