سه شنبه 11 خرداد 1389-0:0
مادر جان
این چشمه/چه قدر شبیه چشم های توست/ مادر جان(در آستانه روز مادر؛شعري از عباس حسن پور{شيون نوري}،شاعر و نويسنده نوري)
این چشمه
چه قدر شبیه چشم های توست
مادر جان
از همان بهاری که
سیل سینه ی روستایمان را شکافت
و سکته
«امید »ی
برای «آرزو» نگذاشت
و تابستانی که
شوهر« شمشاد» شیشه ای شد
و دوستانم به بهانه ی« کنکور»
نماز ها را شکسته می خواندند
و پاییزی که
اسب« کربلایی حسن»
از نفس
ا
ف
ت
ا
د
و او هفت سال
سفره ی هفت سینش را نچید
و زمستانی که
گرگ ها
دهکده را قرق کردند
وتفنگ چی پیر
توان تپانچه را نداشت
و همه ی سالیانی که
عید نیامده رفت
وکلاغ ها
خبر های خشکسالی را مخابره می کردند
واین روزها
که دهکده خالیست
کوچه خالیست
خانه خالی تر
وهیچ«والیومی» جواب نمی دهد
چه وقت چشم هایت شبیه این چشمه نبود
مادر جان!