چهارشنبه 9 فروردين 1391-17:53
بدا به حال خراباتيان خفته به خواب
من حاج محسن زارعي را مرد عمل و يادگار"بروبچه هاي آب و آتش" مي دانم، اما كارنامه شما و حوزه شمولتان بر آنچه امروز منتقد آنيد،برايم ناآشناست و دوست دارم فارغ از كاربست ادبيات حماسي و كلمات نامانوس با ظرفيت ذهني جامعه،اندكي راجع به عملكرد خيبري خودتان براي من قلم فرسائي كنيد.(یادداشتی از مسعود پيري توسنلو)
مازندنومه:اخیرا" برادر تندرو،اختلاف افکن و دروغ پرداز کاندیدای ناکام انتخابات ساری-محسن زارعی-در راستای دفاع کورکورانه از برادرش،مثلا" تحلیلی نوشته که جز پرگویی توام با تبختر و برچسب های پارانوییدی و اتهام زنی های ناشی از بلاهت،بوی دیگری از آن مطلب استشمام نمی شود.
نوک پیکان آن نوشته ی سراسر اتهام و دروغ شخص استاندار،ابراهیمی معاون سیاسی او،شجاعی نماینده کنونی مردم ساری و برخی پایگاه های خبری استان بوده است.
در روزهای گذشته دو یادداشت در پاسخ به آن مطلب کذایی به دست ما رسید.نخستین یادداشت را به دلیل این که معتقد بودیم "جواب بلاهت سکوت است" و لاطائلات و اراجیف برساخته ای چون کمیته ایکس و ایگرگ-که به قول مازنی ها حتی بمرده کرک هم از شنیدنش خنده اش می گیرد- ارزش پاسخگویی ندارند؛و نیز بنا به فلسفه ي "نرود میخ آهنین در سنگ" انتشار ندادیم،اما عصر چهارشنبه مطلب مفصل دیگری رسید که از قضا نویسنده این یکی ، از فعالان اصولگرای ساری و از وابستگان جبهه پایداری در استان است که ترجیح دادیم نوشتار دوم را انتشار دهیم تا گواهی باشد به سخن همیشگی مان درباره این فرد موج سوار که تا دیروز احمدی نژاد و مشایی را تقدیس می کرد و ما را به خاطر پوشش ندادن یک سفر خارجی معمولی رییس جمهوری همه چیز خواند،اما امروز(چون توسط همین دولت از پست و سمت کنار زده شده)خود شمشیر از رو بسته ، به انتقاد از هم فکران سابقش می پردازد.
مثل روز برای ما روشن است که اگر همین فردا دوباره او را به منصبی بگمارند ، از سر،حامی سینه چاک کابینه و ریز و درشت آن می شود و انتقادهای امروزش را به بوته فراموشی می سپارد.
این توضیح ضروری است که این فرد که در مطلب خود چشم بسته از پیروزی مردم بر "محافظه کاران" می گوید،لاجرم برادرش را نیز در زمره همین محافظه کاران قرار داده که شکست خورده است!
یادآوری این نکته نیز لازم است که تنها ناصری-منتخب مردم بابل- از فهرست جبهه پایداری استان،به مجلس راه پیدا کرده و تازه او نیز کاندیدای مشترک جبهه متحد و پایداری است!و فیاضی که اکنون سنگ او را به سینه می زنند در فهرست پایداری ها قرار نداشته است!
به جای انوشیروان محسنی نیز کسی به مجلس رفته که فرماندار دولت خاتمی بوده است و حتما" این آقا که خود را به تنهایی یک جریان می داند و به اختلاف افکنی مشغول است،احمدی لاشکی را خودی محسوب نخواهد کرد!(کاندیدای پایداری ها در این حوزه آل حبیب بود.)
نماینده دوم ساری سید رمضان شجاعی است که این ها تا توانسته اند قبل و بعد از انتخابات او را تخریب کرده اند و حال نمی توانند دوست خطابش کنند!و دامادی نیز چون رقیب اصلی برادرش بود،غیرخودی و عضو اردوگاه مخالف محسوب می شود و هیچ کدام از این دو در فهرست پایداری ها نبودند.
