چهارشنبه 17 شهريور 1389-11:43
پاداش ایران دوستی،در بامی با دو هوا!
خانم آلینوش طریان،دارای دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه که از او به عنوان مادر نجوم و بانوی اختر فیزیک ایران نام برده مي شود،در کنج سراي سالمندان دوران نقاهت وتنهايي را مي گذراند اما رييس جمهوري از يک پروفسور آمريکايي تجليل مي کند و برايش عمارتي در ايران مي خرد!(يادداشت رسيده)
*مازندنومه:گزارش مازندنومه با عنوان"کسي ما را تحويل نمي گيرد"که شرح جدي نگرفتن نخبه هاي وطني و فرهيختگان استاني بود،بازتاب زيادي در ميان مخاطبان و نيز مسئولان استان داشت و تلنگري را به فضاي رسانه اي استان وارد کرد.در همين راستا ما تا کنون دو يادداشت را به قلم دو بانوي خبرنگار انتشار داديم.
يادداشت زير را يکي از شاعران و پيش کسوتان عرصه روزنامه نگاري استان،در همين راستا اما با زاويه ديدي ديگر،نگاشته و ارسال کرده است.مطلب به برگزاري همايش ايرانيان مقيم خارج اشاره دارد و نويسنده نکته ظريفي را در اين يادداشت طرح کرده است.اين نوشتار را با امضاي مستعار "جیحون جاری" بخوانيد.
------------------
وقتی قلم از جوهر عشق تغذیه کند و دفتر به آرایه سخن و سرود عاشقانه صفحه بگشاید ، چه باک به روترشی صحابه قدرت در مصادر و مناصب دیوانی که آستانه تحمل شان اجازه برتابیدن نقد صادقانه را ندهد ؟
سوگند به قلم یعنی همین ، که اهل قلم را نه اذنی به خموشی است به گاه سخن ، ونه چشم پوشی از حقایقی که ذکرش را بدو سپرده اند ...
ملودی نغمه های قلم نوازشگر گوش جان است. در خبرها بود که در همایش و گردهمایی ایرانیان آن سوی آب ها در موطن مکرم شان که به میزبانی دولتیان گرامي صورت گرفت ، دیگری و دیگرانی هم از آن سوییان ینگه دنیایی بودند و همراهی شان با ایرانیانی که دیرسالی را در آن سامان می زیند بعضا دلایل ویژه داشت .
مثلا پروفسوری که گفته اند به واگویه ای از مرحوم دهخدا ، ایران دوستی اش تحسین همو شده بود ، از مهمانان تجلیل شده ی همایش مذکور بود که از عشق و احترامش به ایران گفت و در نهایت تقاضایش از رییس جمهوري ما را مطرح کرد که اجازه بدهند پس از مرگ ، در ایران و در کنار زاینده رود به خاکش بسپارند!
درخواستی چنین از ریاست جمهوري ایران که مطرح از چنان شخصیتی بشود ، قطعا می باید به قبای عمل و انجام برود زیرا جناب ایشان را به شهرتی در این قبیل امور می بینیم که شاید لذتی می بینند مثلا سربازان انگلیسی را هم گفته بودند ( از خودشان گفته بودند ) به جاسوسی وارد آب های ایران شدند که پس از چندی به حبس و بند کشیدن ، چونان مهمانان رسمی اما با هدایای ارزشمند بدرقه فرمودند!
به عبارت دیگر حکمتی در این قبیل موارد ملاحظه می کنند ، چنین ایجاب می نماید که چنان نمایند ! و راویان اخبار ایضا گفته اند که رییس جمهوري با تدبیر و شاید دقیق القلب و معروف به یارگیری از اهالی خصم ، بدیشان ، همان پروفسور ینگه دنیایی فرمودند که عمرت دراز باد و بدین جا باش و در خانه خود باش که ایران برازنده توست !
و به فرموده اش خانه ای ( البته مجلل ) به برابری ثبت و سند به مالکیت حضرت پروفسور درآمد و حواشی محترم هم کلی عکس یادگاری با خانه و صاحب خانه گرفتند که الهی بر اصحاب ماجرا مبارک باشد !
و حالا بشنوید که منادیان خبر ، چه گفته اند دگر ، که جای ذکرش همینجاست وبه نیکو مقایسه ای هم . نگارنده ی این سطور ، پیشتر ، از نشریه یا خبرنامه ای که یک مرکز نگهداری از سالمندان در شهر بابل منتشر می کند ، به خبری به صد افسوس راوی اش رسیده بود که حکایت از حضور بانوی دانشمند ایرانی در خانه سالمندان تهران بود و به شرحی البت در منزلت و مرتبت علنی این بانوی گران سنگ .
