سه شنبه 6 ارديبهشت 1390-0:0

مدیران تبلیغاتی

...البته نسبت به نواختن زنگ کارگر در استان نمی توان آنچنان هم  ناامید بود چراکه مسوولان استان در انجام امور فرهنگی – البته تبلیغاتی – سخت دستی بر آتش دارند.(یادداشتی از عاطفه خیرخواه،خبرنگار)


یادداشت "زنگ ها برای چه کسی به صدا در می آيد "را که مثل همیشه روان،سلیس و کاملا شیوا وخواندنی به قلم آمده بود،خواندم.

باید به همکار و دوست خوبم یادآوری کنم هر آنچه در جامعه ما جای خود را یافته و هر روز نیز بیش از پیش رنگ و لعاب به خود می گیرد انجام کارهای تبلیغاتی است.

در آن یادداشت خواستند زنگ ها را برای قشری به صدا در آورند که چرخ تولید به دستان توانمند و اندیشه والایشان می چرخد، قشر زحمتکشی که قناعت شان بیشتر از زحمت و تلاش شان است.

 انسان هایی از تبار پاک سرشتان و یلان که قهرمانانه در عرصه تولید کمر همت بسته اند، جانانه روزهای انقلاب را پشت سر گذاشتند، در سال های جنگ تحمیلی به دفاع مقدس در صف مقدم جبهه کمر راست کردند، در سال های سازندگی آستین ها را برای احیای ایران اسلامی بالا زدند، در سال های اصلاحات به تلاش خویش ادامه دادند و در دولت عدالت محور هم دست از تلاش برنداشتند؛ اما عاید خودشان چه شد جز حقوقی که ماه ها دریافت نکردند؟ جز صورتی که سعی دارند با سیلی سرخ نگهش دارند؟ جز چهره ای شرمسار در مقابل همسر و فرزند؟ جز سال ها تلاشی که به بازخرید شدن و بازنشستگی پیش از موعد انجامید؟

از قشری سخن می گویم که دلگویه های شان را در تنهایی شان بازگو می کنند چرا که گوش شنوایی در جامعه نمی یابند و اگر می یافتند اوضاع شان این گونه نبود که کارگران شرکت کاغذسازی حریر قائم شهر 9 ماه حقوقی دریافت نکنند و تعداد کارگران نساجی از 10 هزار نفر، امروز به کمتر از یک هزار نفر برسد.

البته نسبت به نواختن زنگ کارگر در استان نمی توان آن چنان هم ناامید بود چراکه مسوولان استان در انجام امور فرهنگی – البته تبلیغاتی – سخت دستی بر آتش دارند.

 به هرحال هریک از مسوولان استان رویایی در سر می پرورانند، یکی می خواهد نامزد انتخاباتی مجلس شورای اسلامی یا شورای اسلامی شهر شود و آن دیگری رویای استاندار شدن را در سر می پروراند و ... کارگران هم همیشه نردبانی برای ترقی و محقق شدن رویاهای بزرگواران (!) بوده اند، لذا دور از نظر نیست که این زنگ هم همچون سایر زنگ ها به صدا درآید.

برخی مسوولان مازنی که عجیب دل در گرو انجام کارهای روبنایی، تبلیغاتی و دهان پرکن دارند دور از انتظار نیست که به این کار  دست نزنن. هر آنچه مازندران می کشد از کارهای تبلیغاتی و جا بازکن عده ای از مسوولانش است.

زمانی را به خاطر دارم که یک دستگاه (...) به دفتر(...) از سوی (... )اهدا شد،نه یک مورد که چند مورد، یا زمانی را هم به خاطر می آورم که مبلغ (...) میلیون تومان برای اعزام (...) به فلان (...) به حساب (...) دستگاه اجرایی از سوی (...) پرداخت می شد، این کارها تنها و تنها نمایه ای از ویژگی شاخص برخی مسوولان استان در همگرا نگاه داشتن عده ای با خودشان است.

باید تأسف خورد و تنها تأسف خورد،پست و مقامی که با بده بستان ها و انجام امور روبنایی و عوام فریبانه ماندنی باشد، معلوم است چه عاقبتی را در پی دارد، فربگي کت و شلواری که هر چند ماه باید اندازه اش تغییر کند، میز و صندلی که باید سالانه یا شاید هم دو یا سه بار در سال عوض شود چراکه از رنگ و رو می افتد، خودرویی که باید جای خود را به خودروی بهتری دهد و این ها ربطی به این ندارد که آقای مدیر عملکردی مثبتی داشته باشد ، مثل مدیرعامل تحصیلکرده، کارآمد، مقتدر، خوش پوش، شیک پوش، پارتی دار و حامی دار و خوش سخن سازمان (...) که عملکردش هر روز بهتر و درخشان از دیروز می شود، پس حق هم دارد خودروی اداری اش که به کمک شهروندان ساروی خریداری شده به روز شود.

شاید به بیراهه رفتم البته خیلی هم به بیراهه نزدم چراکه مدیرعامل این سازمان از پرسنل (...) و قطعا از قشر زحمتکش کارگری اند.

 به هر حال، فلاحی عزیز، حتما مدیران تبلیغاتی زنگ کارگر را هم به صدا در خواهند آورد، در غیر این صورت بر فرهنگی بودن و تبلیغاتی بودن شان باید شک کرد.