از طرفی این جماعت با منتخبان مردم بهشهر(جمشیدی کاندیدای پایداری ها بود) و قائم شهر(ادیانی و نعمت زاده کاندیدای آن ها بود) و بابل(نیازآذری در فهرست پایداری قرار نداشت) رابطه دوستانه ای ندارند و نجف نژاد هم در فهرست این آقایان قرار نداشت و از او هیچ حمایتی نکردند و ایضا"منتخب مردم آمل که اصلا" با او رابطه ی مطلوبی ندارند و کاندیدای دلخواه این ها تورنگ بود!
پس این سئوال بزرگ مطرح است که چگونه با فرار به جلو،مدعی اند که مردم بر محافظه کاران پیروز شده اند؟!این مدعیان دروغین ، با بیشتر منتخبان کنونی مردم ، رابطه ی حسنه ای ندارند و تا چند هفته پیش جزو مخالفان و منتقدان سرسخت آن ها بوده اند،اما اکنون در کمال تعجب از پیروزی خود(به عنوان نماینده تام مردم!) سخن رانده اند!!مردم را چه فرض کرده اند،نمی دانیم!
نوشته زیر را مسعود پيري توسنلو-از فعالان اصولگرای ساری و از دوستان محسن زارعی در نقد آن مطلب نوشته که برای مازندنومه ارسال شده است.
---------------------
صبح وصل كه جانا ظهور جلوه توست / بدا به حال خراباتيان خفته به خواب
ارادت اين جانب به حاج محسن زارعي نه اكنون كه ايشان پيروز كارزار انتخابات نيست،تغييري يافته نه فردا كه قطعا در ميدان خدمتگزاري ديگري مجال مجاهدت خواهد داشت هواشناسانه مي شود.
حاج محسن فروتن ما تعلق به گفتماني دارد كه متاسفانه جنابعالي به عنوان برادرش خواسته يا نخواسته در حال بريدن تنه اين درخت به بار نشته ايد كه دريغا شما و ما و حاج محسن ها و همه اهل درد را از اين شجره طيبه فرو خواهد نشاند.
مثل اين جانب و هم فكرانم با جنابعالي مثل دوقطب همنام آهن رباست كه علي رغم همنامي يكديگر را دفع مي نمايند.
انتظار نسل من از شما كه برايم معلم اخلاق و تقوي بوده ايد و خود را مجاور قافله شهدا مي دانيد اين است كه اين گونه به انديشه و منش دوستان خود تاخت نكنيد.
البته موافقم كه گاهي افسار بر آزادگي رسالت قلم زده اند اما نسبت كلمات فرودست همچون بردگي و عملگي به اصحاب رسانه به عقيده من خود نشان از بلوغ نارس دارد و از جناب عالي كه بحمدلله با چشماني بازشسته ديارعلويان را در ايستگاه بدر و خيبر مي بينيد توهم و خود بزرگ بيني بر نمي آيد.
مردم اين سامان اكنون به قرارگاه خيبر نرسيده اند، سرداران بزرگ و شهداي عزيز طلايه داران خيبريون در دوران دفاع حق عليه باطل بوده اند و جفاي به اراده اين مردم به اندازه كوتاهي اهالي احد دردناك و غير قابل پذيرش است.
اينكه گاهي يك عنصر فرهنگي هستيد گاهي سياستمدار گاهي جامعه شناس گاهي طنز پرداز گاهي رياضي دان و.... اين شائبه را تقويت مي كند كه از حاج محسن مظلوم ماجرا گذشته و بيشتر به عرض اندام سياسي مي انديشيد.
من خود را نويسنده كه هيچ، حتي فعال سياسي و اجتماعي هم نمي دانم آبروي خود را هم فداي دفاع از باطل و تخريب حقيقت نمي نمايم ليكن خوب حس مي كنم همچون شما شهيد مصطفي مازح، شهيدان عبوري ، مستشرق، طوسي، سيد علي دوامي و سيد مجتبي علمدارهاو... را دوست مي دارم و شرافت خود را مرهون جان فشاني اين نسل طلائي انقلاب مي دانم.
اين يادداشت دلگويه هايي براي تحكيم همدلي و برادري است تا با شما كه معتقد به ايجاد ارزش افزوده در سرمايه هاي اجتماعي اين سامان هستيد با دقت بيشتري مطالب تان را مرور و به رهيافت نويني براي افق مشترك فرداي مان دست يابيم .
