سه شنبه 17 اسفند 1389-22:28
اسفند دونه دونه...
نام اسپند از کلمه "سپنته" در اوستا گرفته شده و در زبان پهلوی به معنی" افزونیک" یعنی برکت دهنده و مقدس است.(همه چيز درباره اسپند-اعظم کردان،خبرنگار-ساري)
در فرهنگ عامه مردم ايران باور و اعتقادي مشترک وجود دارد و آن مقدس دانستن اسپند و رفع بلا و چشم زخم حسودان است.
براي استوار ساختن و تشديد قداست اسپند، آن را به چند تن از پيشوايان ديني از جمله پيامبر اسلام(ص)، حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(ع) وابسته كردهاند كه هر يك به نحوي در انتخاب و كاشتن و چيدن گياه اسپند دست داشتهاند.(در وردهای مخصوص "اسپند دود كردن" آشكارا به اين اعتقاد عامه اشاره شده است .)
*من و خان جون
وقتی کوچک بودیم و با بچه ها بازی می کردیم، خانم جون به مادرم می گفت:" برای بچه ها اسپند دود کنه"، یا وقتی همه فامیل ، خانه خانم جون دور هم جمع می شدند و می گفتند و می خندیدند،خانم جون خودش پا می شد و برای همه اسپند دود می گرفت و بقیه هم برای سلامتی خانم جون دعا می کردند.
یادمه یه روز یه نفر آمده بود خونه خانم جون و با دیدن بچه ها ونوه هاش، بهش گفت:" خوش به حالت که بچه ها ونوه ها دورو برت هستند..." وقتی که رفت خانم جون به عمه ام گفت:" بره زود اسپند دود کنه،چون فلانی چشاش شوره!"
بعدا که بزرگ تر شدم دیدم به بهانه های مختلف مثل خریدن وسایل نو برای منزل ،موقع رفتن و یا حتی برگشتن از سفر، جلوی عروس و داماد،تولد نوزاد، برای خوشبو کردن فضا و... همه مثل خانم جون اسپند دود می کنند.
*گياهي علفی، پایا و بوته ای
در تعریف گیاه شناسان اسپند یا اسفند گیاهی علفی است ، پایا و بوته ای که ارتفاع آن تا 50 سانتیمتر می رسد و دارای برگ های فراوان و سبز با تقسیمات سه تایی نامنظم و باریک و دراز است.
گل های نسبتا بزرگ این گیاه پنج کاسبرگ تقریبا سفید رنگ و پنج گلبرگ بلند به رنگ سفید مایل به سبز دارد. میوه گیاه پوشینه، کروی، دارای سه لب و به قطر 8 میلیمتر است که حاوی دانه های قهوه ای مایل به سیاه فراوانی است.
قسمت مورد استفاده این گیاه دانه ها هستند. گیاه اسپند در بسیاری نقاط ایران از جمله اطراف تهران، قم، قزوین، کرج، تبریز، کرمان و وحواشی کویر ایران می روید.
نام این گیاه از کلمه "سپنته" در اوستا گرفته شده و در زبان پهلوی به معنی" افزونیک" یعنی برکت دهنده و مقدس است.
ايراني ها از زمان هاي كهن اسپند را گياهى مقدس مىپنداشتند و براي آن نيرويى آسمانى و شفابخش و جادويى تصور مىكردند.
در فرهنگ عامة مردم سرزمين هاي اسلامى نیز اسفند و دانة آن مقدس شمرده مىشود و آن را براي درامان ماندن از بلاها و آفت ها و دفع چشم زخم به كار مىبرند.
همچنین این گیاه به دلیل داشتن خاصيت هاي طبى ازجمله داروهايى بوده که در جهان اسلام كاربرد زیادی داشته و در درمان برخى از بيماري ها از آن استفاده می شد.
گفته می شود اسفند گياهى است كه كسى آن را نكاشته، و كسى تخمش را نيفشانده، و به خودي خود و با قدرت خدايى روييده است. در باور بسياري از مردم جهان چنين گياهانى جنبة قدسى دارد و از نيرو و خاصيت جادويى - درمانىبرخورداراست.
