جمعه 25 فروردين 1391-18:16

الگوی تبریزی

آقایان به جای الگوی مالزی و چینی و استانبولی و... برای توسعه استان،به الگوی تبریزی بیندیشند!پیش تر شنیده بودم که تبریزی ها موفق شده اند تکدی گری را در این شهر از بین ببرند،اما در سفر یک هفته ای،به من ثابت شد که این شهر حتی یک گدا ندارد و این دستاورد تلاش چندساله بخش خصوصی و حمایت مسولان این شهر است.


مازندنومه،سردبیر:فرصتی پیش آمد تا هفته گذشته را میهمان دوستی در تبریز باشم.پیش از این چند مرتبه به اردبیل سفر کرده بودم،اما مجال تماشای تبریز دست نداده بود.

در بازدیدهایی که با دوستان تبریزی از مناطق مختلف گردشگری و معروف این شهر داشتم،تبریز را شهری توسعه یافته(به نسبت شهرهای زیادی که در استان های گوناگون کشور دیده بودم) یافتم.

به باور من این شهر از برخی جهات الگوی مناسبی برای توسعه مازندران ماست و نیازی نیست مسئولان شهری و استانی ، به ترکیه و مالزی و دبی و اروپا سفر کنند(و هر بار مورد انتقاد رسانه ها نیز قرار بگیرند) تا الگوی مناسب توسعه پیدا کنند.می شود از برتری های تبریز خودمان نیز به عنوان یک الگوی مناسب توسعه استفاده کرد.

*شهر بدون گدا

پیش تر شنیده بودم که تبریزی ها موفق شده اند تکدی گری را در این شهر از بین ببرند،اما در این سفر یک هفته ای ، به من ثابت شد که این کلان شهر حتی یک گدا ندارد!تبریز به‌عنوان شهر بدون گدا شناخته می‌شود و این دستاورد تلاش چندساله بخش خصوصی و حمایت مسولان این شهر است.

در همان آغاز ورورد به تبریز،در جای جای شهر،صندوق های امداد یک موسسه خیریه قدیمی توجهم را به خود معطوف کرد.جالب این که تعدد و فراگیری این صندوق ها چند برابر صندوق های کمیته امداد است! بیشتر مردم صدقات و کمک های خود را داخل این صندوق ها می اندازند.موسسان این صندوق خیریه قدیمی توانسته اند اعتماد عمومی را به سوی خود جلب کنند.آن ها نیازمندان را در کم ترین زمان شناسایی و تحت پوشش خود درمي آورند و اجازه نمی دهند کسی در خیابان و انظار تکدی گری کند.

از طرفی باید گفت تبریز یکی از قطب های صنعتی و خدماتی کشور است و اوضاع اقتصادی مردم مطلوب است و همه دست شان به دهن شان می رسد.

این شهر قطب صنعت خودروسازی و قطعه‌سازی ایران است و با تولید سالانهٔ ۱۶٬۰۰۰ دستگاه موتور دیزل، به‌عنوان بزرگ‌ترین تولیدکنندهٔ این نوع دستگاه در سطح منطقهٔ خاورمیانه شناخته می‌شود.

اینجا پر است از شرکت های تولیدی و شهرک های صنعتی و فروشگاه هایی که جنس ترک و ایرانی می فروشند.

این شهر -به دلیل جذب سرمایه‌های کلان بخش خصوصی- به عنوان «مهد سرمایه‌گذاری ایران» شناخته می‌شود؛ آن‌چنان که به مدت ۵ سال متوالی،دارندهٔ رتبهٔ نخست جذب سرمایه در بین شهرهای کشور بوده ‌است.

*شهر زیرگذرها

تبریز رتبهٔ دوم برج‌سازی را بین شهرهای کشور به خود اختصاص داده‌است.در مناطق مختلف این شهر صنعت برج سازی رونق دارد و آسمان خراش های چند طبقه با معماری چشم نوازی کنار هم قرار گرفته اند.

بلند مرتبه سازی نه تنها ناموزون و هنجارشکن و اعصاب خرد کن نیست ، تبریز را به شهری زیبا و دیدنی بدل کرده اند.

در تبریز صنعتی،از آلودگی آن چنانی هوا و گرد وغبار و دود و دم خبری نیست و تلاش شده همه چیز سرجای خود باشد.به همین دلیل هاست که سازمان بهداشت جهانی ، تبریز را به‌عنوان سالم‌ترین شهر ایران برگزیده‌است.

ویژگی متمایز دیگر تبریز(به عنوان یک شهرستان و نه پایتخت) خیابان های بزرگ و زیر گذرهای متعدد آن است.

در سال های اخیر نهضت زیرگذرسازی در این شهر به وقوع پیوسته است و اکنون قدم به قدم تبریز زیرگذر دارد و همین موضوع باعث شده ترافیک روان تری را در شهر شاهد باشیم و در وقت مردم هم صرفه جویی شود.دوست تبریزی ما می گفت یکی از این زیرگذرها 1300 متر طول دارد!

