پنجشنبه 22 تير 1391-22:3

استان-شهر از رؤیا تا واقعیت

در کجای دنیا از ادغام چهار شهر با هویت های مختلف و ساختارهای مختلف اجتماعی کلان شهر ایجاد کرده اند که ما نیز دنباله رو آنها باشیم و اگر طرحی ابتکاری است باید به صورت کاملاً علمی بررسی و آنالیز گردد که چگونه می توان شهری به طول چند ده کیلومتر به انضمام روستاهای متصل به آن را مدیریت کرد؟


مازندنومه؛یادداشت مهمان،محمد محبوب سیف کتی:اگر اهل سیاست نباشید و به صورت مستمر هم روزنامه ها،سایت های خبری و تحلیلی را مروری نداشته باشید و اخبار را از رسانه های دیداری و شنیداری هم دنبال نکنید،اما حداقل چشمان یا گوش های تان با این عبارات آشناست: "مازندران مظلوم واقع شده" و یا "محرومیتش در لابه لای سبزی جنگل ها و آبی دریایش پنهان مانده است."

این حرف ها گاهی از زبان مدیران محترم و یا منتخبان مردم در قالب نطق و سخنرانی بیان می شود اما همواره در حد و اندازه همان نطق های رنگارنگ باقی می ماند!

 این در حالی است که همه مشکل،درد و راه حل درمان را می دانند اما سال هاست که علی رغم تلاش های صورت گرفته این مشکلات همچنان پابرجاست!

با نگاهی اجمالی به وضعیت شهرها و روستاهای مازندران به این نتیجه می رسیم که با وجود قابلیت های عظیم و بالقوه خدادادی و منابع سرشار انسانی که می تواند سبب توسعه،پیشرفت، ایجاد درآمد و اشتغال پایدار و سرانجام رفع محرومیت های چندین ساله ی این استان زرخیز شود،تک تک این شهرها و روستاها با سوء مدیریت های احتمالی، چند دستگی و نبود انسجام مدیریتی،تنگ نظری و جزئي نگری ها و همچنین سیاست بازی به جای درایت در مدیریت ها دچار عقب افتادگی هستند.

مسلماً رشد هم زمان شهرها و روستاها به لحاظ اقتصادی،تولیدی و درآمدی در سایه ی مدیریتی کلان نگر و صاحب اندیشه،می تواند سهم بسزایی در رشد و توسعه ی کل استان داشته،سهم استان را از منابع ملی افزایش داده و موجب ارتقای جایگاه و تأثیر گذاری هر چه بیشتر این استان در تصمیم گیری های کلان کشوری شود ؛ امری که می توان با نگاهی سطحی در دوره های مختلف تاریخی در این استان شاهد کمبود آن بود.

 از جمله آثار و همچنین دلایل این محرومیت ها نداشتن شهری بلند اندام یا در قالب امروزی آن کلان شهر است تا بتواند ضمن اتصال چند شهر خطی و هم تراز از طریق ارتباطات هوایی، زمینی، ریلی و مخابراتی از وابستگی و تمرکز شهرهای استان به پایتخت کم کرد و درآمد حاصله از صنایع مختلف، محصولات باغی و کشاورزی و فاکتور مهم درآمد حاصل از گردشگری، "صنعت مغفول مانده ی مازندران" را در درون خود جای داده و سرانجام موجب رشد و پیشرفت منطقه شود.

با بررسی در متون علمی و کسب نظر از صاحبان اندیشه و متخصصان حوزه برنامه ریزی و یا جغرافیایی شهری می توان پی برد که کلان شهر به ناحیه شهری گفته می شود که از چند شهر بزرگ تشکیل شده و دارای قابلیت ها و ظرفیت های ارتباطی،جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین مشخصاتی نظیر خطی بودن، فاکتور جمعیتی، موقعیت مکانی، قرار گرفتن در ناحیه ساحلی، دارا بودن یک مجموعه شهری در اطراف خود، وجود زمین های خالی و تأسیسات، فعالیت های صنعتی، وجود نهادها و سازمان های اداری ، دولتی و مجتمع های مسکونی باشد.