حتی گفته می شود درميانمسيحيانفرانسه وِردي رايج است كه به خصوصيت اين چنين گياه مقدس اشاره مىكند و مىگويد: «اي گياه مقدس كه نه تخمت را افشاندهاند و نه تو را كاشتهاند، قدرتى را كه خداوند به تو بخشيده است، آشكار كن».
ايرانيان در يكى از وردهاي مخصوصى كه به هنگام دود كردن اسپند مىخوانند، پديداري اين گياه را به خدا نسبت مىدهند و مىگويند: "... اسفند را خداوند بنا كرد"
حتی آن را با حضرت مريم هم ربط داده اند و گفتهاند: حضرت مريم به هنگام درد در زادن عيسى(ع)، بر گياه »خبز المشايخ» -که همان اسپند است- چنگ و پنجه افكند و اين گياه در اثر پنجههاي مريم به صورت 5 انگشت درآمد از اين رو، در فارسى آن را پنجة مريم، چنگ مريم، شجرة مريم و بخور مريم ناميدهاند.
*اسپند در فرهنگ عامه
در فرهنگ عامه ما اين باور وجود دارد که در هر یک از برگ های اسپند و دانه اش خداوند فرشته ای را موکل کرده تا ریشه آن را ببوسد و سحر را برطرف کند.
امام صادق(ع) هم فرموده اند:" خانه ای که در آن اسپند باشد، شیطان تا هفتاد خانه از آن دوری می کند و شفای هفتاد مرض است."
اعتقاد به چشم زخم از دیرباز در بسیاری از فرهنگ های دنیا مثل هند و مصر و یونان و روم باستان،نيز در دین یهود و حتي در اسلام هم دیده شده و منحصر به یک فرهنگ و تمدن نیست.
در فرهنگ های حاشیه دریای مدیترانه مخصوصا ترکیه و یونان برای دور کردن زخم چشم از چیزی به نام "نظر" یا "چشم آبی" استفاده می شود.(در مازندران هم استفاده از نظرقرباني و دانه هاي آبي تسبيح به نام کئوميرکا براي رفع چشم زخم معمول بوده است.)
در کشور ما براي دفع چشم زخم اغلب از روش دود کردن اسفند و همزمان گفتن جمله معروف"بترکه چشم حسود" و یا از آویزان کردن آیه" وان یکاد" در مکان مورد نظر استفاده می کنند.
بررسی های علمی ثابت کرده انسان دارای نیروهای شگفتی است که می تواند آثارمثبت و منفی از خود به جا بگذارد.
مفسران تفسیر نمونه هم بر این باورند که این نیرو در برخی از چشم ها تقویت شده و شخص از راه امواج ویژه ای می تواند در دیگری تاثیر بگذارد !
به گفته کارشناسان فرهنگ عامه در سرزمين ها و فرهنگ هايمختلف،اسپند را به شيوههاي گوناگون و با آداب و رفتارهاي خاص، به قصد چشم زخمزدايى و درمان بيماريها و دردها به كار مىبرند که رايجترين اين شيوهها "اسفند گردانى" و "خال گذاري" است.
مشتى دانة اسپند را برمىدارند و دور سر شخص يا حيوان مىگردانند. بعد دانههاي اسپند را يكى يكى مىشكافند، يا همه را درسته در آتش منقل يا آتش گردان مىريزند و دود آن را در فضاي خانه و پيرامون شخص و حيوان مىپراكنند.
گاهى با دانههاي اسپند موادي ديگر همراه مىكنند و مىسوزانند.معمولترين چيزهايى كه با اسپند مىآميزند كندر و زاج يا زاگ است. وِشا و كندر از صمغ هاي خوش بو و معطر است و زاج مادهاي است كه رنگى كبود دارد و با چشم كبود يا چشم زاغ همرنگ است.
گاهى هم دانههاي اسپند را با چيزهايى وابسته به انسان يا حيوان، يا چيزهايى كه با انسان و حيوان تماس دارد، همراه مىكنند و مىسوزانند، مثلاً يك تكه پارچه يا يك تار نخ يا بندی از لباس شخصِ دارندة چشم بد، يا كسى كه احتمال زخم چشم از او مىرود، به دست مىآورند و با دانههاي اسپند دور سر شخص نظرخورده مىگردانند و بعد در آتش مىريزند و مىسوزانند و چنانچه نتوانند اين چيزها را به دست آورند، مقداري از خاك ته كفش دارندة چشم بد را، يا خاك جايى را كه او از آنجا عبور كرده، مىگيرند و با دانههاي اسفند مىسوزانند.
