يکشنبه 25 دی 1390-7:40

آن شب که زلزله آمد

آقاي مسئول،زلزله چند ريشتر بود؟^بد نبود،شما که نترسيديد؟-من نه،مي فرماييد چند ريشتر بود؟^تو فکر مي کني چند ريشتر بود؟-شما متولي امور زلزله هستيد،من از کجا بدونم؟^به نظر 5-4 ريشتري مي شد،من خونه پدرخانمم بودم،بيچاره خيلي ترسيده بود!(طنز مازندنومه)


مازندنومه،سردبير:خبرنگار بخت برگشته يک رسانه،همان شب که زلزله آمد،تلفن اش را برداشت و به چند مسئول زنگ زد،حاصل تلاش او در زير آمده است:

*5 دقيقه بعد از زلزله

-سلام آقاي مسئول،زلزله چند ريشتر بود؟

^بد نبود،شما که نترسيديد؟

-من نه،مي فرماييد چند ريشتر بود؟

^تو فکر مي کني چند ريشتر بود؟

-شما متولي امور زلزله هستيد،من از کجا بدونم؟

^به نظر 5-4 ريشتري مي شد،من خونه پدرخانمم بودم،بيچاره خيلي ترسيده بود!

-دقيقا: نمي فرماييد چند ريشتر بود؟

^تو بزن 8/4 ريشتر،بسه يا بالاتر ببرم عدد رو؟

-خسارت هم داشتيم؟

^هنوز معلوم نيست،بايد بررسي بشه،من تازه از خونه پدرزنم دارم مي رم خونه خودمون،بعدا زنگ بزن دقيق بگم

-باشه،ممنون.خداحافظ

*10 دقيقه بعد از زلزله

-سلام،در مورد زلزله زنگ زدم آقاي معاون.

&بنويس ما آمادگي کامل داريم،هيچ مشکلي هم نداريم

-مي شه بفرماييد زلزله چند ريشتر بود؟

&مي گن 9/4 ريشتر بود.

-اما متولي امور زلزله گفته 8/4 ريشتر بوده؟

&اون که منصوب خودمه،از من بپرس،هر چي من بگم درسته،در ضمن ما آمادگي کامل داريم،اينو تيتر کن

-در مورد قطعي برق بعد از زلزله توضيح مي ديد؟

&اولا" قطعي نداشتيم،ثانيا اگر هم داشتيم ما آمادگي کامل داريم!

-اما در چند شهر استان برق و تلفن قطع شد.

&ولي من در اين جا قطعي نديدم،رسانه بايد دنبال اخبار درست باشه.

-شما الان کجا هستيد آقاي معاون؟

&من تهران هستم،اين جا اصلا" برق قطع نشده،من از همين جا آمادگي خودمون رو اعلام مي کنم،هيچ مشکلي نيست!

-آها،در ماموريت هستيد؟مزاحم نمي شم.

&من در ماموريت هم آمادگي کامل دارم.تهران هم برقش قطع نشد!

*15 دقيقه بعد از زلزله

-آقاي مدير بالاخره اين زلزله چند ريشتر بود؟هر کي يه چيز مي گه؟

# 5 ريشتر بود،من خودم حساب کردم.

-آخه يک زلزله اومد،قدرت اش هم بايد يک رقم باشه،يکي گفته 8/4،يکي ديگه گفته 9/4،الان شما مي گيد 5 ؟کدوم درسته؟تازه يک معاون استان همسايه هم نظر داده! تا 2/5 هم نظر دادند!

#زلزله مال ما بود،به استان همسايه چه ربطي داره که نظر مي ده؟مگه اون جا سيل مي آد ما دخالت مي کنيم؟5 ريشتر بود،بزن بره!

-الان اين آمار دقيقه؟

#آره،من ميانگين گرفتم،از 8/4 تا 2/5 هرکس يه چيزي گفت،من اين پنج عدد رو جمع کردم،تقسيم بر 5 کردم،شد 5 ريشتر.

-آها،فهميدم،معدل گرفتيد؟!الان اين جوري قدرت يک زلزله رو مي سنجند؟

# نبايد مردم رو زابرا گذاشت،من عدد رو رُند کردم،اين جوري تو ذهن هم مي مونه.حفظ کردن عدد اعشاري سخته!

-آيا کسي صدمه هم ديده؟

#فکر نکنم،مگه شما خبر جديدي داريد؟

-من که نبايد بگم،شما مدير هستيد!

#پس بنويس نه،همه سالمن،از دماغ کسي خون نيومده!همه چي آرومه!

*30 دقيقه بعد از زلزله

-آقاي مسئول برق،اين برق ها وصل شد؟

@برق ها که از اول وصل بود!

-منظورم بعد از زلزله بود،اصلا" قطعي داشتيم؟آقاي معاون تکذيب کردند و گفتند قطعي نداشتيم.

@قطعي که نداشتيم،فقط برق برخي مناطق قطع شد که ما نيرو فرستاديم دارند وصل مي کنند!

-پس قطع برق داشتيم؟

@گفتم که قطعي نداشتيم،در برخي مناطق با قطع برق مواجه شديم!

-خب ولش کنيد،فهميدم!الان اوضاع چه جوره؟

@توپ!مردم دارن تخمه مي شکنند و سريال مي بينند!

-اوضاع برق رو مي گم!

@اون هم توپه،فقط از همين تريبون از مردم تقاضا مي کنم قبض هاشون رو غيرحضوري پرداخت کنند و شماره رايانه روي قبض رو به ما اس ام اس کنند،جايزه هم مي ديم!

-خداحافظ شما

*1 ساعت بعد از زلزله

-آقاي مسئول بهداشت،در زلزله کسي هم چيزي اش شد؟

$اگر هم چيزي اش شده باشه ما آمادگي کامل داشتيم.

