شنبه 17 تير 1391-23:59

شجاعتی که باعث محرومیت شده است

چرا مردم ازسوادكوه كوچ مي كنند؟ ؛طبق اطلاعات موجود اعلامي، تمام خانواده های سوادكوهی به نوعي در گير مسایل دادگاه و دادگستري هستند كه این موضوع پاسخي شايسته را ازمتوليان منطقه،خاصا"مسئولان سياسي طلب مي كند.


مازندنومه،سیاوش اسلامی سوادکوهی:چرامردم ازسوادكوه كوچ مي كنند؟ این پرسشي است كه در سال های اخير بيش از گذشته همواره درافواه و افكارعمومي در ذهن مردم سوادكوه بدون پاسخ مانده است!

مردم مي گويند انگار دستي مريي و نامريي به مردمان اين منطقه مي گويد: ازاين ديار برويد؟!! نمي دانم اين متن راكجا خوانده ام که:"شجاعت همواره همزاد محروميت است." باور يا ناباوري به اين جمله باشد با مخاطب!

نگارنده باور دارد كه مردمان رشيد و شجاع سوادكوه در هركجاي اين سرزمين خاكي باشند،به زادبوم خويش بسياردلبستگي نشان مي دهند و از رشادت ها و ميراث ارزشمند شجاعت كه ريشه درخاك و خون هر سوادكوهي دارد سخت دفاع مي كنند،حال آيا اين واژگان در راستاي اين جمله هست كه"شجاعت " سوادكوهي ها براي آنان " محروميت "را به دنبال داشته است؟

اين رامقايسه كنيد با اين جمله كه " كهن دياري كه روزگاري نه جندان دور مامني براي اشتغال اكثريت مردم حتي از شهر و ديار دیگر بوده است ، فرزندانش امروز بايدبراي يافتن حداقل شغل و امكانات زندگي،خانه بدوش شهر و ديار ديگرشوند"!چرا؟

***

طبق آخرين آمار ثبت و احوال مازندران درسال1385 جمعيت شهرستان سوادكوه 69هزار نفر اعلام شده است. آخرين آمار گيري سال گذشته را نمي دانم،اما مطمئنا" با توجه به تعطيلي مدارس در روستاهاي اين شهرستان درسال گذشته ، آمارجمعيت بسيارمي تواند كمتر از اين رقم باشد!

مسولان سياسي و دست اندركاران امور،درخصوص سكوت مردمي كه با عزت نفس شان باغم هاي محبوس شده در سينه هاشان،مهاجرت رابرگزيده اند يا محروميت زندگي در آنجا را انتخاب كرده اند،چه مي گويند؟

همان مردماني كه شهره به عزت نفسند ، انسان هاي مسلمان و آزاده اي كه مهرباني سرشت آنان است، پرورش و آموزه فرزندان شان راستگويي و چشم پاكي است،جوانمردي را عجين درخون شان مي دانند و ظلم پذيري را ناممكن و ظالم بودن را بسيارشنيع و منفور دانسته و افتادگي را عين مردانگي مي دانند.

اما آنهايي كه به نام هاي گونان گون صنعت البرز مركزي را ناجوانمردانه به خاك سياه نشاندند وغارتش كردند و با رانت و باندشان آنجا را به تلي ازخرابه بدل كرده اند آياحرف و سخني براي گفتن دارند؟

وقتي درخبرهاي سوادكوه به نقل از رييس دادگستري شهرستان خواندیم(سوادكوه نيوز9تيرماه 91) :"مجموع پرونده هاي قضايي درشهرستان سوادكوه درسال1390به تعداد11هزارو676برونده بوده است،مو براندام شنونده سيخ مي شود!

توجه كنيد!هر پرونده اي خوانده اي و خواهاني دارد كه جمع آن دو عدد 23 هزار و352نفرمي شود؛يعني مي شود گفت اين تعداد نفر در دادگستری سوادكوه به صورت مستقيم در گيرند!

اگر سرانه خانواده را طبق تعريفي كه نهادهاي مسئول ارايه داده اند تعريف كنيم كه به آنها بيمه و حقوق دیگر تعلق مي گيرد، صحبت از پنج نفر است. اگر فقط يك نفر از اعضاي خانواده هر دو طرف دل نگران و چشم به راه حكم دادگاه باشند مي شود عدد 46704 نفر و اگرسه نفر از اعضای خانواده نگران موضوع باشند، مي شود 70056نفر! يعني درجمعيت 69 هزارنفري سال 85 كه حتما"سرشماري جديد آماركمتري از جمعيت را بيان مي كند،مي شود با ضرس قاطع گفت طبق اطلاعات موجود اعلامي، تمام خانواده های سوادكوهی به نوعي در گير دادگستري هستند كه این موضوع پاسخي شايسته را ازمتوليان منطقه،خاصا"مسئولان سياسي طلب مي كند.

به نظرشما مخاطبان محترم آيا مي شود اين گونه باور نمود كه ممكن است براي مردمان شجاع سوادكوه "شجاعت" براي شان دستاورد "محروميت" را به دنبال داشته است؟!زنگ خطري كه شايد" بعضي ها"نمي خواهند بشنوند! و"بعضي "ها" هم شايد باسلام و صلوات ازكنارش رد مي شوند!