*شهر موزه ها

تبریز علاوه بر قطب صنعتی،قطب گردشگری و خدمات نیز محسوب می شود.توسعه صنعتی تبریز،ورود میلیون ها گردشگر در سال و حضور هزاران دانشجو با فرهنگ های مختلف در شهر(تبریز به عنوان دومین شهر دانشگاهی ایران -پس از تهران- نیز مطرح است) باعث نشده تبریزی ها از فرهنگ و خرده فرهنگ و تمدن و زبان خود فاصله بگیرند.

این جا همه با هم ترکی صحبت می کنند،نام گذاری ها اغلب به زبان آذری است و نسل جوان اصرار دارند بچه های شان از خردسالی ترکی یاد بگیرند.(برای مثال دخترک 5/3 ساله دوست تبریزی ما به دو زبان ترکی و ترکی استانبولی صحبت می کرد)

برنامه های رادیو و تلویزیون این جا اغلب به زبان آذری است.آن ها حتی دل شان می خواهد در مدارس هم بچه ها زبان آذری بیاموزند و برنامه ها و جنگ های محلی زنده داشته باشند که بنا به دلایل خاصی،سیستم از ترویج بیش ازحد زبان وفرهنگ بومی آذری جلوگیری می کند.

شاید به همین دلیل باشد که مردم برخی احساسات فروخفته قومی خود را در استادیوم و هنگام تماشای فوتبال تراکتورسازی بروز و ظهور می دهند.

همین جا بگویم که تیم تراکتور در تبریز هوادار فراوانی دارد ؛ از طبقه فرودست گرفته تا طبقه فرادست و روشنفکر. تیمداری تبریزی ها و موج نویی که تبریز به فوتبال ایران معرفی کرده،نمونه ای دیگر از توسعه همه جانبه این منطقه است.(این موضوع را مقایسه کنید با شیوه های سنتی تیمداری در ورزش مازندران و باشگاه هایی که یکی-دو سال نشده فرو می پاشند!)

با وجود بزرگی و وسعت و توسعه یافتگی تبریز،در نگاه نخست متوجه می شویم که اوضاع پوشش و حجاب مردم این جا مطلوب تر از بسیاری از شهرهای کوچک تر و معمولی کشور و حتی مازندران ماست.عصر یکی از روزها با دوست تبریزی به شمال شهر و منطقه مرفه نشین تبریز رفتیم.حتی در خیابان ولیعصر تبریز که به شانزه لیزه معروف است هم اوضاع پوشش چندان نامناسب نبود.

زیرساخت های گردشگری در تبریز مهیاست.از هتل های متعدد این شهر بگیرید(از جمله هتل مروارید،هتل پارس،هتل گسترش و..)تا موزه های گوناگون و دیدنی شهر.

در بالا گفتم تبریز شهر بدون گدا و شهر زیرگذرهاست،اکنون می خواهم بگویم تبریز شهر موزه ها ویادمان های فرهنگی نیز هست.

موزه تاریخ طبیعی ،موزه ادبی شهریار ،موزه سنجش،موزه آذربایجان،موزه سنگ نگاره ها،سایت موزه عصر آهن تبریز،نمایشگاه و خانه سفال،موزه قاجار ، موزه قرآن و کتابت و موزه مشروطه تنها نمونه هایی از موزه هایی است که بیشتر در مرکز شهر تبریز قرار دارند و صبح و عصر پذیرای علاقه مندان هستند.

علاوه بر این ها باید به مقبره الشعرای تبریز نیز اشاره کنیم که محل دفن 400 شاعر-از جمله شهریار- است و یادمان زیبایی نیز برای آن ساخته اند.به یاد بیاوریم در مازندران نه تنها یک نمونه از این مقبرهای ادبی و هنری نداریم،بسیاری از گورستان های ما حتی قطعه هنرمندان نیز ندارد.

*شهر ارزان

هیچ کس در تبریز حوصله اش سر نمی رود.ساختمان ها و خیابان ها زمخت و بد منظره نیستند،شهر سر و صدای زیادی ندارد،اگر حوصله مکان های فرهنگی و موزه ها را نداری،تا دلت بخواهد این شهر پارک(از جمله پارک قدیمی و معروف ائل گلی که امکانات و جذابیت های آن تمام نشدنی است)و مرکز خرید و بازار دارد.

این شهر هم مراکز خرید و بازارهای مدرن دارد،هم سنتی و "کهنه بازار." در بخشی از شهر فروشگاه هایی وجود دارد که فط جنس ترک می فروشند،از مبلمان و تایر و پوشاک ترک گرفته تا لوازم آرایش و پوشک بچه و حتی آدامس و شکلات ترک!-البته با قیمتی مناسب و به نسبت ارزان. و این برای ما آدم های چینی زده-که به قول ظریفی غیر از زن و فرزندمان همه چیزمان چینی است- یک اغتنام و فرصت طلایی است که بفهمیم جنس و کالای خوب و به نسبت استاندارد چیست!

