پنجشنبه 7 بهمن 1389-0:49

اگر بگويند،«سبز» را برمي داريم!

...به ما نگفتند هنوز،بگويند اسم مجله «خانواده "سبز"» راعوض مي‌کنيم.(گفت و گو با هرمز شجاعی مهر،مجري قديمي راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي ايران)


اشاره:

هرمز شجاعي ‎مهر، مثل خيلي از کارکنان سازمان صداوسيما «شمالي» است. اهل بابل است. با لبخند نمکين و البته محاسن آنکارد شده. تا اين ‎جايش مثل خيلي از مجري‌هاي سيما... اما زيرکي‌هاي شجاعي ‎مهر را هم نبايد دست کم گرفت. او که از قريب به سه دهه پيش‌كارش را در تلويزيون و راديو، جهت اجراي برنامه‌هاي خانوادگي آغاز كرده، چهره محبوب خانواده‌ها شد، اما از اين «چهره شدگي» براي نامزدي مجلس و گرفتن پست دولتي استفاده نکرد.

 شجاعي ‎مهر اين محبوبيت را به عرصه مطبوعات آورد و موفقيتي کم نظير در تاريخ مطبوعات ايران را براي خود به جاي گذاشت و به اصطلاح رکورد زد. گفت‌وگوي ما با مجري خندان و زيرک تلويزيون را در مورد نشريه «خانواده سبز» نشريه‌اي که مي‌توان آن را شاخص نشريات خانوادگي اين دوران دانست، از نظر مي‌گذرانيد:

***

آقاي شجاعي ‎مهر! به ‎عنوان اولين سئوال بگوييد ايده تأسيس يک نشريه خانوادگي از کجا به ذهن شما رسيد؟ ايده خودتان بود؟ چه زمانی شکل گرفت؟

خوب من 13-12سال برنامه خانواده در راديو و تلويزيون اجرا کرده بودم، گوينده و مجري برنامه خانواده راديو از سال 64 بودم، در تلويزيون هم برنامه «سيماي خانواده» را اجرا مي‌کنم...

يعني خود به خود يک کارشناس خانوادگي شديد در طول اين سال ‎ها!

بله تقريبا، من با آدم ‎هاي خوب و کارشناسي در اين حوزه آشنا شدم؛ افراد تراز اول تربيت و روان ‎شناسي و... چون اساتيد افروز، شرفي، خانم نوابي ‎نژاد. حدود سال 74 كه يکي از دوستانم پيشنهاد کرد تا تجربيات اين سال ‎ها اجراي برنامه‌هاي خانوادگي و خاطراتم در قالب يک کتاب چاپ کنم، اين جرقه را در ذهن من زده شد. من به سراغ نشر و انتشاراتي‌ها رفتم و حتي يک سري مقدمات هم انجام شد، ولي ديدم کار مطبوعات بهتر است و اين شد که سر از مطبوعات و نشريه خانواده سبز درآوردم.

اين دوستي که شما را به نوشتن کتاب تشويق کرد، که بود؟

آقاي مهدي اسماعيل ‎تبار که الان سردبير نشريه خانواده سبز هستند و دوستي و رفاقت ما از آن موقع تا الان ادامه دارد.

اگر عده‌اي بگويند موفقيت و تيراژ بالاي خانواده سبز به‌خاطر چهره تلويزيوني شماست و اين به نوعي رانت‌خواري است، چه جوابي به آن ‎ها مي‌دهيد؟ سئوالي که فکر مي‌کنم بارها با آن مواجه شده ‎ايد.

واقعيت اين است که تلويزيون مرا جلو انداخت، اما اين من بودم که فضاي بعدي را ساختم. من يک ايده در زندگي ‎ام دارم، اعتقاد دارم هر آدم صاحب انديشه و فکري بايد يک کار مشعشع و بزرگ از خودش به يادگار بگذارد. نوشتن و اجرا و چهره تلويزيوني شدن مرا ارضا نکرد؛ من دلم مي‌خواست يک کار ماندگار از خودم به جا بگذارم. راديو و تلويزيون آن چيزي که دلم مي‌خواست، نبودند؛ درآمد من در تلويزيون بد نبود که هيچ، خوب هم بود؛ اما مرا راضي نمي‌کرد، خانواده سبز مرا راضي مي‌کند.

