سه شنبه 24 خرداد 1390-15:14

ما،مخاطب،مختاباد

...شايد آقاي مختاباد دربخشي از نوشتارش دقت لازم را به خرج نداد؛ولي به هيچ وجه نمي شود با يك نوشته او را تكفير نمود و تمام سوابق و خدماتش را به انقلاب و نظام و امام نديده گرفت.(مخاطبان مازندنومه درباره يادداشت عبدالحسين مختاباد چه نظري دارند؟ )


انتشار يادداشت صريح عبدالحسين مختاباد-هنرمند ساروي-در خبرهاي روز شنبه مازندنومه،بازتاب گسترده اي در رسانه هاي مجازي استان داشت.

چند روز پس از انتشار اين نوشته تعدادي از فعالان رسانه اي و حتي سياسي استان از جمله معاون سياسي و امنيتي استاندار ترجيح دادند وارد گود شوند و از در پاسخ به مختاباد برآيند.

فعلا" بنا نداريم فحواي مطالب گفته شده عليه اين هنرمند برجسته کشور را نقد کنيم،اما در اين باکس، تعدادي از کامنت هاي مخاطبان مان را که در روزهاي اخير به دست ما رسيده و اغلب نيز زير نوشته هاي مربوط به ماجراي اسب هاي ميدان امام ساري انتشار يافته نقل مي کنيم.

به باور ما نگاه مخاطبان ما که بخشي از نقطه نظرات افکار عمومي است مي تواند در تعديل فضاي کنوني و برخي افراط گري ها مثمر ثمر باشد.توضيح اين که بنا بر مصالحي برخي کامنت ها را با اديت و نقطه چين آورده ايم تا مبادا توهيني به فرد خاصي شود.در ضمن حتي المقدور به اصل نوشته ها وفادار مانديم و چندان مسايل ويرايشي و نگارشي را رعايت نکرديم.

*اسب هاي ساري در ميدان سياست پيدا شدند

(اين نوشته از سوي يکي از مخاطبان ساروي رسيده که در يکي از سازمان هاي مادر استان مشغول به کار است و خواسته نامش محفوظ بماند)

 اسب هاي مجسمه اي ميدان بزرگ شهر ساري از زماني كه در چهار طرف مجسمه شاه مخلوع مستقر بودن و سربازان كالسكه سوار دوران هخامنشيان را به ناكجا آباد مي بردند تاكنون هميشه مسئله ساز بودن بودند .

 يك زماني شايع كردند اين اسب ها از جنس فلز قيمتي است و چشم طمع بر آن ها دوخته شد تا جايي كه دم اين حيوانات بي جان به يغما رفت .

زماني گفتند عضوي از اعضاي اين حيوانات نماد بي عفتي است، پس تصميم گرفتند تا بخشي از بدن حيوان را از شكل طبيعي آن خارج كنند چه خوش شانس بودن اين حيوانات كه جان نداشتند  وگرنه با اين همه بهانه كه ما انسانها داريم چه دردي را بايد اين جيوانات تحمل مي كردند!

 زماني هم شهرداري تصميم گرفت در زير فشار خواسته هاي مردم و هنرمندان شهر ساري ، اين حيوانات را به كارگاه نقاشي برده و انها را رنگ نمايد تا دوباره با چهره جديد و نو نوار شده مزين اين ميدان گردند .

در كنار اين همه بلا كه بر سر اين اسبها اوردند، از همه مهمتر اتهامي بود كه به اين حيوانات زدند . عقلا شهر از جنس دولتي و و مذهبي مدعي شدند اين حيوانات موجب وهن نام ميدان مي باشند . پس حكمي محكم و بنيان بركن از سوي ستاد احيا و قاضي القضات شهر صادر شد كه اين حيوانات بي جان نياز نيست در اين ميدان دور هم جمع باشند،انها را در نقاط مختلف شهر يا در پاركهاي شهر ساري تعبيه نمايند تا اين حيوانات بي جان زينت بخش كل پاركهاي متروكه شهر ساري گردند .