-شنيديم در بعضي شهرها مردم ترسيدند و دچار حادثه شدند؟

$آره،يه چند نفري در آمل و بابل و قائم شهر وساري صدمه ديدند!تقصير خودشون بود!هجوم آوردند که از خونه برند بيرون کتف شون در رفت و دست و پاشون شکست!يعني اگه زلزله هم با ما کار نداشته باشه ما اونو ول نمي کنيم!اين همه مانور گذاشتيم که مردم برن زير ميز و لاي در،باز همه خواستند برن بيرون!زيرميزي رو همه بلدند،اما زير ميز رو نه!متاسفم!

-مي فرماييد تعداد مجروحان چقدر بوده؟

$الان آمار ندارم،دو،سه روز صبر کن تا آمار به تدريج از شهرهاي مختلف برسه!

-دو،سه روز؟!مي گن 8 نفر در آمل صدمه ديدند،درسته؟

$آره مي گن،من هم شنيده ام،آخه زلزله تو بابل بود،آملي ها چرا هول کردند من نمي دونم!

*10ساعت بعد از زلزله

-سلام آقاي مسئول،بخشيد دوباره مزاحم شدم،آخرين خبرها چيه؟

^خبر تازه اي نيست،همونايي که ديشب گفتم،فقط اينو بگم که من وقتي ديشب از خونه پدرزنم برگشتم تا نصف شب داشتم کارها رو پيگيري مي کردم،من براي خدمت به مردم سر از پا نمي شناسم،اينو بنويس.

-بالاخره مرکز اصلي زلزله کجا بود؟يکي گفته ساري،يکي ديگه گفته بابل،اون يکي هم گفته شيرگاه؟کجا بود؟

^تو همون بابل رو بنويس،من متولي امور زلزله هستم،مي گم بابل،بقيه ماست خوردند!

-شما خودتون اول گفتيد 8/4 ريشتر بود،اما بعد گفتيد 9/4 ريشتر؟کدوم درسته؟

^هر دوتاش درسته،حالا تو گير دادي به اين يک دهم؟!اختلاس ميلياردي رو کسي نمي بينه،يک دهم رو همه مي بينند!اينو ننويسي؟!

-اما آمارها بايد يکسان باشه،نبايد هرکي يه چيزي بگه،اين يعني استان آماده وقوع حوادث و بلاياي طبيعي نيست!نمي شه در اين جور مواقع فقط يک نفر حرف بزنه؟

^در دروازه رو مي شه بست،اما دهن مردم رو که نمي شه بست!

-خدا رو شکر که مشکل حادي پيش نيومد،ما که قطع اميد کرديم!فقط الان نمي دونم گزارشم رو چه جوري تنظيم کنم!همه چي قاطي پاتي شد!

*حکايت1:ماشاءالله به مردهاي ما!

مردي با زن خود مي خواستند از رودي بگذرند.آب تا زانو بود.نتوانستند عبور کنند.زن گفت:مرا دوش بگير و از آب بگذر.

مرد از تنبلي امتناع کرد.زن گفت:آخر تو مردي و بايد مرا از اين رود بگذراني.

مرد امتناع داشت،تا اين که زن،شوهرش را بر دوش گرفت!بين راه خسته شد و گفت:چقدر سنگيني مرد؟!

گفت:ماشاءالله من مَردم ديگه!

*حکايت2،ملت سي خودشان باشند،بهتر است!

گويند آن گاه که کريم خان زند بر اريکه وکالت نشست و خدمت گذاران ملک به خدمت او رسيدند،او از شغل هر يک مي پرسيد تا اين که نوبت به بازيار رسيد.

کريم خان پرسيد:شغل تو چيست؟گفت:من بازهاي شاه را پرورش مي دهم،بازها که بزرگ شدند،پرنده هاي کوچک تر را شکار مي کنند.

پرسيد:گيريم که بازها آن مرغان ديگر را شکار کنند،که چه شود؟

بازيار گفت:آن پرنده ها را به بازها مي دهيم تا نيرو و شوق شان زياد شود!

گفت:اين چه کاري است؟باز بزرگ کني که پرنده شکار کند و پرنده شکار کني تا باز بزرگ شود!"ول کن سي خودش بگيرد و سي خودش بخورد!"

***

طنزهاي پيشين مازندنومه را در اين نشاني ها بخوانيد:

-الو...من فلانيم!  http://www.mazandnume.com/?PNID=V12212

-من به مجلس مي روم  http://www.mazandnume.com/?PNID=V12221


-ميان کاله حق مسلم ماست! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12336

-استاندار در روز خبرنگار امسال کدام خاطره اش را تعريف مي کند؟  http://www.mazandnume.com/?PNID=V12425


-خبر بيارها و خبرنگارها و مديرمسئول شون! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12457

-"خاتون" شعر ما 5 حرف داشت،اما حرف نداشت! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12496


-دکتر نامزديان وارد مي شود! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12539

- در شورخانه مبارکه چه خبر است؟! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12636

-از دفتر خاطرات يک موج سوار http://www.mazandnume.com/?PNID=V12721

-زنگ ترويج http://www.mazandnume.com/?PNID=V12764

-...شده هفت رنگه! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12795

-در ملاقات هاي عمومي چه مي گذرد؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V12922

-نسل سوخته-نسل پدر سوخته http://www.mazandnume.com/?PNID=V12990

-سگ کشي: http://www.mazandnume.com/?PNID=V13012

-ترفيع http://www.mazandnume.com/?PNID=V13038

-اي نامه که مي روي به سويش! http://www.mazandnume.com/?PNID=V13080