زيبنده تر اين بود كه عقب ماندگي از حلقه شهدا را بازخواني كنيم تا نام وخاطر گران قدر ايشان را دست آويز و در فضاي غبارآلود سياسي امروز تمام قد بايستيم تا دوردست ترها بيش از پيش رخ بنماياند و در كوتاهي و بي خبري به مغرب غفلت ننشيند.
***
التزام به اصالت اراده ملت در كدام يك از گزاره هاي مردم شناسانه،جامعه شناسانه،هواشناسانه و.... جاي مي گيرد؟ نمي توان از شما كه اهل منطق تصميم گيري هستيد تئوريزه و القا كردن كميته كذائي ايكس كه از ملزومات فتنه 88 بود را پذيرفت.
كاش به اندازه فهم اين جانب در خصوص ساختار اين كميته و نحوه عمل و تاثيرش بر روند انتخابات اخير اشاره مي كرديد چراكه اكتفاي شما به كلي گوئي و ارتباط همه نابساماني هاي اين ديار به كميته مذكور پذيرش مشي كاسب كاري و مصادره منافع پرهيجان دوختن كلاهي از نمد انتخابات را آسان تر مي كند تا رمزگشائي از آنچه فهم درست هندسه انتخابات مي ناميد.
درخصوص تاخت بي رحمانه شما به معاونت محترم سياسي و امنيتي استانداري، اين جانب علي رغم همه انتقادات منصفانه و نامهرباني هاي موجود ، ايشان را همواره بر صراط اصولگرائي و پايبندي به آرمان شهدا ديده ام و در گراف خدمت تراز قابل قبولي نسبت به اسلاف پرمدعاي خود برايشان قايلم ، ليكن ارتباط موضوعات مطروحه در مرقومه جنابعالي و شخص آقاي ابراهيمي با تحليل چند وجهي شما را هرگز درنيافته ام و اميدوارم به اصالت كلام خويش معتقد بوده و دعوي شخصي و منافع قبيله اي را به انتخاب معني دار مردم مرتبط نكرده باشيد.
در دفاع از حماسه نور و محمودآباد همصدا با شما بلوغ مردم را به فال نيك مي گيرم اما نمي دانم چرا تنها به انگيزه دفاع از حقوق مردم اطميناني ندارم و قضاوت در اين مورد اخير را به روزهاي پراتفاق آينده مي سپارم.
اگر به مستندات گذشته رسانه منتسب به خود رجوعي داشته باشيد قطعا همنوائي ما در ناكارآمدي مديريت استان جهت نبل يه جهش و تحول اين سامان را خواهيد شنيد و البته اين همان تناقض آشكار موجود در تئوري «من دكارتي» جنابعالي است چراكه انتقاد از ناكارآمدي اولين و مهمترين اثرش تحرك دلسوزان نسبت به عزل جماعت هميشه مدير خواهد بود.
جابه جائي 60تا70 مدير اگر درست باشد نقطه عطفي در اين نهضت خدمت رساني است حال كه اين مهم در حال تحقق است مدار انصاف بر تائيد و تقويت مي چرخد تا تهمت ليكن ما هم همصدا با شما به مكانيسم اجراي اين انقلاب مديريتي انتقاداتي داريم.
به همان اندازه كه در دفاع از مرحوم كردان و اثر مديريت ايشان براي ديارمان اصرار دارم ادبيات و مشي و مشرب جريان انحراف را باطل و هرآنچه خلاف آرمان منشور مهندسي شده امام راحل عظيم الشان باشد را محكوم به شكست مي دانم ، اما نه تنها ارتباط اين مفاهيم را با هندسه نااقليدسي انتخاباتي شما در نمي يابم بلكه شنيده ها از ديد و بازديدهاي با سرگروه اين جريان جهت انحراف خواست مردم ساري و مياندورود نگرانم كرده است و تنها به ذهنم مي رسد به جاي ارائه اسناد معتبر آن هم نه براي مردم كه آنها امتداد تلالو خدمت را به درستي دريافته اند بلكه براي مراجع ذي صلاح امر، به هيجان و اقبال عمومي به اين گونه ادبيات پناه برده ايد و به ژست تقابل با انحراف اميد زيادي بسته ايد.