مي بينيد چه تصميم درستي است. با يك تير چند نشان را هدف گرفتند . هر چند اينگونه دستورات برازنده مسئولين شهر ساري است . ولي چه ميشه كرد اين تصميم مسئولين هم باعث شده بازهم اين اسبها شايع ساز و جنجالي گردند .

 بعد از فرار اخر اسبان در شهر ساري شايع شده اسبها را دزديدن ، بعضي از مردم مي گويند در شكم اين اسبها عتيقه جاسازي شده بود ، بعضي مي گويند مختارثقفي انان را برده براي كيان ايراني . بعضي مي گويند شايد مردم به بهانه ديدن اين اسبها و عكس يادگاري گرفتن با انها خاطرات ميادين تحرير قاهره و بحرين را تداعي نمايند .

ديگر شايعات و نقل محافل كه از نزاكت دور است را نمي گويم . ولي انچه را كه به عنوان يك ساروي مي خواهم بگويم اين حيوانات در طول اين سي ودو سال واقعآ براي ما مردم ساري هيچ دردسري نداشتند  و به جرات مي گويم مردم فهيم ساري هيچ وقت نام ميدان امام را با هيچ لفظي الوده نمي كردند .

 اگر به ندرت از سر نفهمي مقرضي چيزي مي گفت مطمئنآ درجا ، جواب دندان شكن مي گرفت . نمونه اش بنده در صف تاكسي شاهد ان بودم .

 پس قضاوت انچه برسر اين ميدان واسبانش امد را به خود سارويها مي سپاريم تا در موقعش در صحنه هاي انتخابات و راي گيري عكس العملشان را نشان بدهند اما انچه مرا برآن داشت اين مطلب را بنويسم مكاشفه و نگارشهاي تند دوتن ازهمشهريهايم و معاون سياسي استاندار با اقاي مختاباد مي باشد .

نوشته هاي هرسه بزرگوار را با دقت خواندم شايد اقاي مختاباد دربخشي از نوشتارش دقت لازم را بخرج نداد. ولي به هيچ وجه نمي شود با يك نوشته اقاي مختاباد را تكفير نمود و تمام سوابق و خدماتش را به انقلاب و نظام و امام نديده گرفت. البته معاون سياسي شايد حق داشته باشد اين گونه براشفته گردد تا جائي كه اگر از دستش بر مي امد حكم اعدام مختاباد را هم صادر مي کرد . ( هر چند اگر مرادش مرجوم كردان زنده بود هر گز چنين كاري را نمي كرد )

 معاون استاندار بايد در مقابل افكار مخالف خود و جريان سياسي اش صبوري پيشه مي كرد و بايد كمي صبر مي كرد تا شهروندان ديگر پاسخ را مي دادند اگر افاقه نمي كرد دست بالا مي زدند و قلم برمي داشتند وبه كارزارمي پرداختند .

 هرچند درنوشته هاي آن دو نفر هم به انداز كافي گزمه و خنجر جاي قلم را گرفته بود . اما از معاون سياسي توقع مي رفت بجاي صدور حكم براي شهروندش به نگراني هاي مختاباد پاسخ مي دادند .

 براي من شهروند ساروي : پاسخ معاون استانداردرحقيقت دفاع ازانقلاب و امام و شهدا نبوده... انچه از قلم مختاباد تراوش نموده موجب تکدر خاطر ايشان شد .

انتقادات واقعي و دلسوزانه اقاي مختاباد به دولت و مسئولين سياسي استان بود و به عملكرد انان در طول اين چند سال در استان وشهر ساري. از بيكاري جوانان تا بي حالي انان ، حرفهاي انتقادي اقاي مختاباد چندان بي راهه نبود . ايشان انچه را مي گفت اول از خود و بعد همچون نسل خودش را زير سوال مي برد .

اين گونه نوشته ها ما را به خودمان مي اورد تا در فكر و انديشه خود ان هم در گوشه دنياي كوچك خودمان غرق نشويم . به خودمان بيائيم . هرچند كه حرف زياد است اما لازم مي بينم پايان برم اين صفحه هرچند حكايت همچنان باقيست ما كه طاقت انتقاد خوديها را هم نداريم . ان وقت چگونه مي توانيم ادعاي تابعيت ازامرجذب حداكثري داشته باشيم ؟ خداي چنان كن سر انجام كار/ تو خوشنود باشي و ما رستگار- شهروند ساروي

*نسل ما نسل سوخته است


آقای مختاباد سلام.ازنگاه واقع بینانه شما ممنونیم.واقعا ما با شعار مرگ و نیستی بزرگ شدیم و صبح ها بجای شادی و سرور با مرگ بر همه وارد کلاس می شدیم.