در کنار مراکز خرید مدرن،بزرگ ترین بازار سرپوشیده و به هم پیوسته دنیا نیز در تبریز قرار دارد.بازار بزرگ تبریز با بافت سنتی و تیمچه ها و راسته ها و حجره ها و معماری زیبا و تنوع شغلی خود در مرکز شهر قرار دارد و بازدید از آن هم فال است و هم تماشا!راسته طلافروش ها،راسته پوشاک،راسته کفش،راسته چرم،راسته پرده و...

قیمت ها هم اینجا به نسبت مناسب است؛چه کالاهای ساخت تبریز و چه ترک.حتی قیمت بلیت موزه ها و مکان های فرهنگی این جا ارزان تر از موزه های مازندران است؛مثلا" قیمت بلیت 500 تومانی موزه آذربایجان را با چند بخش و طبقه مجزا مقایسه کنید با قیمت بلیت 2000 تومانی موزه تماشاگه خزر رامسر!

نکته قابل توجه فرهنگ کاسبی فروشنده هاست که اغلب با روی و اخلاق خوش برخورد می کنند و سعی نمی کنند با شگردهای خاص فروشندگی،مشتری را دور بزنند و جنس را به او قالب کنند.مثل برخی کاسب های عنق و بداخلاق ما هم نیستند که تمایل دارند همان اول،جنس را بخریم و برویم و سئوال زیادی هم نپرسیم!

*شهر مهربانی ها

در طول یک هفته اقامت در تبریز به این نتیجه رسیدم که هموطنان آذری ما به معنای واقعی کلمه مهربانند و مهمان نواز.شعار هم نمی دهند.مثلا" کافیست از آن ها آدرس جایی را بخواهی،تمام تلاش خود را می کنند تا خوب راهنمایی شوی و اگر چاره داشته باشند همراهت می آیند تا تو را به همان مکان مورد نظر برسانند!

سال گذشته ما کامنتی را از یک مخاطب کرمانی داشتیم که مدتی را به مازندران سفر کرده بود و برای ما نوشته بود:"من از کرمان به صورت مسافر دانشجویی حدود 4 روز مهمان شما در آمل و بابل بودم. شما مازندرانی ها خیلی خیلی عصبی و آدمهایی بی اعصابی هستید و از روابط عمومی خیلی خیلی ضعیفی برخوردار هستید، آدم جرات پرسیدن آدرس را از شما نداره و مردم خیابان و کوچه بازار و رانندگان تاکسی و فروشندگان و مغازه داران همه و همه با آدم دعوا دارن، واقعا چرا؟ چتونه؟"

البته ما همین کامنت را دست مایه یک گزارش مفصل قرار دادیم،که چرا ما مازنی ها این گونه ایم؟!(نگاه کنید به:مازندنومه،در کمال عصبانیت/http://www.mazandnume.com/?PNID=V12175)

به شوخی به همسفرانم گفتم شاید به خاطر شیرینی های مختلف و بامزه ای که تبریزی ها دارند،کام شان این قدر شیرین است و روی خوش دارند!

همین جا که حرف شیرینی پیش آمد بگویم که گردشگری تبریز فقط به مکان های آن نیست و بخشی از درآمد آن ها از سوغاتی هاست که متنوع و ارزان و خوشمزه است.قورابیه ، نوقا ، اریس،شیرینی کنجدی،شکلات تسبیحی،سوجوق،باسلیق، مربای گل محمدی،عسل سبلان،کفش و محصولات چرمی،آجیل مخصوص تبریز،قالیچه های خوش نقش تبریزی تنها بخشی از سوغاتی های معروف این شهر است که با قیمتی مناسب و در بسته بندی هایی شیک و مشتری پسند در اختیار مسافران و گردشگران قرار می گیرد.

روی دو نکته ی "قیمت و بسته بندی" تاکید ويژه ای دارم.در مازندران اغلب سوغاتی ها،قیمتی بالاتر از کیفیت و مورد استفاده آن دارند.نیز بسته بندی شیک و بازار پسند ندارند که یکی از شقوق چندگانه مارکتینگ است.

در بازدیدهای چندباره از بازارهای مدرن و سنتی تبریز ابعاد گوناگون مارکتینگ را مشاهده کردم،از جمله:بازارگرایی(توجه و تمایل و گرایش به مشتری و بازار)،بازارداری(افزایش یا حفظ مشتریان از طریق خلاقیت و نوآوری)،بازارگرمی(آمادگی برای رقابت،حضور در نمایشگاه ها و انجام تبلیغات)،بازاریابی(یافتن بازار هدف و بخش بندی بازارها)و....

*شهر زندگی

تبریز را شهری مناسب برای زندگی یافتم که به نسبت کشوری،شاخصه های شهرسازی نوین را دارد و اگر قرار باشد روزی من از مازندران دل بکنم حتما این شهر را برای زندگی انتخاب می کنم.

خوب است مسئولان استانی و شهری ما-اگر جلسات شان اجازه داد- سفری به این شهر داشته باشند. برای توسعه شهری،تبریز الگو بدی نیست.