آقاي شجاعي ‎مهر! شغل اصلي شما مجري ‎گري است؟

شغل اصلي من اجراي برنامه‌ در سازمان ‎ها و ارگان ‎هاي مختلف است. البته من 27 سال است که در صداوسيما هستم.

الان هرمز شجاعي ‎مهر از تلويزيون و اجرا بيشتر پول درمي آورد يا از خانواده سبز؟

از خانواده سبز! البته از نظر عاطفي و معنوي هم به اين‌جا وابسته ‎ام، ما اين‌جا يک خانواده بزرگ داريم و همه کنار هم مشغول کار و زندگي هستيم، اين‌جا براي خيلي‌ها يعني زندگي، ازدواج و ساختن همه روياهاي ممکن براي يک زندگي، بودن در اين‌جا واقعا لذت بخش است.

شما در مجله خانواده سبز چطور انگيزه‌هاي اقتصادي را با منافع خانواده‌ها جمع مي‌زنيد؟

ببينيد ما کالاهايي را معرفي مي‌کنيم و مردم را به خريدن ‎شان تشويق مي‌کنيم که کانون خانواده‌ها گرم ‎تر بماند. اين براي من يک اصل است. ترويج زيبايي و بالا بردن فرهنگ خانواده‌ها در زمينه رفاه و استفاده از تکنولوژي و صنعت و... يک امر مثبت است؛ خوب اين هم به نفع ماست، هم به نفع خانواده ‎ها.

اين ترويج زيبايي و... مرزي ندارد؟

طبيعي است که افراط و تفريط در هر کاري مضر است، متأسفم بگويم که برخي نشريات عامه ‎پسند به وادي افراط در اين زمينه افتاده‌اند و يک نوع توهم اجتماعي در دختران و پسران جوان درخصوص زيبايي ايجاد شده است. اين ‎که مي‌بينيم هر جواني يك آينه به دست دارد و مرتب خودش را نگاه مي‌کند، بخشي از اين آفت متوجه برخي نشريات است. ما همواره سعي کرده ‎ايم از اين لغزش‌ها در امان باشيم، اگر به نشريه ما توجه کنيد، متوجه مي‌شويد که همواره سعي کرده ‎ايم از افراط در اين زمينه دوري کنيم.

گروه مورد هدف شما در نشريات خانواده سبز کدام قشر است؟

خانم‌هاي خانه ‎دار، ما همه توجه و هدف خود را معطوف به اين طيف کرديم، اعتقاد داريم زنان خانه ‎دار يکي از مهم ‎ترين ظرفيت‌هاي فرهنگي کشور هستند که مغفول مانده‌اند و نياز به تغذيه فرهنگي دارند. اگر بتوان سطح آگاهي‌هاي اجتماعي، فرهنگي و علمي آن ‎ها را ارتقا داد، سطح زندگي عموم مردم بالا مي‌رود.

با توجه به اين ‎که خانواده سبز تيراژ وسيعي دارد، هرگز تاحالا مورد طمع سياسيون قرار نگرفته ‎ايد؟

واقعيتش اين است که من نه سياست را بلدم و نه علاقه‌اي به آن دارم؛ به همين خاطر ما کار خودمان را مي‌کنيم، آن ‎ها هم کار خودشان را، سعي مي‌کنيم کاري به کار هم نداشته باشيم!