 آقای مختاباد! چه خوب حرف دل ما رو زدید.نسل ما نسل سوخته ای هست که هنوز در پیچ و تاب دعواهای سیاسی هستیم. استاد هنر!به خود و به سلم نگاه می کنم جز تنفر و بی اعتمادی و ریاکاری و افسرگی چیزی دیگری نمی بینم.

 تا کی باید برخي آدم های کج فهم و کج اندیش و کوته بین و ناآگاه اداره شهر و روستاهای ما رو داشته باشند.

 آقای مختاباد! ... بستاند... مازندران با 14 قتل در ماه گذشته به عنوان رتبه اول استانی معرفی شد یا در شش ماهه اول سال گذشته رتبه سوم در کشور در زمینه آدم ربایی و فساداخلاقی را بدست آورد و...) دنبال حذف خاطرات مردم و ازبین بردن آنها هست.

 آقای مختاباد ! ما نیستیم و در اداره کشور سهمی نداریم وگرنه در حذف کردن مجسمه ها حداقل از نمایندگان مردم ساری در شوراها نظر می خواستند، چون اکثریت اعضای شورای شهر مخالف چنینی حرکتی بودند.

 آقای مختاباد! تادیروز مرگ به همه کشورهای خارج می گفتیم اما امروز مرگ به همه افرادی می گویند که غیر از خودشان فکر می کنند مثل نمايندگان مجلس.

 آقای مختاباد! قسم می خورم چه آن ... که دم از انقلاب و امام و شیعه علوی زد و چه ... و ... هیچکدام نه درد دین دارند و نه درد مردم!

 آقای مختاباد از شما سپاسگذارم به خاطر احساس مسئولیتی که کردید و به تکلیف خود عمل کردید. به شما به عنوان یک هموطن عشق می ورزم و دوستون داریم-محمد

*راهکار بدهيم


از جوانان، دختران و پسران، مى‏خواهم که استقلال و آزادى و ارزشهاى انسانى را، ولو با تحمل زحمت و رنج، فداى تجملات و عشرتها و بى بند و باریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بى‏وطن به شما عرضه مى‏شود نکنند؛ آیا می دانید این مطلب کیست و چیست؟ این از وصیت سیاسی الهی امام راحل بنیانگذار انقلاب است که به همه نسل ها نوشته شد؛ کسی که خانه اش در خمین موزه ملی شد و زندگی اش در حسینیه جماران بود؛ پس بهترین انقلاب و مردم را داریم و بیاییم راهکاری بدهیم که ایرادها اصلاح شود-ایرونی

*وضع شما بهتر از ماست


استاد آواز دیار خسته من خود را از نسل سوخته میداند اما نمیداند که دلسوختگان نسل پیش حتی مجاز به سوگواری برای این نسل سوخته هم نیستند.....! امروز اگر جناب مختاباد گله از مدیران و صاحب منصبان میکند و قاضی صاحب رای برای جمع اوری اسبها را از نسل خود میداند باید ایضا بداند که همه امور مردمان دیار ما بدست همین نسل که شما سوخته اش می دانید حل و فصل می شود و نسل من و ما را که به چند بهار پیشتر از شما زاده شدیم حتی اذن گله و اعتراض نمیدهید و نمی دهند...!پس به جهاتی وضع شما بهتر از ماست که عرض کردم حق سوگواری برای نسل شما را هم نداریم! راستی خاطر مبارک شما یاری میدهد که به چند سال پیشتر وقتی در ان (شب شعر و موسیقی مازندران) به صحنه رفتم - به دعوت از پیش خودشان رفتم - با تبلیغات پر طمطراق در روزنامه ها حضورم را به مازنی ها وعده دادند - تالار وحدت تهران- چگونه مانع ام از شعرخوانی شدند؟ انان گرامی از همین نسلی بودند که شما سوخته اش میدانید و میخوانید!! میگوئید هنر؟ خوب - جواب شما را همان هم نسل شما در استانداری داد...تازه به شما میگویند(برادر) ولی به من و ما میگویند (اخوی) یعنی کراهت را اینگونه احساس میکنند! از این بگذریم همه ی این سرو صدائی که راه افتاده و راه انداختند- شما و هم نسلان شما - و به واژگانی رنگارنگ نظیر فتنه و منحرف و رمال و جن گیر و ولائی و غیر ولائی به مصاف و مواجهه یکدیگر میروند و میروید ایا پای هم نسلان مرا در میانه دیدید؟ نه به جان غزل و قصیده ام که ما گوشه ای نشسته ایم و زلف دخترکانمان را می پائیم که از چارقدشان بیرون نزند و اسب میدان امام رم نکند....! بیا استاد عزیز تا سیورسات سروده هایم رونق به حضورت گیرند و دو قطره اشکم رابه جلوه ی غزلی بشنوی....من شما را چشم در راهم.......- خانمو،شاعر