در تائيد فرمايش های رئيس محترم سازمان بازرسي استان، همين كارگران سايبري(!) مداركي از كمك هاي قابل ملاحظه و بي منت(!)صنايع مرتبط با جنگل و رسانه(!) به ستاد اصولگرا ارائه كرده اند كه اين جانب به دليل عدم اطلاع دقيق نپذيرفته ام ليكن كاش جنابعالي با تكذيب مستدل،خيال ما را از بابت مديريت ارشد استراتژيك جناب آقاي مدير«فلان شركت» راحت مي نموديد كه از قضا براساس پيگيري به عمل آمده حواله انبار و برگ خروج از كارخانه و تاييد چاپخانه قديمي مركز استان همه جای تامل دارد.
در خصوص اتهامات شما عليه رسانه ها قضاوت به عهده خودشان اما فقدان سند بالادستي توسعه استان را هم مي پذيرم و هم همپايه شما هزار تاسف و درد قرين لحظاتم مي شود.
ليكن نكته اينجاست كه با مخاطب خود صادق باشيم و جنابعالي را كه خوددير زماني نيست در كسوت معاونت محترم وزير كار بوده ايد در طليعه اين كاروان به پرس و جو بنشينيم و اين سر اصول شناسي در سپهر سياست نظري و عملي است.
چگونه به خاطرنداريد همين مدير تاجر پيشه كه به قول شما هويت خودرا در نوچه گي خدمتگزار مردم مي ديد در هنگامه غربت حقانيت و تاخت نااهلان به آرمان امام راحل-قدس-و حضرت آقا –حفظ- در جلسه شوراي اداري استان و در حضور بالاترين مقامات اداري و لشكري( حتي نماينده محترم ولي فقيه در استان ) تنها مديري است كه در مقابله با ياوه گويي هاي تاج زاده از كيان ولايت دفاع نموده است؟
در ماجراي استانداري انصاري كدام مدير تنها در قافله اقليت محق ماند و جبروت خودساخته استاندار مغرور مازندران را شكست و راهي جز تمكين به خواست ملت براي او و هم قطارانش باقي نگذاشت و سرانجام به جاي پاچه خواري كه گويا اينك شمايل مدرني دارد انصاري را به پاي محاكمه صداو سيماي تبرستان كشاند؟
يقينا به ياد داريد پوشش رسانه اي و حمايت مدير وقت صدا و سيما از احياي فرهنگ ايثار و رشادت در مانور بزرگ لشگر هميشه پيروز 25 كربلا هم همان اندازه كه قلب خانواده معظم شهدا را شاد كرد،تيري بود به اردوگاه جماعت جنگ احد.
ليكن سوال اين جاست استقرار قرارگاه بدر و خيبر و سلوك انقلابي به حرف است يا به عمل؟ من حاج محسن زارعي را مرد عمل و يادگار"بروبچه هاي آب و آتش" مي دانم و دوران مسئوليت ايشان را مي ستايم اما كارنامه شما و حوزه شمولتان بر آنچه امروز منتقد آنيد همچنان برايم ناآشناست و دوست مي دارم فارغ از كاربست ادبيات حماسي و كلمات نامانوس با ظرفيت ذهني جامعه اندكي راجع به عملكرد خيبري خودتان براي من كه مشتاق كشف حقيقتم قلم فرسائي كنيد.
من از نسل همان جوانان پيشرو هستم كه نمي خواهم اراده محافظه كارانه بر شجاعت تصميمم غلبه كند و در اين رهگذر محك تجربه و دستان پر مهرتان را به ياري مي طلبم و رجای واثق دارم صراحت مرا نه به بي احترامي كه در راستاي همان روحيه حقيقت جويي ارزيابي می كنيد.
وقتي حرف از هارت و پورت سياستمداران كهنه كار مي زنيد جسارت قلم تان را تحسين مي كنم اما دريغ كه اين شعف در هنگامه رايزني ها و لابي هاي ناصواب جريان منتسب به شما براي انحراف اراده مردم شهرمان با اصحاب قدرت پايتخت نشين رنگ مي بازد.