شهرهای استان ما بالاخص ساری با وجود برخی از این فاکتورها تاکنون نتوانسته از مزایای کلان شهری بهره برد که از جمله دلایل آن می توان به نبود فاکتور جمعیتی که باید بالای یک میلیون نفر باشد و همچنین عوامل جغرافیایی و نزدیکی به پایتخت سیاسی کشور و ارتباط مستقیم شهرهای کوچک استان با آن اشاره کرد.

همین مسأله سبب شده که با وجود ارائه خدمات کلان شهری به دیگر شهرهای استان و کشور، وجود ساختمان های اداری و مراکز دولتی، مرکزیت اقتصادی، صنعتی،سیاسی، گردشگری و کشاورزی استان و با وجود داشتن تمامی مشکلات کلان شهری چه در قالب اجتماعی، هویت شهری، حمل و نقل و مشکلات ترافیکی و ... از مزایای ناشی از آن بی بهره باشد.

 حال با توجه به اینکه هیچ یک از شهرهای استان تمامی فاکتورهای کلان شهری بویژه جمعیت بالای یک میلیون نفر را ندارند چند سالی است که طرحی تحت عنوان استان-شهر به جای کلان شهر در تیتر برخی از سایت ها و روزنامه های استانی از سوی مدیران متولی امر استانی دیده می شود.

 طرح ادغام چند شهر در قالب یک کلان شهر آن هم بدون در نظر گرفتن مرکز مازندران که خود به غیر از فاکتور جمعیتی از اولویت های اول استان در بحث کلان شهری است، باید از لحاظ علمی، سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی و از همه مهمتر اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد که آیا با توجه به رسانه ای کردن این مورد اصلاً قابلیت اجرایی خواهد داشت!؟

مسلماً برای کلان شهر شدن خود شهر باید قابلیت و ظرفیت تبدیل به کلان شهری را داشته باشد، زیرا کلان شهر شدن فقط به کسب منابع درآمدی و جذب اعتبارات دولتی آن نیست و شامل بسیاری از شاخص های دیگر از جمله حفظ هویت و فرهنگ شهری و ظرفیت های اجتماعی آن می باشد.ما باید ببینیم که از کلان شهر شدن به دنبال چه چیزی هستیم؟

در کجای دنیا از ادغام چهار شهر با هویت های مختلف و ساختارهای مختلف اجتماعی کلان شهر ایجاد کرده اند که ما نیز دنباله رو آنها باشیم و اگر طرحی ابتکاری است باید به صورت کاملاً علمی بررسی و آنالیز گردد که چگونه می توان شهری به طول چند ده کیلومتر به انضمام روستاهای متصل به آن را مدیریت کرد؟

 آیا شهری به این اندازه وسعت با بافت های مختلف شهری در کنار مرکز مازندارن تعریف خواهد شد و یا اصل موضوع چیز دیگری است!؟

به هر حال اگر مبحث یاد شده فقط جذب اعتبارات دولتی است و قرار است این چهار شهر بدون ساری هویت شهری مستقلی داشته باشند و فقط به صورت اسمی تحت عنوان یک کلان شهر مطرح و اعتبارات جذب شده بین آنها تقسیم گردد سهم مرکز مازندران از این اعتبارات کجاست؟

 همچنین این امر هم اکنون نیز در حال انجام است پس چه نیازی به ادغام چند شهر آن هم در صورت امکان به عنوان یک استان شهر خواهد بود؟

 امیدواریم مسئولان محترم تمامی طرح ها و برنامه های خود را بر طبق موازین علمی، کار کارشناسی و بررسی قابلیت های اجرایی آن، به صورت شفاف از طریق رسانه ها مطرح کنند تا مورد واکاوی و تحلیل صاحبان اندیشه در این حوزه قرار گیرد.