*رفتارها و عملکردها سلیقه ای شده است

درود بر استاد ارجمند مختاباد ساروی مازندرانی ،متاسفانه امروز رفتارها و عملکردها سلیقه ای شده و ... و هر روز باید شاهد اتفاقات باورنکردنی و شوک آوری بود با دلایل عجیب تر...، به جای اینکه به فکر رفع مشکلات جامعه باشند سعی در ایجاد انحراف از مشکلات می کنند. مقام محترمی که تشخیص و داوری خودشان را برای یک اقدام که جمعی کثیر از مردم شهر را حیرت زده کرده است، کافی دانسته اند ، حال باید توضیح روشنی برای این کار داشته باشند . عده ای در شهرداری شهر ، چشم و گوش بسته اطاعت می کنند و با رودربایستی ،به توجیه چنین عملی مشغول می شوند . روی چون ماه هنرمندان را باید بوسید که همیشه فریاد رس دل مردم اند-ساروی

*چه قاطي هاکردي؟


اقا شما چنده این چن تا اسب وسه دئی جا مرافه کنی؟ تازه اینانه چن سال پیشتر بیتنه ...یاد بکردنی؟ میدون دورره گونی دوسنه و اما خیال کردمی خانه مجسمه چن تا منگو یا ورزاره هم اضافه هاکنن که بدیمی نا...وشون این چن تا یابوره هم ... که روی شما گلاب شورای شهر هول نخره و نترسه و شه کارای جا برسه....خاب اسا این چن تا اسب بی نشونه ره خانی چکنین که انده دئی سر داد کشننی؟

 این مختاباده بئو که ته چه شه ره قاطی هاکردی؟ته بور شسه بخون که امه دل حال بییه. راسی دکتر کریمی مله راسه گنه که اما هزارتا مسله دارمی شما این... یابوی رم بکردن ره مطرح کننی که اما نفهمیم گروه فتنه یا گروه انحراف یا گروه رمال و درویش و مشائی و رحیمی و ناصر عرفات گننه یاسر عرفات یا ابو مازن چیکار کننه؟ اسبون بوردنه شوچر و سازمان تاکسیرونی خانه جای تاکسی اینا ننه بیاره از میدون امام تا امامزاده عباس مسافرکشی...ول هاکنین سرمن چه خوره شماره....اووی....- زلفلي گج 

و چند کامنت کوتاه:

*آقای مختاباد عزیز!سر سبزت بر باد ندهد این زبان سرخ!-آملي

*حرفهای ایشان کاملا درست می باشد، معلوم نیست چرا بعضی ها این چنین برآشفته می شوند؟ مگر هر کسی در بیان افکار خود آزاد نیست؟

*آفرین به مختاباد حقیقت تلخ است آقای ابراهیمی و بقیه

*متن بسيار زيباي آقاي مختاباد در رابطه با اسب هاي زيباي شهرمان، حرف دل تمام جوانان باوفا و دلسوز ساروي است-مريم اميني

و سه کامنت منتقدانه:


*خداوند انشا الله اقاي مختاباد را با همان اسبها مشهور كند

*اگر این انقلاب نبود می شدیم افغانستان و عراق


از آقای فرهنگی هنری ملی و بومی تشکر می کنم که به یاد استانش هست؛ ولی فکر کنم کمی از جاده راست منحرف شد؛ بیب،بق بقو، چراغ نوربالا، سود، داد و جیغ؛ دوست عزیز، اگر منظورت دخالت است که غیرمتخصصی اجازه دخالت غیرکارشناسی به رشته دیگر را نمی دهد؛ اگر نقده که حق هر شهروند است با نظارت بر عملکرد منتخبین خود اظهارنظر کند؛ نصب یا برداشتن یا تغییر نماد شهر یا میدان که تشریفات خاصی دارد و اگر بدون رعایت آن انجام شد مسوولین باید برخورد مناسب نمایند؛ ولی عقب ماندگی شهر و روستا ارتباطی با انقلاب ندارد؛ زیرا اگر این انقلاب نبود می شدیم کشور افغانستان و عراق و ...! اما اگر نظارت را مثل شهر مرکز استان ضعیف می پندارید درست است؛ چون وقتی نمایندگان مردم از مردم رأی می گیرند یادشان می رود که وکیل موظف است تمام مراحل کاری را به موکلش گزارش دهد؛ اگر هم دادستان مرکز استان در طراحی اسب نظر داد؛ سفارش می کنم اولویت وقتش که برای مردم است را به جای دیگر بگذارد. شمه ای از آن ارائه ندادن عملکرد مستمر درآمد و هزینه و گزارش حسابرس رسمی شورا است! تا ببینیم ناظرین آیا به جای هم کاسه شدن از خرج بیت المال در سفر به خارج کشور، وقتشان را برای درست کردن ترمز و دستگاه کنترل از راه دور صرف می کنند یا خیر؟-مازني


*کاش شهادت را درک مي کردي

هرکسی از ظن خود شد یار من جناب مختاباد از آنجائی که برای گروهی ، هرگونه انتقاد به هرکجای ایران فضیلتی شده ، دلسوختگی با نسل سوخته تفاوت آشکاری دارد.

 تو از نماد نمودی دفاع میکنی که اوج آن در تخت جمشید است ولی بدون محتوا و آرمان و هدف صرف نظر از معماری آن فقط همان تخت سنگ است.

نسل سوخته قرن حاضر متمسکین به همان نماد و نمودند ولی مقایسه میکنم رستم و سهراب را با شهید فهمیده که شهادت و شجاعتش به قول همه و به گواه تاریخ و به استناد قرآن هرگز سوخت نمی شود.

سوختنی می سوزد ، تخته سنگ ها با دستوری می آید و با تصمیمی برچیده می شود ولی نسل جانباز و شهیدپرور هرگز سوخت نمی شوند و مصداق مرحوم ملا قلی پور غیاث مع الفارغ است و ای کاش شما هنرمند عزیز و دوست داشتنی بهتر از این از نسل انقلاب نمایندگی می کردی.

آنجا که هشت سال دفاع مقدس را با جمله مرگ بر همه و درود بر فقط خودمان تعبیر کردی خیلی دلم گرفت. کاش محصولات متنوع همه جانبه سلاح هایی که برسر ما آورا میشد را میشناختی ؟! کاش مشارکت گسترده کشوره ها در حمایت از صدام را آمار میگرفتی ؟

 کاش شهادت این همه که هر یک دنیایی از زیبائی و هنر ایرانی را به خاک بردند را درک می کردی ؟ کاش لحظات اسارت و جانبازی ایثارگران را میتوانستی بشماری و آن را سوخت ندانی ؟! ای کاش سید عبدالحسین مختاباد بودی همانگونه که نغمه هایت در گوش ماست ؟! ای کاش مثل شجریان ربنایت از این ملت بواسطه تبسم دشمنان مان دریغ نشود و اسب خیال میدان پر مسمای امام خمینی ساری آنقدر تورا مسحور خود نسازد ؟! از طرف نسل همیشه زنده تاریخ رزمنده بسیجی و آزاده جانباز امید بابانیا