خود حاج محسن عزيز تائيد مي كند كه من و دوستانم از آغاز راه همراه و همدل با ايشان به روياي فتحي بزرگ می اندیشیدیم و نخستين جلسات ما به اميد هم آوایی و همبستگی ايشان و در مقام دفاع از خدمت و پاكدستي حاج محسن بود، دوستان مشترك خوش انصاف ما بر اين مقام گواهي خواهند داد اما دريغ كه اين ظرفيت ماندگار همانند بسياري از پتانسيل هاي ديگر اين سامان به دلايل كاملا مشخص شكوفا نشد و در محاق مظلويت همچنان هم مورد طمع قرار دارد كه ان شاءالله با بازخواني آنچه گذشت و به دور از بداخلاقي هاي دوستان ، صلاحيت مسير تعالي خود را خواهد يافت.
اينجانب پروژه هاي شما را براي مقابله با حاج محسن نمي پذيرم بلكه معتقدم اين همان رويكرد نارس و بدبيني افراطي است كه به جلوه ايشان آسيب جدي زده و از قضا چنانچه بر محفل انعطاف و ميانه گزيني ننشينيد خواسته يا ناخواسته بر مظلوميت ايشان خواهيد افزود .
اقتضاي فروتني حاج محسني كه ما مي شناسيم در پذيرش خواست ملت در اين مجال و تلاش براي استمرار خدمتگزاري بي منت است كه متاسفانه از سوي دشمنان بدخواه و دوستان كم صبر و منفعت طلب ايشان مورد هجوم قرار گرفته است.
ايجاد توهم پيروزي و اصرار به تكرار اشتباه كه حاصل عدم تحليل منطقي اوضاع و نيز عدم پيش بيني توفيق به دست آمده ايشان مي باشد گويا خداي نخواسته تا همزادي همراهان فتنه پيش مي رود ؛ گواه مدعا شنيده هايي است كه مؤيد پروژه تخريب مهندس محمد دامادي از سوي افراط گرايان و تماميت خواهان است.
تهيه گزارش جهت دار از عملكرد دوران وكالت مرحوم عزت الله دامادي، تمركز بر اوضاع خانواده مهندس محمد دامادي ، اتهام به كمك كاران ستاد انتخاباتي ايشان و سرانجام پافشاري بر جواني و خامي همه الگوي كاسب كارانه اي بود كه به دليل تغيير هندسه انتخابات در روزهاي واپسين رنگ واقعيت نگرفت كه اين هم مرا در رمزگشائي از رفتار متناقض جنابعالي در مواجه با حاج محسن و آينده سياسي خودتان دچار ترديد كرده است؛ليكن كشف حقيقت هرچند به قيمت هتك آبروي اينجانب باشد از اوجب واجبات است.
اين جانب با همه احترامي كه به شهردار محترم مركز استان و حضرت آيت الله نظري-خادم الشريعه- دارم اما اين سوي سخن شما در ابراز ارادت دير هنگام به اين دو بزرگوار را هم رفتاري منفعت طلبانه و متناقض با فرمايش پيشين و به قول خودتان در راستاي چرب كردن سبيل حضرات بر اساس آينده نگري هواشناسانه و برنامه ريزي براي احتمالات كم فروغ مي دانم.
مگر در دفاع از اهالي دهكده مقاومت نفرموديد "راي دادن امري شخصي است و همگان در ابراز آن آزادند" حاشا كه طمع موفقيت درماراتن محتمل شمارا اين گونه به تناقض وا دارد و دست به دامن اين و آن شويد و بر اصالت عقيده خود خط بطلان بكشيد.
گمان من اين است خود جناب حاج محسن زارعي هم راضي به اين گونه يار گيري هاي كم بازده و پر ضرر نيست.
كلمات براي اداي تكليف امانم نمي دهند اما گريزي نيست كه حوصله مخاطبان عزيزم را محترم بشمارم و خيال خام افزودن بر ارزش مطالب را بر اساس تكثر صفحات از سر بيرون كنم ، ليكن اميدوارم مجال نگاشتن ادامه دل نوشته هاي پردرد خود را در آينده نزديك بيابم.
درپايان براي خودم خلوص گفتار و كردار براي جنابعالي توفيق روزافزون براي حاج محسن عزيز و همه والفجري ها و شلمچه اي ها سعادت و خير دنيا و عاقبت و براي مردم درست كردار اين سامان صحت و سلامت و بلند آوازگي آرزو مي كنم و خداوند متعال را بصير و نصير بر نيات همگان مي دانم.
و عجل اللهم في فرجه مولانا صاحب الزمان(ع)