ملاحظه و مطالعه مطلب فوق ، آن گونه که در نشریه مذکور آمده بود ، دل هر ایرانی متعصب به شئون ملی و افتخارات وطنی و قومی را سخت می آزرد که این حقیر نیز به قاعده فوق چنین بودم.
به هر حال سوال این بود که اگر شخص مورد اشاره ، به راستی به چنان شان و شکوهی در خدمت دانش و فرهنگ این مرز و بوم ، ذی حضور مشخص و مورد وثوق بود ، به روزگار پیری و زمین گیری ، چشم توجه ای را آیا از اولیاي امور این آبادی ، که مایه مباهات دیروزان شان بود طلب نداشت که دریغ او نشود ...؟
و به دو سه سال بعد از آن اطلاعیه خانه سالمندان بابل ، در صفحه سوم روزنامه اطلاعات ( به تاریخ نشر مورخ سی و یکم مرداد) خبری با عنوان « اهدای کتابخانه شخصی مادر نجوم ایران به کتابخانه ملی » درج گردید که به یک معنی ، تایید خبر پیشین بود و حکایت حضور همان بزرگ بانوی غرور آفرین در خانه سالمندان نصرت تهران .
خانم آلینوش طریان ، دارای دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه که در خبر روزنامه اطلاعات از او به عنوان مادر نجوم و بانوی اختر فیزیک ایران نام برده شد ، به نقار و نقاهت تنهایی و نود سالگی و به دنج غم انگیز ( سرای سالمندان نصرت ) نیز ار یاد وطن فارغ نشد و خواست پیش از مرگ ، کتابخانه شخصی اش با صدها جلد کتاب و منابع و مقالات ارزشمند به سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران اهدا گردد.
این بانوی گران قدر کسی است که گفته اند پایه گذار اولین رصدخانه فیزیک خورشیدی در تهران می باشد و برای نخستین بار درس های فیزیک خورشیدی و اختر فیزیک را در دانشگاه تهران ارائه کرد.
گیریم که به این بهانه ( اهداي کتابخانه شخصی خانم دکتر طریان به کتابخانه ملی ) حضرت علی اکبر اشعری - رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی- قدم رنجه فرمودند و به قدردانی از مادر نجوم و بانوی اختر فیزیک ایران تا به سرای سالمندان و به بالین ناخوش حال این استاد پیشین دانشگاه تهران هم رفتند و دست خالی هم نرفتند ، که افتد و دانی ( لوح تقدیری ) هم به همراه داشتند؛اما بدین قدردانی ها آیا خستگی از دل و جان چنان شیرین جانی به درخواهد شد ؟ و از دل و جان خسته ی من ها که به آن پروفسور آمریکایی لفاظ ، عمارت اهدا می کنیم اما به روی خود نمی آوریم که ایرانی دیگری ، به عشق مضاعف به ایران ، پیرسالی و فرتوتی اش این گونه می گذرد؟
و در تکمیل خبر ، این را نیز بشنوید که گفته اند بانوی اختر فیزیک ایران ، ( پیش تر خانه خود را نیز برای گسترش دانش و بهره گیری دانشجویان ارمنی وقف کرده است ).حالا شما ، هر که از شما که دست تان به نخیل حضور بالا بلندان این کشور نزدیک تر است وصدای تان به گوشی می رسد ، چیزی به آن که از دستش برمی آید و" عاشق آمریکایی" ایران را خلعتی می دهد بگویید که او- مادر نجوم ایران و پایه گذار اولین رصدخانه فیزیک خورشیدی تهران نیز عاشق است ... و عاشق ایران که کرسی استادی سوربن را هم نپذیرفت ، خانه شخصی و ماترک را وقف گسترش دانش کرد ، و لب از لب هم به تقاضا و تمنایی نگشود! آیا لب بسته و سخاوت سترگ او رافع مسئولیت ماست که رها بدین روزش نماییم ؟
به خاطر دارم دوسال پیش ، پیری خردمند از مازند دیار مرا تجلیل می کردند که عمری به نغمه سرایي سر کرد . رقعه ای را که گفته اند لوح تقدیر است در پاکت نایلونی گذاشتند و به پتویی الصاق کردند و به او هدیه نمودند و ظریفی در همان مجلس و فی المجلس گفت:
نه گمان که به زمهریر حضور ، بدین پتوها ، دست و بال مان گرم شود – دل را بهل...!