مردم لرستان سرجارويى را به نام شورچشمانى كه مىشناسند، قيچى مىكنند، سپس بريدههاي سرجارو را با دانههاي اسفند مخلوط مىكنند و در غروب دوشنبه يا چهارشنبه دور سر بيمار چشمخورده مىگردانند و در آتش مىريزند و دود مىكنند.
همچنين در برخى جامعههاي سنتى ايران براي باطل كردن سحر و جادو، اسفند و كندر را با مقداري پوست سير و پياز، يا خردههايى از استخوان جمجمة سگ مخلوط مىكردند و در شب چهارشنبه آنها را در آتش مىريختند و دود مىكردند و مىگفتند: «توعاطل كردي،منباطلكردم».
*اسفند دونه دونه
در مراسم اسفند گردانى و ريختن دانة اسفند در آتش و سوزاندن آن، وردها يا دعاهايى خوانده مىشود. اين وردها موزون و شعر گونهاند. واژگان وردها در فرهنگ هاي مختلف با هم فرقهايى دارند، اما ساخت معنايى آنها، يكسان است و تماماً يك عقيده و پنداشت عمومى را با رمز و نشانه مىرساند.
وردها عموماً با نام گياه اسپند و شمار «سى و سه» يا «صد و سى» دانة اسپند است و اين چنين آغاز مىشود: «اسفند، اسفند دونه/ اسفند سى و سه دونهيا صد و سى دونه».
اين شماره احتمالاً به كثرت دانههاي اسپندي كه مىخواهند دود كنند، اشاره دارد. وردها معمولاً با عبارت «بتركه چشم حسود و بخيل و بيگانه!» يا عباراتى شبيه آن، پايان مىيابد.
در مازندران موقع دود کردن اسپند مي گويند:"اسفند دونه دونه،صد وسي و سه دونه،هر خونه اي يه دونه،کولک دکاشته موسي،کولک بچيه عيسي،شنبه زا،يک شنبه زا...جمعه زا،بترکه چشم حسود."
آدم هاي كبود چشم، ازرق چشم، شور چشم و سياه چشم، زنان بزا و نزا ، آدم هاي سرسياه، سق سياه و دندان سفيد، همسايگان دست راست و دست چپ ، اهل كوچه، محله و زاده شدگان روزهاي هفته مثل شنبهزا، يكشنبهزا ... و جمعهزا و زاده شدگان اوقات مختلف شبانهروز مانند صبحزا، ظهرزا ... و شبزا، بيرون روندگان از شهر و دروازه و واردشدگان از دروازه به شهر ، چرندگان و پرندگان، انس و جن و پري و پريزاد و ... يكايك در اوراد مخصوص اسپند مىآيند .
در فرهنگ هاي كهن و سنتى، عامة مردم بر اين باور بودهاند كه همزمان با خواندن هر يك از كلمههاي اوراد مخصوص اسپند و سوختن و تركيدن هر يك از دانهها در آتش، يكى از نيروهاي شرير و زيانكار چشمان بد و حسود و بخيل نيز مىسوزند و نابود مىشوند.
برخي همچنين مىپنداشتند كه صداهايى كه از سوختن دانههاي اسفند در آتش برمىخيزد، علامت تركيدن چشم بد و حسود است.
*خط و خال
خال گذاشتن با خاكستر اسفند روي تن و صورت نظر خورده به اين ترتيب است كه با خاكستر دانههاي سوختة اسپند، خط و خال هايى روي پيشانى، ميان ابروان، روي گونهها و چانه و بناگوش، و گاهى تن كودكان يا بزرگسالان مىگذاشتهاند.
خط و خال هايى را كه به شكل چشم مىكشيدند چشمارو يا چشمارُخ، و خط و خال هايى كه به شكل «ل» مىگذاشتند "لام" يا "لامچه"مىناميدند.
در ميان برخى از ايرانيان رسم بود كه از دانههاي اسپند طلسم هايى مىساختند، به اين شكل كه نخست دانههاي اسفند را به چند رشته نخ مىكشيدند. سپس آنها را به يكديگر مىبستند و از آنها شَدّههايى به شكل چهارگوش و سهگوش و لوزي و گرد، درمىآوردند.
