پنجشنبه 18 فروردين 1390-23:4

بتازید، این خداست که آگاه است

...چرا از کارمند به خواب رفته گله مندیم، چرا از آن مدیری گله مند نیستیم که خانواده های دارای چند کارشناس و کارشناس ارشد را نمی بیند و پسرک متولد سال 1372 آقای(...) را می بیند که معلوم نیست پشت لبش سبز شده، به خدمت مقدس سربازی رفته یا خیر؟ (يادداشتي از عاطفه خیرخواه،روزنامه نگار ساروي مقيم تهران)


يادداشت روز چهارشنبه مازندنومه با عنوان"صحت خواب آقای کارمند"می تواند کمترین موضوع برای تاسف از وضعیت موجود در برخی اداره ها، سازمان ها و نهادها باشد؛موضوعی که این روزها به عادی ترین مسايل تبدیل شده و در واقع از این دست رويدادها را دیگر نمی توان اتفاق اطلاق کرد،بلکه این ها جزء ضروریات یک سیکل اداری شده است.

 پیگیری یک نامه یا پرونده یا انجام یک کار اداری در هر شرایط نیاز به آن دارد تا کارمند محترم استراحت کافی و وافی پیش از آن داشته باشد.

درد و تاسف و تاثر و نگرانی باید از جهات دیگر باشد، آنجا که عدالت می شود گوهر نایاب امور، آنجایی که چیزها می بینی و نه تو را زبانی است برای سخن راندن از آن و نه دستانی که یارای نوشتن آن ها را داشته باشي، چیزهایی که چشم از دیدنش اشکبار است و گوش از شنیدنش خراشيده.

 از چه گله مندید، از اینکه کارمندی به خواب رفت؟ از اینکه کارمندی می گوید در اداره استراحت می کند؟ از اینکه بیشتر کارمندها با لباس هایی نازیبا، کفش های خاکی و گلی ، موهای ژولیده در اداره ها حضور دارند ؟ یا اینکه از روابط عمومی پایین و روی ناگشاده آنها گله مندید؟

گله از جای دیگر است، گله از آنجا باید باشد که چنین کارمندانی چرا، چطور، چگونه، به چه وسیله ای، به چه پشتوانه ای، به چه بده و بستانی، به چه وعده ای، به چه بهایی، به چه سفارشی، به چه امتیازی جذب مشاغل دولتی شده اند؟

این روزها دیگر نیاز نیست پدر یا مادر این چنین کارمندهایی با فلان رئیس، وکیل، وزیر و... نسبتی یا مراوده ای داشته باشند، این روزها پدران یا فرماندارند، یا مدیرکل، یا مشاور، یا وکیل، یا شهردار، یا مدیر میانی استانداری و ... و فرزندان یکی پس از دیگری هنوز پشت لب شان سبز نشده و مهر دیپلم شان یا خیلی خوشبینانه فوق دیپلم شان خشک نشده در ادارات و شهرداری ها-از جمله شهرداری مرکز استان- جابه جا می شوند.

برای همه این حرف ها دلیل و مدرک به طور حتم موجود است. وقتی پدری پس از بازنشستگی دوباره دعوت به کار می شود قطعا فرصت به اندازه کافی موجود هست تا پسر مسوول (...) یک فرمانداری بشود و دختر هم روانه شهرداری ساری!

 از آنجا باید گله کرد که چرا پسر می شود مدیرعامل فلان سازمان وابسته به شهرداری ساری و پدر از نمایندگی در سایر سازمان ها خودداري کرده و نماینده نهاد مردمی اش در همان سازمان به مدیرعاملی پسر می شود تا بلکه راهنما و هم آوای پسر باشد که خدای نکرده او راه به خطا نبرد!

 از آن فهرست بلندبالایی باید نالید که به زر و زور در اداره ها جای می گیرند و کالبد آن اداره از فربگی دارد می ترکد.

چرا از کارمند به خواب رفته گله مندیم، چرا از آن مدیری گله مند نیستیم که خانواده های دارای چند کارشناس و کارشناس ارشد را نمی بیند و پسرک متولد سال 1372 آقای(...) را می بیند که معلوم نیست پشت لبش سبز شده، به خدمت مقدس سربازی رفته یا خیر؟ چرا و هزاران چرای دیگر که با دولت عدالت محور دکتر احمدی نژاد فاصله زمین تا آسمان دارد.

 چگونه می شود رئیس دولت آن چنان در اندیشه اجرای عدالت و مهرورزی باشد اما در رده ها و لایه های پایین تر مجموعه متاسفانه چیزهایی دیده و شنیده شود که مایه تاسف و تاثر است؟!

 حال اگر بخواهیم قانون، دولت، رئیس دولت را با هزار و یک راه در رو نادیده بگیریم و بر اسب مراد بتازیم و شرایط را یکی پس از دیگری برای خود و خانواده مان فراهم آوریم، آیا در درون و وجدان خود نیز راه فراری داریم؟

البته اگر به این آقایان باشد بله می شود، چرا که هر یک حداقل سالی یک بار توفیق زیارت خانه خدا را دارند؛حتما در این اندیشه اند که آن سفر می تواند راه گشا باشد و کفاره اعمال شان.

 از سفر هم که برگشتند یک ولیمه و دستگیری از چند نیازمند و احداث فلان سازه در فلان روستای دور افتاده و ... و البته از ذکرهایی که در طول روز با آن تسبیح های بلند و خوشرنگ و نگاهی که به انگشترهای عقیق شان می اندازند نیز نمی توان گذشت.

 این آقایان که عموما با قرآن نیز خود را مأنوس می دانند و در جلسات تفسیر قرآن نیز شرکت می کنند حتما می دانند و آگاهند که خداوند در سوره مومنان فرمود:« همانا آن مومنانی که از خوف خدا ترسان و هراسانند- آیه مبارکه 57- / و آنانکه آنچه وظیفه بندگی و ایمانست به جای آورده و باز از روزی که به خدای خود رجوع می کنند دل هاشان ترسانست –آیه شریفه 60/ چنین بندگانی تعجیل در سعادت و خیرات خود می کنند و اینان هستند که به کارهای نیکو سبقت می جویند- آیه شریفه 61.»

 توجه این دست بر آتشداران را به آیه شریفه 18 سوره حجرات هم جلب می کنم:« خدا اسرار غیب زمین و آسمان ها را می داند و به آنچه شما بندگان می کنید از نیک و بد خالص یا ریا از همه آگاه است.»

 باری، این کارمند به خواب رفته را می توان با یک تلنگر بیدار کرد اما آن عده از مسوولانی که خود را به خواب زده اند بیدار شدنی نیستند.