جمعه 3 تير 1390-12:38

ساري زياد مسافت ندارد،ساري را ببينيد!

...چرا استانبول آقايان؟برويدسمنان كويري!برويدكرمان و ياد بگيريد كه باهدايت آبهاي سطحي به دل كوه چه آبشاري رابراي شهروندان شان ساخته اند.برويد نقده كه با تنها كوه حاشيه شهر،مديرانش چه عظمتي از زيبايي براي شهروندانش تدارك ديدنده اند.برويد لاهيجان كه بازيبايي هاي طبيعي شهرش نمادي از توانمندي مديرانش رابه نمايش گذاشتند.(يادداشتي از سياوش اسلامي سوادكوهي،روزنامه نگار-ساري)


 توضيحات نه چندان قانع كننده ي روابط عمومي سازمان همياري هاي استان مازندران درسفر چهار روزه ي مديران چهل نفره به استانبول تركيه،به نوعي ناديده گرفتن فهم مردم و شهروندان باهوش مازندران است!(نگاه کنيد به:مازندنومه؛کدام هديه،کدام انحراف؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V12295)

آن هايي كه در مركزاستان مازندران زندگي مي كنند و باچاله ،چوله هاو ترافيک و...خيابان هايش آشنايند،وقتي اين توضيحات را مي خوانند،بدون ترديد دچارحيراني و سرگرداني در دانسته ها و باورهاي شان خواهندشد؛كه اي بابا!مگرساري همين شهر غيرقابل تغييرساليان سال نيست كه در انبوه كنده كاري ها وخرابي ها و...آسايش مردم راسلب کرده است؟

البته ديگر شهرهاي استان كم و بيش همين وضع را دارند،پس چرا وقتي مديرانش ازحداقل هاي مديريت شهرشان عاجزند،براي شناخت از شهر بي ترافيك هفده ميليوني استانبول،هزينه مي كنندكه چه شود؟

اگر فضاي سبز مازندران را-كه نعمتي خدادادي است- به دست يك كارگرساده و باغبان دهيم تا مديريت کند،بهترين بازده را خواهد داشت.در همين زمينه كافي است يك مقايسه خيلي ساده و ابتدايي بافضاي سبز تهران يا مناطق كويري کشور شود، آه ازنهاد ما برخواهد آمدكه آنهابراي شهر و ديارشان چه مي كنند ومديران شهر ما كجاي كارند؟

چرااستانبول؟برويدسمنان كويري!برويدكرمان و ياد بگيريد كه باهدايت آبهاي سطحي به دل كوه چه آبشاري رابراي شهروندان شان ساخته اند.

برويد نقده -يك شهركوچك آذربايجان غربي- كه با تنها كوه حاشيه شهر،مديرانش چه عظمتي از زيبايي براي شهروندانش تدارك ديدنده اند.

برويد لاهيجان كه بازيبايي هاي طبيعي شهرش نمادي از توانمندي مديرانش رابه نمايش گذاشتند!و...

 بدون شك فضاي سرشار از نعمت خدادادي مازندران،چندين برابر ديگر استان هاي كشور است،استانبول پيش كش،وصله و پينه کردن سفر ترکيه لازم نيست،حداقل همين مديران به مناطق زيباي مازندران بروند و جاذبه هاي خودمان را بشناسند و از قابليت هاي استان خودمان باخبر شوند.

ساري كه فضاي ترافيكي آن سه كيلومتر بيش نيست و جمعيت آن يك دهم استانبول! برخي شهرهاي ما کمربندي ندارند و از حداقل هاي شهرسالم بي بهره اند،آيا بايد به استانبول برويم تا بفهميم ضعف مان کجاست؟

كارگري براي نان آوري خانواده اش،درمركز استان و در خياباني كه فرهنگ نيز نام دارد،زير خروارهاخاك مدفون مي شود و متولي کار درچرايي آن مي گويد:"آتش نشان هاي ما آموزش لازم را نديده بودند كه بتوانند كاري انجام دهند!"و زجر آورتر آن كه راننده بيل مكانيكي كه مي توانست تنهاناجي آن گرفتارخاك شود، از ترس پا به فرارمي گذارد!

نمي دانم،شايد اين آتش نشان و آن مامور خطاکار و آن مدير ضعيف و... با توصيه هماناني که سفر به ترکيه و مالزي و...را توصيه مي کنند،مشغول کار شده اند.

عضو شوراي شهر مي گويد نه استاندار و نه معاون عمراني اش،براي مركزاستان كاري نمي كنند و گفته ها و نوشته هاي ما هيچ تاثيري ندارد!

يا رئيس شوراي شهر مرکز استان مي گويد:كارگران براي نگرفتن حقوق شان در شورا گريه مي كنند و سپس به آقاي شهردار مي گويد فرداي قيامت همين ها يقه ي شما راخواهندگرفت!

اين ها مسايل شهرمان هستند که براي رفع آن هابه سفر ترکيه و جاي ديگر نيازي نيست.نگوييد عروس رفته گل بچيند! آيا باوركنيم كه مديران ما رفتند تجربه كسب كنند؟

مي دانيم که روزها مديران شهر ما درگير کارهاي مهم|ي اند و کلي جلسه هم دارند!شايد هم خجالت شان بيايد که شهرشان را در انظار و نزد شهروندان ببينند،نيمه شب زمان خوبيست. مي توانيدبه راحتي در ساري گشتي بزنيد، هم خرابي هايش را-كه به سادگي قابل ترميم است- ببيند و هم بسياري ازنداشته هايش را.

 به پارك هايش هم سري بزنيدكه اسباب بازي ها و لوازم رفاهي اش با كشورهاي آفريقايي هم قابل برابري نيست!ساري زيادمسافت ندارد! اما اشکالات زيادي دارد.