داستان نشريه همت که در چاپخانه شما منتشر شد، چه بود؟

آن ماجرا در حد يک کتاب است و خيلي جريان مفصلي دارد، ما در چاپخانه ‎مان 67-68 عنوان نشريه چاپ مي‌کنيم که همه ‎اش هم مجوز رسمي ارشاد را دارد.وقتي نشريه براي چاپ مي‌آيد، يعني مجوز چاپ دارد، بنابراين ما اجازه نداريم بپرسيم اين چه مطلبي است و... اين خلاف قانون است، ما موظف به چاپ هستيم. ما آن نشريه را چاپ کرديم، بدون اين ‎که بدانيم چه چيزي در آن است که همين مسئله بازتاب‌هاي فراواني را داشت، چاپخانه ‎مان توقيف شد، من به دادگاه احضار شدم و بالاخره براي قوه قضاييه معلوم شد که ما بي ‎تقصير بوديم. البته عوامل آن نشريه هم از من تقاضاي حلاليت کردند که من حلال ‎شان نکردم!

راهبرد رسانه‌اي شما در خانواده سبز چيست؟ اصولا چنين چيزي داريد يا اين ‎که در مسير روزمره حرکت مي‌کنيد؟

ببينيد ما نگاه ‎مان معطوف به جوان‌هاست، جوان هم دنبال سوپراستارهاست، بنابراين ما هم دنبال اين هستيم که جوانان را با زندگي مخترعين و مبتکرين و سوپر ‎استارها و هنرپيشه‌ها و... آشنا کنيم، اين يکي از اهداف نشريه ماست. البته ما مثل نشريات زرد به جزييات زندگي خصوصي افراد کاري نداريم و سعي مي‌کنيم هنرمنداني را معرفي کنيم که خوشنام و سالم هستند.

شما دقيقا قائل به چه نوع رسالت و وظيفه‌اي در جامعه هستيد؟

خانواده، سلول هر جامعه است؛ همه شخصيت ما در خانواده شکل مي‌گيرد، اگر ما فرزندان و کودکان خوبي تربيت کنيم، جامعه خوبي هم خواهيم داشت، ما همه تلاش ‎مان اين است که فضايي سرشار از محبت و عشق و صميميت در خانواده‌ها بسازيم و آن را به کل کشور تعميم بدهيم، ايران يک خانواده بزرگ است.

اگر بخواهيم جزيي ‎تر و مصداقي ‎تر بحث کنيم، شما دقيقا چه کساني را به ‎عنوان الگو به جامعه معرفي مي‌کنيد؟

ما هرگز دنبال الگوسازي نبوديم؛ ما آدم ‎هاي خوبي را که هستند، بيشتر معرفي مي‌کنيم؛ مثل علي دايي، مهدوي ‎کيا و... ما آن «قدرت رسانه ‎اي» براي الگو ‎سازي را نداريم. کاري که ما مي‌کنيم «خوب ‎هايي» را که وجود دارند، دستچين مي‌کنيم و بيشتر به مردم معرفي مي‌کنيم.

به عبارت ديگر، يعني شما از محصولات صداوسيما استفاده مي‌کنيد؟ هنرپيشه‌ها و خواننده‌ها و فوتباليست ‎هايي را که صداوسيما مطرح مي‌کند، دوباره در نشريه مطرح مي‌کنيد. چرا خودتان دنبال آدم‌هاي خاص و موفق نمي‌گرديد؟

خوب اين وجود دارد، منکر اين نيستم، وجود اين آفت را قبول دارم، اما مخاطبان ما اين ‎طور مي‌خواهند.

تحريريه شما چند نفر هستند؟ چه تعدادشان بازارياب هستند و چه تعداد نويسنده و عکاس و...؟

تحريريه ما سه برابر بخش آگهي ماست. ما از 84 صفحه، فقط 20 صفحه آگهي داريم که اين در مقياس با نشريات عامه ‎پسند کمتر است، اين را هم به شما بگويم که هر شماره مجله ما که در تهران منتشر مي‌شود، 250 تومان براي ما ضرر دارد، اما ما سعي کرديم اين ضرر را صاحبان آگهي بدهند. ما امروز 420 هزار تيراژ داريم که در تاريخ مطبوعات ايران بي ‎سابقه است.

به ‎عنوان آخرين سئوال! فکر عوض کردن کلمه «سبز» در عنوان مجله نيستيد؟!

چرا! ولي به ما نگفتند هنوز، بگويند عوض مي‌کنيم.(منبع:نشريه پنجره)