از دانههاي اسفند براي تندرستى و سعادت و شگون و شادي در آراستن و تزيين سفره نوروزي و خوانچة سر عقد هم استفاده مىكنند.
دانههاي اسفند رنگ شده را در خوان يا خوانچه يا سينى و ظرفى به شكلهاي گوناگون مىآراستند و در روي سفرة هفتسين و سفرة عقد مىگذاشتند.
در شيراز رسم بود كه از يكى دو هفته به نوروز مانده، اسفند فروشان دوره گرد با طبق هاي پر از اسفندِ رنگ شده، در محلهها به راه مىافتادند.
هر خانواده مقداري اسپند يا به اصطلاح شيرازي «بوخوش»، از اسفند فروش مىخريد و با آن سفرة نوروزي خود را مىآراست.
در گذشته، همراه جهاز عروس، يك كيسة ترمه يا مخمل، يا يك كيسة پارچهاي گلدوزي شده پر از اسپند و يك منقل يا آتشدان كوچك برنجى كنده كاري شده در خوانچه يا طبق مىگذاشتند و به خانة داماد مىفرستادند. اين رسم هنوز هم در برخى از جامعههاي سنتى ايران معمول است.
کارشناسان فولکور یکی دیگر از دلایل تقدس اسپند را رنگ آن می دانند و می گویند: در فرهنگ ايران رنگ سبز و سبزي، نمادي از حيات و فراوانى و بركت بوده، جنبة قدسى داشته است. هميشه سبز و بارور بودن گياه اسپند نيز مانند درخت سرو، انگيزة ديگري بر مقدس و مبارك شمردن اسفند در ميان مردم به شمار مىرفت.
*ضد تب و درد
پلينى-طبيعىدان رومى- در نخستين سدة ميلادي، چند صفحه از كتاب بيستم خود را به خواص گوناگون سداب و گياهان وابسته به اين تيره، بهخصوص اسپند اختصاص داده است .
او كاربرد اسفند و تركيبهاي دارويى برساخته از آن را در درمان انواع بيماري ها، دردها، گزيدگي ها و پيشگيري از بيماري ها و ناخوشي ها و نيز روش هاي كاربرد آنها را شرح مىدهد و مىنويسد:"خوردن اسپند همراه با كلم، تب هاي شديد و دردهاي معده را تسكين مىدهد.گ
ديوسكوريدِس- پزشك يونانى سدة 1 م و مؤلف كتاب مواد طبى-نيز از كاربرد اسفند در درمان بيماري ها و دردهاي گوناگون سخن گفته و آن را در معالجه درمان بسياري از دردها و ناخوشي ها همچون پهلو درد، سينه درد، تنگى نفس، سرفه، ورم ريه، درد مفاصل، دفع كرم، گوش درد، خارش و ورم حاد به كار برده است.
در 100 گرم گیاه اسفند 68 گرم آب - 6 گرم پروتین - 5/1 گرم چربی - 16 گرم آلکالوئیدهای آزاد - 6 گرم فیبر - 6% گرم کلسیم - 6% گرم فسفر و 250 میلی گرم تیامین وجود دارد و در طب عامیانه هم برای بهبود آسم، کولیک، تب، سنگ مثانه، هیستری، یرقان، مالاریا، سرطان، پارکینسون و رماتیسم استفاده می شود.
* طب نوين ريشه در طب سنتي دارد
هرچند این آموخته ها از زمان گذشته به ما رسیده، با پیشرفت تکنولوژی و علم تغییر نکرده و بعضی ها به این نوع اعتقادات باوری راسخ دارند و زندگی شان را برمبنای این اعتقادات بنا می کنند.
اکنون گرچه طب نوین در شناخت بیولوژیک بسیاری از بیماری ها موفق و از حل معضلات موجود ناتوان نیست ، در اصل، پیشرفت های نوین پزشکی در بسترهای آیین سنتی قرون گذشته ريشه دارد .
امروزه به کمک همین دیدگاه علم نوین پزشکی می توانیم بسیاری از مکانیسم های درمانی در طب سنتی و گیاهی را توضیح و جایگاه آن را ازنیروهای ناشناخته به قوانین کشف شده دنیای محسوس تغییر داد.
ايميل نويسنده: (karez_60@yahoo.com)